گشتیم پی هلال ماه شوال و پیدا کردیم و دستمان را گرفتیم سمت آسمان تا به یکدیگر نشانش بدهیم. شاید خدا دست هایی را که به سمت آسمان دراز کردیم، دست دوستی فرض کرد و لبخند زد.
هلال شوال لبخند خداست به روزه دارهایی که عیدی می خواهند. رمضان ریسمان امیدی بود که از عرش پایین افتاد تا هرکس به میزان همّتش خود را بکشد بالا، حتّی اگر توانست تا اعلی.
رمضان دست خدا بود که برای ما دراز شد. ما دست خدا را گرفتیم و یا علی گفتیم و بلند شدیم. حالا باید آن را محکم بفشاریم و مواظب باشیم بار دیگر زمین نخوریم. هرچند رمضان که خدا میزبان بود و ما میهمان، تمام شده امّا نه خدا و خدایی اش فرق کرده نه ما و بندگی مان.
و تا خدا خداست، باید بندگی اش را کرد؛ هرچند رمضان تمام شده باشد...