رجعت (2)
4- آیة259 سورة بقره در مورد«عزیر» است که روزی در مسیر خود به دهکدة ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف های واژگون و استخوان های پوسیده و بدنهای ازهم گسیخته سکوت مرگ باری را به وجود آورده بود.
عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیّه داد و در بارة آن مردگان به اندیشه پرداخت، که این مردگان چگونه زنده میشوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد می آیند و به صورت پیشین بر می گردند.
خداوند در این حال او را قبض روح کرد و صد سال تمام در آنجا بود و بعد از صد سال خداوند او را زنده کرد.چون عزیر زنده شد تصور کرد که از خوابی گران بر خاسته است. پس به جستجوی الاغ و زنبیل ها و کوزة آب پرداخت. فرشته ای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر؛ چه مدت در اینجا درنگ کرده ای؟ گفت:یک روز و یا قسمتی از یک روز. فرشته گفت: تو صد سال در اینجا درنگ کرده ای. در این صد سال طعام و نوشابه ات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوان هایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که خداوند چگونه آن را زنده می سازد.
عزیر تماشا می کرد و می دید که استخوانهای الاغ به یکدیگر متصل شد و گوشت آنها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر باز آمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم باور نکردند، پس تورات را از حفظ خواند. آنگاه باور کردند، زیرا کسی جز او تورات را از حفظ نداشت(27). از امیرمؤمنان(علیه السّلام) روایت شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر 50 ساله بود چون به خانه اش باز گشت او با همان طراوت 50 ساله گی بود و پسرش 100 ساله بود(28).
داستان عزیر یکی از روشن ترین ادلّة رجعت است که معصومین(علیهم السّلام) به آن استدلال نموده اند و دانشمندان شیعه در طول چهارده قرن در کتابهای تفسیری و عقیدتی به آن استناد نموده اند.
مواردی از رجعت در عهد امامان معصوم(علیهم السّلام) اتفاق افتاده که هفتاد مورد آن را محدّث بزرگوار مرحوم شیخ حرّ عاملی گرد آورده است(29). فضل ابن شاذان از اصحاب امام رضا(علیه السّلام) بیش از ده مورد از موارد رجعت در امّت اسلامی را از طریق اهل سنّت در کتاب«ایضاح»خود نقل کرده است(30).
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «آن چه در امّت های پیشین واقع شده، مو به مو در این امّت نیز واقع خواهد شد»(31). از آنچه آوردیم نتیجه می گیریم:
1- رجعت در امّت های پیشین واقع شده است.
2- آن چه در امّت های پیش واقع شود، در امّت های اسلامی نیز واقع خواهد شد.
3- ده ها آیه از قرآن کریم از وقوع رجعت در امّت اسلامی خبر داده است.
4- چند مورد در امّت اسلامی واقع شده و هزاران مورد دیگر پس از قیام قائم(عج)واقع خواهد شد.
روی این بیان هر کس به قرآن و آورندة آن ایمان داشته باشد راهی ندارد جز این که «رجعت» رانیز باور کند.
آیات دال بر رجعت
آیات متعددی بر اصل رجعت دلالت می کند. مرحوم شیخ حرّ عاملی بیش از 60 آیه (32) و مرحوم طبرسی بیش از 70 آیه (33) را بر رجعت تفسیر و منطبق نموده اند. مرحوم علِامه مجلسی بیش از 128 آیه از آیات قرآن را آورده است که بر رجعت دلالت می کند و یا توسط ائمّة اهل بیت(علیهم السّلام) بر رجعت استدلال و منطبق شده است.
این آیات به دو دسته تقسیم می شوند:
1- آیاتی که بر وقوع رجعت در امّتهای گذشته دلالت می کند،
2- آیاتی که از تحقّق رجعت درآینده قبل از قیامت خبر می دهد.
قسم اوّل را در فصل قبلی توضیح دادیم و اکنون به توضیح راجع به قسم دوم می پردازیم:
1-« وَ یَوْمَ نحَْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بَِایَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُون»
(روزى که از هر ملتى فوجى از آنان که آیات ما را تکذیب مىکردندگرد مىآوریم و آنان را به صف برانند)(34).
«حشر» به معنای کوچ دادن، بیرون ساختن از قرار گاه و ... به کار می رود.
مِن،در «مِن کُلِّ اُمَّهٍ» تبعیضیّه و مِن «مِمَّن یُکَذِّبُ» بیانیّه است؛ یعنی از هر امّت، گروهی را محشور می کنیم که آیات الهی را تکذیب می کردند. «بآیاتنا» مراد از آیات، مطلق آیات الهی است که بر مبدأ و معاد دلالت میکند، از جملة آنها، انبیاء، امامان و کتب آسمانی است، یعنی اینها از مصادیق آیات الهی که مورد انکار و تکذیب واقع شده است(35).
از مجموع این آیه چنین استفاده می شود: روزی فرا می رسد که خداوند با قدرت بالغه و بی کران خود از هر جمعیّتی گروهی را از جایگاهشان حرکت داده، به همین دنیا باز می گرداند و از هر گونه آزادی عمل منع شده، مدتی برای دیدن مجازات دنیایی اعمالشان و مشاهدة گسترش اقتدار مؤمنین نگه داشته می شوند.
بسیارى از بزرگان این آیه را اشاره به مساله رجعت و بازگشت گروهى از بدکاران و نیکوکاران به همین دنیا در آستانه رستاخیز مىدانند، چرا که اگر اشاره به خود رستاخیز و قیامت باشد، تعبیر به« مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» (از هر جمعیتى، گروهى) صحیح نیست، زیرا در قیامت، همه محشور مىشوند، چنان که قرآن در آیه 47 سوره کهف مىگوید: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً». (ما آنها را محشور مىکنیم و احدى را ترک نخواهم گفت».
شاهد دیگر این است که قبل از این آیه سخن از نشانههاى رستاخیز در پایان این جهان بود، در آیات آینده نیز به همین موضوع اشاره مىشود، بنا بر این بعید به نظر مىرسد که آیات قبل و بعد از حوادث پیش از رستاخیز سخن گوید، اما آیه وسط از خود رستاخیز، هماهنگى آیات ایجاب مىکند که همه درباره حوادث قبل از قیامت باشد(36).
2-« وَ حَرَامٌ عَلىَ قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُون»
(و قریهاى را که به هلاکت رساندهایم محال است که بازگشتى داشته باشند)(37).
«حرام»خبر برای مبتدای محذوف است و «أنَّهُم لَا یَرجِعُون» در مقام برهان و دلیل است.
کیفیِت دلالت این آیه هم مثل آیة قبل روشن است و غیر از رجعت، مصداق دیگری نمیتواند داشته باشد، زیرا رجوع و برگشت آنان که به جرم گناهانشان هلاک و نابود شده اند، ممنوع و حرام اعلان شده است، معلوم است که این رجوع و برگشت به قیامت نیست، زیرا برگشت و حشر قیامت، عمومی و همگانی است چه در اثر عذاب هلاک شده و یا با مرگ طبیعی از دنیا رفته باشند. پس این که خداوند بازگشت آنان را نفی میکند، یک باز گشت دیگری غیر از قیامت است که عدّه ای باز میگردند امّا آنهایی که به واسطة عذاب الهی نابود شده اند بر نمیگردند چون نتیجة دنیایی اعمالشان را دریافت کرده اند.
مرحوم قمی میفرماید: این آیه از روشن ترین دلائل رجعت است، زیرا همة مسلمانان معتقد اند که تمام مردم در قیامت بر می گردند، هلاک شده باشند یا نشده باشند. پس مراد از«لا یرجعون»رجعت است که هلاک شدگان بر نمی گردند(38).
3-«إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فىِ الحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَاد»
(ما پیامبرانمان و مؤمنان را در زندگى دنیا و در روز قیامت که شاهدان براى شهادت بر پاى مىایستند، یارى مىکنیم)(39)
کیفیّت دلالت این آیه بر رجعت مثل آیات قبل خیلی روشن است زیرا این وعدة الهی، در گذشته که محقق نشده است، چون همة انبیا به جز اندکی و همچنین مؤمنان اوصیا به دست دشمنان مظلومانه به شهادت رسیده و بدون یاری از دنیا رفته اند«یحیی ها، ذکریا ها، حسین هاو.........»در طول تاریخ مظلومانه به شهادت رسیده اند و هرگز یاری نشده اند در حالی که آیه میگوید: ما به طور قطعی فرستادگان خود و مؤمنان را یاری میکنیم. بنابراین یا باید بگوییم: العیاذ بالله خداوند خلف وعده کرده است در حالی که«إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ» ویا بگوییم:این وعدة الهی در آینده محقق میشود. هیچ مسلمانی به فرض اوّل نمی تواند ملتزم شود پس در آینده یاری میشوند و یاری شدن آنها مستلزم زنده شدن و رجعت انان است.
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: سوگند به خداوند این آیه مربوط به رجعت است مگر نمی دانی که پیامبران زیادی در این دنیا یاری نشده و به شهادت رسیده اند و ائمّه(علیهم السّلام) که مصداق کامل «الَّذِینَ آمَنُوا» هستند بدون یاری به شهادت رسیده و نصرت وعده داده شده شامل حالشان نشده است. پس این نصرت الهی در ایّام رجعت محقق می شود(40).
4-«قَالُواْ رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِْ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَینِْ فَاعْترََفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلىَ خُرُوجٍ مِّن سَبِیل»
(مىگویند: اى پروردگار ما، ما را دو بار میرانیدى و دو بار زنده ساختى و ما به گناهانمان اعتراف کردهایم. آیا بیرونشدن را راهى هست؟)(41).
این آیه در بارة اهل کفر در رستاخیز است و بیان قول ایشان میباشد علی ابن ابراهیم از امام صادق و امام باقر(علیهما السّلام) روایت کرده است که فرمودند این آیه در رجعت است و مخصوص طایفه ای است که پس از مردن زنده میشوند و باز گشت می کنند آنگاه میمیرند و در قیامت زنده می شوند(42).
پاسخ به شبهات
گروهى از کسانى که مسأله رجعت را در کتب خود بررسى کردهاند اشکالات چندى بر این عقیده وارد آوردهاند که موجب دودلى و تردید ایشان و جمعى دیگر شده است. برخى از این اشکالات بین رجعت و معاد جسمانى مشترک است و طبعاً کسانى که به پیروى از قرآن، معاد جسمانى را باور دارند این اشکالات را بهمان نحوى که در معاد جسمانى بررسى مىکنند، پاسخ خواهند داد. و ما در اینجا فقط سؤالات و ایراداتى را متذکر مىشویم که از خصوصیات خود رجعت است.
1- رجعت بازگشت از فعلیت به قوه است.
بعضى در مقام ابطال رجعت از راه دلیل عقلى وارد شده و بطور خلاصه گفتهاند: مرگ امرى است که با در نظر گرفتن عنایت پروردگار هرگز بر هیچ زندهاى عارض نمىشود مگر بعد از آنکه آن موجود زنده به حد کمال رسیده باشد، و زندگیش کامل شده، آنچه در قوه داشته به فعلیت رسیده باشد، و چنین موجودى که تمامى کمالات بالقوهاش فعلیت یافته، اگر بعد از مردن به دنیا برگردد، در حقیقت دوباره به حالت قوه و استعداد برگشته است، و اینکه چیزى که فعلیت یافته برگردد و بالقوه شود امرى است محال.
پاسخ: چیزى که از قوه به فعلیت در آمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلبى است صحیح، و لیکن قبول نداریم که مساله مورد بحث ما از این باب باشد، براى اینکه مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است، مورد فرض او کسى است که عمر طبیعى خود را کرده، و به مرگ طبیعى از دنیا رفته باشد، که برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است، و اما مرگ اخترامى که عاملى غیر طبیعى از قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود برگشتن انسان بعد از چنین مرگى به دنیا مستلزم هیچ محذور و اشکالى نیست، چون ممکن است انسان بعد از آنکه به مرگ غیر طبیعى از دنیا رفته در زمانى دیگر مستعد کمالى شود، که در زمانى غیر از زمان زندگیش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را بدست آورد.
و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به اینکه مقدارى در برزخ زندگى کرده باشد، چنین کسى بعد از مردن و دیدن برزخ داراى آن استعداد مىشود، و دوباره به دنیا بر مىگردد، که آن کمال را به دست آورد، که در هر یک از این دو فرض مساله رجعت و برگشتن به دنیا جایز است، و مستلزم محال نیست(43) .
2- رجعت با تناسخ چه تفاوتی دارد؟
مىگویند: عقیده تناسخ از نظریات برخى مکاتب و مذاهب غیر الهى بوده و هیچ یک از فرق اسلامى این عقیده را نپذیرفتهاند و از نظر فلسفى نیز این عقیده کاملاً رد شده است. حال آیا اعتقاد به رجعت، نوعى اعتقاد به تناسخ نیست؟
پاسخ: نظریه «تناسخ» براساس انکار قیامت پىریزى شده و پیروان این مکتب، پاداش و کیفر اعمال و رفتار را منحصر به دنیا مىدانند. چکیده این عقیده آن است که: «جهان آفرینش پیوسته در گردش است و هر دورهاى تکرار دوره پیشین بوده و این گردش و تکرار پایان ندارد. روح هر انسانى پس از مرگ بار دیگر به دنیا باز مىگردد(در غالب و بدن دیگری)، و این بازگشت مبتنى بر کردار و رفتار پیشین اوست. اگر در روزگار گذشته به کارهاى نیک و شایسته دست زده، دوران بعد را با شادى و خوشى سپرى مىکند، و اگر مرتکب اعمال ناروا و زشت شده، گرفتار حزن و اندوه مىگردد».
و امّا کسی که در رجعت شبهه وارد میکند که رجعت از قبیل تناسخ و باطل است، فرقی بین معنای تناسخ و معاد جسمانی و رجعت که از نوع معاد جسمانی است نمی گذارد. همانا تناسخ انتقال نفس از بدنی به بدنی دیگر است که منفصل از بدن اوّلی است، در حالی که معاد جسمانی این گونه نمی باشد و معنایش رجوع به خود همان بدن اوّلی است. حال اینکه اگر رجعت تناسخ باشد زنده کردن اموات به دست عیسی(علیه السّلام) هم تناسخ است، و همچنین بعث و معاد جسمانی هم تناسخ است(44). در حالی که معتقدان به رجعت هرگز منکر قیامت نیستند، بلکه یقین به وقوع این رستاخیز بزرگ همگانى دارند. آنان هیچگاه از تکرار بى نهایت دورههاى آفرینش گفتگو نمىکنند، بلکه به پیروى از قرآن براى جهان پایان و فرجامى قطعى مىشناسند.
3- اگر رجعت کنندگان توبه کنند؟
مىگویند: شکى نیست که افراد رجعت کننده از دو گروه تشکیل مىشوند. گروه اول آنانکه دوران حیات خود را همراه با ایمان و تقوا سپرى کردهاند و گروه دوم کسانى که جز ناپاکى و پلیدى کار دیگرى از ایشان سرنزده است. بطور مسلم، افراد گروه دوم که جریانها را در برزخ از نزدیک مشاهد کرده و حقایق بر آنها آشکار شده است، پس از بازگشت به این جهان راه توبه را پیش خواهند گرفت. حال باید دید که آیا توبه چنین افرادى پذیرفته مىشود یا نه؟ اگر پاسخ سؤال مثبت باشد، برخلاف حکمت الهى است، زیرا دوران زندگى دنیائى ایشان به سرآمده و سرنوشت ابدى آنها تعیین شده است. و اگر پاسخ سؤال منفى باشد، بر این افراد ستم رفته وعده خداوند درباره پذیرش توبه گنهکاران تحقق نیافته است .
این اشکال را به دو گونه مىتوان پاسخ داد:
پاسخ اول: توبه چنین کسانى پذیرفته نمىشود،زیرا توبهاى در پیشگاه خدا ارزش دارد که از روى اختیار و آزادى صورت پذیرد، نه بخاطر مشاهدء قهر الهى و عذابهاى دردناک.
توضیح اینکه: براساس آیات قرآن، افرادى که مرتکب گناه مىشوند، یا از اعتقاد به آئین حق سرباز مىزنند ؛ هرگاه از کرده خود پشیمان شده به درگاه خدا باز گردند،توبه ایشان پذیرفته است. اما اگر در آخرین لحظات زندگى - آن هنگام که حقایق در برابر دیدگان انسان آشکار مىشود و نشانههاى مرگ رخ مىنماید- انسانى گناهکار و یا کافر به درگاه خدا توبه کند، توبه او پذیرفته نخواهد شد. قرآن مىفرماید:«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلىَ اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بجَِهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیهِْمْ وَ کاَنَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًاوَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیَِّاتِ حَتىَّ إِذَا حَضرََ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنىِّ تُبْتُ الَْانَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُوْلَئکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»
(جز این نیست که توبه از آن کسانى است که به نادانى مرتکب کارى زشت مىشوند و زود توبه مىکنند. خدا توبه اینان را مىپذیرد و خدا دانا و حکیم است.توبه کسانى که کارهاى زشت مىکنند و چون مرگشان فرا مىرسد مىگویند که اکنون توبه کردیم، و نیز آنان که کافر بمیرند، پذیرفته نخواهد شد. براى اینان عذابى دردآور مهیا کردهایم)(45).
شیخ مفید در این مورد می گوید: خداوند وقتی در زمان رجعت، کافران را برای انتقام کشیدن به دنیا باز می گرداند، توبة ایشان را قبول نمی کند؛چنان که توبة فرعون را در حال غرق شدن قبول نکرد، با این که قرآن می فرماید:
(فرعون)گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آن که فرزندان اسرائیل به گرویده اند نیست و من از تسلیم شدگانم. و خداوند هم در جواب فرمود: اکنون؟ (توبة تو قبول نیست) در حالی که پیش از این نافرمانی می کردی و از تبهکاران بودی. بنا بر این توبة او سودی نبخشید و چنین است حال کفّار رجعت کننئه؛ چرا که این شبیه توبة اضطراری است و از روی میل نیست. علاوه بر این حکمی که برای مجرم ثابت شد برای همیشه مانع قبول توبه است(46).
پاسخ دوم: چنین افرادى که قلوبى مسخ شده و تاریک دارند، پس از بازگشت نیز توبه نمىکنند.
توضیح اینکه: دیدن حقایق و آشکار شدن واقعیتها موجب عبرت بسیارى از انسانها مىشود وافرادى زیادى را از ادامه کفر و گناه باز مىدارد. اما در برابر اینگونه افراد خدا جو و حقپذیر کسانى نیز یافت مىشوند که علیرغم مشاهده همه آثار عظمت خداى تعالى همچنان در گرداب کفر و گناه غوطه مى خورند. به طور کلى کسانى آمادگى توبه و بازگشت به درگاه خدا را دارند که سراسر روح و روان آنان را سیاهى و بداندیشى فرا نگرفته و نقطه سفیدى در آن برجاى مانده باشد، ولى آن گروه که در طول دوران زندگى خود بر اثر فساد وکژى روح و روان خود را آنچنان آلوده کردهاند که کمترین نشانى از مهرو لطف خدا در آن وجود ندارد، هرگز با مشاهده واقعیتها توبه نمىکنند. قرآن این حقیقت شگفتانگیز را براى ما چنین بیان مىکند:« وَ لَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُواْ عَلىَ النَّارِ فَقَالُواْ یَالَیْتَنَا نُرَدُّ وَ لَا نُکَذِّبَ بَِایَاتِ رَبِّنَا وَ نَکُونَ مِنَ المُْؤْمِنِینَ بَلْ بَدَا لهَُم مَّا کاَنُواْ یخُْفُونَ مِن قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نهُُواْ عَنْهُ وَ إِنهَُّمْ لَکَاذِبُون»
(اگر آنها را در آن روز که در برابر آتش نگاهشان داشتهاند بنگرى، مىگویند: اى کاش ما را باز گردانند تا آیات پروردگارمان را تکذیب نکنیم و از مؤمنان باشیم. نه، آنچه را که از این پیش پوشیده مىداشتند اکنون برایشان آشکار شده، اگر آنها را به دنیا بازگردانند، باز هم به همان کارها که منعشان کرده بودند باز مىگردند. اینان دروغگویانند)(47).
بنابراین نمىتوان گفت: هر کس بمیرد و در عالم برزخ با حقایق جهان آشنا شود، در صورت بازگشت به دنیا حتماً توبه خواهد کرد و از گناه دورى خواهد گزید. این سخن درباره سران و پیشتازان کفر هرگز درست نیست و در قلب آنان جائى براى پذیرش حق و توبه نمانده است. و با توجه به آنکه رجعت کفار منحصر به کسانى است که وجودشان با کفر و ستم آمیخته شده، قاطعانه مىتوان گفت که اینگونه افراد، بعد از بازگشت نیز همان روش را پیش مىگیرند و همان عقیده باطل را ادامه مىدهند.
4- رجعت بر خلاف سنت عمومی الهی است
مىگویند: سنت الهى در جهان آفرینش این است که انسانها به صورت سلول در رحم مادر پرورش یابند آنگاه دیده به جهان گشوده، پس از عمرى کوتاه یا بلند رخت از جهان بر بندند، و بار دیگر در روز رستاخیز همگان براى پاداش و کیفر زنده شوند. در این صورت، حیات دوباره قبل از قیامت بر خلاف سنت جارى الهى خواهد بود.
پاسخ این است که: این نظام مشهود در عالم دنیا، تنها نظام ممکن نیست و اسباب و عللی که در این جهان، بر اساس تجربه، شناخته می شوند اسباب و علل انحصاری نیستند و شاهدش این است که در همین جهان، پدیده های حیاتی خارق العادّه ای مانند زنده شدن بعضی از حیوانات و انسانها رخ داده است(48). ودر حالی که اگر آنچه ادعا شد، براستى یک سنت قطعى و کلى و تخلفناپذیر در نظام آفرینش باشد، نباید هیچ نمونهاى بر خلاف آن یافت گردد. در حالیکه به گواهى آیات پیشین این جریان در امتهاى گذشته روى داده و شمارى از انسانها بعد ازمردن به همین جهان بازگشته و رفتهاند. بنابراین نمىتوان این مسأله را یک سنت صددرصد کلى تخلفناپذیر الهى دانست.
رجعت امام حسین(علیه السّلام) در روزگار ظهور قائم (عج)
نخستین رجعت کننده در روزگار ظهور حضرت ولی عصر(عج)، حضرت امام حسین(علیه السّلام) است. امام صادق(علیه السّلام) می فرماید: نخستین کسی که زمین برای او شکافته می شود و به روی زمین رجعت می کند، حسین بن علی است و به قدری حکومت می کند که از کثرت سن ابروهایش روی دیدگانش می ریزد(49). رجعت امام حسین در روزگار ظهور قائم یکی دیگر از اصول مسلم و قطعی که شیعه بدان معتقد است این است که امام را امام غسل می دهد این برگرفته از حدیث امام رضا(علیه السّلام) است که می فرماید: امام را جز امام غسل نمی دهد(50). بنابراین باید یکی از امامان رجعت نموده مراسم تغسیل و خاکسپاری امام عصر(عج) را بر عهده بگیرد که طبق روایات رسیده امام حسین(علیه السّلام) این مهم را انجام می دهند.در تفسیر عیاشی ذیل آیه شریفه« ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیهِْمْ وَ أَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَاکُمْ أَکْثرََ نَفِیرًا»(اسراء6)
از امام صادق نقل شده است: مقصود از زنده شدن دوباره امام حسین(علیه السّلام) و هفتاد نفر از اصحابش در عصر امام زمان(عج)است، در حالی که کلاه خودهای طلایی بر سر دارند و به مردم، رجعت و زنده شدن دوبارة حضرت حسین(علیه السّلام) را اطلاع می دهند تا مومنان به شک و شبهه نیفتند و این در حالی است که حضرت مهدی(عج)در میان مردم است.هنگامی که همه مومنان، امام حسین(علیه السّلام) را شناختند و تایید کردند که او حسین(علیه السّلام) است، مرگ حضرت مهدی(عج)، فرا خواهد رسید و دیده از جهان فرو می بندد. آنگاه امام حسین(علیه السّلام) وی را غسل و کفن و حنوط می کند و به خاک می سپارد که هرگز امام را جز امام غسل نمی دهد(51). پس از شهادت امام زمان و تدفین ایشان، امام حسین(علیه السّلام) عهده دار حکومت جهانی ایشان می شوند و به قدری حکومت می کنند که گفته شده است، از کثرت سن ابروهایش روی دیدگان مبارکش را می پوشاند تا اینکه روز قیامت و رستاخیز فرا رسد
دعا برای رجعت
چگونه می شود که هر یک از ما جزو رجعت کنندگان باشیم؟ آیا راهی برای آن وجود دارد. به عبارت دیگر آیا رجعت کنندگان از پسش تعیین شده اند و دیگران نمی توانند رجعتی داشته باشند و یا علاوه بر کسانی که رجعت خواهند کرد، مؤمنان دیگر می توانند جزو رجعت کنندگان یاشند؟
از برخی ادعیه استفاده می شود که انسانهای مؤمن و متّقی که دعای عهد را چهل صبح بخوانند اگر پیش از ظهور امام عصر (عج) از دنیا بروند، جزو رجعت کنندگان خواهند بود. در قسمتی از این دعا چنین می خوانیم:
اَلّلهُمَّ اِن حَالَ بَینِی وَ بَینَهُ اَلمَوت اَلَّذِی جَعَلتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حَتماً مَقضِیّاً فَاَخرِجنِی مِن قَبرِی مُؤتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعوَهَ اَلدَاعِی فِی الحَاضِرِ وَالبَادِی (52).
منابع و مأخذ
1) قرآن/ترجمة؛ عبد المحمد آیتی .
2) سید محمد باقر موسوى همدانى/ترجمة تفسیر المیزان/ انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم /سال چاپ:1374 ش/ نوبت چاپ: پنجم .
3) فضل بن حسن طبرسى/تفسیر مجمع البیان/ انتشارات ناصر خسرو/ سال چاپ: 1372 ش/ نوبت چاپ: سوم .
4) على بن ابراهیم قمى/تفسیر قمّی/ انتشارات دار الکتاب/ سال چاپ: 1367 ش/ نوبت چاپ: چهارم .
5) شیخ محمد رضا مظفّر/بدایة المعارف الالهیّه/مؤسسة نشر اسلامی/سال چاپ:1427 ه.ق/نوبت چاپ:پانزدهم .
6) شیخ علی اکبر نهاوندی/العبقری الحسان/انتشارات مسجد مقدّس جمکران/سال چاپ:بهار 1386/نوبت چاپ:اوّل .
7) احمد علی طاهری/رجعت یا حیات دوباره/ انتشارات مسجد مقدّس جمکران/ سال چاپ:پائیز 1384/ نوبت چاپ:اوّل .
8) اصغر بهمنی/پاسخ به شبهات رجعت/نشر زائر،آستانة مقدّسه/سال چاپ:زمستان 1387/نوبت چاپ:اوّل .
9) مجتبی تونه ای/موعود نامه/انتشارات میراث ماندگار/سال چاپ:1385/نوبت چاپ:سوم .
10) محمد رضا ضمیری/رجعت(یا بازگشت به زمان)/سال چاپ:1387/نوبت چاپ:پنجم .
11) مصباح یزدی/آموزش عقاید/شرکت چاپ و نشر بین الملل/سال چاپ:بهار1385/نوبت چاپ:نوزدهم .
پی نوشت ها :
27. تفسیر صافی/ج1/ص269؛ مجمع البیان/ج1/ص370؛تفسیر کشّاف/ج1/ص307.
28. مجمع البیان/ج1/ص370؛ تفسیر صافی/ج1/ص269.
29. الایقاظ/ص188- 231.
30. الایضاح/ص189- 196.
31. الایقاظ/ص41و99؛ بحار الانوار/ج53/ص59و129و40
32. الایقاظ/ص 97و72.
33. الشیعه الرجعه/ج2.
34. نمل/83
35. المیزان/ج15/ص397.
36. تفسیر نمونه/ ج15/ ص 549.
37. انبیا/95.
38. تفسیر قمی/ج2/ص50-بحار الانوار/ج53/ص52.
39. غافر/51.
40. بحار الانوار/ج53/ص65.
41. غافر/11
42. تفسیر لاهیجی/ج3/ص900
43. ترجمة تفسیر المیزان/ج2/ص160 و 161.
44. بدایه المعارف الالهیّه/ج2/ص169 و 170.
45. نسا/17 و 18.
46. اصغر بهمنی/پاسخ به شبهات رجعت/ص71 و 72.
47. انعام/27 و 28.
48. آیت الله مصباح/آموزش عقاید/ص380.
49. بحار الانوار/ج53/ص46.
50. اصول کافی/ج1/ص281
51. تفسیر عیّاشی/ج2/ص281.
52. همان/ج53/ص96.
نویسنده : محمد انتشاری
منبع : راسخون