اصلى‏ترین شرط اجابت دعا

http://kowsar.masoumeh.com/cms/image/0005-50.jpg


از وعده‏های خداوند متعال اجابت دعاى نیایشگران است، لیکن تحقق این وعده منوط به تحقق حقیقت دعا از سوى داعى است و حقیقت دعا عبارت است از این که «انسان خود را در برابر خداوند متعال نیازمند مطلق ببیند و با پرستش او درصدد جلب عنایت و رحمت او برآید».
شناخت و جزم قلبی به این حقیقت امری ساده و تحقق آن امری آسان و سهل الوصول نیست، بلکه مقدماتی برای رسیدن به این مقام لازم است. در روایات شریفه اهل بیت علیهم‏السلام مقدماتی برای تحقق حقیقت دعا ذکر شده است که اشاره‏ای گذرا به آن سودمند است.
این مقدمات عبارتند از:

1. شناخت امام کاظم علیه‏السلام نقل می کند عدّه‏اى به [امام] صادق علیه‏السلام گفتند: دعا مى‏کنیم؛ امّا دعایمان مستجاب نمى‏شود! ایشان فرمود: لِأَنَّکُم تَدعونَ مَن لا تَعرِفونَهُ؛چون شما کسى را مى‏خوانید که نمى‏شناسیدش.
 
2. اخلاص

امام على علیه‏السلام: عَلَیکَ بِإِخلاصِ الدُّعاءِ؛ فَإِنَّهُ أخلَقُ بِالإِجابَةِ؛بر تو باد اخلاص داشتن در دعا؛ زیرا چنین دعایى، به اجابت، سزاوارتر است.
 
3. عمل امام على علیه‏السلام: مَن عَظَّمَ أوامِرَ اللّه‏ِ أجابَ سُؤالَهُ؛هر کس اوامر خداوند را بزرگ شمارد، خداوند درخواست او را جواب مى‏دهد.
 
4. پاک بودن درآمد و خوراک

امام صادق علیه‏السلام: إذا أرادَ أحَدُکُم أن یُستَجابَ لَهُ، فَلیُطَیِّب کَسبَهُ، وَلیَخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ، و إنَّ اللّه‏َ لا یُرفَعُ إلَیهِ دُعاءُ عَبدٍ وفی بَطنِهِ حَرامٌ، أو عِندَهُ مَظلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِن خَلقِهِ؛هر گاه فردى از شما خواست دعایش مستجاب شود، درآمدش را پاک گرداند و از زیر بار حقوق مردم بیرون برود. دعاى بنده‏اى که در شکمش حرام باشد، یا حقّ یکى از خلق خدا به گردنش باشد، به درگاه خداوند بالا نمى‏رود.
 
5. حضور قلب

امام صادق علیه‏السلام: إنَّ اللّه‏َ عز و جل لا یَستَجیبُ دُعاءً بِظَهرِ قَلبٍ ساهٍ، فَإِذا دَعَوتَ فَأَقبِل بِقَلبِکَ، ثُمَّ استَیقِن بِالإِجابَةِ؛5خداوند دعایى را که از روى دلِ غافل باشد، نمى‏پذیرد. پس هر گاه دعا کردى، با دلت رو کن، آن گاه به اجابت، یقین داشته باش.
بررسی متون دینی و تامل در آن، خصوصا روایات مرتبط با مساله اجابت دعا، ما را به این نکته رهنمون میسازد که همه این مقدمات و نکاتی که درباره اجابت دعا مطرح شده است به یک نقطه اصلی و محوری منتهی میشود و آن چیزی جز "حال انقطاع و تهى کردن دل از امید به غیر خداوند متعال" نیست که هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود، دعاى او به اجابت، نزدیک‏تر مى‏گردد

6. حالت انقطاع مصباح الشریعة ـ در آنچه به امام صادق علیه‏السلام نسبت داده است ـ : سُئِلَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى الله علیه و آله عَنِ اسمِ اللّه‏ِ الأَعظَمِ، قالَ: کُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللّه‏ِ، فَفَرِّغ قَلبَکَ عَن کُلِّ ما سِواهُ، وَادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ؛ فَلَیسَ فِی الحَقیقَةِ للّه‏ِِ اسمٌ دونَ اسمٍ، بَل هُوَ الواحِدُ القَهّارُ؛از پیامبر خدا صلى‏الله ‏علیه‏ و‏آله درباره اسم اعظم خدا سؤال شد. فرمود: همه نام‏هاى خدا اسم اعظم‏اند. پس، دلت را از هر آنچه جز اوست، خالى گردان و آن گاه او را با هر نامى که خواستى، بخوان؛ زیرا در حقیقت براى خداوند، نام خاصّى نیست؛ بلکه او یکتاى قهّار است.
 
اصلى‏ترین و محوری‏ترین شرط اجابت دعا

بررسی متون دینی و تامل در آن، خصوصا روایات مرتبط با مساله اجابت دعا، ما را به این نکته رهنمون میسازد که همه این مقدمات و نکاتی که درباره اجابت دعا مطرح شده است به یک نقطه اصلی و محوری منتهی میشود و آن چیزی جز "حال انقطاع و تهى کردن دل از امید به غیر خداوند متعال" نیست که هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود، دعاى او به اجابت، نزدیک‏تر مى‏گردد.
کسى که خود را نیازمند مطلق به بى‏نیاز مطلق مى‏بیند، از غیر او منقطع مى‏گردد و به او مى‏پیوندد.
به سخن دیگر خواندن خداوند متعال با خواندن غیر او تفاوت جوهرى دارد و تا حال انقطاع به انسان دست ندهد در واقع خدا را نمى‏خواند. حال انقطاع همان حالى است که از آن تعبیر به خالى کردن دل از غیر خدا شده است، چنان که در حدیث بالا گذشت وقتی از پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره اسم اعظم سؤال کردند، ایشان به فراغت دل از غیر خدا و توجه کامل به مقام ربوبی اشاره می‏کنند.
هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود، دعاى او به اجابت نزدیکتر مى‏گردد، تا آنجا که ممکن است بدون دعا نیز خواسته او تأمین گردد.
دعا
امام صادق علیه‏السلام: إنَّ العَبدَ لَیَکونُ لَهُ الحاجَةُ إلَى اللّه‏ِ عز و جل، فَیَبدَأُ بِالثَّناءِ عَلَى اللّه‏ِ وَالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، حَتّى یَنسى حاجَتَهُ، فَیَقضیهَا اللّه‏ُ لَهُ مِن غَیرِ أن یَسأَلَهُ إیّاها؛بنده به خداوند حاجتى دارد و شروع به ثناى خداوند و صلوات فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد مى‏کند، تا جایى که یادش مى‏رود حاجتى داشته است، پس خداوند حاجتش را، بى‏آن که آن را از خداوند درخواست کند، برایش برآورده مى‏سازد.
به سخن دیگر، اجابت دعا، یک شرطْ بیشتر ندارد و آن، تحقّق حقیقت دعا از سوى دعاکننده است؛ اما تا حال انقطاع به انسانْ دست ندهد، حقیقت دعا تحقّق نمى‏یابد. از این رو، هنگامى که انسان در مورد نیازى از نیازهاى خود، بیچاره و مُضطر شود و پناهگاهى جز خداوند متعال نبیند، دعاى او مستجاب مى‏گردد.
علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایى ـ رضوان ‏اللّه ‏تعالى‏علیه ـ در تبیین آیه: «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ...»8مى‏فرماید: «مراد از اجابت درمانده‏اى که او را مى‏خوانَد، پاسخ مثبت دادن به درخواستِ دعاکنندگان و برطرف کردن نیاز آنهاست. خداوند، صفت درماندگى را آورده تا به دعا کننده، حقیقت دعا و درخواست را یادآورى کند؛ زیرا مادام که انسان در تنگناى درماندگى نیفتد و در رسیدن به خواستش آزادى عمل داشته باشد، درخواستش خالصانه نخواهد بود و این، مطلب روشنى است. اما این که اجابت دعا را به دعا کردن (درخواست کردن از خدا) مشروط کرده و فرموده است: «إِذَا دَعَاهُ؛ آن‏گاه که او را بخوانَد»، براى اشاره به این نکته است که در دعا باید تنها از خداوند پاک، طلب کرد و این، زمانى عملى مى‏شود که دعا کننده، از تمامى اسباب و علل ظاهرى دست بکشد و دلش را تنها به خداوند بپیوندد؛ اما کسى که دلش را تنها به اسباب و علل ظاهرى و یا به آنها و به خداوند با هم پیوند دهد، پروردگارش را نخوانده؛ بلکه دیگرى را خوانده است. پس هرگاه دعا کننده در دعا صادق باشد و تنها از خداوند بخواهد، خداوند والا، خواست او را اجابت مى‏کند و گرفتارى‏اى را که او را به درخواست و دعا واداشته، برطرف مى‏سازد؛ همان گونه که خداوند متعال فرموده است: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛9 مرا بخوانید تا برایتان اجابت کنم». در این‏جا شرط اجابت را تنها دعا کردن حَقیقى قرار داده است و این که درخواست، تنها باید از خداوند صورت بگیرد».10
علامه طباطبایى، همچنین در تفسیر جمله: «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الاْءَرْضِ؛11و شما را خلیفگان زمین قرار داد»فرموده است: «آنچه از سیاق کلام به دست مى‏آید، این است که مراد از خلافت، خلافتى است که خداوند در زمین براى انسان‏ها قرار داده تا با آن، هرگونه که مى‏خواهند، در زمین، دخل و تصرف و ساخت و ساز کنند، همان گونه که خداوند متعال فرموده است: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الاَرْضِ خَلِیفَةً؛12و به یادآر هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین خلیفه‏اى قرار مى‏دهم» و این، از آن روست که دخل و تصرف انسان به وسیله مقام خلافت، در زمین و هر چه در آن است، مربوط به زندگى و معاش اوست. بنا بر این، گرفتارى ـ که انسان را به درماندگى مى‏افکند، تا آن جا که از خداوند، برطرف شدنش را درخواست مى‏کند ـ، ناگزیر، مربوط به چیزى است که انسان از تصرّف در آن و یا بخشى از آن، ممنوع شده است و درهاى زندگى و ماندگارى و هر چه به زندگى مربوط است و یا پاره‏اى از درهاى زندگى را به روى او مى‏بندد، و برطرف شدن آن (گرفتارى) از انسان، موجب تمامیت خلافتش مى‏گردد.
اگر دعا و درخواست را در عبارت قرآنى «إِذَا دَعَاهُ»، اعم از درخواست زبانى بدانیم، این معنا، بیشتر و بیشتر روشن مى‏شود، همان طور که از این کلام خداوند، روشن است: 
«وَءَاتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛13 و از هر چه شما مى‏خواستید، به شما داد و اگر نعمت‏هاى خدا را بشمارید، نخواهید توانست که به تمامى بشمارید» و نیز: «یَسْاَلُهُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ؛14 هر کس در آسمان‏ها و زمین است، از او درخواست مى‏کند»
. بنا بر این، تمامى توانى که براى دخل و تصرّف به انسان داده شده و روزى او شده است، خود، نوعى برطرف کردن گرفتارىِ درمانده نیازمند، در پى درخواست اوست. پس او را خلیفه قرار داد و در پى اجابت درخواست او و برطرف ساختن گرفتارى‏اى برآمد که وى در آن، در مانده است».15
 


منبع: کتاب «نهج الدعاء ج1»، مولف: محمد محمدی ری شهری،
 
1. التوحید: ص 288 ح 7 عن یزید بن الحسن الکحّال، إحقاق الحقّ: ج 12 ص 266 عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 93 ص 368 ح 4.
2. غرر الحکم: ح 6091، عیون الحکم والمواعظ: ص 335 ح 5717.
3. کنزالفوائد: ج 1 ص 278، بحار الأنوار: ج 78 ص 90 ح 95.
4. فلاح السائل: ص 101 ح 39، بحار الأنوار: ج 93 ص 321 ح 31.
5. الکافی: ج 2 ص 473 ح 1، عدّة الداعی: ص 126 کلاهما عن سلیمان بن عمرو، مکارم الأخلاق: ج 2 ص 11 ح 2002، بحار الأنوار: ج 93 ص 305 ح 1.
6. مصباح الشریعة: ص 129، بحار الأنوار: ج 93 ص 322 ح 36.
7. الکافی: ج 2 ص 501 ح 2، عدّة الداعی: ص 233 کلاهما عن هارون بن خارجة، الدعوات: ص 22 ح 25 ولیس فیه «وآل محمّد»، بحار الأنوار: ج 93 ص 312 ح 17 و ص 342 ح 11.
8. نمل: آیه 62: «یا کیست که درمانده را ـ آن گاه که او را بخوانَد ـ اجابت مى‏کند و گرفتارى‏اش را برطرف مى‏سازد؟».
9. مؤمن: آیه 60.
10. المیزان فی تفسیر القرآن: ج 15 ص 381.
11. نمل: آیه 62.
12. بقره: آیه 30.
13. ابراهیم: آیه 34.
14. الرحمن: آیه 29.
15. المیزان فی تفسیر القرآن: ج 15 ص 383.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد