اذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور و امنت به السبل و اخرجت الارض برکاتها و ردّ کل حق الى اهله و لم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام و یعترفوا بالایمان.(1)
زمانى که حضرت حجة(عج) ظهور کند به عدالت حکم مى کند و کسى نمى تواند به دیگرى جور و ستم روا دارد و راه ها به وسیله او امن مى گردد زمین برکاتش را براى استفاده مردم خارج مى کند و امور را به دست اهلش مى سپارد و هیچ دینى غیر از اسلام باقى نمى ماند و همه به اسلام گرایش پیدا مى کنند.
در این حدیث هفت برنامه براى حضرت بیان شده است:
1 و 2- حکومت عادلانه و رفع ظلم و جور: « اذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور » نقطه مقابل عدل، ظلم است نه جور، و قسط نقطه مقابل جور است. فرق بین عدل و قسط این است که عدالت یعنى حقّ دیگرى گرفته نشود و قسط این است که بین افراد تبعیض نشود، پس ظلم به نفع خویشتن گرفتن و جور حقّ کسى را به دیگرى دادن است. به عنوان مثال، یک وقت خانه زید را براى خودم مى گیرم، که این ظلم است و یک وقت خانه او را مى گیرم و به دیگرى مى دهم که این جور است. نقطه مقابل این است که خانه زید را نمى گیرم براى خودم که این عدل است و اگر به کسى هم ندهم این قسط است، پس قسط عدم تبعیض و عدل عدم ظلم است.
3- امنیت راه ها: « و امنت به السبل » راه ها به وسیله او امن مى شود.
4- شکوفایى طبیعت: « و اخرجت الارض برکاتها » زمین برکاتش را خارج مى کند چه برکات کشاورزى و چه معادن و چه نیروهاى دیگرى که براى ما مخفى است.
5- سپردن امور به اهل خبره: « و رُدّ کلّ حقّ الى اهله » کارها را به اهلش مى سپارند به خلاف زمان ما که بسیارى از کارها به دست نااهلان است چرا که رابطه ها بر ضابطه ها مقدّم شده است.
6- حاکمیّت دین اسلام: « ولم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام » هیچ دینى باقى نمى ماند و همه ادیان دین واحد مى شوند و آن همانا اسلام است.
7- گرایش قلبى به اسلام: « و یعترفوا بالایمان » که دو معنى دارد ممکن است یا اشاره به این باشد که همه تابع مکتب اهل بیت مى شوند و یا اشاره به این باشد که علاوه بر این که در ظاهر ایمان دارند در باطن هم مؤمن هستند.
فرق بین ایمان و اسلام در روایات آمده است، بعضى از روایات مى گویند اسلام آن چیزى است که اگر شخص آن را اظهار بدارد جانش محفوظ و ذبیحه اش حلال است و ایمان آن چیزى است که مایه نجات او در قیامت است. در بعضى از روایات داریم که اسلام مانند مسجدالحرام و ایمان مانند کعبه است. احتمال دارد که این عبارت اشاره به آیه اى باشد که مى فرماید: قالت الاعراب آمنّا...(2)
رئوس کارهایى که آن حضرت انجام مى دهد و از روایات استفاده مى شود در چهار محور خلاصه مى شود:
1- اصلاح عقائد: « ما على ظهر الارض بیت حجر و مدر الاّ ادخله الله کلمة الاسلام » (3)در تمام روى زمین خانه هاى سنگى براى ثروتمندان و خانه هاى گِلى فقرا و چادرها باقى نمى ماند جز این که کلمه «لا اله الاّ الله» در آنها خواهد بود و شرک برچیده خواهد شد.
2- تکامل عقول: جهش علمى و عقلانى پیدا مى شود مرحوم علاّمه مجلسى چنین مى فرمایند:(اذا قام قائمنا وضع یده على رئوس العباد (شاید منظور ایشان این باشد که مردم تحت تربیت او قرار مى گیرند) فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم (اندیشه ها و خردهاى آنها کامل مى شود.(4)
3- عدل و داد: در روایات متعدّد آمده است که یملأ الارض عدلا و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً.(5)
4- اصلاح اخلاق: از بین بردن مفاسد اخلاقى و زنده کردن ارزش هاى اسلامى که این را از روایات علائم آخرالزمان استفاده مى کنیم، روایاتى که مى گوید قبل از قیام قائم انحرافات اخلاقى مثل زنا، سرقت، رشوه خوارى، کم فروشى، شراب خوارى، خون بى گناهان را ریختن زیاد مى شود و معنایش این است که مهدى(عج) قیام مى کند تا اینها را از بین ببرد یعنى نظام ارزشى به طور کلّى مختل شده و حضرت مهدى(عج) نظام ارزشى را درست مى کند.
حضرت مهدى(عج) داراى لشکر و سپاه و اعوان و انصار است همچنان که در «زیارت آل یس» آمده است:
واجعلنى من شیعته و اتباعه و انصاره و یا در بعضى از روایات آمده است که: والمجاهدین بین یدیه، کسانى که مى خواهند از اعوان آن حضرت باشند باید در این چهار محور کار کنند و کسى که هیچ یک از این امور را ندارد و دعا کند که از اعوان او باشد، این دعا دور از اجابت است.
اللّهم اجعلنى من اعوانه و انصاره و اتباعه و شیعته و المجاهدین بین یدیه.
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 52، ص 338.
2- آیه 14، سوره حجرات.
3- تفسیر قرطبى، ج 12، ص 300.
4- بحارالانوار، ج 52، ص 328.
5- بحارالانوار، ج 14، ص 33.
وظایف منتظران نسبت به امام موعود(عج) زیاد است، توجه به این وظایف تا حدود زیادی میتواند امکان شناخت بیشتر از امامان را نیز فراهم کند.
انسان منتظر، پیوسته پیوند قلبی با امام زمان خود دارد . و هیچگاه این گوهر ارزنده را از دست نمیدهد. امام صادق(ع) فرمودند : « کسی که در زمان غیبت قائم علیه السلام بر ولایت ما ثابت و استوار بماند، خداوند به او پاداش هزار شهید عطا فرماید. » در حدیث دیگر آمده است که «بر امامت حضرت مهدی علیه السلام کسی استوار نمیماند مگر آن کس که یقین قوی و شناخت صحیح داشته باشد.»
باید پیوسته منتظر آن حضرت باشیم، و هر لحظه خود را برای آن واقعه عظیم و بیمانند آماده سازیم. خداوند متعال در قرآن، هدف از خلقت انسان را عبادت میداند و پیامبر اکرم در حدیثی معنای این آیه شریفه را بیان میفرمایند: «برترین عبادتها، انتظار فرج است.ِ»
پس انتظار ظهور، رسیدن به بالاترین عبادت و دستیابی به هدف خلقت است. در بیان اهمیت انتظار، امام صادق(ع) میفرمایند: «هرکسی دوست دارد از جمله یاران حضرت قائم علیه السلام باشد، باید در حالی انتظار کشد که پرهیزگاری و اخلاق نیکو داشته باشد.»
حضرت مهدی(عج) در پیامی به مردم فرمودهاند: «برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید، که گشایش شما همان است.» دعا برای تعجیل ظهور، نه تنها برای زود تر فرارسیدن آن روز تاریخی راحت انسانها و حاکمیت عدل در تمام جهان اثر دارد، بلکه وسیلهای برای حل مشکلات فردی و اجتماعی انسانها در زمان غیبت نیز خواهد بود.
به عبارت دیگر هرکس به حل مشکل خود میاندیشد، برای حل آن مشکل، کوتاهترین راه، دعا برای راحتی و آسایش آن امام موعود است که در نظر اهل معرفت، از جان آنها عزیزتر است. خدای مهربان، آنگاه که کسی را به یاد امام موعود و در حال دعا کردن برای آن بزرگوار ببیند، خواسته آن فرد منتظر را نیز بسیار بهتر از آنچه خودش خواسته است بر میآورد.
امام صادق(ع) در مورد دعای عهد ـ که بامداد هر روز خوانده میشود ـ فرمودند : «هرکس چهل روز این دعا را بخواند، از یاوران حضرت مهدی(عج) خواهد بود . و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدای تعالی او را زنده میسازد تا در زمان ظهور، در رکاب آن حضرت جهاد کند.»
در حدیث معتبر از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمودند : « هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناسد، به مرگ دوره جاهلیت ( مرگ کفر و نفاق ) از دنیا میرود. » این کلام جاودانه پیامبر یکی از وظایف مهم ما را به ما یاد آور میشود، وظیفهای که نوعاً از آن غفلت داریم . تردید نیست که شناخت امام عصر(عج) فقط به معنای دانستن نام ایشان، نام پدر و مادر و تاریخ تولد ایشان نیست وگرنه هر فرد کافر منافق میتواند این خصوصیات را یاد بگیرد .
هرکس به نوعی در جهت حل مشکلات مردم بکوشد قلب مبارک امام زمان(عج)را شاد کرده است . کمک به حل مشکلات مردم ـ به خصوص مشکلات کسانی که با حضرتش آشنا و به یاد ایشان هستند ـ نیازمند امکانات مالی فراوان نیست .
مشکلات مختلفی در زندگی انسانها پیش میآید که گاهی با کوچکترین قدمی حل میشود به ویژه در مورد مشکلات خویشاوندان که با احیای سنت حسنه صلهرحم، هم در جهت کاهش گرفتاریها کوشیدهایم، و هم قلب مبارک امام زمان(عج) را که ناظر و شاهد اعمال ما هستند، شاد کردهایم .زندگی آن گاه زیبا میشود که به نیت شاد کردن قلب مبارک آن حضرت ـ که قلب عالم است ـ شادی را در دلهای همه مردم، به ویژه دوست داران و منتظران آن حضرت وارد کنیم .
اهتمام به خدمت کردن آن حضرت و اقامه یاد ایشان در تمام ایام ـ به ویژه در ایام میلاد آن بزرگوار ـ از دیگر وظایف ما، به شمار میآید. هر کسی میتواند در حد امکانات خود، نام و یاد آن بزرگوار را ـ لااقل در محیط خانه و خانواده خود ـ زنده سازد. البته اگر بیش از آن نیز در وسع کسی باشد، باید نسبت به آن نیز اقدام کند .
برای بیان اهمیت اهتمام به خدمت به امام مهدی(عج) کافی است به حدیث شکوهمندی از حضرت امام صادق(ع)دقت کنیم که فرمودند : «اگر قائم علیه السلام را درک میکردم عمر خود را در خدمت به او صرف میکردم. »
در روزگار تراکم اشتغالات روزمره دنیوی گاهی این حقیقت از یاد میرود که ما بر سر سفره احسان حضرت مهدی(عج) نشستهایم و از یاد میبریم که میزبان گرامی ما این حق را به گردن ما دارد که به یاد او باشیم که یاد او خود گرهگشای مشکلات ما در دنیا و آخرت است.
به علاوه باید این امانت را که گذشتگان ما با خون دل خوردن به دست ما رساندهاند، ما نیز باید به نسل آینده منتقل کنیم و تربیت نسل مهدوی نسلی که به یاد امام زمان خود باشد اهتمامی ویژه میخواهد. این جهاد عظیم به امکانات فوقالعاده نیاز ندارد، هرکسی در برابر فرزندان خود، در این راه مسؤلیت دارد.
در تفسیر و تحلیل موضوع مهدویت، هر کس از زاویه دید و نگاه خود به یکسری از یافتهها میرسد. اما در این میان همواره آسیبهایی این تحلیلها را تهدید میکنند.
تفسیرها و برداشتهای نادرست از موضوع مهدویت راه را برا یجاد انحرافات جدید در این مسیر میگشاید. این نوشتار را که تحلیلی بر مهمترین آسیبهای احتمالی مهدویت است باهم میخوانیم.
تحلیل نادرست و ناقص از روایات به دریافت غیر صحیح مىانجامد.بعنوان مثال برداشت غلط از مفهوم «انتظار» سبب شده است که بعضى گمان کنند چون اصلاح جهان از فسادها به دست امام عصر(عج) خواهد بود ما در برابر تباهىها و ناهنجارىها هیچ وظیفهاى نداریم و بلکه ممکن است گفته شود که براى نزدیک شدن ظهور امام مهدى(عج) باید براى ترویج بدىها و زشتىها در جامعه اقدام کنیم!!
این اندیشه نادرست در مقابل دیدگاه قرآن و اهل بیت(ع) است که امر به معروف و نهى از منکر را از وظایف حتمى هر مسلمان مىداند. یکی دیگر از برداشتهاى غلط در فرهنگ مهدویت، نشان دادن چهره خشونتآمیز از امام مهدى(عج) است.
بر خلاف تصوّر بعضى افراد که مىاندیشند امام مهدى(عج) با شمشیر عدالت، دریایى از خون به راه مىاندازد و بسیارى را از دم تیغ عبور مىدهد؛ امام عصر(عج) مظهر رأفت و رحمت پروردگار است و مانند پیامبر بزرگوار اسلام(ص) ابتدا همگان را با بیان روشن و دلائل آشکار به اسلام و قرآن مىخواند و اکثر مردم دعوت آن حضرت را پاسخ مىدهند و به او مىپیوندند. بنابراین امام(عج) تنها با مخالفان سرسخت که آگاهانه از پذیرفتن حق سرباز مىزنند و جز زبان شمشیر نمىفهمند با سلاح برخورد مىکند.
استعجال به معنى عجله کردن و خواستن چیزى قبل از رسیدن وقت آن و تحقّق زمینههاى لازم براى آنست. انسانهاى عجول به خاطر ضعف نفس و کم ظرفیّت بودن، متانت و سکون و آرامش خود را از دست مىدهند و بدون در نظر گرفتن شرایء خواهان تحقّق پدیدهها هستند.
در فرهنگ ناب مهدویّت و در برخورد با مسئله انتظار امام غایب، انسانِ منتظر، پیوسته در طلب ظهور بوده و با تمام وجود و اشتیاق خواستار ظهور است و براى تعجیل امر فرج دعا مىکند ولى هرگز عجله نمىکند و هر چه غیبت به درازا کشد و انتظار طولانى شود. باز هم صبر و شکیبایى را از کف نمىدهد بلکه علیرغم شوق فراوان به ظهور، در برابر اراده پروردگار و خواست او کمال تسلیم را از خود نشان مىدهد و براى تحقّق همه زمینههاى لازم براى ظهور مىکوشد و بردبارى مىکند.
یکی دیگراز آسیبهاى فرهنگ مهدویّت آن است که بعضى به دنبال تعیین زمان براى ظهور هستند. در حالى که زمان ظهور بر مردم مخفى است و در روایات پیشوایان دینى از تعیین وقت براى ظهور به شدت نهى شده است و وقت گذاران دروغگو شمرده شدهاند.از امام باقر(ع) سؤال شد، آیا براى ظهور وقت (معینى) است؟ فرمود:آنها که براى ظهور تعیین وقت مىکنند دروغ مىگویند. (و سه بار این جمله را تکرار کردند.)
در روایات فراوان نشانههایى براى ظهور امام مهدى(عج) بیان شده است امّا کیفیت دقیق و خصوصیات آنها روشن نیست و این بسترى براى تحلیلها و تفسیرهاى شخصى و احتمالى گردیده است. هرازگاهى بعضى در پى تطبیق علائم ظهور بر پدیدههاى موجود بر مىآیند و بدینوسیله خبر از نزدیکى ظهور و احتمال قریبالوقوع بودن آن مىدهند.این جریان نیز از آسیب زنندگان به فرهنگ مهدویت هستند.
در فرهنگ ناب مهدوى معارف فراوانى است که پرداختن به آنها یک ضرورت شمرده مىشود و نقش اساسى در جهت آگاهى بخشى به شیعیان دارد و براى ترسیم نحوه عملکرد آنها در زمان غیبت بسیار مهم است.
گاهى افراد و مجموعهها در قالب گفتار و مقالهها و نشریّات و حتى کنفرانسها به بحثهایى روى مىآورند که هیچ ضرورتى براى طرح آنها احساس نمىشود و بلکه گاهى سبب ایجاد شبههها و سؤالات انحرافى در ذهن و اندیشه منتظران مىگردد.
براى نمونه پرداختن به بحث «ملاقات با امام زمان» و ترغیب و تشویق فراوان و به شکل افراطى نسبت به این موضوع، پیامدهاى ناگوارى دارد و سبب ناامیدى و گاهى انکار امام(عج) مىگردد. در حالى که آنچه در روایات بر آن تأکید شده است، حرکت در جهت رضایت امام مهدى(عج) و پیروى از آن حضرت در گفتار و کردار است و بنابراین آنچه مهم است تبیین وظایف منتظران، در عصر غیبت امام است تا اگر توفیق ملاقات با امام دست داد، در حالت رضایتمندى آن بزرگوار باشد.
پرداختن به مباحثى از قبیل ازدواج حضرت و یا وجود فرزند براى آن بزرگوار و یا محل زندگى حضرت و مانند آن نیز از نمونههاى بحثهاى غیر ضرورى است که بجاست جاى خود را به مباحث کاربردى و تأثیرگذار در مسیر زندگى منتظران بدهد. به همین دلیل گفتگو درباره شرایط و زمینههاى ظهور نیز بر بحث علائم ظهور مقدم است، زیرا آشنایى با شرایط ظهور مشتاقان امام را به حرکت در راستاى تحقق آن شرایط ترغیب مىکند.
در طول سالیان غیبت امام مهدى(عج) افرادى به دروغ ادعا کردهاند که با آن حضرت، ارتباط خاص دارند و یا از سوى آن بزرگوار، به مقام نیابت خاص رسیدهاند.امام زمان(عج) در آخرین نامه خود به نایب چهارم، تصریح کردند:تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهى رفت، کارهایت را سامان ده و درباره جانشینى از خود، به هیچ کس وصیتنکن که غیبت کامل فرا رسیده است... و در آینده بعضى از شیعیان من ادعاى مشاهده (و ارتباط با من) مىکنند.
آگاه باشید که هر کس قبل از خروج سفیانى و صیحه (آسمانى) ادّعاى مشاهده داشته باشد دروغگو است.بعضى از این دروغگویان پا را فراتر نهاده و پس از ادّعاى نیابت، مدّعى مهدویت شدهاند .
امام زمان(علیه السلام) از آن رو که وارث همه پیامبران عظیم الشّأن و اولیاى گران قدر الهى است، مجموعه اى کامل از صفات کمال و جمال را دارا است. او تجلّى بخش اخلاق عظیم پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و خصوصیات شگفت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مکارم و فضایل والاى فاطمه زهرا(علیها السلام) و فرزندان معصوم او است. اشاره به برخى از این ویژگى ها مى توانند مقدمه اى آگاهى بخش براى تبعیّت از او و همسویى با او باشد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره او فرمودند: «هو اکثرکم علماً»؛ «او دانشمندترین شمااست.» (1)
امام باقر(علیه السلام) فرمود: «دانایى به کتاب خداى عزّوجل و سنّت پیامبر او در قلب مهدى ما مى روید همچنانکه گیاهان به بهترین شکل از زمین مى رویند. پس هر کس او را دید بگوید: سلام بر شما اى اهل بیت رحمت و نبوّت و اى گنجینه علم و جاى گاه رسالت» (2)
امام رضا(علیه السلام) درباره او فرمود: «وَ ما لِباسُ الْقائِمَ اِلاَّ الْغَلیظُ، وَ ما طَعامُهُ اِلاَّ الْجَشَبُ»؛ «لباس قائم(علیه السلام) ما چیزى نیست جز پوشاکى خشن و غذاى او چیزى نیست جز طعامى خشک» (3)
امام باقر(علیه السلام) درباره حضرت مهدى(علیه السلام) فرمود: «یَعْدِلُ فى خَلْقِ الرَّحْمنِ، اَلْبِرِّ مِنْهُمْ وَالْفاجِرِ»؛ «او در بین مردم به عدالت رفتار مى کند چه نیکوکار باشند و چه بدکار.» (4)
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «او از من است، اسمش همانند اسم من است. خداوند مرا و آیین مرا به وسیله او حفظ مى کند. و او به سنت و روش من عمل مى کند.» (5)
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «مردى به نزد او مى آید و مى گوید: اى مهدى چیزى به من ببخش، عطایى بفرما. پس حضرت مهدى(علیه السلام)آن مقدار از مال را که او بتواند حمل کند در دامنش مى ریزد.» (6)
نمازهاى خاص و دعاهاى فراوانى که از ناحیه مقدّسه امام زمان(علیه السلام) رسیده است، همگى دلالت بر مداومت آن بزرگوار بر دعاها و عباداتى دارند که به یقین بالاترین نشانه بندگى و قوى ترین عامل در تقرّب به سوى خدا به شمار مى آیند.
اگر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) براى آمادگى یافتن جهت دریافت مسئولیت بزرگ رسالت، مأمور به اقامه نماز شب به صورت واجب مى شود، به این معنا است که کثرت بندگى و شدت اهتمام به نماز و دعا و عبادت، لازمه پذیرش مسئولیت هاى بزرگ است و از همین رو، قبول مسئولیت حاکمیت بخشیدن به توحید و عدالت در سراسر دنیا توسط امام زمان(علیه السلام)جز در سایه عبادت هاى همیشگى و دعاهاى پیوسته آن بزرگوار میسّر نیست.
رویارویى با همه مشرکان و مستکبران و به زانو درآوردن همه قدرت هاى طاغوتى دنیا، دلاورى بى نظیر و استوارى بى بدیل مى طلبد. کسى که همچون امام حسین(علیه السلام) مرد میدان رزم باشد و همانند امام على(علیه السلام) زره اش پشت نداشته باشد و همچون رسول الله در گرماگرم پیکارها رزمش مایه دل گرمى رزم آوران و حضور قاطعانه اش پشتوانه کفر ستیزان باشد.
استقامت و صبر هر انسان را باید با بررسى میزان بلاها و مقدار مشکلات وارده بر او، برآورد کرد. صبورترین و بردبارترین انسان هاى تاریخ چند سال در برابر سختى ها دوام آورده و چه اندازه بلاها و غم ها را تحمل کرده اند؟
به یقین محنت ها و بلاها و مصیبت هاى امام زمان(علیه السلام) در طول این همه قرن، هرگز قابل مقایسه با هیچ انسان دیگرى نیست; زیرا نه تنها کثرت بلاها و طول زمان ابتلائات است که صبر و استقامتى والا مى طلبد; بلکه نوع مسئولیت انسان هم در تعیین میزان استقامت و شکیبایى، تأثیرگذار است و حضرت مهدى(علیه السلام) امام زمان و حجت عالمیان و ولى همه مؤمنان و پدر و سرپرست همه شیعیان است.
پی نوشت ها:
1- غیبت نعمانى، منتخب الاثر، ص309.
2- کمال الدین، منتخب الاثر، ص309.
3- غیبت نعمایى، منتخب الاثر، ص307.
4- منتخب الاثر، ص310.
5- همان و غیبت نعمایى.
6- کنزالعمال، جلد 6، ص39; و ینابع الموده، ص431.
آداب و وظائف ما در عصر غیبت
ما در عصر غیبت، تکالیف و وظایفی داریم که عمل به آن، ارتباط ما را با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مستحکم می کند، آن گاه می توانیم از وجود نوارنی آن حضرت که در پس پرده غیبت قرار گرفته، بیشترین بهره را ببریم، نظر شما را به بخش مهمی از این وظایف سازنده جلب می کنیم:اهمیت انتظار فرج
از مهم ترین تکلیف ها و وظایف، انتظار فرج است، زیرا انتظار فرج از بزرگترین عبادات می باشد.(1)با توجه به این که معنای انتظار فرج، تنها انتظار و امید قلبی نیست، گرچه انتظار قلبی شاخه ای از انتظار فرج است، ولی به معنای عمل به خاطر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز می باشد، تا خداوند در ظهورش تعجیل فرماید. همان گونه که انتظار نسبت به کشاورز، آن است که زمین و سایر شؤون مربوط به زراعت را آماده سازد، و همان گونه که کسی که در انتظار مهمان است، بر او است که مقدمات کار را فراهم نماید، خود را برای پذیرایی از مهمان مهیّا کند، همین طور انتظار فرج به عمل و تهیّه مقدمات بستگی دارد.
بنابراین، بر ما لازم است که در عصر غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خود و جامعه خود را با عمل های شایسته، و امر به معروف و نهی ازمنکر آماده سازیم، و در انتظار دولت عدالت گستر او باشیم.
انتظار به این معنا در روایات اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است، در حدیث آمده، امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: (محبوب ترین کارها در پیشگاه خداوند متعال، انتظار فرج است) (2)
و امام صادق علیه السلام فرمود: (اَفْضَلُ اَعمالِ شِیعتنا اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛(3) بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است).
و حضرت امام رضا علیه السلام در وصف امامان علیهم السلام و شیعیانشان فرمود: (دین آنها تقوا، عفّت، تلاش و کوشش... و اصلاح و انتظار فرج در پرتو صبر و استقامت است). (4)
امیر مؤمنان علی علیه السلام روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (برترین عبادت ها، انتظار فرج است). (5)
امام رضا علیه السلام فرمود: پدرانم از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کردند که فرمود: (بهترین اعمال امّت من انتظار فرج از سوی خداوند متعال است). (6)
امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: (پاداش انتظار کِشنده امر ما، مانند پاداش کسی است که به خون خود در راه خدا، غوطه ور شود). (7)
امام صادق علیه السلام :
(کسی که در حال انتظار فرج ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بمیرد، مانند کسی است که در محضر قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف درخیمه آن حضرت است). سپس فرمود: (نه، بلکه، پاداش او همانند پاداش کسی است که با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی الله علیه وآله با دشمنان می جنگد)
از این احادیث چنین استفاده می شود که انتظار فرج با دشواری های بسیار روبرور می شود، از این رو که امر به معروف ونهی از منکر می کند در عصری که معروف، در میان مردم، منکر، و منکر معروف گشته است، در این صورت مانند کسی است که در خون خود در راه خدا، غلتیده است. اما شخص بی تفاوت و رفاه طلبی که به واجبات خود عمل نمی کند و هیچ گونه احساس مسئولیت نمی کند، آیا چنین کسی در خون خود می غلتد؟!
و در روایتی آمده؛ امام صادق علیه السلام به یکی از شاگردانش فرمود: (کسی که در حال انتظار فرج ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بمیرد، مانند کسی است که در محضر قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف درخیمه آن حضرت است). سپس فرمود: (نه، بلکه، پاداش او همانند پاداش کسی است که با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی الله علیه وآله با دشمنان می جنگد). (8)
گریه حضرت امام صادق بر غیبت امام مهدی
از سَدیر صیرفی روایت شده که گفت: من و مفضّل و ابوبصیر و اَبان بن تغلب به محضر مولایمان امام صادق علیه السلام شرفیاب شدیم، دیدیم آن حضرت لباس مویین خشن وساده پوشیده و روی خاک نشسته، وهمچون شخص سوگوار و عزیز از دست داده، با حالتی سوزان و جگر سوز گریه می کند، به طوری که اندوه جانکاه از چهره اش دیده می شد، وصورتش دگرگون شده بود، و اشک از اطراف چشمانش می ریخت، و در این حال می گفت:(ای آقای من، غیبت تو خواب را از من ربوده، بستر را برایم تنگ ساخته، روح و روانم را بی تاب و پر تنش نموده است؛ ای آقای من، غیبت تو مصیبت مرا، به فاجعه دردناکی تبدیل کرده، واین مصایب به مصیبت های گذشته یکی پس از دیگری، پیوسته که موجب هلاکت و نابودی من شده است، هر اشکی که از چشمانم می ریزد، و هر ناله ای که از سینه ام بر می خیزد، در مورد مصایب پی در پی گذشته، و بلاهای سابق انباشته شده، آن چنان زیاد و طاقت فرسا است که به دیدگانم آسیب می رسانند، و هر وقت که این اشک ها را می نگرم و این صدای ناله سینه ام را به خاطر مصیبت های جان سوز گذشته می شنوم، به یقین می نگرم که مصایب آینده بسی بزرگ تر و جانکاه تر از مصایب گذشته است. وسختی های آن، کمر شکن تر است، چرا که با خشم و اندوه تو آمیخته شده است).
سَدیر می گوید: از وحشت و ناراحتی، عقل از سرِما پرید، و بر اثر جزع وبی تابی، قلب های ما پـاره پـاره شد، به خاطر آن حالـت امـام صادق علیه السلام که بسیار هولناک و تکان دهنده و دردآلود بود، گمان بردیم که آن حضرت دچار حادثه بسیار تلخ وکوبنده، ناگوار و طاقت فرسا شده است، عرض کردیم: (ای فرزند بهترین مخلوقات، خداوند چشمانت را نگریاند، برای کدام حادثه آن قدرگریه کرده ای که اشک چشمانت تمام شده، وباران، اشک از دیدگانت جاری گشته است؟ وچه موضوعی این گونه شما را سوگمند و گریان و پریشان نموده است؟)
آتش بُغض امام آن چنان ترکید و شعله ور شد و ناله ای سوزناک سرداد و سفره دلش گشوده شد، و ترس و هراسش سخت گردید و در این حال فرمود: (وای بر شما، بامداد امروز به کتاب جفر نگاه کردم، و این کتابی است که علم به مرگ ها، بلاها، مصیبت ها و علم آنچه گذشته و آینـده تا روز قیامت خواهد آمد؛ در آن نوشته شـده است، که خداوند محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و امامان بعد از او را، به این کتاب، اختصاص داده است. من در این کتاب تأمّل کردم، ولادت قائم ما عجل الله تعالی فرجه الشریف و غیبت او، و طولانی شدن غیبتش و گرفتاری های مؤمنان در عصر غیبت، و پدیدار شدن شک و تردید در قلب های آنان بر اثر طولانی شدن غیبت، ومرتد شدن بسیاری از دین، و خروج آنها از اسلام، و بی تعهد شدن آنها به ولایت رامشاهده کردم، آن گونه که خداوند می فرماید:
"و هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویخته ایم". (سوره اسراء، آیه 13)
منظور از این طائر، ولایت ماست، وقتی که این همه ناگواری ها در ارتباط با غیبت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف را، در کتاب جفر مشاهده کردم، بی اختیار منقلب شده و قلبم سوخت و اندوه ها مرا فراگرفت.(9)
پی نوشت ها:
1. چنان که روایت شده؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: (اَفْضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛ بهترین اعمال امت من انتظار فرج است).
2. خصال شیخ صدوق، ص 616؛ بحار، ج 52، ص 123.
3. کمال الدین، ص 377.
4. عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص55، حدیث 20.
5. کمال الدین، ص 287، حدیث 6.
6. همان، ص644.
7. کمال الدین، ص 645.
8. همان، ص 338، حدیث 11؛ المحاسن البرقی، ص 174، حدیث 51.
9. کمال الدین، ص 354، بحارالانوار، ج 51، ص 219.
منبع:
امام مهدى جلوه جمال الهى،سید محمد حسینى شیرازى
انتقاد کنندگان میگویند: اگر «حسن بن علی» فرزند خود را به خاطر ترس از کشته شدن پنهان نگه داشته و هیچ گونه خبری از ولادت و زندگانی او برای مردم بیان نکرده است، مسلماً این امر باید به طریق اولی درباره امامان قبل از او انجام میگرفت. به علت اینکه اضطراب و ترسی که امامان شیعه از خلفای زمان خود داشتند و فشار و تهدیدی که از ناحیه آنان نسبت به شیعیان و امامانشان انجام میگرفت، به مراتب شدیدتر و هراس انگیزتر بود، بر خلاف زمان «حسن بن علی» و فرزندش که شیعیان در آن زمان به مراتب بیشتر و ثروتمندتر بودند.
این انتقاد نیز کاملاً بیاساس است؛ به خاطر اینکه آنچه «حسن بن علی» را وادار کرد که ولادت فرزندش و ادامه حیات او را مخفی داشته و حتی اجازه ذکر نام و اشاره از او را به شیعیان نداد، این بود که خلفا و پادشاهان زمان امامان پیشین میدانستند که آنان همواره از برخورد با زمامداران قدرت و خلافت و از دخالت در امور سلطنت پرهیز نموده و قیام مسلحانه علیه آنان را تجویز نمیکنند. و این مطلب را نیز به پیروان خود، تحت عنوان «لزوم تقیه» توصیه میکردند. حتی گاهی بعضی از خویشان خود را که به مبارزه مسلحانه علیه آنان دست میزدند شدیداً توبیخ کرده و عمل آنان را محکوم می نمودند و می گفتند: قیام مسلحانه تا هنگامی که چند قضیه واقع نشود جایز نیست:
اوّل: «رکود خورشید» هنگام ظهر.
دوّم: شنیدن «صدایی از آسمان» که نام «مرد مخصوصی» را اعلام کند.
سوّم: لشکری در بیداد به زمین فرو رود.
خداوند میدانست اگر امامان پیشین، ظاهر شوند از کشته شدن در امان خواهند بود، بر خلاف «مهدی» که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد
در این هنگام خواهد بود که آخرین پیشوای حق، قیام مسلحانه را آغاز میکند تا دولت های ستمگر و باطل پرور را نابود سازد. به همین خاطر خلفای آن زمان، اهمیت زیادی به وجود «امامان شیعه» و ظهور آنان و به کسانی که برای آنان تبلیغ میکردند، نمیدادند. و علاوه بر این، شیعیانی که هوای قیام مسلحانه در سر میپروراندند و یا به چنین دعوتی پاسخ مثبت میدادند، در آن روزگار بسیار اندک بودند.
اما پس از مرگ «حسن بن علی» طبق پیشگویی همان امامان پیشین، وجود کسانی که نبرد مسلحانه را تجویز نمیکردند، سپری گردید و زمان وجود کسی که این عمل را تجویز میکند و حتماً رهبری این کار را به عهده خواهد گرفت، فرارسید. و این امر موجب شد که جستجو، برای دستگیری و نابودی وی، شدیدتر گردید و تصور میکردند که اگر «فرزند حسن» را گرفته و نابود سازند، این قیام مهم و خطرناک را خنثی کرده و زمینه آن را از بین خواهند برد.(1)
وانگهی ما شیعیان، عقیده داریم که وضع داخلی و خارجی امامان راستین شیعه و خط دقیق حرکتهای مهم اجتماعی و سیاسی آنان، همواره با الهام و دستور مستقیم خداوند تعیین میشود.
بنابراین، هیچ بعید به نظر نمیرسد که خداوند میدانست اگر امامان پیشین، ظاهر شوند از کشته شدن در امان خواهند بود، بر خلاف «مهدی» که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد. اگر یکی از پدران، «مهدی» کشته میشد، حکمت و تدبیر الهی اقتضا میکرد که امام دیگری به جای او نصب گردد، ولی اگر «مهدی» کشته شود، مصلحت و تدبیر امور انسانها اقتضا نمیکرد که خداوند امام دیگری را به جای وی نصب نماید.
پی نوشت :
1 - درباره شدت فشار و اختناقی که در این زمان از «طرف خلفای عباسی» نسبت به شیعیان و خویشان «امام حسن علیه السلام» اعمال میگردید، وقایع عجیبی در تاریخ نقل کردهاند. از جمله «کلینی» در کتاب «کافی» نقل کرده است که «عبداللَّه بن سلیمان» وزیر خلیفه، تصمیم گرفت که همه وکلا و نمایندگان «حسن بن علی» و فرزندش «مهدی» رادستگیر کند.
خلیفه گفت: راه این کار بدین گونه میباشد که افراد ناشناسی را مأمور کنید تا به عنوان اینکه میخواهند وجوه اموال شرعی خود را به امام خود برسانند، به افراد مظنون نزدیک شوند. و افرادی که آنها را دریافت کنند، فوراً دستگیر نمایند.
از طرف دیگر «امام» به عموم وکلا و نمایندگان خود دستور داد که تا اجازه بعدی از هیچ فردی «وجوه شرعیه» دریافت نکنند و خود را در رابطه با ما معرفی ننمایند. و نمایندگان نیز از هیچ فردی وجوه شرعیه نمیپذیرفتند.
و نیز در «کافی» در «حالات مهدی» نقل میکند که از طرف «مهدی علیه السلام» به تمام شیعیان دستوری صادر شد که از این پس، به زیارت کربلا و قبرستان «قریش»، (قبرستان قریش جایی بود که اکثر شیعیان در آنجا دفن میشدند) نروند. و بلافاصله فرمانی از طرف خلیفه صادر شد: هر فردی که به زیارت این دو مکان برود، فوراً دستگیرش کنند.
«عثمان بن سعید» که یکی از نمایندگان مخصوص «مهدی» است؛ به «عبداللَّه بن جعفر حمیری» گفت: خانواده آن حضرت در سختی به سر میبرند و هیچ فردی جرأت نمیکند که به آنان کمکی کند و یا به آنان اظهار دوستی نماید (بحار، ج22، ص 94، چاپ کمپانی).
منبع:ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امام مهدی؛ ترجمه کتاب «المسائل العشر فی الغیبة»،شیخ مفید (رحمة الله علیه)
چه فایده و اثری بر وجود امامی که همواره در پنهانی به سر میبرد، بار خواهد بود و اساساً بشر چه احتیاجی به وجود رهبری دارد که نه تبلیغی برای اسلام انجام دهد و نه بتواند حدی از حدود اسلام را جاری کرده و نه حکمی از احکام آن را بیان نماید و نه گمراهی را راهنمایی کند و نه امر به معروف و نهی از منکری انجام دهد و نه امکان داشته باشد که در راه اسلام جهاد کند؟
انتقاد کنندگان میگویند: نقش «امام» در جامعه، حفظ و نگهداری شریعت اسلام و مواظبت کردن از احوال امت و جامعه اسلامی است. و اگر غیبت امام، به آنگونه که «امامیه» میگویند، ادامه پیدا کند و اقامه حدود و اجرای احکام و جهاد با دشمنان که باید به وسیله او انجام شود، همگی متوقف گردد و احتیاجی که موجب نصب او گردیده برآورده نگردد، بنابر این، وجود چنین امامی با عدمش مساوی خواهد بود.
این انتقاد نیز سست و بیپایه است، به خاطر اینکه:
اولاً: دعوت به حق و تبلیغ اسلام، منحصر به شخص امام نیست بلکه این وظیفه همه مسلمین و مؤمنین است، مگر نه این است که همواره، این شیعیانند که تبلیغ و ترویج مذهب و شناساندن راه صحیح را به مردم به عهده گرفته و انجام میدهند. امام شخصاً احتیاج به عهده گرفتن این کار را ندارد، همانگونه که ظهور و گسترش دعوت پیغمبران همواره به وسیله پیروان و مؤمنین به آنها بوده است. و به همین مقدار نیز عذر و بهانه افراد بر طرف شده و حجت بر آنان تمام میشود و آنان احتیاجی به تحمل سفر و از نزدیک به حضور امام رسیدن ندارند و پس از وفات آنان نیز تبلیغ و ترویج حق، به همین گونه انجام میپذیرد و اجرای حدود و احکام و جهاد با دشمنان نیز به عهده نمایندگان و فرماندهان آنان بوده و هرگز منحصر به شخص آنان نیست. به همین جهت، در زمان پیغمبران، نمایندگان و فرماندهان آنان این امور را بدون هیچ سستی و تأخیری انجام میدادند و هرگز نمیگفتند که باید خودشان شخصاً به این کارها بپردازند.
آنچه عقلاً بر خداوند واجب است، این مطلب میباشد که برای هدایت امت و حفظ قانون شریعت و تحصیل امنیت، امامی را نصب کند
از بیانات فوق، این مطلب به وضوح روشن شد که علت احتیاج به وجود امام این است که شریعت و قانون اسلام حفظ شده و به همان گونه که وظیفه آنان است تبلیغ گردد و اگر کسی و یا کسانی پیدا شوند که به این امور قیام کنند در این صورت امام حق دارد ساکت بماند و یا پنهان شود و هرگاه که همه امت بر ترک این عمل اتفاق کرده و کسی از آنان این کار را به عهده نگرفت و تمامشان از راه حق و قانون صحیح، منحرف شوند، قهراً امام حق ندارد که در پنهان بماند، بلکه باید ظاهر شده و این کارها را شخصاً انجام دهد. همین مطلب، فلسفه وجود امام را عقلاً تشکیل داده و وجوب نصب او را ثابت میکند.
ثانیاً
: آنچه عقلاً بر خداوند واجب است، این مطلب میباشد که برای هدایت امت و حفظ قانون شریعت و تحصیل امنیت، امامی را نصب کند. هنگامی که امت، راه ظلم و ستم را پیشه سازند و مانع انجام وظیفه او گردند و قصد نابودی او را کنند، در اینجا این تنها امت هستند که مانع ادامه انجام وظیفه او شده و موجب نهان شدن او گردیدهاند و هرگونه فسادی که از این امر تولید شود، خودشان مسئول آن خواهند بود، ولی اگر خداوند امام را بمیراند و یا او را نصب نکند و میراندن یا نصب نکردن امام، موجب فساد و هرج و مرج گردد، در این صورت مقصر و عامل اصلی در ایجاد فساد و هرج و مرج خداوند خواهد بود. پر واضح است که حق تعالی هرگز موجب فساد و هرج و مرج نمیشود.(1)1 . مرحوم «علاّمه حلی» در کتاب «کشف المراد» در بحث «وجوب نصب امام» پس از توضیح کلام «خواجه نصیرالدین طوسی» که فرموده: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا؛ یعنی وجود امام برای مردم لطف خداوند است و حکومت او بر جامعه لطف بهتری است برای آنان و اگر در این زمان امام شخصاً اداره امور جامعه را به دست نمیگیرد، این ما هستیم که موجب آن شدیم»، میگوید:
«تحقیق در این باره این است که فایده و ثمره نیکوی امامت در اجتماع بشری به چند چیز حاصل میشود:
اول اینکه: خداوند امام را به طور واضح نصب کند و امکان اداره صحیح امور مردم را به او بدهد، این کار را خداوند انجام داده است.
دوم اینکه: امام نیز حاضر به قبول منصب امامت گردیده و آماده انجام وظیفه خود بشود. این کار را نیز امام به نوبه خود انجام داده است.
سوم اینکه: مردم نیز به وظیفه خود نسبت به وی عمل کنند، به این معنا که فرمان او را بپذیرند و در اداره امور، او یاری دهند. این همان چیزی است که مردم آن را انجام ندادهاند. پس بنابر این، تنها امت بودهاند که از شامل شدن لطف خداوند نسبت به خود جلوگیری به عمل آوردهاند، نه خداوند و نه شخص امام». (کشف المراد، ص 285).
منبع:
ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امام مهدی؛ ترجمه کتاب «المسائل العشر فی الغیبة»، شیخ مفید (رحمة الله علیه)
تمام مذاهب و ملت های اسلامی بر این امر اتفاق دارند که معجزه، مخصوص پیغمبران و از علایم خاص فرستادگان خداست. و بنا بر ادعای «امامیه» هنگامی که امام غایب آنان ظهور کند، مجبور خواهد بود که خود را به وسیله معجزه به مردم بشناساند و تا از این راه صحت و امامت خود را بر آنان ثابت نکند، راه دیگری وجود نخواهد داشت؛ چراکه هیچکدام از مردم آن زمان، بدون معجزه نخواهند توانست او را مشخصاً بشناسند.
انتقاد کنندگان میگویند: هرگاه امام به قدری از انظار پنهان شود که قرنهای زیادی سپری شود و نسلهای متعددی بیایند و بروند و ابداً او را از نزدیک نبینند، بنابراین، هنگامی که ظهور کند، برای افراد حاضر در آن عصر، هیچ دلیل و برهانی بر صحت نسب و اثبات امامتش به جز «معجزه» وجود نخواهد داشت و اگر بخواهد از طریق معجزه خود را به مردم بشناساند یا باید پیامبر باشد و این بر خلاف اتفاق تمام مسلمین است که پس از پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله، پیغمبری نخواهد آمد و یا اگر پیامبر نباشد و در عین حال معجزه کند، این خود بر خلاف اتفاق همه مسلمین است که میگویند معجزه از علایم خاص پیامبری است و غیر از پیامبر، فرد دیگری نمیتواند دارای معجزه باشد.
این انتقاد نیز مانند انتقادهای گذشته مردود است به خاطر اینکه:
اولاً: اخبار زیادی از پدران مهدی که همه آنان امامان شیعه بودهاند، رسیده است که نشانههای قبل از ظهور او را که همگی دلالت بر قیام مسلحانه وی میکند، بیان کردهاند. یکی از آنها قیام مسلحانه شخصی به نام «سفیانی» است و نشانه دیگر، ظهور شخصی به نام «دجال» است. و همچنین کشته شدن فردی از اولاد «حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام» است که در مدینه قیام مسلحانه نموده و مردم را به طرفداری از «مهدی» دعوت میکند.از دیگر نشانههای قبل از ظهور مهدی، فرو رفتن یک «ارتش مجهز» به زمین در بیابان «بیداء» نزدیک مکه است. و درباره این نشانهها و غیر آن، علاوه بر شیعه، اهل تسنن نیز روایتهایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کردهاند که تماماً بر انجام حتمی این وقایع دلالت میکند. و در حقیقت اینها معجزاتی است که نشانه راستین صحت نسب و درستی ادعای او میباشد.
هر زمان که زکریا بر مریم وارد میشد، میدید که در برابرش طعامی وجود دارد. به مریم گفت: این غذاها از کجاست؟ مریم گفت: از پیشگاه خداوند برایم آمده و خداوند هرکه را بخواهد بدون حساب روزی میدهد. در این هنگام بود که زکریا دعا کرد که پروردگارا! به من اولاد پاک و ارجمندی عطا فرما و تو خواهش مرا میشنوی
ثانیاً: ظهور نشانهها و معجزات، به دست «امامان» دلیل بر پیامبری آنان نیست؛ به خاطر اینکه آوردن معجزات، به مدعی پیامبری اختصاص ندارد، بلکه معجزات، به طور اجمال، تنها دلیل بر صحت و درستی ادعا کننده میگردد، چه آن «ادعا» ادعای پیامبری باشد و چه ادعای دیگری. پس اگر مدعی، ادعای پیامبری کند، معجزه دلیل بر پیامبری آن شخص خواهد بود و اگر ادعای امامت و رهبری داشته باشد، معجزه دلیل بر صدق امامت آن شخص خواهد گردید و اگر مؤمن صالح و پرهیزگاری به وسیله آن فرد دیگری را به پیروی و اطاعت پیامبر یا امامی دعوت کند و یا بدان وسیله ادعای شنیدن حکم و یا سخنی از امام و یا پیامبری نماید، در این صورت معجزه شاهد و دلیل بر درستی ادعای آن مؤمن خواهد بود.
آری مطلب این هست که معجزه مخصوص آن دسته از افراد است که از گمراهی فکری و ارتکاب گناهان کبیره محفوظ و مصون باشند و این چیزی است که میتواند هم در انبیا و هم در اصحاب و پیروان آنان وجود داشته باشد. به عنوان نمونه دو مورد را که صریحاً در قرآن ذکر شده، نقل میکنیم:
مورد اول: «مریم» دختر «عمران» است که خداوند «روزی» او را همواره از آسمان میفرستاد. قرآن در این باره چنین میفرماید:
«هر زمان که زکریا بر مریم وارد میشد، میدید که در برابرش طعامی وجود دارد. به مریم گفت: این غذاها از کجاست؟ مریم گفت: از پیشگاه خداوند برایم آمده و خداوند هرکه را بخواهد بدون حساب روزی میدهد. در این هنگام بود که زکریا دعا کرد که پروردگارا! به من اولاد پاک و ارجمندی عطا فرما و تو خواهش مرا میشنوی». (آل عمران / 38 – 37)
خداوند این معجزه را درباره مریم انجام داد و حال اینکه مریم نه پیغمبر و نه فرستاده خدا بود، بلکه بندهای از بندگان صالح و پرهیزگار خداوند بیش نبوده است.
مورد دوّم: مادر «موسی بن عمران» است که طبق تصریح قرآن، خداوند به وی وحی کرد. قرآن کریم در این زمینه چنین میفرماید:
«و ما به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر ده و هنگامی که از دشمن بر او ترسیدی به دریایش بیفکن و ابداً ترس به خود راه مده و محزون نباش که ما او را به تو بر میگردانیم و پیامبرش قرار خواهیم داد». (قصص/7)
خداوند صریحاً در این آیه میگوید: که ما به مادر موسی وحی کردیم و حال اینکه اگر وحی، معجزه مخصوص پیامبران باشد، فرستادن وحی بر مادر موسی که نه پیغمبر بوده و نه فرستاده خداوند، درست نخواهد بود.
بنابر این، چه مانعی خواهد داشت که خداوند نظیر این معجزات را درباره مهدی انجام دهد تا او را از مدعیان دیگر تمییز داده و ادعای او را از ادعاهای دروغین مشخص نماید؟
منبع: ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امام مهدی؛ ترجمه کتاب «المسائل العشر فی الغیبة»،شیخ مفید (رحمة الله علیه)
اساساً ادعای «امامیه» بر خلاف عادت است، به علت اینکه، ظاهراً امکان ندارد که شخصی در این مدت طولانی زنده باشد ولی هیچگونه خبری از مکان و نحوه زندگی وی به دست نیاید.
انتقاد کنندگان میگویند: عادتاً بسیار بعید به نظر میرسد که «مهدی» از روزی که ولادت یافته تا به حال که مدت زیادی میگذرد، در پنهان به سر برد و هیچ کس از پیروان و خویشاوندانش جای او را ندانسته و خبری از او به دست نیاورند؛ زیرا هر فردی که از ترس دشمن و یا به خاطر امر دیگری خود را پنهان میکند، غالباً مدت پنهان شدنش از بیست سال تجاوز نمیکند و عاقبت مخفیگاه او کشف میشود، بلکه در همان مدتی که پنهان است، بعضی از نزدیکان و دوستان خصوصی او به دیدارش میرسند و از احوال او آگاه میگردند.
این انتقاد نادرست بوده و از چندین جهت مورد اشکال است:
1- عدهای از دوستان و پیروان مورد اعتماد «حسن بن علی» که مدتها محرم راز و واسطه بین او و شیعیان بودهاند، همواره «مهدی» را ملاقات نموده و احکام و مسایل چندی از او نقل کردهاند و حقوق مالی اسلامی را از شیعیان گرفته و به وی تحویل میدادهاند. از جمله «عثمان بن سعید سمان عمری» و پسرش «محمد بن عثمان» که هردو از موثق ترین افراد وی بودند و نیز «بنی سعید» و «بنی مهزیار» در اهواز و «بنی الرکولی» در کوفه و «بنی نوبخت» در بغداد و عدهای از اهل «قزوین» و «قم» و سایر مراکز که همگی نزد «امامیه» و «زیدیه» معروف و مشهورند و اکثر اهل تسنن آنان را می شناسند و تمامشان مردمان عاقل، امین، فهمیده، دانشمند و مورد اعتماد شیعه و غیر شیعه بودهاند.
2- مدتها قبل از اینکه «مهدی» متولد شود، پیغمبر و همه امامان قبل از او خبر داده بودند که «مهدی» قبل از اینکه ظاهر شده و قیام کند، حتماً باید دو «غیبت» را سپری کند، غیبت اول، کوتاه و غیبت دوم، بسیار طولانی خواهد بود. در غیبت اول، دوستان خصوصیش، اخبار و مکانش را به دیگران خواهند گفت، ولی در غیبت دوم، هیچگونه اطلاعی از اخبارش نخواهند داشت و تنها مکانش را عدهای از دوستان مؤمن و با تقوا که همواره در خدمت او بوده و کارهایش را انجام میدهند، خواهند دانست.(1)
در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان میکند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد
این اخبار در کتابهای شیعیان که قبل از تولد «حسن بن علی» و پدر و جدش نوشته شده، موجود است. و ما دیدیم که تحقق این دو غیبت، چگونه صدق این اخبار و صحت عقیده «امامیه» را آشکار ساخت.
3- به چه دلیل میتوان ادعا کرد هر فردی که به خاطر امری از امور دینی و غیر آن از انظار مردم پنهان شود، حتماً باید عدهای از خویشان و یا دوستان نزدیکش، از مکان و احوالش آگاهی داشته باشند بلکه افراد زیادی بودهاند که از انظار پنهان شده و هیچ خبری از آنان در هنگام غیبتشان به دست نیامده است و ما تعدادی از این افراد را در اینجا ذکر میکنیم:
اول: تمام تاریخ نویسان اسلامی و غیر اسلامی از پیروان ادیان آسمانی نقل کردهاند که یکی از پیغمبران به نام «حضرت خضر علیه السلام» مدتها قبل از «موسی بن عمران علیه السلام» پنهان شده و تا این زمان به زندگی خود ادامه میدهد و احدی نتوانسته محل سکونت وی را کشف کرده و یا از کسانی که با او دوستی و معاشرت دارند خبری به دست آورد. تنها قرآن قصه کوتاهی از او با «موسی بن عمران» نقل کرده است.
و پاره ای از مردم میگویند: بعضی از «پارسایان و مردان با خدا» او را دیده ولی نشناخته اند و پس از اینکه از او جدا شدهاند به ذهنشان رسیده که آن شخص «حضرت خضر» بوده است.(2)
دوّم: در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان میکند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد، مگر زمانی که به پیغمبری مبعوث شده بود و برای دعوت قومش به مصر بازگشت نمود.
سوم
: یکی از قصه های شگفت انگیز، «حضرت یونس علیه السلام» پیغمبر است که از دست قومش گریخت. این واقعه آن هنگام انجام گرفت که یونس، مدتها در بین قومش تبلیغ کرد ولی آنان به دعوتش اعتنایی نکرده و گفته های او را به مسخره میگرفتند و در این مدت که حضرت یونس از انظار آنان پنهان بود، هیچ فردی جز «خداوند» از مکان او آگاه نبود؛ زیرا این ذات مقدس او بود که وی را مدتها به طور زنده در «شکم نهنگ» در دریا نگه داشت و سپس خداوند او را از شکم نهنگ بیرون آورد و در زیر درخت «کدو» قرار داد. یونس نسبت به آن درخت و آن زمینی که در آنجا پیاده شده بود، هیچ گونه شناختی نداشت و جای شک نیست که اینگونه پنهان شدن از انظار مردم، برخلاف عادت و عرف بوده و از نظر واقع بسیار بعید به نظر میرسد، لکن این چیزی است که در قرآن ذکر شده و تمام پیروان مذاهب اسلام و ادیان آسمانی، این قصه را در کتابهای تاریخ خود ذکر کردهاند.چهارم: شگفت انگیزتر از قصه یونس، قصه «اصحاب کهف» است که تا اندازهای شرح فرار آنان از قومشان و رفتنشان به غاری که در دور دست واقع شده بود، در قرآن کریم ذکر شده و در آن، چنین بیان گردیده که آنان همراه «سگی» به طرف «غار» رفته و داخل آن شدند، ولی آن سگ در مقابل غار، سر خود را بر روی دو دستش گذاشت و همگی مدت «309» سال در آن غار ماندند و مانند شخصی که در خواب معمولی فرو رفته باشد، از این پهلو به آن پهلو می غلتیدند. و در حالی که در این مدت، آفتاب به آنان می تابید و باد نیز به بدنهای آنان می-وزید، اجسادشان سالم ماند و هیچ سستی و فسادی به آنان راه نیافت. پس از انقضای این مدت، خداوند آنان را «زنده» کرد و آنان فردی را همراه با پول رایج زمان خودشان فرستادند تا غذای لذیذ و گوارایی تهیه کند. همانگونه که در قرآن بیان گردیده، در این مدت، هموطنان آنان هیچ گونه خبری از آنان نداشتند.
به استخوان های بدنهای انسانهای مرده نیز بنگر که چگونه ما ذرّات آن را از زیر خاک بیرون آورده و به یکدیگر وصل نموده و گوشت، روی آنها می-رویانیم و آنها را به صورت اولیه در میآوریم
جای تردید نیست که چنین قصهای «عادتاً و عرفاً» محال مینماید.و اگر صریحاً در قرآن ذکر نگردیده بود، حتماً مخالفان ما آن را انکار میکردند، همانگونه که «مادیین و طبیعیین» آن را محال میدانند.
پنجم: قصه حیرت آور دیگر، سرگذشت «صاحب الاغ» است که در قرآن و سایر کتب آسمانی ذکر شده(3) و یهود و نصارا او را پیغمبر میدانند. خلاصه این قصه بدین گونه میباشد که «او از شهری گذشت و دید که آن شهر خراب و ویران گردیده، با خود گفت خداوند چگونه مردمی را که مدتها است مردهاند و اثری از آنان باقی نمانده، زنده میگرداند؟!
خداوند برای اینکه ثابت کند چگونه آنان را زنده خواهد نمود، او را میراند و پس از صد سال زنده کرد، در حالی که خوراکی های همراه وی، تازه مانده و هیچ تغییری نکرده بود و «الاغ» او نیز، در حال چریدن بسر میبرد(4) و به همان حالی که از اول بود باقیمانده و ابداً تغییری در او به وجود نیامده بود.
خداوند به وی گفت: به «غذایت» نگاه کن که ابداً تغییری نکرده و به استخوان های بدنهای انسانهای مرده نیز بنگر که چگونه ما ذرّات آن را از زیر خاک بیرون آورده و به یکدیگر وصل نموده و گوشت، روی آنها می-رویانیم و آنها را به صورت اولیه در میآوریم. «عزیر» هنگامی که جریان زنده شدن «مردگان» را دید، گفت: «حال دانستم که خداوند بر هر کاری تواناست».
همانگونه که گفتیم: این قصه در قرآن کریم ذکر شده و اهل کتاب نیز آن را نقل کرده و به آن اعتقاد دارند. بدون تردید این قصه نیز با جریان عادی و متعارف هیچ توافقی ندارد و به همین خاطر همه «مادیین» و «طبیعیین» و «مدعیان فلسفه» آن را شدیداً انکار میکنند و حال اینکه ادعای «امامیه» درباره «غیبت مهدی»، به عقل و عادت نزدیکتر است تا قصههای یاد شده. نظیر این قصهها در کتابهای تاریخ ادیان بسیار ذکر گردیده است.
فراوری بخش عترت و سیره تبیان
پی نوشت ها:
1. ر.ک: بحارالانوار، ج 51، چاپ تهران. بشارةالاسلام. غیبت نعمانی و غیبت طوسی.
2. در این باره و در مورد قصه های بعدی، به کتابهای تاریخ اسلام، مانند: تاریخ طبری، ابن اثیر، بحارالانوار، ج 5 و غیر آنها رجوع شود.
3. قرآن از «صاحب الاغ» تنها به «آن کسی که بر قریه ویران شدهای گذشت» یاد کرده و در تاریخ نام او مختلف آمده است. بعضی از آنان نام او را «عزیر» و بعضی دیگر «ارمیا» ذکر کردهاند. و هر دو اسم در اخبار مذهبی نیز نقل شده است. و اختلافهای دیگری در خصوصیات این قصه وجود دارد. (ر.ک: بحار، ج10، 7 و 14 و... طبری، ج 1 و تفسیر آیه 259 از سوره بقره).
4. در اینکه آیا خداوند، حمار عُزیر را نیز مانند خود عُزیر قبض روح کرد و یا نه، در تاریخ، به اختلاف نقل شده، پارهای اول و برخی دوم را نقل کردهاند، ولی ظاهر قرآن کریم چندان توافقی با نقل اول ندارد. (رجوع شود به تفسیر آیه 259 از سوره بقره).
منبع:ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امام مهدی؛ ترجمه کتاب «المسائل العشر فی الغیبة»، شیخ مفید (رحمة الله علیه)
چند سالی است که بعضی ها در روز نهم ربیع الاول به عنوان روز تاج گذاری (آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) جشن می گیرند. و متاسفانه با برپایی چنین جشنی، سخنی از به درک واصل شدن قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها در چنین روزی به میان نمی آورند و آن را نادیده می گیرند. در این مقاله بر آن شدیم تا با بررسی جشن تاج گذاری و عیدالزهراء حقیقت را روشن و واضح بگردانیم.
برای شهادت امام حسن عسکری علیه السلام اقوال مختلفی وجود دارد، بعضی شهادت ایشان را اول ربیع دانسته اند.(1) و برخی چهارم ربیع الاول را ذکر کرده اند. (2) ولی از میان تمامی اقوال (که ظاهرا حدود ده قول وجود دارد) سخن حق و صحیح آن است که شهادت ایشان در هشتم ربیع الاول بوده است.
و اما کیفیت و همچنین زمان دقیق شهادت ایشان طبق روایت معتبر محمد بن حسین و همچنین ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی به این شرح است:
در هنگام نماز صبح روز هشتم ربیع الاول، امام حسن عسکری علیه السلام فرزند خودشان یعنی حجة بن الحسن (عج) را به حضور طلبیدند.
همین که امام حسن علیه السلام نگاهش به فرزندش افتاد گریه کرد و فرمود: ای سید اهل بیت خود، به من آبی بده. که همانا من به سوی پروردگارم می روم. سپس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با جوشانده ای که برای حضرت آماده کرده بودند ایشان را سیراب نمودند. در این هنگام امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند که مرا برای نماز مهیا کنید. و امام زمان عج نیز پدرشان را وضو دادند. و در همان وقت نماز صبح، یازدهمین خورشید امامت و ولایت به شهادت رسیدند.(3)
با توجه به مطلبی که گذشت زمان دقیق شهادت امام حسن عسکری علیه السلام هنگام نماز صبح روز هشتم ربیع الاول بوده است. معلوم و واضح است که زمان نماز صبح قبل از طلوع آفتاب و آغاز روز می باشد. و به همین جهت روشن می شود که با طلوع آفتاب و شروع روز هشتم ربیع الاول امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز شده است. و نهم ربیع الاول روز دوم امامت ایشان بوده است.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا. (4)
مولا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: خداوند تبارک و تعالی مخلوقات زمین را مورد توجه و دقت قرار داد، سپس ما (اهل بیت) را اختیار فرمود و برای ما شیعیان را اختیار فرمود. شیعیانمان ما را یاری می کنند و در فرح و شادی ما اظهار خوشحالی می کنند و برای حزن ما اظهار حزن و اندوه می کنند. و آنها اموال و نفس های خودشان را برای ما بذل و بخشش می نمایند. آنها از ما و به سوی ما هستند.
ما شیعیان موظفیم تا در فرح و شادی اهل بیت علیهم السلام اظهار سرور و خوشحالی کنیم، همانطوریکه خودشان به ما امر فرموده اند. و به همین جهت است که شیعیان در اعیاد و موالید اهل بیت علیهم السلام جشن برپا می کنند و شادی و فرحشان را اظهار می کنند.
در رابطه با روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام نیز باید ببینیم که آیا روز شادی ایشان بوده است، که ما نیز به پیروی از آنها در آن ایام خوشحال باشیم، یا نه؟
با کمی تتبع در روایات در می یابیم که نه تنها ایشان ما را امر به شادی و فرح در چنین روزهایی نکرده اند، بلکه با دقت در سیره خودشان نیز متوجه می شویم که اصلا چنین ایامی را جشن نمی گرفتند. و حتی در سیره هیچکدام از اصحاب و علما و فقهای شیعه نیز اقامه جشن در روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام نمی یابیم. به عنوان مثال در کجا داریم که امام حسین علیه السلام بعد از شهادت امام حسن علیه السلام، به عنوان روز آغاز امامت خودشان جشن گرفته باشند؟ و یا در کجا می یابیم در روز یازدهم محرم که روز آغاز امامت امام سجاد علیه السلام می باشد ائمه علیهم السلام اظهار شادی کرده باشند؟ فلذا به یقین می توان گفت که ما هیچ دلیلی نداریم که روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام روز شادی ایشان می باشد.
حتی اگر فرض کنیم که روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام روز جشن و شادی می باشد، باز هم نمی توانیم روز نهم ربیع الاول را به عنوان اولین روز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جشن بگیریم، زیرا همانطورکه اثبات شد روز نهم ربیع الاول دومین روز امامت ایشان می باشد و همان روز هشتم ربیع الاول روز آغاز امامت حجة بن الحسن العسکری می باشد.
و همچنین اگر قبول کنیم که اولین روز امامت ائمه علیهم السلام روز شادی می باشد، چگونه است که این امر را به امام زمان عج اختصاص داده اند و اولین روز امامت بقیه امامان را جشن نمی گیرند؟ به کدام دلیل فقط اولین روز امامت امام زمان عج روز شادی است و نه بقیه امامان علیهم السلام؟ اگر واقعا چنین ایامی ایام شادی و فرح است چرا اولین روز امامت امام رضا علیه السلام را به عنوان مثال جشن نمی گیرند؟ همچنین اگر گفته شود دلیل اختصاص جشن و سرور در آغاز امامت امام زمان عج زنده بودن و یا طولانی شدن و استمرار امامت ایشان می باشد. باز هم می گوییم به کدامین دلیل زنده بودن و یا طولانی شدن و استمرار امامت امامی، موجب می شود که روز آغاز امامت آن امام تبدیل به جشن و سرور گردد؟
شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام روز نهم ربیع را جشن می گیرند، هم به عنوان "جشن تاج گذاری" و هم شادی ما در این روز به دلیل به درک واصل شدن قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها و غاصب فدک و خلافت امیرالمومنین علیه السلام و منشأ بدعت ها و ضلالت ها ، می باشد.
در این رابطه احمد بن اسحاق، که از خواص اصحاب امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهما السلام بوده و به خدمت امام مهدی (عج) نیز رسیده است، نقل می کند که در چنین روزی خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسیده و ایشان را مسرور و خوشحال دیده است. از ایشان علت شادی و فرح را جویا می شود و امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند:
به درستی که خبر داد مرا پدرم، که حذیفة بن یمان در روز نهم ربیع الاول خدمت جدم حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسید. حذیفة گفت: حضرت علی و حسنین علیهم السلام را دیدم که با حضرت رسول غذا میل می فرمودند و آن حضرت به روی ایشان تبسم می نمود و به حسنین علیهما السلام میفرمود:
بخورید! گوارا باد از برای شما برکت و سعادت این روز، به درستی که این روز روزی است که حق تعالی دشمن خود و دشمن شما را هلاک میفرماید و در این روز دعای مادرِ شما (5) را مستجاب میگرداند... در این روز فرعونِ اهل بیتِ من و ستم کننده بر ایشان و غصب کننده حق ایشان هلاک میشود.
در ادامه حضرت رسول صلی الله علیه و اله فرمودند که خداوند به من وحی کرده که:
ای محمد! علی به منزلت تو نمی رسد مگر به آنچه که از بلاها توسط فرعون آن عصر و غصب کننده حق او بر او وارد میشود. کسی که جرات پیدا میکند تا گفته های مرا تغییر دهد و به من شرک آورد و مردم را از راه رضای من منع می کند. و گوساله ای از برای امت تو برپا می کند که آن ابوبکر است و به من کفر می ورزد در عرش و عظمت و جلال من، به درستی امر کرده ام ملائکه هفت آسمان خود را که برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند روزی که آن ملعون (...) کشته میشود.
از این ماجرا می گذرد تا روزی که عمر می میرد. و حذیفة خدمت امیرالمومنین علیه السلام می رسد. مولا علی علیه السلام به وی میفرمایند: آیا به یاد داری آن روزی را که آمدی به نزد سید من رسول خدا، من و دو سبط او حسنین علیهم السلام نزد او بودیم و با او غذا میخوردیم ایشان تو را بر فضیلت این روز آگاه ساخت؟ پس از یادآوری حذیفة، مولا علی علیه السلام هفتاد و دو نام برای این روز ذکر می کنند. که در این جا برخی از آنها را ذکر می کنیم:
این روز روز استراحت مؤمنان است زیرا از شر آن منافق استراحت یافتند، روز زایل شدن کرب و غم، روز غدیر دوم، روز تخفیف گناهان شیعیان، روز بر هم شکستن بنای کفر و عدوان، روز عید بزرگ خدا، روز مستجاب شدن دعا، روز کندن جامه سیاه، روز ندامت ظالم، روز شکسته شدن شوکت مخالفان، روز نفی هموم، روز عفو از گناه شیعیان، روز عید اهل بیت، روز مقبول شدن اعمال شیعیان، روز قتل منافق، روز قهر بر دشمن، روز خراب شدن بنیان ضلالت، روز خنک شدن دلهای مؤمنان، روز رهایی مؤمنان از شر کافران، روز برطرف شدن بدعتها، روز ترک گناهان کبیره، روز ندا کردن به حق و روز عبادت است.(6)
مرحوم سید بن طاووس بعد از نقل این روایت می فرمایند: من این حدیث را از خط محمد بن علی بن محمد بن طیّ نقل می نمایم و بر اساس تفحّصی که من در کتابها داشته ام ، دسته ای از روایات را موافق با این روایت یافتم و لذا بر آن اعتمادنمودم و به سزاست که این روز که در حدیث آمده است را بزرگ شمرد و در آن اظهار سرور و شادمانی نمود.(7)
به همین جهت است که متقدمین و متأخرین از علما و فقهای شیعه این روز را روز به درک واصل شدن ... می دانستند و در این روز اظهار سرور و خوشحالی میکردند. و حتی بعضی از آنها کتاب های جداگانه ای در اثبات این حقیقت نوشته اند. از جمله آنها می توان به کتاب علامه مجلسی رحمة الله علیه، کتاب صاحب مستدرک (محدث میرزا شیخ حسین نوری) و همچنین کتاب "فصل الخطاب فی تاریخ قتل ابن الخطاب" که در عصر ما نوشته شده است، اشاره کرد.
علامه مجلسی رحمة الله علیه در این رابطه می فرمایند: و المشهور بین الشیعة فی الأمصار و الأقطار فی زماننا هذا هو أنه الیوم التاسع من ربیع الأول، و هو أحد الاعیاد. یعنی بین شیعیان در تمامی نقاط و نواحی در زمان ما مشهور است که به درک واصل شدن او در روز نهم ربیع الاول می باشد. و آن روز یکی از اعیاد است.
در ادامه ایشان در رابطه با شبهه ای که توسط برخی گفته می شود که روز مرگ عمر 28 ذی الحجة بوده است می فرمایند: اعتبار تلک الروایات مع الشهرة بین أکثر الشیعة سلفا و خلفا لا یقصر عما ذکرهالمؤرخون من المخالفین، و یحتمل أن یکونوا غیروا هذا الیوم لیشتبه الامر على الشیعة فلا یتخذوه یوم عید و سرور.
یعنی اعتبار آن روایات (در اثبات مرگ عمر در روز نهم ربیع) بعلاوه شهرتی که بین اکثر شیعیان سلف و خلف دارند، کمتر از آنچه مورخین مخالف نقل کرده اند (که روز مرگ وی 28 ذی الحجة است) نیست. (به عبارت دیگر اعتبار روایت نهم ربیع با گفته های مخالفین رد نمی شود) و احتمال دارد که مخالفین این روز را تغییر داده اند تا امر برای شیعیان مشتبه شود، و آن روز را روز عید و سرور نگیرند. (8)
مرحوم صاحب جواهر در موردفضیلت نهم ربیع الاول می نویسد: به خبری اسناد داده شده به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در فضیلت و شرافت و برکت این روز دست یافتم (در اینجا اشاره به روایت احمد بن اسحاق دارند).... و این روز علی الخصوص برای ما و ائمه ما علیهم السلام عید است.(9)
با توجه به دلایل و براهین واضح و روشنی که ارائه شد روز نهم ربیع الاول روز اظهار جشن و سرور و تبری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام می باشد.
البته این نکته را نیز متذکر می شویم که یاد و ذکر نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در هر زمانی نیکوست، و شرعاً حرام نیست که افرادی بخواهند در این روز به بهانه ایام آغاز امامت حضرت مهدی عج از ایشان یاد کنند. ولی همواره باید به خاطر داشت که این روز، روز اظهار تبری و برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام می باشد، و این همان سیره و سنت ائمه اطهار علیهم السلام بوده است.
فلذا تضعیف و بلکه دوری از سیره ایشان به نحوی که هیچ سخنی از تبری در این روز به میان آورده نشود، و بزرگ کردن و گرامی داشتن جشنی که هیچ توصیه ای به آن نشده است، یقینا مورد رضایت ائمه اطهار علیهم السلام نمی باشد.
متاسفانه همین مساله را در سالهای اخیر شاهد بوده ایم که پرچمداران "جشن تاج گذاری" با بزرگ نمودن این جشن هیچ سخنی از تبری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام به میان نمی آورند.
به همین جهت، شیعیان باید هوشیار باشند و نگذارند افرادی نام امام زمان عج را وسیله و ابزاری قرار دهند تا تبرّی را در میان ایشان کمرنگ و بلکه حذف نمایند. و مطمئن باشیم که اگر چشمانمان را ببندیم و از کنار اینگونه فتنه ها بگذریم، روزی چشم باز خواهیم کرد و می بینیم که هیچ اثری از برائت و تبری در میان شیعیان باقی نمانده است.
شیعه به تولّی اَر مُسلَّم گردد با رکن تبرّی است که محکم گردد
یا فاطمه! لعن قاتلت روزی ماست یا رب نکند که رزق ما کم گردد
پی نوشت ها :
(1) مصباح کفعمی ج2 ص533 – بحارالانوار ج50ص335
(2) مسارالشیعه ص28-29
(3) روایت معتبر محمد بن حسین: کمال الدین شیخ صدوق ج2ص473 و بحارالانوار ج50ص331 و روایت ابو سهل: الغیبة شیخ طوسی ص273 و بحارالانوار ج52ص16
(4) بحارالانوار ج44ص287
(5) اشاره به آن جائی که حضرت زهرا سلام الله علیها موقعی که عمر نامه فدک را پاره کرد. فرمودند خدا شکمت را پاره کند.
(6) زادالمعاد علامه مجلسی باب 8ص325 و زوائد الفوائد از علی بن علی بن طاووس. باب ربیع الاول و بحارالانوار جلد 31 ص120.
(7) بحارالانوار ج31ص129
(8) بحارالانوار ج31ص132
(9) جواهر الکلام ج 5 ص 43- 44