مولای قشنگم سلام ... آقا جون به خدا نمیدونم چی بنویسم . نمی دونم چه جوری شروع کنم از کجا بگم اصلا قابل هستم که با شما درد ودل کنم ؟؟؟؟ هر بار اومدم در و دل کنم نتونستم می دونید چرا آقا ؟ هر وقت اومدم بنویسم ،دیدم به غیر از شرمندگی چیزی ندارم آقا جونم ببخشید و ... چیزی دیگه نمی تونم بگم اینو هم بگم من عریضه نویسی و متن های با معنی و ... بلد نیستم بنویسم. ولی ... اینو می دونم تو این دنیا خدا بنده ی سرکش تر از من نداره این هم می دونم که این دیواره گناه که بین من شما رو حائل کرده و بین من شما فاصله انداخته و این هم می دونم که شما خیلی مهربونید خیلی... از مادر و از هرکسی مهربون تر .. این هم میدونم که شما دارید برای من گریه می کنید.... حقم دارید؛ نه نمازمو درست می خونم ، نه دعای برای شما می کنم . اصلا شما رو فراموش می کنم اون موقعی هم که یه مشکل برام پیدا میشه میگم آقا چرا کمکم نمی کنی ؟؟؟ جالب اینکه باز شما کمکم می کنید به خدا وقتی به شما هم فکر می کنم احساس شرم وخجالت می کنم . ای مولای من به خاطر مادرت حضرت زهرا (س) در انجام واجبات و ترک گناه یاریم ده آقا جون وقتی پیامبر الهی حضرت یوسف از نفسش به خدا شکایت میکنه پس من چه کنم ... اگه من نافرمونی می کنم به خا طر جهلمه والا دلم برات پر میزنه ،آقا جون دستم و بگیر شاید آدم بشم شاید سر به راه بشم این شیطان با تمام قوا مشغول که من از شما دور کنه ولی آقا جون ازت می خوام پنا هم بدی تنهام نذاری یه گوشه چشمی هم به ما بیندازی ومنو به راه راست هدایت کنی آقا نذار گناه کنم. آقا جون نمی تونم بگم منتظرتم .... انتظار می کشم ... از انتظار ت رنج می برم چون اگه منتظر شما بودم حداقل گناه نمی کردم . ولی اقا اگه بیایی ...هر قدم، شاخه ای از عاطفه خواهی کاشت و قاصدکی را آزاد خواهی کرد.و روی هر درخت پر شکوه لانه ای از امید برای کبوتران غریب خواهی ساخت. تو می آیی در حالی که دستهایت پر از گلهای نرگس است. تو دل سرد همه ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی و کعبه عشق را درآنها بنا خواهی کرد. تو می آیی و دست نوازش بر سر میخکهایی خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است. تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد. تو می آیی و با آمدنت خون طراوت و زندگی در رگهای صبح جریان پیدا خواهد کرد. به امید ان روز .... همین ...