زنان در حکومت امام
زمان (ع)
نقش زنان در دوران
غیبت صغری
در دوران سخت غیبت صغری، در روزهایی که شیعیان پس از دویست و شصت سال با یک آزمایش بزرگ رو به رو بودند و میبایست با غیبت امام خو کنند، یک زن به عنوان مفزع و پناه معرفی میشود و آن مادر بزرگوار امام حسن عسکری، علیهالسلام، است. در این دوره، اگر چه امام هادی و امام حسن عسکری، علیهماالسلام، زمینه غیبت را از پیش فراهم کرده بودند و شخصیتهای مورد اعتمادی همانند عثمانبن سعید عمری و پسرش محمد بن عثمان رابهعنوان وکیل معرفی کرده بودند، بهدلایلی از موقعیت مادر امام حسن عسکری، علیهالسلام، معروف به «جدّه»، استفاده شد و وی پناه شیعه معروف گردید. ازگفتگوی احمد بن ابراهیم با «حکیمه» دختر امام جواد، علیهالسلام، برمیآید که پس از گذشت دوسال از رحلت امام حسن عسکری، علیهالسلام، همچنان بسیاری از کارها بهدست مادر بزرگوار امام حسن عسکری، علیهالسلام، انجام میشده است ولی در حقیقت ازطرف حضرت حجةبنالحسن، علیهالسلام، و به فرمان آن حضرت صورت گرفته است.
شیخ صدوق، رحمةاللهعلیه، از احمد بن ابراهیم نقل کرده است که در سال 262 ق. بر حکیمه دختر امام جواد، علیهالسلام، وارد شدم و از پس پرده با وی سخن گفتم و از او درباره اعتقادش به امامان پرسیدم. او همه آنها را یکایک شمرد و آنگاه حجةبنالحسن بن علی را نیز نام برد...
از او پرسیدم: این فرزند کجاست؟ گفت: در پس پرده غیب است. گفتم پس شیعه به چه کسی پناه ببرد؟ گفت: به جدّه، مادر امام حسن عسکری، علیهالسلام. سپس افزود: این دستور از سوی امام حسن عسکری، علیهالسلام، و بهپیروی از امام حسین، علیهالسلام، صورت گرفته است. زیرا امام حسین، علیهالسلام، در ظاهر برای حفظ جان فرزندش امام سجاد، علیهالسلام، به خواهرش زینب کبری، علیهاالسلام، وصیت کرد و درنتیجه تا مدتی هرآنچه از امام زینالعابدین، علیهالسلام، صادر میشد به حضرت زینب، علیهاالسلام، نسبت داده میشد تا امر پنهان باشد1 و حساسیتها نسبت به امام سجاد، علیهالسلام، کمتر شود. این امتیاز برای جدّه باقی بود تاآنکه کسانی مانند «عثمانبن سعید» و دیگر سفرا و نایبان خاص امام زمان، علیهالسلام، در بین شیعیان شناخته شدند و منزلت یافتند.
پس از شهادت امام عسکری، علیهالسلام، یک بانو، نظر دستگاه خلافت بنیعباس را نسبت به تعقیب امام زمان تغییر داد. نوشتهاند پس از گزارش جعفر کذّاب، که در خانه امام حسن عسکری، علیهالسلام، فرزند خردسالی از آن حضرت باقی مانده است، آنها به خانه امام هجوم بردند و پس از دستگیری صیقل (یکی از کنیزان امام) فرزند خردسال را از او مطالبه کردند. او نخست انکار کرد و آنگاه برای اینکه موضوع برای آنها پوشیده ماند، گفت من حامله هستم. از اینرو آن کنیز را بهدست «أبی الشوارب»، قاضی وقت، سپردند تا از او مراقبت کند. در مدتی که صیقل زیرنظر قاضی نگهداری میشد دستگاه خلافت با مرگ عبید بن خاقانی و شورش صاحب الزنج روبهرو شد و صیقل از وضعیت آشفته سود جست و فرار کرد.2
رجعت زنان
گروهی از یاوران حضرت بقیةالله عجل الله تعالی فرجه الشریف زنانی هستند که خدا به برکت ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آنها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود. در روایات، به دو گونه به این افراد اشاره شده است:
1.عام
در روایات، رجعت ویژه زن یا مرد نیست و فقط به مؤمن محض و کافر محض اشاره شده است؛ یعنی هم زن مؤمن و هم زن کافر در زمان ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رجعت میکنند، تا زنان مؤمن، طعم شیرین و لذّت انجام وعدة الهی را بچشند و در رکاب حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و امامان معصوم علیهم السلام به خدمت بپردازند و زنان کافر هم کیفر دنیایی گناه و عملکرد خود را ببینند و به عذاب الهی برسند.
2. خاص
گروهی از زنان هستند که علاوه بر اخبار عمومی، در برخی اخبار، به نام آنان هم اشاره شده است. این روایات معتبر دربارة زنان، بسیار اندک است.
الف) زنان مؤمن
در منابع معتبر اسلام، نام سیزده زن یاد میشود که به هنگام ظهور قائم آل محمد صل الله علیه و آله و سلم زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به مداوای مجروحان جنگی و پرستاری بیماران خواهند پرداخت.
مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود:
«همراه قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف سیزده زن خواهند بود». گفتم: «آنها را برای چه کاری میخواهد؟» فرمود: «برای مداوای مجروحان و رسیدگی به مریضها؛ همانگونه که وقتی همراه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بودند چنین میکردند». عرض کردم: «نام آنها را بفرمایید» فرمود: «قنواء دختر رشید هجری، ام ایمن، حبابه والبیّه، سمیه مادر عمار بن یاسر، زبیده، ام خالد احمسیه، ام سعید حنفیّه، صبانه ماشطه و ام خالد جهنیّه. [57]
در این روایات، امام صادق علیه السلام از آن سیزده زن فقط نام نه نفر را یاد میکند. در کتاب خصایص فاطمی به نسیبه دختر کعب مازنیه نیز اشاره شده است[58].
در کتاب منتخب البصائر از دو زن به نام «تیره» و «أحبشیه» نام میبرد[59] . این افراد، هر کدام در بُعدی و بیشتر در بُعدِ جهاد با دشمنان خدا، از خود شایستگیهایی نشان دادهاند. برخی از آنان ـ همچون «صیانه» ـ مادر چند شهید بوده و خود نیز با وضعی جانسوز به شهادت رسید. برخی دیگر چون سمیّه، در راه دفاع از عقیدة اسلامی خود، سختترین شکنجهها را تحمل نموده و تا پای جان از عقیدة خود دفاع کردهاند.
امخالد نیز نعمت تندرستی پیکر را برای حفظ اسلام استفاده کرد و جانباز شد. برخی دیگر، همانند زبیده کسانی بودند که زرق و برق دنیا، هرگز آنان را از اسلام باز نداشت و از آن امکانات در راه عقیده خود استفاده کرده و در مراسم حج که یکی از ارکان دین است به کار بردند. بعضی، افتخار دایگی رهبر امت را داشتند و خود نیز از معنویات زیادی برخوردار بودند و بعضی دیگر، از خانوادة شهیدانی بودند که خود، پیکر نیمهجان فرزندانشان را حمل کردند. آنان، کسانی هستند که با انجام رشادتها ثابت کردند که میتوانند گوشهای از بار سنگین حکومت جهانی اسلام را بردوش گیرند.
همة این دلایل، ما را به راز تصریح امام صادق علیه السلام به نام این نه نفر آگاه میکند. حال، برای درک بهتر شرح حال مختصری از زندگی چند تن را بررسی کنیم.
رجعت امام حسین(ع) در قرآن و روایات
"رجعت" را که عبارت است از "بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و طاغیان و کفار بسیار شرور بعد از ظهور حضرت مهدى(ع) و در آستانه رستاخیز"1 باید از جمله امورى دانست که اعتقاد بدان خاصه پیروان مکتب تشیع است. و از جانب امامان بزرگوار شیعه(ع)، تأکیدات فراوانى بر اعتقاد بدان وارد گردیده است؛ تا بدانجا که در حدیثى از امام جعفر صادق(ع)، عدم ایمان به آن، همسنگ و هموزن انکار ایشان قرار داده شده و کسانى را که بدین موضوع اعتقاد ندارند، خارج از دایره »امامت و ولایت« معرفى فرموده اند:
« از ما نیست کسى که ایمان به رجعت نداشته باشد...»2
باید دانست؛ امر رجعت اگر چه در ابتدا براى ما آدمیان - که محصور در حصار مادیات هستیم - شگفت آور و عجیب به نظر مى رسد، و به همین دلیل گاهى در این امر شک و تردید مى نماییم و حتى زمانى هم پا را فراتر نهاده و به انکار آن مى پردازیم !!
ولى اگر عقل معاداندیش را که با حجابهاى هوى و هوس پوشیده نشده باشد به کار گیریم و در این امر کمى اندیشه کنیم؛ خواهیم دید که بنا به چندین و چند دلیل عقلانى، وقوع رجعت، جاى هیچ گونه استبعاد و شگفتى ندارد و نیز اگر در آیات قرآن کریم، غور و بررسى نماییم؛ بدین نکته پى مى بریم که در این کتاب آسمانى، دهها آیه وجود دارد که هر یک به نوعى اثبات کننده موضوع رجعت مى باشند و نه تنها آیات قرآن کریم که احادیث و روایات بسیارى را در کتب معتبر حدیثى مى توان مشاهده کرد که بروقوع رجعت تأکید دارند.
و اما همان طور که از تعریف رجعت که در صدر این نوشتار ذکر شد، برمى آید، رجعت یعنى اعتقاد به بازگشت «مؤمنان خالص» و «کفار و ظالمان خالص»، آنان که در طول حیات دنیوى خود جزو رهبران و سردمداران ایمان و کفر محسوب مى شده اند، و بدین ترتیب در مى یابیم که امر رجعت تنها شامل عده اى از انسانها مى شود و نه همه آنها! همانطور که در حدیثى از امام جعفر صادق(ع)، مى خوانیم که فرمود:
« رجعت عمومى نیست بلکه جنبه خصوصى دارد؛ تنها گروهى بازگشت مى کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند.»3 و مطابق این حدیث شریف از جمله کسانى که در هنگامه رجعت به این عالم برمى گردند کسانى هستند که در ایمان، خالص و ناب بوده اند و به تعبیر رساتر، امام مؤمنان و مولاى صالحان و مقتداى پرهیزگاران گردیده اند، که یکى از آنها سالار شهیدان و سرور آزادگان حضرت ابا عبداللَّه الحسین(ع)، است، که در برخى از آیات قرآن کریم و نیز تعداد کثیرى از روایات و احادیث به رجعت آن حضرت تصریح گردیده است و آن را امرى حتمى الوقوع دانسته اند، که ذیلاً به دو نمونه از آیات قرآن کریم و تعدادى از روایات اسلامى که در خصوص رجعت آن حضرت وارد شده است اشاره مى نماییم:
رجعت (2)
4- آیة259 سورة بقره در مورد«عزیر» است که روزی در مسیر خود به دهکدة ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف های واژگون و استخوان های پوسیده و بدنهای ازهم گسیخته سکوت مرگ باری را به وجود آورده بود.
عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیّه داد و در بارة آن مردگان به اندیشه پرداخت، که این مردگان چگونه زنده میشوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد می آیند و به صورت پیشین بر می گردند.
خداوند در این حال او را قبض روح کرد و صد سال تمام در آنجا بود و بعد از صد سال خداوند او را زنده کرد.چون عزیر زنده شد تصور کرد که از خوابی گران بر خاسته است. پس به جستجوی الاغ و زنبیل ها و کوزة آب پرداخت. فرشته ای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر؛ چه مدت در اینجا درنگ کرده ای؟ گفت:یک روز و یا قسمتی از یک روز. فرشته گفت: تو صد سال در اینجا درنگ کرده ای. در این صد سال طعام و نوشابه ات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوان هایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که خداوند چگونه آن را زنده می سازد.
عزیر تماشا می کرد و می دید که استخوانهای الاغ به یکدیگر متصل شد و گوشت آنها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر باز آمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم باور نکردند، پس تورات را از حفظ خواند. آنگاه باور کردند، زیرا کسی جز او تورات را از حفظ نداشت(27). از امیرمؤمنان(علیه السّلام) روایت شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر 50 ساله بود چون به خانه اش باز گشت او با همان طراوت 50 ساله گی بود و پسرش 100 ساله بود(28).
داستان عزیر یکی از روشن ترین ادلّة رجعت است که معصومین(علیهم السّلام) به آن استدلال نموده اند و دانشمندان شیعه در طول چهارده قرن در کتابهای تفسیری و عقیدتی به آن استناد نموده اند.
مواردی از رجعت در عهد امامان معصوم(علیهم السّلام) اتفاق افتاده که هفتاد مورد آن را محدّث بزرگوار مرحوم شیخ حرّ عاملی گرد آورده است(29). فضل ابن شاذان از اصحاب امام رضا(علیه السّلام) بیش از ده مورد از موارد رجعت در امّت اسلامی را از طریق اهل سنّت در کتاب«ایضاح»خود نقل کرده است(30).
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «آن چه در امّت های پیشین واقع شده، مو به مو در این امّت نیز واقع خواهد شد»(31). از آنچه آوردیم نتیجه می گیریم:
1- رجعت در امّت های پیشین واقع شده است.
2- آن چه در امّت های پیش واقع شود، در امّت های اسلامی نیز واقع خواهد شد.
3- ده ها آیه از قرآن کریم از وقوع رجعت در امّت اسلامی خبر داده است.
4- چند مورد در امّت اسلامی واقع شده و هزاران مورد دیگر پس از قیام قائم(عج)واقع خواهد شد.
روی این بیان هر کس به قرآن و آورندة آن ایمان داشته باشد راهی ندارد جز این که «رجعت» رانیز باور کند.
آیات دال بر رجعت
آیات متعددی بر اصل رجعت دلالت می کند. مرحوم شیخ حرّ عاملی بیش از 60 آیه (32) و مرحوم طبرسی بیش از 70 آیه (33) را بر رجعت تفسیر و منطبق نموده اند. مرحوم علِامه مجلسی بیش از 128 آیه از آیات قرآن را آورده است که بر رجعت دلالت می کند و یا توسط ائمّة اهل بیت(علیهم السّلام) بر رجعت استدلال و منطبق شده است.
این آیات به دو دسته تقسیم می شوند:
1- آیاتی که بر وقوع رجعت در امّتهای گذشته دلالت می کند،
2- آیاتی که از تحقّق رجعت درآینده قبل از قیامت خبر می دهد.
قسم اوّل را در فصل قبلی توضیح دادیم و اکنون به توضیح راجع به قسم دوم می پردازیم:
1-« وَ یَوْمَ نحَْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بَِایَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُون»
(روزى که از هر ملتى فوجى از آنان که آیات ما را تکذیب مىکردندگرد مىآوریم و آنان را به صف برانند)(34).
«حشر» به معنای کوچ دادن، بیرون ساختن از قرار گاه و ... به کار می رود.
مِن،در «مِن کُلِّ اُمَّهٍ» تبعیضیّه و مِن «مِمَّن یُکَذِّبُ» بیانیّه است؛ یعنی از هر امّت، گروهی را محشور می کنیم که آیات الهی را تکذیب می کردند. «بآیاتنا» مراد از آیات، مطلق آیات الهی است که بر مبدأ و معاد دلالت میکند، از جملة آنها، انبیاء، امامان و کتب آسمانی است، یعنی اینها از مصادیق آیات الهی که مورد انکار و تکذیب واقع شده است(35).
از مجموع این آیه چنین استفاده می شود: روزی فرا می رسد که خداوند با قدرت بالغه و بی کران خود از هر جمعیّتی گروهی را از جایگاهشان حرکت داده، به همین دنیا باز می گرداند و از هر گونه آزادی عمل منع شده، مدتی برای دیدن مجازات دنیایی اعمالشان و مشاهدة گسترش اقتدار مؤمنین نگه داشته می شوند.
نقش زنان
ما در این نوشتار کوتاه نقش
زنان در ایّام غیبت و ظهور امام زمان، علیه السلام، را مورد بررسى قرار مى
دهیم.
نقش زنان در دوران غیبت صغرى
در دوران سخت غیبت صغرى، در روزهایى که شیعیان پس از دویست و شصت سال با یک آزمایش بزرگ رو به رو بودند و مى بایست با غیبت امام خو کنند، یک زن به عنوان مفزع و پناه معرفى مى شود و آن مادر بزرگوار امام حسن عسکرى، علیه السلام، است. در این دوره، اگر چه امام هادى و امام حسن عسکرى، علیهماالسلام، زمینه غیبت را از پیش فراهم کرده بودند و شخصیتهاى مورد اعتمادى همانند عثمان بن سعید عمرى و پسرش محمد بن عثمان رابه عنوان وکیل معرفى کرده بودند، به دلایلى از موقعیت مادر امام حسن عسکرى، علیه السلام، معروف به »جدّه«، استفاده شد و وى پناه شیعه معروف گردید. ازگفتگوى احمد بن ابراهیم با »حکیمه« دختر امام جواد، علیه السلام، برمى آید که پس از گذشت دوسال از رحلت امام حسن عسکرى، علیه السلام، همچنان بسیارى از کارها به دست مادر بزرگوار امام حسن عسکرى، علیه السلام، انجام مى شده است ولى در حقیقت ازطرف حضرت حجةبن الحسن، علیه السلام، و به فرمان آن حضرت صورت گرفته است.
شیخ صدوق، رحمةالله علیه، از احمد بن ابراهیم نقل کرده است که در سال 262 ق. بر حکیمه دختر امام جواد، علیه السلام، وارد شدم و از پس پرده با وى سخن گفتم و از او درباره اعتقادش به امامان پرسیدم. او همه آنها را یکایک شمرد و آنگاه حجةبن الحسن بن على را نیز نام برد...
از او پرسیدم: این فرزند کجاست؟ گفت: در پس پرده غیب است. گفتم پس شیعه به چه کسى پناه ببرد؟ گفت: به جدّه، مادر امام حسن عسکرى، علیه السلام. سپس افزود: این دستور از سوى امام حسن عسکرى، علیه السلام، و به پیروى از امام حسین، علیه السلام، صورت گرفته است. زیرا امام حسین، علیه السلام، در ظاهر براى حفظ جان فرزندش امام سجاد، علیه السلام، به خواهرش زینب کبرى، علیهاالسلام، وصیت کرد و درنتیجه تا مدتى هرآنچه از امام زین العابدین، علیه السلام، صادر مى شد به حضرت زینب، علیهاالسلام، نسبت داده مى شد تا امر پنهان باشد و2حساسیت ها نسبت به امام سجاد، علیه السلام، کمتر شود. این امتیاز براى جدّه باقى بود تاآنکه کسانى مانند »عثمان بن سعید« و دیگر سفرا و نایبان خاص امام زمان، علیه السلام، در بین شیعیان شناخته شدند و منزلت یافتند.
پس از شهادت امام عسکرى، علیه السلام، یک بانو، نظر دستگاه خلافت بنى عباس را نسبت به تعقیب امام زمان تغییر داد. نوشته اند پس از گزارش جعفر کذّاب، که در خانه امام حسن عسکرى، علیه السلام، فرزند خردسالى از آن حضرت باقى مانده است، آنها به خانه امام هجوم بردند و پس از دستگیرى صیقل (یکى از کنیزان امام) فرزند خردسال را از او مطالبه کردند. او نخست انکار کرد و آنگاه براى اینکه موضوع براى آنها پوشیده ماند، گفت من حامله هستم. از این رو آن کنیز را به دست »أبى الشوارب«، قاضى وقت، سپردند تا از او مراقبت کند. در مدتى که صیقل زیرنظر قاضى نگهدارى مى شد دستگاه خلافت با مرگ عبید بن خاقانى و شورش صاحب الزنج روبه رو شد و صیقل از وضعیت آشفته سود جست و فرار کرد. 3
نقش زنان در دوران ظهور
حال سزاوار است بدانیم زنان در
حکومت قائم آل محمد، علیه السلام، چه مى کنند؟ چه کسانى هستند؟ چند نفرند؟ از کجا
مى آیند و چه مسؤولیتى برعهده دارند؟ براساس برخى از روایات، حضور و نقش این زنان
ازنظر زمان و موقعیت، چهارگونه است:
الف) حضور پنجاه زن
در بین یاران امام
اولین گروه از زنانى که به محضر امام زمان مى شتابند آنهایند که در آن ایّام مى زیسته اند و همانند دیگر یاران امام، علیه السلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهى به خدمت امام، علیه السلام، مى رسند. در این باره دو روایت وجود دارد:
روایت اول: امّ سلمه ضمن حدیثى درباره علایم ظهور، از پیامبر روایت کرده است که فرمود:
یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس إلیه کالطّیر الواردة المتفرقة حتّى یجتمع إلیه ثلاث مأة و أربعة عشر رجلاً فیه نسوة فیظهر على کلّ جبّار و ابن جبّار... 4
در آن هنگام پناهنده اى به حرم امن الهى پناه مى آورد و مردم همانند کبوترانى که از چهار سمت به یک سو هجوم مى برند به سوى او جمع مى شوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد مى آیند که برخى از آنان زن مى باشند که بر هر جبار و جبار زاده اى پیروز مى شود. 5
روایت دوم: جابربن یزید جعفى، ضمن حدیث مفصلى از امام باقر، علیه السلام، در بیان برخى نشانه هاى ظهور نقل کرده که:
و یجیى ء واللَّه ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة على غیر میعاد قزعاً کقزع الخریف یتبع بعضهم و هى الآیة الّتى قال اللَّه: »أینما تکونوا یأت بکم اللَّه جمیعاً إنّ اللَّه على کلّ شى ء قدیر...« 6
به خدا سوگند، سیصد و سیزده
نفر مى آیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلى در مکه کنار
یکدیگر جمع خواهند شد. این است معناى آیه شریفه: »هرجا باشید خداوند همه شما را
حاضر مى کند. زیرا او بر هر کارى توانا است«.
پنجاه زن
از سیصد و سیزده نفر!
نکته شگفت در این دو روایت این است که مى فرماید: سیصد و سیزده مرد گرد آیند که پنجاه نفر ایشان زن هستند!
دوم آنکه: در روایتى که نام یاران برشمرده شده است نام هیچ زنى وجود ندارد. 7
در پاسخ این شبهه مى توان گفت: این چند نفر در زمره همان سیصد و سیزده نفر هستند. زیرا اولاً امام، علیه السلام، مى فرماید: »فیهم«؛ یعنى در این عده پنجاه زن مى باشد.
دوم: شاید تعبیر مردان بدین سبب باشد که بیشتر این افراد مرد هستند و این کلمه از باب فزونى عدد مردان، چنین ذکر شده است.
سوم: اگر مقصود همراهى خارج از این عده بود امام مى فرمود: »معهم«، نه اینکه بفرماید »فیهم«، زیرا این سیصد و سیزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده اند و همه یاران و فرماندهان عالى رتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسیار بالایى هستند که برخى با ابر جابه جا مى شوند و اینها بدون شک با بقیه مردم آن زمان فرق بسیار دارند. بنابراین اگر بگوییم آنها جزو همان سیصد و سیزده نفر هستند براى آنها رتبه و موقعیت ویژه قائل شده ایم و اگر بگوییم در زمره یاران دیگر حضرت باشند از امتیاز کمترى برخوردارند.
چگونه وجود مقدس امام عصر (عج) را در زندگی احساس کنیم؟
عضو ثابت
تشکر از اینکه
انجمنی را به موضوع مهدویت ختصاص دادید.
چگونه وجود مقدس امام عصر (عج) را در
زندگی احساس کنیم؟
این سوال را برای کسانی می پرسم که مادیات را بیش از معنویات
بها می دهند.
زمان دانشجویی ، استاد خیلی باصفایی داشتیم ، یه بار یکی از دوستان این سوال را از ایشون پرسید، استادمون اینطور جواب دادند:
" هر روز صبح زیر آسمون رو به قبله بایست و سه بار بگو : السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
جواب سلام واجب است ، پس مطمئن باشید آقا جواب سلامتون را می دهند و خوشا به حال آن کسی که اقا به ایشون سلام کنند ، اثر این سلام را در زندگیتون حتما می بینید ، یکی از اثراتش برکت هست. "
مدتها از این صحبت می گذره و اما من حتی یک کلمه از حرفهای استادم را فراموش نکردم.
عضو ثابت
پس من هم دست به سینه ام می گذارم و عرضه می دارم
السلام علیک
یا بقیه الله فی ارضه
آقا جان به جان مادرت زهرا سلام الله علیها
یه گوشه
چشمی
توکه یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو
باشی و مرا غم ببرد
ممنون از راه کارتون
به یاد امام مهدی (عج)
شهر کنعان را خشکسالی و قحطی فرا گرفته بود، و فرزندان یعقوب برای سومین مرتبه، بار سفر بستند و روانه مصر شدند.
در این سفر، برخلاف سفرهای گذشته، نوعی شرمساری روح آنان را آزار میداد، زیرا در سفر گذشته، سابقه آنان نزد عزیز مصر، آسیب دید و اینان گروهی بدنام معرفی شدند. شاید برخی آنان را به عنوان «گروه سارقان کنعان» می شناختند.
از سوی دیگر، این نوبت، متاع بسیار اندکی برای معاوضه با گندم و سایر مواد غذیی به همراه آوردهبودند و از دست دادن بنیامینـ در سفر گذشتهـ و ناراحتی جان افزای پدر، غم آنان را افزون کرده بود.
در میان انبوه مشکلات و ناراحتیهی جانکاه، تنها جمله آخر پدر که فرمود: «از رحمت خدا مایوس نباشید».* مایه تسلّی خاطر آنان بود.
فرزندان یعقوب با تمامی این مشکلات بریوسف واردشدند. در این هنگام، با نهایت ناراحتی رو به سوی او کردند
و گفتند: «یا یها العزیز مَسَّنا وَاَهْلنا الضّرّ وَجئنا بِبضاعة مزجاة فَأَوف لَنا الکیل وَتَصََّدق عَلَینا انّ اللّهَ یجْزِی المُتَصدِّقین؛
ای عزیز، به ما و خانواده ما رنج بسیار (قحطی، ناراحتی و بلا) رسیده است و سرمایه اندک و بی ارزشی همراه آوردهیم [با ین حال به کرم و بزرگواری تو تکیه کردهیم] پیمانه ما را به تمام و کمال پُرکن و برما منّت بگذار و تصدّق کن که خداوند بخشندگان و کریمان را دوست دارد».(سوره یوسف، یه 88)
این حالت فرزندان یعقوب(ع) یادآور خاطرهی است:
علاّمه ایتاللّهی نقل میفرمود که: در اوّلین سفر حجّ که با پدر پیرم مشرف شده بودم، صبح روز دوازدهم ذیحجه، بری اعمال حجّ به مکّه آمدیم،
در برگشت به جهت ازدحام جمعیت، ماشین تا مسجد «خیف» بیشتر نیامد و چون تا خیمهها راه زیاد بود و پدرم ناتوان از راه رفتن و به جهت انجام اعمال حجّ، بسیار خسته و درمانده شده بود، به دنبال وسیلهی بری رفتن به خیمه بودم که در ضمن به حضرت مهدی(عج) نیزمتوسّل شدم و حضرت را با جمله «یا صاحب الزمان أغثنی» میخواندم.
در همین موقع با چشمی اشکبار یه مبارکه سوره یوسف را ـ که قرآن از زبان برادران یوسف، زمانی که در تنگنا سخت زندگی قرار گرفته بودند، بیان میکندـ تکرار میکردم: «یا یها العزیز مسّنا وأهلنا الضّرّ وجئنا ببضاعةٍ مزجاةٍ فأوف لنا الکیل وتصدّق علینا انّ اللّه یجزی المتصدّقین».
پدرم نیز وقتی چنین وضعیتی را دید، شروع به استغاثه کرد و با ذکر «یا اباصالح ادرکنی» شروع به گریه کرد و به تصور اینکه راه را گم کردهام، از حضرت میخواست که راه را به ما نشاندهد.
لحظاتی نگذشت که دیدم دو نفر با لباس عربی آمدند و مرا با اسم صدا زدند و فرمودند: علاّمه! با ما بیا.
من چند لحظه درنگ کردم، فرمودند: نترس! با ما بیا. حرکت کردم و چند دقیقه بعد، کنار خیمه بودم.
پرسیدم: شما اهل کجا هستید؟ فرمود: مدنی هستیم. گفتم: از سادات «نخاوله» هستید؟ فرمودند: خیر. سؤالات دیگری هم کردم و بعد تعارف کردم که به خیمه تشریف بیاورید تا بیشتر درخدمت شما باشیم. فرمودند: ان شاء اللّه در مدینه مرا میبینید.
قابل ذکر است سید بن طاووس میگوید: وقتی به آن بزرگوار ـ حضرت مهدی(عج)ـ خطاب میکنی، پس از تقدیم سلام زیارتی را که با سلام الله الکامل آغاز میشود بخوان و بگو: یا ایها العزیز…. ترجمه کشف المحجة (فانوس)، ص231.
عضو صمیمی
عزیز موعودی!
حال که فرصت یافتم تا کلامی از سر سوز و درد برای تو بنگارم، بگذار حواشی را رها کنم و بگویم آنچه که وجودم را به آتش کشیده است...
دوست عزیز موعودی!
بارها و بارها با خود گفته و نوشتهام که: ای کاش هر کس تنها یک قدم برمیداشت، و این ای کاش وجودم را میسوزاند.
شاید بگویی یک قدم چه اثری دارد؟ و آنگاه میگویم دوباره ببین و باز بیندیش... اگر من و تو و تمام موعودیان هر کدام تنها و
تنها یک قدم برمیداشتیم، آن یک قدمها دیگر تنها نبودند. هزاران و شاید میلیونها قدم میشدند.
اگر هر کدام ما همت کنیم تا مطلب کتابی درباره آقا را به یک دوست بیاموزیم...
اگر هر کدام ما همت کنیم و تنها یکی از اعضای خانواده را بیش از پیش با امام زمان(ع) آشنا کنیم...
اگر هر کدام ما همت کنیم و برای سامان دادن به زندگی یک خانوادة شیعه فقیر تلاش کنیم...
اگر هر کدام ما همت کنیم و تنها برای آشنایی یک کودک 4 تا 10 ساله با یوسف زهرا(س) بنویسیم...
اگر هر کدام ما همت کنیم و از یکی از هواهای نفسانی خود به احترام مولا دست بشوییم...
اگر هر کدام ما همت کنیم و هر هفته یا هر ماه دو رکعت نماز توسل به ولی عصر(ع) بخوانیم و از فتن آخرالزمان به آن عزیز پناه ببریم...
اگر هر کدام ما برای برپایی یک مجلس جشن یا عزای آل الله در طول سال وقت و نیرو صرف کنیم...
و اگر هر کدام از ما یک قدم برداریم... خیلی چیزها عوض خواهد شد.
دیگر ما همان جوان قبل نخواهیم بود...
آن زمان دیگر ارتباط با مولایمان به شکل دیگری خواهد بود...
و بیش از پیش برای او خواهیم بود...
پس بیا و همت کن... بیا تا با هم، هر کدام یک قدم برای او و به سوی او برداریم... آنگاه خواهیم دید که دیگر قدمهامان در ظل
عنایت و لطف او ادامه خواهد یافت.
او مهربانترین مولاست... او کریمترین مولاست...
قدم اول را باید ما برداریم؛ گرچه یقین داریم که آن قدمها جز به نظر او نخواهد بود.
عضو صمیمی
1 . همونطوری که دوست خوبمون فرمودن ، هر روز به حضرت سلام بدیم ، معنا نداره که به کسی که نیست سلام بدی ، پس حتماً بودنش رو احساس میکنی و مطمئن باش جواب سلام میشنوی
2 . برای سلامتیشون صدقه بندازیم ، همونطوری که برای بقیه عزیزانمون اینکار رو میکنیم ، تذکر اینکه ایشون تحت حفاظت خاص خداوند هستن و این صدقه یعنی ما خودمون رو بیمه حضرت میکنیم ، در هر صورت اخلاص در این کار حرف اول رو میزنه!
3 . براشون دعا کنیم ، تا ببینیم وقتی برامون دعا میکنن چه اتفاقاتی رو تجربه میکنیم ! هر روز مداوم
4 . باهاشون مشورت کنیم ، تا اون حدی که همیشه اولین انتخابون برای مشورت ایشون باشن و اگه سراغ شخص دیگری هم میریم ایشون فرستاده باشن ! ( خیلی مهمه ، حضورشون رو باور میکنی ، عمیقاً ، مخصوصاً زمانی که از جواب های بی نقصشون بهره مند بشی )
5 . تو هر مسئله ای چه کوچیک و چه بزرگ به ایشون توسل کنیم ، حتی تو آب خوردن ، تو راه رفتن ، تو بیدار شدن ، تو خوابیدن و . . . توسل زیاد باب ارتباط های خاص رو باز میکنه !
6 . ازشون چیز هایی رو بخوایم که میدونیم خوشحالشون میکنه !
مثلاً توفیق اعمال عبادی خاص ، توفیق توحید و معرفت واقعی ، توفیق خدمت گذاری به ساحتشون ، حتی توفیق اینکه صحبت کردنمون برای تبلیغ نام ایشون باشه !
7 . خودمون رو بهشون بچسبونیم !!!!!
هر روز متذکر بشیم که اگه از در این خونه جدامون کنن ، هیچ جای دیگه ای نداریم ! هر روز بهشون بگیم و بخوایم که از تقصیرهامون بگذرن
8 . سعی کنیم نام فراموش شده شون رو این طرف و اونطرف زنده کنیم ، هیچ جایی از این قضیه نترسیم ، خدا میدونه چی گیرمون میاد !!!!
فقط میخوام بگم ، ایمان داشته باشیم هر جایی که نامی از ایشون زنده کنیم ، مطمئناً تو اون لحظه توجهات خاص ایشون به ماست و یقین داشته باشیم لبخندی بر لب های مبارکشون نشوندیم ، و آیا زیبا تر از این میتونیم بخوایم ؟؟؟؟
9 . هر روز چندین دقیقه باهاشون درد دل کنیم ، چرا ؟ چون هم دل خودمون سبک میشه ، و مهمتر اینکه هم ایشون از تنهایی و غربت در میاد ، فکر کنید همه بچه شیعه ها روزی چندین دقیقه با حضرت درد دل کنن . . . . چی میشه ؟؟؟!!!
10 . مطمئناً انجام واجبات و ترک محرمات و سعی در مستحبات ایشون رو خوشحال میکنه !
بسه دیگه حالا فعلاً همین ها رو داشته باشیم تا اگه لیاقت داشتیم حضرت بقیه اش رو ، خودشون بهمون یاد بدن!
و نهایتاً اینکه
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
تکرار ، تکرار ، تکرار
باید اتصال دائمی باشه ، نه مقطعی !!!!!
منبع : گفتگوی دینی
باورهای شبه مهدودیت در ادیان غیر الهی
فکر ظهور مصلح بزرگی که انسان را از دردها و محنت ها رهایی بخشد و به انسانیت مدد رساند در تمام نقاط عالم جریان دارد و بشریت در امتداد تاریخ با دیدن ناملایمات و فشارهای گوناگون به یک منجی که جریان تاریخ را عوض کند
و دولت حق را پایه ریزی نماید باور دارد و معتقد است که با ظهور آن تمام تبعیض های طبیعی که بر بنیان پرهیزگاری، استوار نگشته است ریزش خواهد کرد(1)
و فکر ظهور یک رهایی بخشی که عدل و آسایش با ظهور آن در اخر الزمان به منصه ظهور خواهد رسید و عدل و برابری در دولت کریمه آن منجی شیوع خواهد داشت از جمله گزینه های ایمانی ادیان الهی و شعبه های غیر اللهی است
همچنان که یهود بدان ایمان آورده و مسیحیت به برگشت عیسی معتقد است زردشتیان به آمدن بهرام و هندوان به رسیدن ویشنو و بودائیان به ظهور بودا و حتی مغول برای ظهور دیگر باره چنگیز به انتظارند(2)
هم چنان که این اعتقاد در مصریان قدیم و کتابهای چینیان نیز یافت می شود.(3)
بهر حال باور به موعود و منجی از خصایص اندیشه بشری است اما در این میان ادیان غیر الهی بلحاظ جهان بینی خود تصوری گوناگون از منجی دارند که در نتیجه مردمان هم بلحاظ ایدئولوژی خاص نگاه متفاوت به منجی دارند.(5)
بهر حال برای مصداقی گردن بحث خویش، به آرمان های چند دین غیر الهی که باورهای شبه مهدویت در آنها جاری است اشاره ای کوتاه می کنیم.
پی نوشت:
1- حیاة الامام المهدی، ص 198
2- المهدی المنتظر فی فکر الاسلامی،ص 8،
3-همان.
4- هفت آسمان، فصلنامه تخصصی ادیان و مذاهب، سال سوم و چهارم، ش دوازدهم و سیزدهم، بهار 81-80، مقاله آقای علی موحدیان عطار، ص107
- بشارت ظهور حضرت مهدی(عج) در کتاب «پاتیکل»
بررسی ادله ی عقلی اثبات وجود امام زمان (عج)
عضو صمیمی
حجت الاسلام و المسلمین على ربانى گلپایگانی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم
و الصلاه و السلام على خیر خلقه و خاتم انبیائه و رسله سیدنا و نبینا و شفیع ذنوبنا ابى القاسم محمد صلى الله علیه و على اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین لاسیما بقیت الله فى الارضین روحى و ارواح العالمین له الفداء
پیش درآمد
موضوع بحث, اثبات وجود مقدس حضرت بقیت الله الاعظم, امام عصرـ ارواحنافداه ـ بر اساس دلایل عقلى است. روشى را که براى اثبات این مطلب از نظر عقل برگزیده ایم, روش معروف منطقى به نام روش ((سبر و تقسیم)) است که آن را روش ((تردید)) نیز گفته اند. از این روش, متکلمان امامیه در کتاب هاى کلامى خود بهره برده اند; از جمله شیخ طوسى, در کتاب الغیبه بر اساس این روش, بر وجود حضرت امام عصر ـ ارواحنافداه ـ استدلال کرده است. قبل از ایشان, سید مرتضى در کتاب الذخیره و دیگر کتاب هاى مربوط به مسئله ى امامت این روش را به کار گرفته است و قبل از سید مرتضى, شیخ مفید در آثار مربوط به مسئله ى مهدویت و امام عصر(عج) از این روش استفاده کرده است.
در این جا چند نکته را به عنوان پیش درآمد بحث یادآور مى شوم:
نکته اول:
نکته ى اول این است که از دیدگاه شیعه, مسئله ى امامت از مسائل کلامى است و تحت عنوان ((وجوب على الله)) مطرح مى شود;
مانند مسئله ى نبوت از دیدگاه متکلمانى که به حسن و قبح عقلى اعتقاد دارند. قائلان به حسن و قبح عقلى متکلمان امامیه, معتزله و ((ماتریدیه))اند. متکلمان ((ماتریدیه)) از نظر فقهى, حنفى مذهب اند و از نظر کلامى, پیرو ابومنصور ماتریدى(2) مى باشند و به قاعده ىحسن و قبح عقلى اعتقاد دارند.(3) اشاعره چنین اعتقادى ندارند; به ((وجوب على الله)) معتقد نیستند; به استثناى بعضى از متفکرانشان مانند شیخ عبده. امامیه معتقداند که امامت از صغریات حسن و قبح عقلى و وجوب على الله است. نزاع بین امامیه و معتزله و طرف داران حسن و قبح عقلى, نزاع کبروى نیست, نزاع صغروى است. آن ها قبول دارند که نبوت از مصادیق آن قاعده است, اما امامت را از مصادیق آن نمى دانند. ما فعلا از دیدگاه شیعه سخن مى گوییم. بنابراین نکته ى اول این شد که امامت از دیدگاه شیعه, مسئله اى کلامى و تحت عنوان ((وجوب على الله)) است و از مصادیق حسن و قبح عقلى مى باشد.
نکته دوم
نکته ى دوم این که همان گونه که نبوت به دو گونه ى: نبوت عامه و نبوت خاصه تقسیم شده است. امامت نیز به امامت عامه و امامت خاصه تقسیم مى شود. مقصود از امامت عامه بحث هاى کلان و کلى امامت است; این که امامت امرى است بایستنى و لازم, حسن امامت, چیستى و یا فلسفه ى امامت, غایات امامت و صفات و بایستگى هایى که امام باید داشته باشد و راه شناخت امام, این ها مباحث مربوط به امامت عامه است. اما این که مصادیق و اشخاص و کسانى که منصب امامت در آن ها تعین و تجلى پیدا مى کند چه کسانى اند, این مى شود بحث امامت خاصه; همان گونه که در نبوت نیز نبوت خاصه به این مسئله, یعنى مصادیق و موارد مى پردازد. همه ى مذاهب اسلامى در اصل وجوب امام و امامت اتفاق نظر دارند; جز یک قول شاذ و نادرى که به برخى از خوارج و معتزله نسبت داده شده است; فرقه ى اباضیه (خوارج امروزى) به چنین مطلبى اعتقاد ندارند. کتاب هاى آن ها را من نگاه کرده ام و با علماى آن ها از نزدیک تماس داشته ام, آن ها به وجوب امامت معتقدند. به قول سید مرتضى در کتاب الذخیره هر چند نخستین فرقه خوارج یعنى محکمه به لحاظ تئورى اصل امامت و لزوم امامت را منکر شدند, اما در زندگى خود عملا بدون رهبر و امام زندگى نکرده اند. بنابراین هیچ یک از مذاهب منکر اصل وجوب امامت نیست. اختلافى که بین شیعه و سایر مذاهب اسلامى است, در صفات امام است. عصمت یکى از صفات مهم یا مهم ترین صفت در مسئله ى امامت است که شیعه به آن عقیده دارد و دیگران آن را لازم نمى دانند.
نکته سوم
نکته ى سوم این که اگر ما بخواهیم از زاویه ى ابزار و راه شناخت, یک بحث معرفت شناختى به مسئله ى امامت بنگریم, باید بگوییم امامت مسئله اى است عقلى و نقلى; یعنى هم مى توانیم از ابزار عقلى استفاده کنیم و هم ابزار نقلى.
اصولا مسائل اعتقادى سه دسته اند: یک دسته مسائل عقلى محض اند و از راه نقل نمى توان آن ها را اثبات کرد مانند وجود خداوند, علم خداوند, حکمت خداوند و مانند هر عقیده اى که مبناى شریعت و وحى باشد. این گونه عقاید را نمى توان از راه شرع اثبات کرد; زیرا به دور و مصادره ى به مطلوب مى انجامد. دسته اى از عقاید, نقلى محض اند و عقل در آن جا هیچ راهى ندارد; مانند مسائل جزئى مربوط به معاد. به قول ابن سینا در مسئله ى معاد جسمانى, یعنى جزئیات و مسائل مربوط به این قسم معاد, دست عقل کوتاه است. چگونگى عذاب, نعمت هاى بهشتى, صراط, میزان و مانند آن, مسائلى است که از راه نقل به ما رسیده و عقل تنها مى تواند مبناى نقلى را اثبات کند که همان وحى باشد.
دسته ى سوم, مسائل اعتقادى است که هم از راه عقل و هم از راه نقل قابل اثبات است. توحید و اصل یگانگى خداوند از این گونه مسائل است. مسئله ى امامت از آن دسته مسائل اعتقادى است که هم با عقل مى توان آن را بررسى کرد و هم از طریق نقل.
فلسفه دعا برای امام زمان (عج) چیست ؟ایا ایشان به دعای ما نیاز دارند؟
عضو خودمانی
فلسفه دعا برای امام زمان (عج) چیست ؟ایا ایشان به دعای ما نیاز دارند؟
از طرفی در دعای امام زمان (عج) می خوانیم که خدایا مرا جوری قرار بده که تعجیل آنچه را که تو به تاخیر انداخته ای، ازتو نخواهم و تاخیر آنچه را که تو تعجیل آن را خواسته ای، چگونه در دعاها میخواهیم که در ظهور امام زمان (عج) تعجیل فرماید؟
1. به یقین چنانکه درمتن سوال آمده است، غیبت امام زمان(عج) ،
از این رو اشکالیندارد که بگوییم یکی از حکمت های غیبت، دچار ساختن انسان ها به بلایا و مشکلاتی استکه باعث روی آوردن مردم به خدا و دعا کردن آنان برای فرج می شود. چنانکه در قرآنآمده است: ما انسان ها را به شدائد و سختی های روزگار مبتلا می سازیم، باشد که بهدرگاه ما تضرع و زاری نمایند و به دعا روی آورند. انعام.42
دعا برای فرج نهتنها منافاتی با حکمت های غیبت ندارد، بلکه خود می تواند از زمره همین حکمت ها بهشمار آید.
2. دعا برای فرجامام زمان (عج) به عنوان یک وظیفه و تکلیف در عصر غیبت، در روایاتبسیاری مورد تا کید قرار گرفته است.پیامبر اکرم، (صلی الله علیه وآله)، و برخی ازامامان بزرگوار، علیهم السلام، به چنین دعا کردنی امر فرموده اند و حضرت ولی عصر(عج) ، نیز نه تنها شیعیان خود را به دعا کردن برای تعجیل فرج فرمان دادهاند، بلکه کثرت دعا را از آنان خواسته اند.
3. درتعبیر زیبای یاز ناحیه امام زمان(عج) به دعای فراوان برایتعجیل فرج، وارد شده، کثرت دعا به خودی خود فرج و گشایش شیعیان به شمار آمده است:
واکثروالدعاءبتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم.
این فرمان نشان میدهد که خواسته های شیعه چشم انتظار فرج، درسایه ‹‹ دعا برای فرج ›› قابل دسترسیاست. آنچه را که او در پی ظهور امام زمان(عج)، می تواند بیابد، توسطدعاهای خویش نیز می تواند به دست آورد.
به عبارت دیگرامنیت ایمان، رشد اندیشه، آرامش روحی، کمالات معنوی و بهره های بی پایان دوران پساز ظهور را، به عنایت الهی
قل ما یعبا بکم ربیلولا دعاوکم. ( فرقان.77(
بگو اگر دعای شمانباشد، پروردگار من به شما عنایتی نمی فرماید.
باتوجه به دلالتهمین آیه شریفه است که می توان گفت: عنایت و رحمت و فضل خداوند که نامحدود وبیانتها نیز می تواند باشد، به مدد دعا و خواستن از او دست یافتنی است، اگرچه دورانغیبت حضرت مهدی، (عج) باشد.
4. در برخی روایات،دعا برای فرج وسیله ای برای نجات از هلاکت به شمار آمده است، چنانکه حضرت امام حسنعسگری به خدا فرزندم مهدیرا غیبتی است که در آن هیچ کس از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسی که خدای عزوجل او رابر اعتقاد نسبت به امامتش ثابت قدم بدارد، و او را نسبت به دعا برای تعجیل فرجشتوفیق عنایت فرماید.
بی تردید شرایط سختدوران غیبت به گونه ای است که جز با اعتقاد محکم نسبت به امامت حضرت مهدی (عج) ، نمی توان بر اطاعت و تبعیت او باقی ماند وجز با دعا برای نزدیکی فرج نمیتوان روح امید را دردل زنده نگه داشت و در برابر دشواری های غیبت مقاومت نمود.
5. از دیدگاه قرآنو روایات، دعا پشتوانه ای برای زندگی و عاملی برای حرکت و پویایی در مسیر خواستههای الهی و وسیله ای برای هم جهت ساختن نیازها و خواسته های بشری با اراده و مثبتخداوند است. با چنین نگرشی، دعا برای فرج خود نوعی تلاش در راستای موانع ظهور بهشمار می رود و دعا کننده منتظر با شناختی که از حکمت های غیبت دارد، به نوعی خودشرا در مسیر از بین بردن عوامل طولانی شدن آن، به تکاپو وا می دارد.
وچنین است عکسالعمل او در برابر خوف امام زمان (عج)
6. درجواب به قسمتدوم سئوال باید گفت:
آنچه درمتن دعایشریف مورد نظر آمده و به احتمال قوی از ناحیه مقدسه امام زمان (عج)، روایتشده است، متضمن نکته ای تربیتی و پیامی آموزشی است که همان تسلیم بودن در برابرخواسته خدای تبارک و تعالی است. اما این تسلیم بودن هرگز منافاتی با دعا کردنندارد، چون دعا کردن به خودی خود امری مطلوب است ودر آیات شریفه و روایات فراوانبرآن تاکید شده است. چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: هیچ چیز نزد خداگرامی تر از دعا نیست.
و فرمود: از فضلخدا درخواست کنید؛ زیرا خداوند دوست می دارد که مورد طلب و درخواست قرار گیرد وبالاترین عبادت انتظار فرج است.
دلیل دعا کردن براىسلامتىامام عصر چیست؟ در حالىکه خداىمنان اراده دارد ایشان زنده و سلامت بمانند، آیا اصلا امکان دارد آن وجود مبارک دچار کسالت شوند؟
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش1
چرا برای نام حضرت قائم بلند میشیم علتتش چیست
عضو آشنا
یا اینکه اگر بلند نشویم بی احترامی به ایشان کرده ایم یا بلند شدن ما نشانه احترام است
چرا امام زمان چرا برای بقیه امامان بلند نمی شویم وقتی نامشان گفته می شود
یا اینکه فقط وقتی نام قائم گفته می شود باید بلند شد یا در کل هر وقت نام ایشان گفته می شود باید بلند شد
حالا چرا نام قائم که گفته می شود برای این نام بلند می شوند علتش چیست
جود دو روایت،
دلیل چنین کاری است که یکی، قول امام و دیگری، فعل امام است. امام صادق(ع) فرموده
است: «فلیقم و لیطلب من الله تعجیل فرجه؛ پس بایستد و از خدا تعجیل فرج را طلب
کند»(منتخب الاثر، ص641).
درباره امام رضا(ع) نقل شده است: «وضع الرضا یده علی
رأسه و تواضع قائماً و دعی له بالفرج؛ امام رضا(ع) دستش را بر روی سرش قرار داد و
متواضعانه ایستاد و برای فرج او دعا کرد»(منتخب الاثر، ص640).
از این دو روایت،
معلوم میشود هنگام برده شدن نام امام زمان(ع) باید برخاست و برای حضرت دعا کرد.
البته در روایت اول برخاستن را ویژه زمانی میداند که لقب قائم ذکر شود و فقط بلند
شدن و دعا کردن را میرساند. اما روایت دوم، لقب خاص را نمیرساند، بلکه هرگاه یادی
از امام شود، باید برخاست و دعا کرد و نیز علاوه بر این در روایت دوم دست روی سر
نهادن نیز بیان شده است.
امام صادق(ع) سبب این کار را فرموده است: «زیرا غیبت
ایشان طولانی است و چون رأفت امام به کسانی که دوستش دارند، زیاد است، هرکس او را
به این لقب ـ که اشاره به دولت ایشان دارد و حسرت بر غربت ایشان را میرساند ـ یاد
کند، امام به او نظر میکند و از جمله چیزهایی که نشان تعظیم است، برخاستن بنده
هنگام نگاه کردن مولا به او است.(منتخب الاثر، ص641).
از این روایت معلوم
میشود، برخاستن، نشان تعظیم و احترام و بزرگ شمردن امام است و در مورد روایت دوم
نیز هر چند کلام امام نیست، اما برداشت راوی ـ به عنوان کسی که حاضر در مجلس است ـ
همین تواضع است. راوی میگوید: «وتواضع قائماً» یعنی برای تواضع، امام به پا خاست.
پس برای بزرگ شمردن امام و کوچک انگاشتن خود، چنین عملی انجام
میشود.