آهوی جانم خسته و زار و پریشان
در مرغزار زندگی می گشت حیران
در سبزه زار هستی ام خوش می خرامید
از شاخسار عمر غافل خوشه می چید
از چشمه سار عیش لختی جرعه نوشید
گاهی فراز کوه نخوت پای کوبید
شیطان غفلت قصد صید آهویم کرد
دامی به پیش پای آهویم بگسترد
دام گنه را در خفا گسترد صیاد
آهوی جانم بی خبر در دامش افتاد
روحم ز پا افتاده نالان است و محبوس
گوید که عمرم رفت از کف آه وافسوس
ناگه نسیمی خوش وزید از بوستانها
شمسی بتابید از فراز آسمانها
این مشک و عنبر گوئیا از کوی یار است
آری صبا این بوی گیسوی نگار است
خورشید رخشان گشته از رخسار نیکوش
بد سبزه زاران طره ای از تاب گیسوش
مولای من ای ضامن آهوی صحرا
ای ملجا و ای محرم و آرام دلها
بنگر درون سینه ام دردی نهان است
سری که رخشان در نهان شیعیان است
این سر همان عشق علی و آل طاهاست
این عشق پاک شیعه بر اولاد زهراست
این صید گر در دام شیطان اوفتاده است
صیاد بر حلقش گر اینک پا نهاده است
عشق ولایت در درونش گشته جاری
آیا سزد او را به صیادان سپاری
فریاد زد مولا به شیطان، دست بردار
آورده او بر ما پناه، او را میازار
این آهوی زار و پریشان شیعه ماست
او را رها کن، لطف و احسان پیشه ماست
ابن طلحه مى گوید: (1) ... اینک سخن درباره سومین على یعنى على الرضا علیه السلام است و هر که به دقت بنگرد براستى او را وارث ایشان مى یابد و حکم مى کند که وى سومین على (2) است. ایمان و مقام و منزلتش والا و توانمندى وى گسترده و یارانش فراوان و برهانش هویدا و آشکار است تا آن جا که مامون خلیفه عباسى او را از خواص خود قرار داد و در مملکت خویش شریک ساخت و امر جانشینى خویش را به او واگذارد و دخترش را به همسرى او درآورد.
کنیه ها
ابوالحسن و ابوعلی
لقب ها
رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر
مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب این لقب گفته اند: «او از آن روی رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودی پیامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده :
از آن روی که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سر انجام، گفته شده است: از آن روی او رضا خوانده اند که مأمون به او خشنود شد.»
خداوند برخى از آنها را به او اختصاص داده تا به علوّ مقام و ارجمندى اش گواهى دهند.
ابن طلحه بخشى از کرامات آن حضرت را بیان کرده که (( ان شا اللّه )) ما بعضى از آنها را نقل خواهیم کرد.
شیخ مفید - رحمه اللّه - از یزید بن سلیط ضمن حدیثى طولانى از ابوابراهیم امام کاظم علیه السلام نقل کرده است که در همان سال رحلتش فرمود: ((من امسال از دنیا مى روم و امر ولایت به پسرم على همنام دو على مى رسد؛ امّا على اول ، على بن ابى طالب علیه السلام و على دیگر، على بن حسین علیه السلام است ، علم و حلم ، نصرت و محبت ، ورع و دیانت اولى و محنت پذیرى وصبر بر شداید دومى را به او داده اند.(3)
على بن عیسى اربلى - رحمه اللّه - در فصلى که بخشى از خصایص و مناقب و اخلاق کریمه امام رضا علیه السلام را نقل کرده ، (4) به نقل از ابراهیم بن عباس مى گوید: من هرگز ندیدم که چیزى را از امام رضا علیه السلام بپرسند و او نداند و در روزگاران تا زمان او کسى را داناتر از او سراغ ندارم ، مامون درباره هر چیزى به عنوان آزمون از او مى پرسید و او پاسخ مى داد در حالى که تمام سخن و پاسخ و استشهاد وى برگرفته از قرآن مجید بود.
هر سه روز یک مرتبه قرآن را ختم مى کرد و مى فرمود: ((اگر بخواهم کمتر از سه روز ختم کنم . مى توانم ولى من هرگز بر آیه اى نمى گذرم مگر اینکه درباره آن مى اندیشم و درباره شان نزولش فکر مى کنم .))
شب هنگام ، کم خواب و بیشتر روزها روزه دار بود.
در هر ماه سه روز، روزه اش ترک نمى شد. کار خیر بسیار مى کرد و صدقه نهانى بسیار مى داد که بیشتر آن در شبهاى تاریک بود. بنابراین هر که گمان کند نظیر او در فضیلت دیده است ، باور نکن .(5)
از محمّد بن عباد نقل کرده ، مى گوید: حضرت رضا علیه السلام تابستان روى حصیر و زمستان روى پلاس مى نشست ، تن پوشش جامه اى خشن بود امّا در حضور مردم با لباس آراسته ظاهر مى شد.(6)
از اباصلت ، عبدالسلام بن صالح هروى نقل کرده که مى گوید: من داناتر از على بن موسى الرضا علیه السلام را ندیدم و هیچ عالمى هم او را ندیده مگر این که مانند من درباره او گواهى داده است. مامون گروهى از دانشمندان ادیان و فقهاى شریعت و متکلمان را در چندین مجلس با آن حضرت رو به رو کرد و آن حضرت سرانجام بر همه غالب شد تا آنجا که کسى از ایشان نماند مگر آن که به فضل آن وجود گرامى اقرار کرد و به ناچیزى خویش اعتراف نمود.
من از آن حضرت شنیدم که مى گفت : ((در روضه پیامبر صلى اللّه علیه و اله مى نشستم در حالى که بسیارى از علماى مدینه در آن جا بودند. وقتى که یکى از آنها از حل مساله اى فرو مى ماند همگى به من اشاره مى کردند و مسائل را نزد من مى فرستادند و من جواب مى دادم .))(7)
ابوالصلت مى گوید: محمّد بن اسحاق بن موسى از قول پدرش نقل مى کند که موسى بن جعفر علیه السلام به پسرش مى گفت: ((این برادر شما على بن موسى عالم آل محمّد صلى اللّه علیه و اله است ، مسائل دینتان را از او بپرسید و آنچه را که مى گوید حفظ کنید؛ زیرا من از پدرم جعفر بن محمّد علیه السلام شنیدم که به من فرمود: عالم آل محمّد صلى اللّه علیه و اله در صلب تو است ، کاش من او را درک مى کردم که او همنام امیرالمؤ منین علیه السلام است )).(8)
خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونهای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار میکرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمینمود.
یکی از یاران امام میگوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را برآورده سازد رد نمیکرد در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم میفرمود. چون سفره غذا به میان میآمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند. شبها کم میخوابید و بسیاری از شبها را به عبادت میگذراند. بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک میکرد." یکی دیگر از یاران ایشان میگوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد، خود را میآراست (لباسهای خوب و متعارف میپوشید). شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم
شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمیرسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."
مردی از اهالی بلخ میگوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است"
یاسر، خادم حضرت میگوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد و در پاسخ او میگفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی میفرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود"
یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشتهام و خرجی راه را تمام کردهام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."
آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."
امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول میداشتند.
یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) میگوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبهای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک میکند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کردهاید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم میپذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام میدهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ میفهمد که بیشتر پرداختهای و سپاسگزار خواهد بود.
خادم حضرت میگوید: «روزی خدمتکاران میوهای میخوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بینیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»
پی نوشت ها :
1- مطالب السؤال ص 84.
2- على بزرگ و عالیقدر و شریف .
3- ارشاد، ص 285.
4- (( کشف الغمه ، )) ص 274.
5- همان ماخذ، ص 273.
6- همان ماخذ، همان ص .
7- همان ماخذ، همان ص .
8- همان ماخذ، همان ص .
1. مؤمن ، مؤمن واقعى نیست ، مگر آن که سه خصلت در او باشد : سنتى از پروردگارش و سنتى از پیامبرش و سنتى از امامش . اما سنت پروردگارش ، پوشاندن راز خود است ، اما سنت پیغمبرش ، مدارا و نرم رفتارى با مردم است ، اما سنت امامش صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است. (اصول کافى ، ج 3 ، ص 339)
2. پنهان کننده کار نیک ( پاداشش ) برابر هفتاد حسنه است و آشکار کنندهکار بد سرافکنده است ، و پنهان کننده کار بد آمرزیده است. (اصول کافى ، ج 4 ، ص 160)
3. عقل شخص مسلمان تمام نیست ، مگر این که ده خصلت را دارا باشد : از اوامید خیر باشد ، از بدى او در امان باشند ، خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد ، خیر بسیار خود را اندک شمارد ، هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود ، در عمر خود از دانشطلبى خسته نشود ، فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد ، خوارى در راه خدایش از عزت با دشمنش محبوبتر باشد ، گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد . سپس فرمود : دهمى چیست و چیست دهمى ! به او گفته شد : چیست ؟ فرمود : احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزگارتر است. (تحف العقول ، ص 467)
4. از امام رضا ( علیه السلام ) سؤال شد : سفله کیست ؟ فرمود : آن که چیزى دارد کهاز ( یاد ) خدا بازش دارد
(تحف العقول ، ص 466)
5. ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است ، و تقوا یک درجه بالاتر از ایماناست ، و به فرزند آدم چیزى بالاتر از یقین داده نشده است. (تحف العقول ، ص 469)
7. پیوند خویشاوندى را برقرار کنید گرچه با جرعه آبى باشد ، و بهترین پیوندخویشاوندى ، خوددارى از آزار خویشاوندان است. (تحف العقول ، ص 469)
8. حضرت رضا ( علیه السلام ) همیشه به اصحاب خود مىفرمود : بر شما باد به اسلحهپیامبران ، گفته شد : اسلحه پیامبران چیست ؟ فرمود : دعا . (اصول کافى ، ج 4 ، ص 214)
9. از نشانههاى دین فهمى ، حلم و علم است ، و خاموشى درى از درهاى حکمتاست . خاموشى و سکوت ، دوستى آور و راهنماى هر کار خیرى است . (تحف العقول ، ص 469)
10. زمانى بر مردم خواهد آمد که در آن عافیت ده جزء است ، که نه جزء آن درکنارهگیرى از مردم ، و یک جزء آن در خاموشى است . (تحف العقول ، ص 470)
11. از امام رضا (علیه السلام) از حقیقت توکل سؤال شد . فرمود : این که جز خدا ازکسى نترسى. (تحف العقول ، ص 469)
12. به راستى که بدترین مردم کسى است که یارىاش را ( از مردم ) باز دارد وتنها بخورد و زیر دستش را بزند. (تحف العقول ، ص 472)
13. بخیل را آسایشى نیست ، و حسود را خوشى و لذتى نیست ، و زمامدار را وفایى نیست ، و دروغگو را مروت و مردانگى نیست. (تحف العقول ، ص 473)
14. کسى دست کسى را نمىبوسد ، زیرا بوسیدن دست او مانند نماز خواندن براى اوست. (تحف العقول ، ص 473)
15. به خداوند خوشبین باش ، زیرا هرکه به خدا خوشبین باشد ، خدا با گمانخوش او همراه است ، و هرکه به رزق و روزى اندک خشنود باشد ، خداوند به کردار اندک او خشنود باشد ، و هرکه به اندک از روزى حلال خشنود باشد ، بارش سبک و خانوادهاش در نعمت باشد و خداوند او را به درد دنیا و دوایش بینا سازد و او را از دنیا به سلامت به دار السلام بهشت رساند. (تحف العقول ، ص 472)
16. ایمان چهار رکن است : توکل بر خدا ، رضا به قضاى خدا ، تسلیم به امرخدا ، واگذاشتن کار به خدا. (تحف العقول ، ص 469)
17. از امام رضا درباره بهترین بندگان سؤال شد . فرمود : آنان هرگاه نیکىکنند خوشحال شوند ، و هرگاه بدى کنند آمرزش خواهند ، و هرگاه عطا شوند شکر گزارند ، و هرگاه بلا بینند صبر کنند ، و هرگاه خشم کنند، درگذرند.(تحف العقول ، ص 469)
18. کسى که فقیر مسلمانى را ملاقات نماید و بر خلاف سلام کردنش بر اغنیا براو سلام کند ، در روز قیامت در حالى خدا را ملاقات نماید که بر او خشمگین باشد. (عیون اخبار الرضا ، ج 2 ، ص 52)
19. از حضرت امام رضا (علیه السلام) درباره خوشى دنیا سؤال شد . فرمود : وسعت منزلو زیادى دوستان. (بحارالانوار ، ج 76 ، ص 152)
21. هر کس اندوه و مشکلى را از مؤمنى برطرف نماید ، خداوند در روز قیامتاندوه را از قلبش برطرف سازد. (اصول کافى ، ج 3 ، ص 268)
22. بعد از انجام واجبات ، کارى بهتر از ایجاد خوشحالى براى مؤمن ، نزدخداوند بزرگ نیست. (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
23. بر شما باد به میانهروى در فقر و ثروت ، و نیکى کردن چه کم و چه زیاد ،زیرا خداوند متعال در روز قیامت یک نصفه خرما را چنان بزرگ نماید که مانند کوه احد باشد. (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 346)
24. به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر رابفشارید و به هم خشم نگیرید. (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
25. بر شما باد راز پوشى در کارهاتان در امور دین و دنیا . روایت شده که" افشاگرى کفر است " و روایت شده " کسى که افشاى اسرار مىکند با قاتل شریک است " و روایت شده که " هرچه از دشمن پنهان مىدارى ، دوست تو هم بر آن آگاهى نیابد. "(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
26. آدمى نمىتواند از گردابهاى گرفتارى با پیمانشکنى رهایى یابد ، و ازچنگال عقوبت رهایى ندارد کسى که با حیله به ستمگرى مىپردازد.(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 349)
27. با سلطان و زمامدار با ترس و احتیاط همراهى کن ، و با دوست با تواضع ،و با دشمن با احتیاط ، و با مردم با روى خوش. (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 356)
28. هر کس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد ، خداوند از عمل کم او راضىباشد. (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 356)
29. عقل ، عطیه و بخششى است از جانب خدا ، و ادب داشتن ، تحمل یک مشقتاست ، و هر کس با زحمت ادب را نگهدارد ، قادر بر آن مىشود ، اما هر که به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده نمىشود. (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 342)
30. به راستى کسى که در پى افزایش رزق و روزى است تا با آن خانواده خود را اداره کند ، پاداشش از مجاهد در راه خدا بیشتر است. (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 339)
31. پنج چیز است که در هر کس نباشد امید چیزى از دنیا و آخرت به او نداشته باش : کسى که در نهادش اعتماد نبینى ، و کسى که در سرشتش کرم نیابى ، و کسى که در خلق و خوىاش استوارى نبینى ، و کسى که در نفسش نجابت نیابى ، و) کسى که از خدایش ترسناک نباشد. (تحف العقول ، ص 470)
33. مبادا اعمال نیک و تلاش در عبادت را به اتکاى دوستى آل محمد ( علیهم السلام ) رهاکنید ، و مبادا دوستى آل محمد ( علیهم السلام ) و تسلیم براى آنان را به اتکاى عبادت از دست بدهید ، زیرا هیچ کدام از ایندو به تنهایى پذیرفته نمىشود. (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
34. عبادت پر روزه داشتن و نماز خواندن نیست ، و همانا عبادت پر اندیشهکردن در امر خداست. (تحف العقول ، ص 466)
35. کسى که نعمت دارد باید که بر عیالش در هزینه وسعت بخشد. (تحف العقول ، ص 466)
36. هرچه زیادى است نیاز به سخن زیادى هم دارد. (تحف العقول ، ص 466)
37. کمک تو به ناتوان بهتر از صدقه دادن است. (تحف العقول ، ص 470)
38. به آن حضرت گفته شد : چگونه صبح کردى ؟ فرمود : با عمر کاسته ، و کردارثبت شده ، و مرگ بر گردن ما و دوزخ دنبال ما است ، و ندانیم با ما چه شود. (تحف العقول ، ص 470)
39. سخاوتمند از طعام مردم بخورد تا از طعامش بخورند ، و بخیل از طعام مردمنخورد تا از طعامش نخورند. (تحف العقول ، ص 470)
40. ما خاندانى باشیم که وعده خود را وام دانیم چنانچه رسول خدا ( صلی الله علیه وآله )کرد. (تحف العقول ، ص 470)
این مقاله بصورت خلاصه 10مزیت از مزایای زیارت شاه طوس امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) را بیان می کند:
مزیت اول - زیارت حضرت رضا (علیه السلام) افضل و برتر از زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) است :
شاه عبدالعظیم حسنی فرمود: به حضرت جواد علیه السلام عرض کردم که به زیارت قبر حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف شوم یا به زیارت پدرتان .
فرمود: اندکى درنک کن ؛ سپس داخل اندرون شد بعد - در حالى که اشکهایش بر رخسارش جارى بود - خارج شد و ...
سپس فرمود: زائران امام حسین علیه السلام بسیارند؛ اما زائران پدرم کمند.
در روایت دیگر فرمود: زیارت پدرم افضل است زیرا حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را همه مردم زیارت مى کنند؛ اما پدرم را، جز خواص شیعه زیارت نمى کنند.
زیرا هر فرقه اى از شیعه ، امام حسین علیه السلام را از جهات مختلفى از قبیل ، شهادت آن حضرت ، مخصوصا فرزند بى واسطه حضرت زهراعلیهاالسلام بودن محترم مى شمارند و فرق دیگر شیعه ، از قبیل : کیسانیه ، زیدیه ، اسماعیلیه و واقفیه و...امامت حضرت سیدالشهدا علیه السلام را پذیرفته اند؛ اما در این میان ، حضرت رضا علیه السلام داراى ویژگى خاصى است که اغلب انشعابات تشیع ، قبل از ایشان بوده و باقیمانده از فرق مختلف همین خواص شیعه هستند که به ولایت حضرت رضا علیه السلام معتقدند و شمارشان نسبت به بقیه کمتر است ؛ لذا در روایات عارفا بحقه قید شده یعنى ایشان را امام واجب الاطاعه بداند.
مزیت دوم - زائر حضرت رضا علیه السلام از زوار تمام انبیاء و اولیا و ائمه علیهم السلام افضل و با ارزش تر است .
با تعجب گفتم : هفتاد حج مبرور؟! فرمود: آرى هفتاد هزار حج .
باز با تعجب گفتم : هفتاد حج مبرور؟!
فرمود: آرى . هفتاد هزار حج مبرور. بار دیگر با تعجب پرسیدم .
فرمود: بعضى از حجها در پیشگاه خدا مقبول نمى شود.هر کس فرزندم را زیارت کند یا شبى در کنار قبر او به سر برد، مانند کسى است که خداوند را در عرش زیارت کند.
باز با تعجب پرسیدم مانند کسى که خدا را در عرش زیارت کند؟!
فرمود: آرى . روز قیامت ، در عرش خدا چهار نفر از پیشینیان : نوح ، ابراهیم ، موسى و عیسى و چهار نفر از آخر الزمان : محمد، على ، حسن و حسین علیهم السلام گرد خواهند آمد و بعد، این مجلس ادامه خواهد یافت . یعنى غیر از این هشت نفر دیگران هم خواهند بود
زوار قبور ائمه علیهم السلام با ما، در همین جلسه شرکت خواهند داشت .بالاترین درجه و با ارزش ترین عطیه و عنایت ، مخصوص زوار فرزندم على بن موسى الرضاست .
مزیت سوم - براى زوار حضرت رضا علیه السلام ضمانت شده است که خداوند گناهان گذشته و آینده اش را مى بخشد.
امام جواد فرمود: هر که قبر پدرم ، حضرت رضا علیه السلام را در توس زیارت کند خداوند گناهان گذشته و آینده او را مى بخشد و روز قیامت براى او منبرى در مقابل منبر رسول الله صلى الله علیه و آله مى نهد و با آسایش و آرامش بر آن منبر مى نشیند تا خداوند به اعمال آخرین نفر از بندگان خود رسیدگى نماید.
این روایت دو جنبه دارد:
1- بخشیدن گناه
2- آسودگى از حساب
مزیت چهارم - بخشیده شدن گناه به هر کمیت و کیفیتى که باشد
شخصى خراسانى به حضرت رضا علیه السلام گفت : یا بن رسول الله من پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در خواب دیدم که به من فرمود:
وقتى پاره تن من در سرزمین شما دفن شود و ستاره ای از من در آنجا غروب کند، چگونه امانت مرا حفظ خواهید کرد؟
حضرت رضا علیه السلام فرمود: من در سرزمین شما دفن مى شوم و پاره تن و ستاره دودمان اویم ؛ سپس فرمود: بدان هر که مرا با قید معرفت به حق واجبى که خداوند از اطاعت برایم قرار داده است ، زیارت کند؛ من و پدران گرامى ام در روز قیامت شفیع او خواهیم بود و هر که را ما شفاعت کنیم ، در قیامت نجات مى یابد - ولو کان علیه مثل وزرالثقلین الجن و الانس- گر چه به گناه جن و انس آلوده باشد
مزیت پنجم - زیارت با معرفت، اجر هفتاد شهید
حمزة بن حمران از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که فرمود: هر که نواده مرا در توس خراسان با معرفت به حقش ، زیارت کند اجر هفتاد شهید از شهدایى که در کنار رسول اکرم صلى الله علیه و آله پیکار کرده اند، به او داده مى شود.
عرض کردم ، فدایت شوم .
عرفان به حقش چگونه است ؟ فرمود:
یعلم انه امام مفترض الطاعته ، غریب ، شهید
بداند که او امام واجب الاطاعه و غریب و شهید است
مزیت ششم - زیارت حضرت رضا علیه السلام معادل هفتاد هزار حج است
یکى از اصحاب گفت : به حضرت صادق علیه السلام گفتم : فلانى مى گفت که به شما گفته است : من نوزده حج عمره به جا آورده ام ؛ بعدا شما فرموده اید که یک حج و یک عمره دیگر به جاى آور تا به اندازه یک مرتبه زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام به تو اجر داده شود.
امام ششم علیه السلام فرمود: اکنون بگو کدام یک نزد تو محبوبتر است بیست مرتبه به حج رفتن یا با امام حسین علیه السلام محشور شدن ؟ گفتم : با امام حسین علیه السلام محشور شدن محبوبتر است . فرمود: پس به زیارت امام حسین علیه السلام برو.
با بررسى به روایت ، زیارت امام حسین علیه السلام معادل تا هزار حج هم وارد شده است .
در روایتى از عایشه نقل شده است که پیامبر اکرم فرمود: کسى که حسینم را زیارت کند نود حج از حجهاى رسول الله صلى الله علیه و آله و عمره اش به او داده مى شود. اما توجه داشتید که زیارت حضرت رضا علیه السلام صدهزار حج ثواب داشت .
مزیت هفتم - زیارت حضرت رضا علیه السلام غم را از دل زائر مى زداید.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
ستد فن بضعة منى بخراسان مازارها مکروب الا نفس الله کربته و لا مذنب الا غفر الله ذنوبه .
رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: بزودى پاره اى از تن من در خراسان دفن مى شود، هیچ غمگینى او را زیارت نمى کند مگر اینکه خدا غم از دلش بزداید و هیچ زائر گنهکارى مگر اینکه خداى تعالى گناهانش را بیامرزد.
بنابراین در این دریاى متلاطم زندگى پیوسته طوفانهاى غم و اندوه زندگى او را در معرض خط قرار مى دهد، حضرت رضا علیه السلام را با معرفت باید زیارت کرد تا وجود انسان از این طوفانها رها و دل از غم و صفات ناپسند زدوده و توشه اى براى سفر آخرت فراهم شود.
مزیت هشتم- افضل زیارات
محمد بن سلیمان گفت : به حضرت جواد علیه السلام گفتم :
شخصى حج واجب خود را به جا آورده پس از آن به حج عمره رفته و در مراجعت به زیارت رسول اکرم صلى الله علیه و آله نایل شده است ؛ بعدا به نجف رفته ، على علیه السلام و امام موسى کاظم علیه السلام را زیارت کرده است ؛ باز در همین ایام وضعش از نظر مالى به گونه اى است که نمى تواند عازم حج شود؛ حال بفرمائید به حج برود، افضل و برتر است یا به توس رفته ، حضرت رضا علیه السلام را زیارت کند؟
قال یاءتى خراسان فیسلم على ابى علیه السلام افضل و لیکن ذلک فى رجب
فرمود: در صورتى که در ماه رجب باشد به خراسان رفته ، پدرم حضرت رضا علیه السلام را زیارت کند بهتر است .
مزیت نهم - در حرم حضرت رضا علیه السلام دو رکعت نماز با شرایط خاص به جا آوردن موجب برآمدن حاجت است .
صقربن دلف گفت : از حضرت هادى ، على بن محمد بن على بن موسى الرضا علیه السلام ، شنیدم که فرمود:
هر که برآورده شدن حاجتش را از خدا بخواهد، باید غسل کرده به حرم حضرت رضا علیه السلام رود، در بالاى سر آن حضرت دو رکعت نماز بخواند در قنوت نماز آنچه بخواهد - در صورتى که کار حرام یا قطع رحم و خوایشاوندى نباشد - از خدا بخواهد، خداى تعالى نیازش را برآورده سازد.
و نیز فرمود:
بارگاه ملکوتى حضرت رضا علیه السلام بقعه اى از بقعه هاى بهشت است که هیچ مؤ منى آن را زیارت نکند، مگر اینکه خداوند او را از آتش آزاد و وارد بهشتش نماید.
مزیت دهم - مجموعه اى از فضایل زیارت حضرت رضا علیه السلام به قول و بیان خود آن امام علیه السلام .
باید توجه داشت که فضایل زیارت امام هشتم علیه السلام به عناوین پانزده گانه مذکور محدود نمى شود و زیارت آن حضرت فضایل بسیارى دیگر نیز دارد که در این مختصر نمى گنجد.
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
هر که به زیارت من رهسپار شود و عارف به حق من باشد، دعایش مستجاب و گناهانش بخشوده مى شود.
هر که مرا در این بقعه زیارت کند مثل کسى است که رسول الله صلى الله علیه و آله را زیارت کرده باشد در روز قیامت من و آباء گرامى ام شفیع او خواهیم بود.
و هذه البقعة روضة من ریاض الجنة و مختلف الملائکة لایزال فوج ینزل من السماء و فوج یصعد الى ان ینفخ فى الصور
بارگاه من باغى از باغهاى بهشت و محل رفت و آمد فرشتگان است که مرتبا فوج فوج تا روز قیامت از آسمان نزول مى کنند و فوجى دیگر به آسمان صعود مى نمایند.
فضیلت دو رکعت نماز در حریم قدس حضرت رضا علیه السلام
اباصلت هروى گفت : حضرت رضا علیه السلام مى فرمود: من بزودى مظلومانه با سم کشته مى شوم و قبرم کنار قبر هارون خواهد بود خداوند تربت مرا محل رفت و آمد شیعیان و اهل بیتم قرار خواهد داد؛ هر که مرا در غربتم زیارت کند، بر من واجب خواهد شد که در روز قیامت او را زیارت کنم .
قسم به آن کسى که محمد صلى الله علیه و آله را گرامى داشته و او را میان جهانیان به نبوت برگزیده است ؛ هر کس در کنار قبرم دو رکعت نماز بگزارد خداوند گناهانش را مى آمرزد.
زائران قبر من در روز قیامت گرامیترین وارد شوندگان بر خداى تعالى هستند هر مؤمنى که مرا زیارت کند و در راه زیارت قطره اى از آسمان بر صورتش بچکد، خداوند بدنش را بر آتش جهنم حرام مى کند.
حضرت رضا علیهالسلام در میان دوستان خود بودند که یکی از منکران وجود خداوند تبارک و تعالی از را راه رسید.
امام به او فرمود: اگر حق با شما باشد، و خدایی در کار نباشد، ما و شما برابریم، و نماز و روزه و زکات و ایمان ما، به ما زیان نخواهد رسانید. اما اگر حق با ما باشد، در این صورت ما رستگاریم و شما زیانکار و در هلاکت خواهید بود.
امام رضا علیهالسلام فرمود: وای بر تو! این راهی که میروی غلط است. خدا «چگونگی» را «چگونه» کرد؛ بیآنکه او به «چگونگی» توصیف شود و او مکان را مکان کرد بیآنکه خود دارای مکان باشد؛ بنابراین ذات پاک خدا با چگونگی و مکان شناخته نمیشود و با هیچ یک از نیروهای حس درک نمیشود و به هیچ چیزی تشبیه نمیگردد.
مرد گفت: اگر خدا با هیچ یک از نیروهای حس درک نمیشود، بنابراین او چیزی نیست.
امام رضا علیهالسلام فرمود: وای بر تو! چون نیروهای حسی تو از درک او عاجز هستند، او را انکار کردی؟ ولی ما در عین آنکه نیروهای حسی ما از درک ذات او عاجز است، به او ایمان داریم و یقین داریم که او پروردگار ماست و به هیچ چیزی شباهت ندارد.
مرد گفت: به من بگو خدا از چه زمانی بوده است؟
امام رضا علیهالسلام فرمود: به من خبر بده که خدا از چه زمانی نبوده است، تا من به تو خبر دهم که در چه زمانی بوده است.
منکر گفت: دلیل بر وجود خدا چیست؟
امام رضا علیهالسلام فرمود: من وقتی که به پیکر خود مینگرم، نمیتوانم در طول و عرض آن چیزی بکاهم یا بیفزایم، زیانها و بدیهایش را از آن دور سازم و سودش را به آن برسانم؛ از همین موضوع تعیین کردم که این ساختمان دارای سازندهای است؛ از این رو به وجود صانع و سازنده اعتراف کردم؛ افزون بر آن، گردش سیارات، پیدایش ابرها، وزیدن بادها و سیر خورشید، ماه و ستارگان و نشانههای شگفتانگیز و آشکار دیگر را که دیدم، دریافتم که این گردندهها گرداننده دارد و این موجودات دارای سازنده و پردازنده است.
و اینجا دیگر مرد حرفی برای گفتن نداشت!
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
قیام علمى، ارشاد مردم، تبیین احکام الله، بیان شریعت که از وظایف خاص اولیاء الله است، هیچ وقت از امام رضا صلوات الله علیه فوت نشد و یکى از کارهاى اساسى آن حضرت بود، چه در مدینه و چه در مرو. احکام بسیارى در کتب احادیث از یادگارهاى آن حضرت است، کافى است در این باب فقط فهرست عیون اخبارالرضا را که صدوق علیه الرحمة درباره آن حضرت نوشته است مطالعه کنیم .
شیخ طوسى علیه الرحمة در رجال خود سیصد و هفده نفر از روایان را تحت عنوان «اصحاب الرضا» نام برده که همه از آن حضرت کسب فیض کرده و به افتخار حدیث رسیدهاند. (1)
مردان بزرگى امثال احمد بن أبى نصر بزنطى، احمد بن محمد بن عیساى اشعرى، ادریس بن عیساى اشعرى، عبدالله بن جندب بجلى، حسن بن على وشا، محمد بن فضیل کوفى و دیگران.
سید محسن امین فرموده: جماعتى از اهل تألیف از او نقل حدیث کردهاند، از جمله: ابوبکر خطیب در تاریخ خود، ثعالبى در تفسیرش، سمعانى در رسالهاش، ابن معتز در کتابش، و دیگران. حافظ عبدالعزیزبن اخضر در کتاب معالم العترة الطاهرة گوید: عبدالسلام بن صالح هروى، داوود بن سلیمان، عبدالله بن عباس قزوینى از وى نقل حدیث کردهاند. (2)
على بن محمد بن جهم با آنکه ناصبى و از دشمنان اهل بیت است (3)
نقل مىکند: در مجلس مامون بودم که على بن موسى الرضا نیز حضور داشتند، مأمون از اخبارى که اشعار بر عدم عصمت انبیاء دارند از او سؤال مىکرد، او به هر یک جواب مىداد، مأمون پس از شنیدن جواب مىگفت: «اشهد انک ابن رسول الله حقا».و گاهى مىگفت:«لِلّه دّرک یابن رسول الله» و گاهى مىگفت: «بارک الله فیک یا اباالحسن» و نیز مىگفت: «جزاک الله عن انبیائه خیراً یا أبا الحسن» و چون به همه سؤالات جواب داد، مأمون گفت: یا ابن رسول الله! قلبم را شفا دادى و آنچه بر من مشتبه بود روشن فرمودى، خدا تو را از جانب انبیاء خودش و از اسلام جزاى خیر بدهد.
مأمون گفت: پسر برادرت از اهل بیت پیامبر است که درباره آنها فرموده: «ألا انّ ابرارَ عترتى و أَطائب أَرومتى، احکمُ الناس صغاراً و اعلم الناس کباراً، لا تُعِلّمُوهم فانّهم اعلم منکم، لا یخرجونکم من بابِ هُدى، و لا یُدخِلُونکم فى باب ضلال» (4).
آنگاه حضرت رضا صلوات الله علیه به منزل خود بازگشت، فرداى آن روز به محضر آن حضرت رفتم و سخن مأمون و جواب عمویش محمد بن جعفر را به وى رساندم، امام خندید وفرمود: پسر جهم! آنچه از مأمون شنیدى فریبت ندهد. به خدا قسم که او بزودى با حیله مرا مىکشد و خدا از او انتقام مرا خواهد گرفت. صدوق رحمة الله فرمود: این حدیث از طریق ابن جهم عجیب است که او از دشمنان و مغبضین اهل بیت بود.
پى نوشت ها:
1- رجال طوسى: 366 - 396.
2- سیر الائمه: ج 4 ص 141.
3- عیون اخبار الرضا: ج 1 ص 195 - 204 بطور تفصیل، بحار: ج 49 ص 180.
4- عیون اخبار الرضا: ج 1 ص 195 - 204 بطور تفصیل، بحار: ج 49 ص 180.
اصطلاح سلسلة الذهب در بین شیعیان با اهل سنت متفاوت است:
نظر اهل سنت: هر حدیثی که مالک از نافع از ابن عمر از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کند سلسلة الذهب نامیده می شود. ابن حجر این روایات را در کتابی به همین نام جمع آوری نموده است :
"رسالة فیها سبعة وأربعون حدیثا رواها الإمام الشافعی ، عن الإمام مالک ، عن نافع ، عن ابن عمر، عن النبی صلى الله علیه وسلم ، وتسمى : " سلسلة الذهب " نفعنا الله تعالى ببرکتهم . سلسلة الذهب - أحمد بن علی بن حجر - ص 7
رساله ای که در آن 47 روایت است که آنها را امام شافعی از امام مالک از نافع از ابن عمر از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است واین روایات سلسلة الذهب نامیده می شوند . خداوند ما را به برکت ایشان نفع دهد .
همین مطلب در مقدمه کتاب الموطأ مالک ص 21 ذکر شده است .
نظر شیعه : روایت مشهور حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که بیش از 20000 نفر آن را از ایشان از پدر گرامیشان از پدرش تا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از جبرائیل از خدای متعال نقل نمودند .
این روایت را به خاطر گرامی بودن سلسله سندش ، سلسلة الذهب نامیدند . احمد بن حنبل در مورد این روایت گفته است که اگر این روایت ( به خاطر جلالت کسانی که در سندش هستند ) را بر جن زده بخوانید خوب می شود :
حدثنا أبو اسحاق ابراهیم بن عبدالله بن اسحاق المعدل ثنا أبو علی احمد بن علی الأنصاری بنیسابور ثنا أبو الصلت عبدالسلام بن صالح الهروی ثنا علی بن موسى الرضا حدثنی أبی موسى بن جعفر حدثنی أبی جعفر بن محمد حدثنی أبی محمد بن علی حدثنی أبی علی بن الحسین بن علی حدثنی أبی علی ابن أبی طالب رضی الله تعالى عنهم حدثنا رسول الله صلى الله علیه وسلم عن جبریل علیه السلام قال قال الله عز وجل إنی أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدونی من جاءنی منکم بشهادة أن لا إله الا الله بالاخلاص دخل فی حصنی ومن دخل فی حصنی أمن من عذابی هذا حدیث ثابت مشهور بهذاالإسناد من روایة الطاهرین عن آبائهم الطیبین وکان بعض سلفنا من المحدثین اذا روى هذا الاسناد قال لو قرىء هذا الاسناد على مجنون لأفاق.حلیة الأولیاء ج3/ص191
وقال أبو علی قال لی أحمد بن حنبل إن قرأت هذا الإسناد على مجنون برئ من جنونه وما عیب هذا الحدیث إلا جودة إسناده تاریخ أصبهان ج1/ص174
ابو علی گفت که احمد بن حنبل به من گفت این سند را اگر بر جن زده بخوانیم خوب خواهد شد . و مشکل این سند نیست مگر نایاب بودن آن .
البته عده ای می گویند که این سند را سلسلة الذهب نامیدند چون بعضی از امراء سامانی دستور داد آن را با آب طلا نوشته و بسیار مورد احترام قرار می داد ، پس وصیت کرد که وقتی از دنیا رفت این روایت را همراه با وی دفن کنند. پس وقتی مرد او را در خواب دیدند که گفت خداوند من را بخشید به این دلیل که اقرار به لا اله الا الله کردم و پیغمبر وی را تصدیق نمودم و چون این روایت را با تعظیم و احترام نوشتم :
و بما حکاه الأستاذ الأعظم عن کشف الغمة " أن بعض الأمراء السامانیة کتب الحدیث الذی رواه الرضا(علیه السلام) لأهل نیشابور بسنده عن آبائه(علیهم السلام) إلى الرب تعالى بالذهب، وأمر بأن یدفن معه ، فلما مات رئی فی المنام فقال غفر الله لی بتلفظی بلا إله إلا الله ، وتصدیقی بمحمد(صلى الله علیه وآله) و إنی کتبت هذا الحدیث تعظیما واحتراما " انتهى
مرحوم شیخ صدوق این روایت را در کتب مختلف خودشان آورده وبرای آن چندین سند ذکر می نمایند. تنها در کتاب توحید برای این روایت سه سند دارند که ما تنها به یکی از آنها اشاره می کنیم:
حدثنا محمد بن موسى بن المتوکل رضی الله عنه ، قال : حدثنا أبو الحسین محمد بن جعفر الأسدی ، قال : حدثنا محمد بن الحسین الصوفی ، قال : حدثنا یوسف ابن عقیل ، عن إسحاق بن راهویه ، قال : لما وافى أبو الحسن الرضا علیه السلام بنیسابور وأراد أن یخرج منها إلى المأمون اجتمع إلیه أصحاب الحدیث فقالوا له : یا ابن رسول الله ترحل عنا ولا تحدثنا بحدیث فنستفیده منک ؟ وکان قد قعد فی العماریة ، فأطلع رأسه وقال : سمعت أبی موسى بن جعفر یقول : سمعت أبی جعفر بن محمد یقول : سمعت أبی محمد بن علی یقول : سمعت أبی علی بن الحسین یقول : سمعت أبی الحسین ابن علی بن أبی طالب یقول : سمعت أبی أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب یقول : سمعت رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم یقول : سمعت جبرئیل یقول : سمعت الله جل جلاله یقول : لا إله إلا الله حصنی فمن دخل أمن من عذابی . قال : فلما مرت الراحلة نادانا . بشروطها وأنا من شروطها .
قال مصنف هذا الکتاب : من شروطها الاقرار للرضا علیه السلام بأنه إمام من قبل الله عز وجل على العباد ، مفترض الطاعة علیهم . التوحید - الشیخ الصدوق - ص 25
وقتی امام رضا علیه السلام به نیشابور رسیده و خواستند که از آنجا به سوی مامون بروند اهل حدیث دور ایشان گرد آمده و عرض کردند : ای فرزند رسول خدا ، از اینجا می روی و به ما حدیثی نمی گویی تا به وسیله شما از آن حدیث استفاده ببریم؟ حضرت در عماره( کجاوه شتر) نشسته بودند . پس سر خود را بیرون آورده و فرمودند از پدرم موسی بن جعفر شنیدم که می گفت : از پدرم جعفر بن محمد شنیدم که می گفت : از پدرم محمد بن علی شنیدم که می گفت : از پدرم علی بن الحسین شنیدم که می گفت : از پدرم حسین بن علی بن أبی طالب شنیدم که می گفت : از پدرم امیر مومنان شنیدم که می گفت : از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می گفت : از جبرئیل شنیدم که می گفت : از خداوند جل جلاله شنیدم که می فرمود : لا اله الا الله دژ مستحکم من است . پس هرکس که داخل آن شود از عذاب من ایمن است . پس وقتی که قافله به راه افتاد ، ما را صدا زده فرمودند البته ( این مطلب و ایمنی از عذاب) با شرائط خودش است . ومن هم از شرائط آن هستم .
مصنف این کتاب ( شیخ صدوق) می گوید : از شروط ایمنی از عذاب اقرار به این است که امام رضا علیه السلام ، امام است از طرف خداوند بر بندگانش و اطاعت او بر ایشان لازم است.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
ابراهیم بن عباس مى گوید: من هرگز ندیدم حضرت رضا(علیه السلام) به کسى ظلم کند یا سخن کسى را قطع نماید یا حاجت کسى را در صورت قدرت رد کند یا در مجلسى پاهاى خود را دراز کند یا به نشانه بى احترامى نسبت به کسى، تکیه دهد یا بندههاى خود را ناسزا گوید یا آب دهان خود را بیرون بریزد یا صدایش را به قهقهه بلند کند؛ بلکه خنده آن حضرت تبسّم بود.
وقتى براى آن حضرت سفره مىانداختند، تمام بندگان و خدمتگزاران خود، حتى دربانان و چوپانها را در سر همان سفره مىنشاند. خواب آن حضرت بسیار کم و بیدارى اش زیاد بود و بسیارى از شب ها تا به صبح نمى خوابید.
ابن ابى عباد، وزیر مامون، شیوه زندگى امام(علیه السلام) را چنین یادآور شده است:
"حضرت على بن موسى(علیه السلام) در تابستان روى حصیر مى نشست و فرش او در زمستان نوعى پلاس بود، دور از چشم مردم جامه خشن مىپوشید و هنگام رویارویى با مردم، لباس معمولى مىپوشید تا خودنمایى به زهد، تلقى نشود."
ابونواس، از ادیبان و شعراى معروف عصر امام رضا(علیه السلام) است. وى که در ادبیات و شعر، شهره و نامدار زمان خود بوده است، با تمام توان ادبى که داشت، از ستودن امام(علیه السلام) اظهار ناتوانى کرد. ابن طولون مىنویسد،
برخى از اصحاب به ابونواس اعتراض داشته، چنین گفتند:
تو در باره شراب، کوه و دشت، موسیقى و ... شعر سرودهاى، تو را چه شده است که درباره موضوعى مهم، یعنى شخصیت والاى امام علىبن موسى الرضا(صلی الله علیه وآله) تاکنون چیزى نگفته و شعرى نسرودهاى؟ با آن که معاصر امام نیز هستى و او را به خوبى مىشناسى.
ابونواس در پاسخ چنین گفت:
والله ماترکت ذلک الا اعظاما له و لیس یقدر مثلى ان یقول مثله
سوگند به خدا که بزرگى او مانع این کار شده است. چگونه کسى چون من، درباره شخصیتى چون او مدح تواند کرد.
آنگاه ابیات زیر را سرود:
قیل لى انت اوحد الناسطرا فى فنون من الکلام النبیه
لک فى جوهر الکلام بدیع یثمر الدر فى یدى مجتبیه
فعلام ترکت مدح ابنموسى و الخصال التى تجمعن فیه
قلت لا اهتدى لمدح امام کان جبریل خاد ما لابیه
چکیده سخن او چنین است: از من نخواهید او را بستایم، مرا توان آن نیست تا از کسى که جبرئیل خدمتگزار آستان پدر اوست مدح گویم.
قصیدهاى به او منسوب است که در مرو چون چشمش به حضرت رضا(علیه السلام) افتاد، آن را سرود و گفت:
مطهرون نقیات ثیابهم تجرى الصلاة علیهم اینما ذکروا
من لم یکن علویاحین تنسبه فماله فى قدیم الدهر مفتخر
فانتم الملا الاعلى و عندکم علم الکتاب و ما جاءت بهالسور
امامان معصوم، پاکیزگان و پاکدامنان هستند که هرگاه نامى از ایشان به میان آید، بر آنان درود و تحیت فرستاده خواهد شد.
کسى که انتسابش به سلاله پاک على(علیه السلام) نرسد، در روزگاران داراى مجد و افتخار نیست.
به راستى که شما در جایگاه بلندى قرار دارید و علم کتاب و مضامین سورههاى قرآن نزد شماست.
ابن صباع مالکى درباره حضرتش مىنویسد:
حضرت از مناقبى والا و صفاتى پسندیده برخوردار است. نفس شریفش پاک، هاشمىنسب و از نژاد پاک نبوى(صلی الله علیه وآله) است.
بعداز جریان ولایتعهدى، روزى عبداللهبن مطرف بن هامان بر مامون وارد شد. حضرت رضا(علیه السلام) نیز در مجلس حضور داشت. خلیفه رو به عبدالله کرد و گفت: در باره ابوالحسن علىبن موسى الرضا(علیه السلام) چه مىگویى؟
عبدالله گفت:
«چه بگویم در باره کسى که طینت او با آب رسالت سرشته شده و ریشه در گواراى وحى دوانیده است. آیا از چنین ذاتى جز
مشک هدایت و عنبر تقوا مىتواند ظاهر شود؟»
او بسیار به مستمندان رسیدگى مىکرد. به دادن صدقه به ویژه در شبهاى تار و به صورت پنهانى بسیار مبادرت مىکرد. با خدمتگزارانش کنار یک سفره مىنشست و غذا مىخورد.
هیچ فرقى میان غلامان و اشراف و اقوام و بیگانگان نمىگذاشت، مگر براساس تقوا. همواره متبسم و خوشرو بود. بهترین بخش غذاى خود را قبل از تناول، براى گرسنگان جدا مىساخت. با فقرا مىنشست. در تشییع جنازه شرکت مىجست. خدمتکارى را که مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمىخواند. با صداى بلند و با قهقهه هرگز نمىخندید.
رفع نیاز مؤمنان و گرهگشایى از ایشان را بر دیگر کارها مقدّم مىداشت. روى حصیر مىنشست. قرآن زیاد تلاوت مىکرد. با گفتارش دل کسى را نرنجانید. سخن هیچ کس را ناتمام نمىگذاشت و نمىشکست. هیچ نیازمندى را تا حد امکان رد نکرد. پاى خود را هنگام نشستن در حضور دیگران دراز نمىکرد. در حضور دیگران همواره از دیوار فاصله داشت و هیچ گاه تکیه نزد.
همواره یاد خدا بر زبان جارى داشت. از اسراف و تبذیر سخت پرهیز داشت. به مسافرى که پول خود را تمام و یا گمکرده بود، بدون چشمداشت، هزینه سفر مىداد. در دادن افطارى به روزهداران کوشا بود. به عیادت بیماران مىرفت. در معابر عمومى، آب دهان خود را نمىانداخت. از میهمان شخصا پذیرایى مىکرد. هنگامى که بر جمعى کنار سفره وارد مىشد، اجازه نمىداد تا براى احترام وى از جاى برخیزند. به سخن دیگران که وى را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشى داشتند، با دقت کامل گوش مىداد.
خویش را به بوى خوش معطر مىکرد، به خصوص براى نماز. به نظافت جسم و لباس به ویژه موى سر توجّه داشت. قبل از غذا دستها را مىشست و با چیزى خشک نمىکرد، بعد از غذا نیز آنها را مىشست و با حولهاى خشک مىکرد.
این همه که یاد شد، بىگمان خوشه اى از خرمن شخصیت اخلاقى آن امام بزرگ است و نه تمام.
شبى حضرت رضا(علیه السلام) مهمانى داشتند که یک مرتبه چراغ تغییرى کرد- و احتیاج به اصلاح داشت- مهمان، دست خود را دراز کرد تا چراغ را درست کند.
حضرت رضا(علیه السلام) دست او را کنار زدند و خودشان به اصلاح چراغ پرداختند و فرمودند: «ما قومى هستیم که مهمانهایمان را به کارى وا نمىداریم» احترام مهمان، بیش از این است که به خدمت صاحبخانه بپردازد.
سلیمان جعفرى مىگوید:... من با حضرت رضا(علیه السلام) وارد منزلشان شدیم، حضرت دیدند غلامانشان مشغول گلکارى هستند و کارگر سیاه چهرهاى هم با آنها مشغول کار است.
حضرت فرمود، این کیست با شما؟ غلامان گفتند او را آوردهایم به ما کمک کند و چیزى هم به او بدهیم.
حضرت فرمود، آیا مزد او را معین کردهاید؟ گفتند نه، ما هر چه به او بدهیم راضى است.
حضرت بسیار خشمگین شدند به طورى که مىخواستند غلامان خود را با تازیانه ادب کنند، من پیش رفته گفتم، فدایتان شوم چرا ناراحت شدید؟!
حضرت فرمود: آخر من چندین بار آنها را از مانند این کار منع کردهام که به هیچ کس کارى ندهند مگر مزد و اجرت او را تعیین کنند.
- اى سلیمان- بدان اگر کارگرى براى تو کارى کرد بدون تعیین اجرت غالبا چنین است- اگر سه برابر اجرتش را هم به او بدهى باز گمان مىکند. کم دادهاى و اگر مزد او را تعیین کردى، اگر همان مقدار هم بدهى ترا سپاسگزار است و اگر یک ذره اضافه کنى آنرا بحساب مىآورد و مىفهمد که به او زیادى هم دادهاى.
یک بار حضرت امام رضا(علیه السلام) وارد حمام عمومى شدند. یکى از کسانى که داخل حمام بود و حضرتش را نمىشناخت از حضرت خواست که او را دلاکى کند. حضرت با تمام جلالتى که داشتند شروع کردند به کیسه کشیدن آن شخص.
هنوز چیزى نگذشته بود که افرادى که در حمام رفت و آمد داشتند، حضرت را شناختند و به آن شخص معرفى کردند آن مرد شروع کرد به عذرخواهى، ولى حضرت بدون اینکه از کار خودشان دست بردارند، جملاتى براى رفع ناراحتى او فرمودند و همانگونه که دلاکى مىکردند با کلام نرم و ملایم قلب او را آرامش بخشیدند.
یکى از اهالى بلخ مىگوید: من در سفر حضرت رضا(صلی الله علیه وآله) به خراسان همراه بودم، یک روز وقتى سفرهاى براى حضرت انداختند آن حضرت تمام خدمتگزاران اعم از سیاه و غیر سیاه را بر سر آن سفره جمع کرد.
من عرض کردم فدایت شوم خوب است براى آنها سفره دیگرى قرار دهید! حضرت فرمود، آرام باش که خداى همه ما یکى است، مادر همه ما و پدر همه ما یکى است و پاداش هم به عمل است. هر کس عملش بهتر است نزد خداوند مقربتر است هر چند بنده یا سودانى سیاه باشد.
یاسر خادم مىگوید: روزى غلامان حضرت میوهاى خوردند و آن را به پایان نرسانده به دور انداختند.
حضرت رضا(علیه السلام) به آنها فرمود: سبحان الله اگر شما از همین میوه نیم خورده بىنیاز هستید- بدانید- افرادى هستند که به آن محتاجاند، آن را به افرادى که احتیاج دارند برسانید.
معمربن خلاد مىگوید: وقتى حضرت رضا(علیه السلام) مىخواستند غذا بخورند یک کاسه بزرگى را کنار سفره مىگذاشتند و از بهترین غذاها، از هر کدام مقدارى، در آن کاسه مىریختند و مىفرمودند: آن را به مساکین بدهند.
سپس این آیه مبارکه را قرائت مىفرمودند: فلا اقتحم العقبة - سوره بلد آیه 11 - «پس انسان. آن گردنههاى سخت را نتواند پیمود.» و بعد مىفرمود، چون خداوند مىدانست که براى هر انسانى، آزاد کردن بنده، مقدور نیست راهى براى رسیدن به بهشت قرار داد با اطعام طعام.
برادر دعبل مىگوید: حضرت رضا(علیه السلام) پیراهنى از خز سبز رنگ و انگشترى از عقیق به برادرم «دعبل» عنایت کردند و فرمودند، اى دعبل برو «قم» که در آنجا فایده خواهى برد، و فرمود: این پیراهن را محافظت کن.
زیرا که من در این پیراهن در هزار شب، هر شب هزار رکعت نماز خواندهام و در آن هزار بار قرآن را از ابتدا تا انتها ختم کردهام.
صولى مىگوید: از جدهام پرسیدند که درباره رفتار حضرت رضا(علیه السلام) سخنى بگوید.
جده من که زنى بسیار عاقل و سخاوتمند بود گفت: حضرت رضا(علیه السلام) که همیشه نمازش را در اول وقت مىخواند وقتى نماز صبحش تمام مىشد به سجده می رفت و سر مبارک خود را بر نمىداشت تا بالا آمدن آفتاب. و آن حضرت در این مدت به ذکر خداى تعالى مشغول بود.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
1. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم: «ستدفن بضعه منى بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفر الله ذنوبه.» (1)
پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنهکارى اورا زیارت نکند جز این که خداوند گرفتارى او را برطرف سازد وگناهانش را ببخشاید.
2. امام رضا علیه السلام:
«ان لکل امام عهدا فى عنق اولیائه و شیعته و ان من تمامالوفاء بالعهد و حسن الاداء زیارة قبورهم.» (2)
هر امام و رهبرى، عهد و میثاقى بر پیروان و دوستدارانش داردو همانا یکى از اعمالى که نمایانگر وفادارى و اداى میثاق است،زیارت آرامگاه آنان است.
3. امام رضا علیه السلام:
«اللهم انک تعلم انى مکره مضطر فلا تؤاخذنى کما لم تؤاخذ عبدکو نبیک یوسف حین وقع الى ولایة مصر.» (3)
بار خدایا تو مىدانى که من بر پذیرفتن ولایتعهدى مامون مجبورو ناچارم پس مرا مؤاخذه مکن همان گونه که بنده و پیامبرت یوسفرا به هنگام پذیرفتن حکومت مصر مؤاخذه نکردى.
«قد علم الله کراهتى لذلک، فلما خیرت بین قبول ذلک و بینالقتل اخترت القبول على القتل.» (4)
ریان گوید: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم مردم مىگویند شمابا این که اظهار بىرغبتى به دنیا مىکنید ولایتعهدى راپذیرفتهاید؟ امام فرمود: خداوند خود مىداند که من این امر راناپسند مىداشتم ولى چون بین پذیرش آن و مرگ مخیر شدم، قبول آنرا بر مرگ ترجیح دادم.
5. امام رضا علیه السلام:
«من زارنى على بعد دارى و مزارى اتیته یوم القیامه فى ثلاثةمواطن حتى اخلصه من اهوالها اذا تطایرت الکتب یمینا و شمالا وعند الصراط و عند المیزان.» (5)
کسى که با دورى راه سرا و مزارم را زیارت کند، روز قیامت درسه جا [براى دستگیرى] نزد او خواهم آمد و او را از بیم وگرفتارى آن موقفها رهایى خواهم بخشید: هنگامى که نامهها [ىاعمال] به راست و چپ پراکنده شود، نزد صراط و نزد میزان [هنگامسنجش اعمال].
6. امام رضا علیه السلام:
«من زارنى و هو یعرف ما اوجب الله تعالى من حقى و طاعتى فاناو آبائى شفعائه یوم القیامة و من کنا شفعائه نجى.» (6)
هر که مرا زیارت کند در حالى که حق و طاعت مرا که خدا بر او واجب کرده بشناسد، من و پدرانم در روز قیامت شفیع او هستیم و هر که ما شفیع وى باشیم نجات یابد.
7. امام رضا علیه السلام:
«انى ساقتل بالسم مظلوما فمن زارنى عارفا بحقى... غفر اللهما تقدم من ذنبه و ما تاخر.» (7)
من به زودى مظلومانه با سم به قتل خواهم رسید. پس هر که باشناخت حق من زیارتم کند خداوند گناهان گذشته و آینده او را ببخشاید.
8. امام رضا علیه السلام:
«... و هذه البقعة روضة من ریاض الجنة و مختلف الملائکة لا یزالفوج ینزل من السماء و فوج یصعد الى ان ینفخ فى الصور.» (8)
این بارگاه بوستانى از بوستانهاى بهشت است، و محل آمد و شد فرشتگان آسمان، و همواره گروهى از ملائکه فرود مىآیند و گروهى بالا مىروند تا وقتى که در صور دمیده شود.
9. امام رضا علیه السلام:
«و قد اکرهت و اضطررت کما اضطر یوسف و دانیال علیهما السلام اذقبل کل واحد منهما الولایة من طاغیة زمانه، اللهم لا عهد الاعهدک و لا ولایة الا من قبلک فوفقنى لاقامة دینک و احیاء سنةنبیک... .» (9)
من [به این کار] واداشته شدم و ناچار گشتم، چنان که یوسف و دانیال علیهماالسلام مجبور شدند چه هر یک از آن دو، ولایت را از خودکامه زمان خویش پذیرفتند، خدایا پیمانى نیست مگر پیمان تو و ولایتى نیست مگر از سوى تو، پس مرا در برپا داشتن دینت و زنده کردن سنت پیامبرت توفیق رسان.
10. امام رضا علیه السلام: «قد نهانى الله عز و جل ان القى بیدى الى التهلکة فان کان الامرعلى هذا... اقبل ذلک على انى لا اولى احدا و لا اعزل احدا و لاانقض رسما و لا سنة.» (10)
خداوند مرا بازداشته از این که خویش را با دست خود به نابودی افکنم، پس اگر قرار چنین است آن را مىپذیرم به شرط آن که نه کسى را به کار گمارم و نه کسى را از کار کنار گذارم و نه رسم و سنتى را نقض کنم.
پىنوشتها:
1- عیون اخبار الرضا، ج2، ص257.
2- بحار، ج100، ص116.
3- بحار، ج49، ص130.
4-عیون اخبار الرضا، ج2، ص139.
5- وسائل، ج10، ص433.
6- همان، ج5، ص436.
7-همان، ج10، ص438.
8- بحار، ج102، ص44.
9- عیون اخبار الرضا، ج1، ص19.
10- علل الشرایع، ج1، ص226.
در گزارشهای رسیده، دو سبب برای شهادت امام رضا علیه السلام ذکر گردیده است.
گزارش اول: آب انار مسموم
عبد اللَّه بن بشیر نقل می کند: مأمون به من دستور داد تا ناخنهایم را بیش از حد معمول بلند کنم و در این مورد به کسی هم چیزی نگویم. من نیز چنان کردم.
روزی مرا خواست و چیزى شبیه به تمر هندى به من داد و گفت: این را با دو دست خود خوب بمال و ورز بده. من نیز چنان کردم. سپس برخاست و مرا تنها گذاشت و نزد حضرت رضا علیه السّلام رفت و گفت: حال شما چگونه است؟ فرمود: امیدوارم امروز بهتر شوم، مأمون گفت: من نیز بحمداللَّه امروز خوبم. سپس مامون پرسید: آیا امروز پرستاران و خدمتگزاران خدمت شما رسیده اند؟ حضرت فرمود: نه.
مأمون قیافه ای خشمناک به خود گرفت و بر سر خادمان خود فریاد زد (که چرا رسیدگى به حال آن حضرت نکردهاند).
بعد هم گفت: همین الآن آب انار را بگیر و بخور که براى رفع این بیمارى چاره ای جز خوردن آن نیست. عبداللَّه بن بشیر می گوید: مأمون به من گفت: براى ما انار بیاور. من هم آوردم. بعد مأمون رو کرد به من و گفت: با دست خود آن را فشار بده و آبش را بگیر. من هم این کار را کردم. مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت رضا علیه السلام خورانید و همان باعث شهادت حضرتش شد. ایشان پس از نوشیدن آن آب انار مسمومی که مأمون به او نوشانید دو روز بیشتر زنده نبودند. (1)
گزارش دوم: انگور آغشته به سَمّ
از محمد بن جَهْم نقل شده که امام رضا علیه السلام به انگور علاقه مند بود. [زمانی که مأمون آهنگ قتل او را کرد] مقدارى انگور براى آن حضرت تهیه کردند و چند روز با سوزنهاى زهر آلود که به کاری ترین زهرها آلوده شده بودند حبه های آن را آلوده به سمّ کردند. آنگاه آنها را حضور امام رضا علیه السلام آوردند. حضرت رضا علیه السلام پس از تناول انگور زهر آلود رنجور شده و بدین وسیله به شهادت رسید. (2)
اباصلت هروی می گوید: وقتی مأمون از محضر امام علیه السلام خارج شد من داخل شدم. همین که حضرت مرا دید به من فرمود: « یَا أَبَا الصَّلْتِ قَدْ فَعَلُوهَا » ؛ اباصلت! بالاخره کارخودشان را کردند. اباصلت می گوید: بعد از این جمله شنیدم که حضرت شروع به حمد و ستایش الهی کرد. (3)
شیخ مفید (ره) می نویسد:
پس از شهادت امام رضا علیه السلام؛ مأمون یک شبانه روز خبر شهادت ایشان را مخفی کرد. بعد از آن سراغ محمد بن جعفر (عموی آن حضرت) و جماعتی از آل ابی طالب که در خراسان بودند فرستاد. چون حاضر شدند خبر رحلت آن حضرت را به ایشان داد و شروع به گریستن کرد. مأمون خود را بسیار بی تاب نشان داد.
او جنازه آن بزرگوار را صحیح و سالم نشان ایشان داد و آنگاه خطاب به آن جسد مطهر کرده گفت: اى برادر بر من دشوار است تو را در این حال ببینم. من آرزو داشتم که پیش از تو بمیرم (و تو جانشین من باشى) ولى خدا نخواست. سپس دستور داد آن حضرت را غسل داده کفن و حنوط کنند و خود جنازه را برداشت و به همین جایى که اکنون حضرت مدفون است آورد و به خاک سپرد.
همین محل در آن زمان، خانه حمید بن قحطبه بود که در دهى از شهر طوس به نام سناباد (نزدیکى نوقان) قرار داشت. قبر هارون الرشید (پدر مأمون) هم همانجا بود. قبر شریف حضرت رضا علیه السّلام رو به قبله و جلوتر از قبر هارون قرار گرفته است. (4)
شاید این سوال به ذهن بیاید که آیا فاصله ای به این نزدیکی که میان قبر هارون (قاتل امام کاظم علیه السلام) و قبر شریف امام رضا علیه السلام وجود می تواند آثار و برکاتی را از آن حضرت برای آن ملعون به همراه داشته باشد؟
پاسخ این است که اگر عقاید فردی از جهت اصول دین و اعتقاد به امامت و ولایت حضرات معصومین درست باشد و در عمل دچار کاستی ها و معاصی شده باشد چنین همجواری ایی می تواند موثر باشد ( نمونه های فراوانی از این دست رخ داده و نقل هم شده است)
در روایت آمده است انسان که از دنیا می رود اگر اهل ایمان عمل صالح باشد قبر او (یعنی عالم برزخی که او با انتقال از این دنیا وارد آنجا می شود) باغی از باغهای بهشت خواهد بود و اگر اهل کفر و فساد بود قبرش گودالی از گودالهای جهنم.
امام صادق علیه السلام فرمود:
إِنَّ لِلْقَبْرِ کَلَاماً فِی کُلِّ یَوْمٍ یَقُولُ ... أَنَا رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ. (5)
قبر، عبارتی دارد که هر روز (مرتب) تکرار می کند؛ می گوید: من باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودالهای جهنم هستم.
البته واضح است این دوگانگی و اختلاف به نسبت افرادی هستند که در آن وارد می شوند.
نمونه ای واقعی برای این روایت که قرآن از آن خبر می دهد.
قرآن کریم در مورد قوم کافر و فاسد حضرت نوح علیه السلام تعبیری به کار می برد که ما را در فهم این روایت و آن قانون کلی بسیار یاری می کند. قرآن می فرماید: قوم کافر و جبّار نوح علیه السلام بعد از عصیان و نافرمانی گرفتار عذاب الهی شده و در آب فراوان غرق شدند و همینکه در آب غرق شدند و مردند وارد آتش جهنم شدند.«أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً» (6) غرق شدند و بلافاصله وارد آتش شدند.
یعنی با اینکه محل مرگ و دفن آنها آب بود اما آنها بلافاصله پس از هلاکت وارد جهنم برزخی خود شدند.
جریان هارون و مامون و دیگر ظالمان عالم نیز هینگونه است یعنی بلافاصله پس از مرگشان وارد جهنم برزخی خود می شوند و قرار گرفتن جسم پلیدشان در کنار حضرات معصومین علیهم السلام تاثیری در سوز و گداز آنها ندارد.
به علاوه اینکه خداوند متعال با جمله ای که به پیامبرش می فرماید کاملا روشن می کند که اگر کسی اهل ایمان و عمل صالح مبتنی بر آن ایمان نبود دعا و طلب مغفرت کسی حتی برترین مخلوقات الهی یعنی رسول خدا صلی الله علیه وآله هم در مورد او اثر نخواهد کرد.
«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ» (7)
چه براى آنان آمرزش بخواهى؛ چه نخواهى [یکسان است] اگر براى آنان هفتاد بار هم آمرزش بخواهى، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزید؛ زیرا آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و خدا گروه فاسقان را هدایت نمىکند.
پی نوشت:
1. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 270
2. همان ص270-271
3. همان ص 270
4. همان ص 271
5. الکافی، ج3، ص: 242
6. آیه 25 سوره نوح علیه السلام
7. آیه 79 سوره توبه