یکی از نظرات و دیدگاه هایی که در مورد حادثه کربلا و عاشورا از سوی برخی افراد مطرح شده این است که این مسأله خواست خدای متعال بوده و از ازل این گونه مقرر گردیده بود که امام حسین علیه السلام در کربلا به شهادت برسد و آن مصیبت ها را متحمل شود تا در ازای آن، دوستان اهل بیت و امام حسین علیهم السلام مورد شفاعت و آمرزش قرار گیرند. بر اساس این دیدگاه، این واقعه اراده الهی و تقدیری بود که خداوند مقدّر فرموده بود و در کار خدا نیز چون و چرا راه ندارد.
بر این اساس، دیگر معنا ندارد در مورد حادثه کربلا بخواهیم چون و چرا کنیم و به بحث و تحلیل بپردازیم که چرا امام حسین علیه السلام به کربلا رفت و چرا جانش را فدا کرد و چگونه این حرکت موجب حفظ و بقای اسلام گردید و ... . آنچه در این باره می توانیم بگوییم فقط همین است که این امر اراده حق تعالی بود و خدای متعال چنین می خواست: اِنَّ اللهَ قَد شاءَ اَن یَراکَ قَتیلاً ... و اَن یَراهُنَّ صَبایا؛ همانا خداوند می خواهد تو را کشته و اهل بیتت را اسیر ببیند.
حکمت و علت اساسی این کار نیز این بود که کسانی به واسطه محبت امام حسین علیه السلام و عزاداری و گریه برای آن حضرت، مشمول عنایت خداوند قرار گیرند و گناهان آنها آمرزیده شود.
شبیه این تصور در آموزه های دین مسیحیت نیز وجود دارد و شاید اصل این نظریه در مورد کربلا و امام حسین علیه السلام نیز از آن جا اقتباس شده باشد. مسیحیان معتقدند انسان ذاتاً گناه کار آفریده شده و دارای گناه ذاتی است. خدای متعال برای آن که این گناه جبران شود و انسان لیاقت بهشت و برخورداری از نعمت های الهی در آخرت را پیدا کند، فدیه ای برای آن قرار داد. فدیه ی گناه ذاتی انسان این بود که خداوند- العیاذ بالله- فرزندش حضرت عیسی- علی نبینا و آله و علیه السلام- را مبعوث کرد تا در این عالم او را به دار بزنند و به صلیب بکشند. از این رو طبق عقیده مسیحیان، فلسفه ی به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی علیه السلام این بود که در پرتو آن، انسان که موجودی ذاتاَ گناه کار است مورد بخشش قرار گیرد. بنابراین شهادت حضرت عیسی علیه السلام امری مقدّر و حساب شده و جزو برنامه خلقت بود و بدون آن اساساً خلقت سامان نمی یافت و انسان به غایت وجود خویش نمی رسید. اگر انسان می خواست به بهشت برود راهی جز این نبود که در عوض گناه ذاتی او عیسی علیه السلام که پسر خداست به دار آویخته شود و بدین وسیله گناه انسان پاک گردد و شایستگی بهشت را پیدا کند! این مسأله یکی از ارکان اساسی مسیحیت موجود است و مسیحیان سخت بر این عقیده پافشاری می کنند، تا بدان حد که آن را جزو شرایط اصلی ایمان قرار داده اند؛ یعنی اگر کسی این عقیده را که اصطلاحاً «آموزه نجات» نامیده می شود قبول نداشته باشد اصلاً مؤمن و مسیحی نیست و کافر محسوب می شود.
روشن است که این عقیده امری است نامعقول که برای آن هیچ توجیه و تبیین عقلانی نمی توان ارایه داد. به همین جهت خود مسیحیان نیز می گویند این مطالب فوق عقل است و فقط باید به آنها ایمان آورد. صرف نظر از این که بر اساس بیان قرآن، اصل داستان به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی علیه السلام واقعیت ندارد و مردم کسی را که تصور می کردند حضرت عیسی علیه السلام است به دار آویختند، در حالی که او فقط شبیه حضرت عیسی علیه السلام بود و خدای متعال آن حضرت را از شر دشمنان ایمن ساخت و به آسمان برد. (نساء/157و158)
روشن است این که آمدن سیدالشهدا علیه السلام به کربلا و کشته شدن آن حضرت، وظیفه ای اختصاصی برای شخص اباعبدالله علیه السلام بود تا به برکت آن مردم نجات پیدا کنند و به بهشت بروند، دیدگاهی باطل و اعتقادی غیرقابل پذیرش است. این که عده ای مرتکب گناه شوند و بعد ما به شخصی دیگر بگوییم تو جانت را فدا کن تا گناه آنان آمرزیده شود چه ربطی به هم دارند؟! آیا این امر می تواند با «حکمت» و «عدالت» خداوند سازگار باشد؟
در حرکت امام حسین علیه السلام صحبت از وظیفه شخصی و اختصاصی نیست. آنچه که حضرت انجام داد بر اساس تکلیف و وظیفه شرعی بود که در هر زمان و مکان دیگری هم که موضوع آن محقق شود این تکلیف نیز وجود خواهد داشت. اساساً احکام اختصاصی در اسلام فقط برای شخص وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه وآله است که چنین احکامی، آن هم چند حکم محدود و مشخص، قرار داده شده است.
اما غیر از احکام اختصاصی که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قرار داده شده، ما در اسلام برای هیچ کس دیگر، حتی شخص امیرالمومنین علیه السلام و یا سایر ائمه علیهم السلام نداریم. بلی، ممکن است شرایطی پیش بیاید که حکمی در یک زمان، بیش از یک مصداق پیدا نکند، اما این منافات با کلیت و عمومیت حکم ندارد. حکم، کلی و عمومی و برای همه است و اگر به فرض در همان زمان مصداق دیگری نیز یافت می شد حکمش همین بود، اما فعلاً یک مصداق بیشتر پیدا نکرده است.
هم چنین اگر در زمان های دیگر موضوع آن حکم محقق شود، باز هم آن حکم جاری خواهد بود. برای مثال، اگر شرایطی که برای امام حسین علیه السلام پیش آمد برای امام رضا علیه السلام یا امام عسکری علیه السلام نیز پیش می آمد آنها نیز وظیفه داشتند همان کاری را بکنند که سیدالشهدا علیه السلام انجام داد. اگر می بینیم سایر ائمه علیهم السلام چنین اقدامی نکرده اند، از آن جهت است که شرایط آنها متفاوت بوده و موضوع حکم برای آنها محقق نشده است.
بنابراین دو مطلب را در این جا باید مد نظر قرار دهیم. یکی این که حکم اختصاصی جز برای پیامبر صلی الله علیه وآله نداریم، و دوم این که، خدای متعال هیچ کاری را به گزاف انجام نمی دهد و تمامی کارهایش، اعم از تکوینی و تشریعی، دارای حکمت است. البته این حکمت ها گاه برای ما نیز معلوم است و گاهی هم ما حکمت آن را نمی دانیم، اما این منافات ندارد با این که به هر حال، تمامی افعال الهی دارای حکمت باشد. نتیجه این دو امر این است که تکلیفی که یک مصداقش در مورد سیدالشهدا علیه السلام تحقق پیدا کرده، دستوری عام و کلی است که حتماً حکمتی دارد و خدای متعال بر اساس آن حکمت چنین تکلیفی را قرار داده است. این حکم تابع موضوعی با قیودی خاص است که هر گاه و برای هر کس آن موضوع با تمام قیودش محقق شود حکم نیز وجود خواهد داشت و عیناً باید همان کاری را بکند که امام حسین علیه السلام انجام داد.
در هر صورت، این پنداری خام و اندیشه ای باطل است که تصور کنیم مبنای حادثه عاشورا این بوده که خدای متعال از ازل چنین تقدیر کرده که امام حسین علیه السلام کشته شود تا فدیه گناهان دیگران و سبب نجات آنها و ورودشان به بهشت باشد! این تصور از القائات شیطانی است و شیطان همان گونه که با القای چنین اندیشه ای مسیحیان را به گمراهی کشانده، سعی دارد از طریق آن، مسلمانانی را نیز از رسیدن به حقیقت بازدارد.
مبنای اساسی قیام امام حسین علیه السلام و شهادت آن حضرت، حفظ دین بود. سیدالشهداء علیه السلام جان خود را فدا کرد تا دیگران هدایت شوند و اسلام حفظ شود و باقی بماند. سایر ائمه معصومین علیهم السلام نیز جانشان را در این راه نثار کردند.
روز عاشورا امام حسین علیه السلام و مردان همراهش، حتی جوانان و پارهای از خردسالان نیز کشته شدند. از اهل بیت ایشان تنها دو مرد زنده ماندند. امام سجاد، اولین فرد بود. او بیمار بود و گمان بردند که عمر او دیری نمیپاید. او را رها کردند و نیازی به کشتن او احساس نکردند.
جوان دیگری که از مرگ نجات یافت، حسن مثنی، فرزند امام حسن علیه السلام بود. او به شدت مجروح شده، و در میان کشتهشدهها بیهیچ حرکتی بر زمین افتاده بود؛ پس از آنکه آتش نبرد فرو نشست، او را زنده یافتند. درمانش کردند و بدین ترتیب در میان اسرا ماند.
اما غیر از این دو، همه کشته شدند، و نقش اصلی برای به سرانجام رساندن رسالت امام حسین علیه السلام به عهده حضرت زینب علیهاالسلام افتاد، و او آن را به بهترین شکل ممکن به انجام رساند.
بی شک او به همه مصیبت هایی که در روز عاشورا بر امام حسین علیه السلام رفت، مبتلا شد؛ اما او در ورای این مصیبت ها وظایفی داشت.
نخستین آنها پاسداری از عزّت امام حسین علیه السلام و نمایاندن او به عنوان مظهر قدرت است، نه اینکه او را ناتوان، ترسو و ضعیف نشان دهد.
آنان بر مرگ پیشی میگرفتند، گویی به برترین هدف و زیباترین مقصود میرسیدند. خاندان حسین علیه السلام اینگونه بر یکدیگر سبقت میگرفتند..
این همه هدفمند بود تا در تاریخ روشن شود که راه راست و اثر ایمان و معنای عزت و بزرگی چیست. امام حسین علیه السلام شخصاً به این مسئله به خوبی توجه داشت: ناتوان در صحنه ظاهر نمیشد، بر فرزندان نمیگریست، و برای کشتهشدگان مویه نمیکرد. در برابر دشمنان و غم ها و مصیبت ها ناتوانی نشان نمیداد.
لشکریان عمر سعد، اجساد ناپاک کشتگان خود را دفن کردند و اجساد امام حسین علیه السلام و خاندان و یارانش بر زمین ماندند.
هنگامی که خواستند از کربلا به کوفه بروند، خاندان امام حسین را از کنار قتلگاه و کشتگان گذراندند؛ این کار را کردند تا خواسته امام حسین علیه السلام را بیاثر کنند.
امام حسین میخواست که در زندگی و پس از مرگش مقتدر جلوه کند، اما آنان میخواستند که امام حسین را پیش و پس از مرگش ناتوان نشان دهند. میخواستند زنان را در برابر اجساد بیاورند، تا آنان بگریند و عجز و ضعفشان ظاهر گردد.
این صحنه وحشتناک را تصور کنید. زنان و فرزندان را در برابر اجساد آوردهاند، هر یک از زنان، برادر، همسر یا فرزندی در میان کشتهشدگان دارد؛ اما گریه نمیکند. آنان وظیفه داشتند که از زینب پیروی کنند. پشت سرِ حضرت زینب علیهاالسلام رفتند. زینب علیهاالسلام، در جلوِ آنان به جسد پارهپاره امام حسین علیه السلام رسید، جسدی که پوشیده از تیر و شمشیر و نیزه و سنگ بود و چیزی از آن پیدا نبود.
حضرت زینب علیهاالسلام آمد و بر بالای جسد امام حسین علیه السلام ایستاد و سنگ ها و نیزهها و شمشیرها را کنار زد و جسد را با دو دست بلند کرد و گفت: خداوندا، این قربانی را از ما بپذیر.
حسین علیه السلام برای زینب علیهاالسلام همه چیز است. بزرگان، پهلوانان و کوهها در برابر این صحنه ناتواناند، اما زینب ابداً چنین نیست.
با این سخن، حضرت زینب علیهاالسلام اعلام داشت که این کار به اراده و خواست خود ما بوده است، نه اینکه بر ما تحمیل شده باشد. آنچه به دست آوردیم نتیجه خواستِ و اراده خود ماست. ما حسین علیه السلام را برای دین خدا قربانی کردیم و از خدا میخواهیم که این قربانی را از ما بپذیرد.
جز این هیچ چیز مهم نیست. چنانکه در مجلس ابن زیاد، وقتی که از او پرسید: کار خدا را با برادرت چگونه یافتی؟ گفت: به خدا سوگند، جز نیکی ندیدم. آنان مردانی بودند که خداوند مرگ را برایشان مقدّر کرده بود و آنان به سوی آرامگاهشان شتافتند.
بیشک، پس از این موضعِ حضرت زینب علیهاالسلام در برابر شهادتِ سیّد الشهدا علیه السلام ، دیگر زنان تکلیف خود را در برابر شهدای خود دانستند. چرا که زمان شیون و اظهارِ ناتوانی نبود، بلکه هنگام اظهار قدرت و صلابت بود و باید به جهانیان اعلام میشد که ما خود با آسودگی این مقصود را اراده کردیم و به سوی آن ره سپردیم.
بنابراین، نقش حضرت زینب علیهاالسلام این بود که رسالت امام حسین علیه السلام را در اظهار عزّت و شرافتِ نبرد، تکمیل کند.
من به مصادیق عجز و ناله امام حسین علیه السلام یا زنان و خاندانش اعتقادی ندارم و آن را در حکم تحریف جنبش امام حسین علیه السلام و رسالت او می دانم. هرگز نشانی از نشانههای سستی بر امام حسین علیه السلام و یارانش نمودار نشد. این رسالت بزرگی بود که حسین علیه السلام آن را به انجام رساند و کاری بود که حضرت زینب علیهاالسلام نیز در میان زنان انجام داد.
سپس حضرت زینب علیهاالسلام نقش مهم دیگری به عهده گرفت و آن خنثی کردن توطئه بنیامیه بود. آنان میخواستند امام حسین علیه السلام را بکشند، بیآنکه کسی خبردار شود. آنها می خواستند تا حسین بیرون از کوفه کشته شود و کسی آگاه نشود؛ برای همین بود که همه مردان را کشتند. میگفتند در صحرا توفان ها میآید، شن ها را با خود میبرد و اجساد را میپوشاند، و هیچ کس خبردار نخواهد شد.
سپس امور را برای مردم وارونه جلوه میدهند و میگویند: «خوارج» را کشتیم. مردم خوارج را وسیله هرج و مرج میدانستند. از این رو، ممکن نبود کسی خوارج را دوست بدارد. وقتی گفته میشد خوارج، همهچیز پایانیافته تلقی میشد. این سخن وسیله تبلیغات و پنهانکاری و دور ساختن مناقشه از مراکز اسلامی بود. اما زینب علیهاالسلام این توطئهها را خنثی کرد.
او پس از نبرد، واقعه را برای مردم در محافل اسلامی بازگو کرد. او چگونه از عهده این کار برآمد؟
کوفیان آمده بودند تا خوارج و اسرا را تماشا کنند. از شهادت امام علی علیه السلام بیش از بیست سال نگذشته بود و بسیاری از مردم علی علیه السلام را میشناختند. ناگهان صدای او را شنیدند و آن را به جا آوردند و دانستند که صدا، از جنس صدای علی علیه السلام است. اما این صدا از کجا بر میآمد؟
گفتند از بانویی است که می گویند «خارجی» است. زمانی که از او خواستند تا سخن بگوید، دیدند که به زبان علی علیه السلام سخن میگوید.
در این لحظه بود که دریافتند کسانی که اینان را کشتهاند، همان فرزندان شان هستند؛ آنان را فرستاده بودند تا به دین خدا یاری برسانند؛ اما آنان رفته بودند و فرزند دختر رسول خدا و خاندانش را کشته بودند.
در این هنگام، کوفیان نالهها و گریهها را آغاز کردند. حضرت زینب علیهاالسلام برای آنان سخن گفت و مردم شیون و زاری آغاز کردند.
خلاصه آنکه با ورود زینب علیهاالسلام به کوفه، ماجرا برای همه کوفیان روشن شد؛ بدینگونه بود که زینب علیهاالسلام از شهری به شهر دیگر میرفت.
در هر شهری همان قصه تکرار میشود: زینب علیهاالسلام سخن میگوید و مردم جمع میشوند و از او درباره واقعه میپرسند. این کار تا سرزمین شام ادامه یافت. با اولین خطبهای که حضرت زینب علیهاالسلام در قصر یزید گفت، همه چیز روشن شد؛ تا جایی که همسر یزید پافشاری کرد که زینب و خاندان امام حسین علیهم السلام وارد قصر شوند. جنبش از خانه یزید آغاز شد. آیا یزید میتواند همه را بکشد؟
هر کجا که این بانو میرفت، مردم را تکان میداد و ماجرا را بر آنان آشکار میکرد. در اندک زمانی، همه جهان اسلام از ماجرا آگاه شدند.
بنابراین، پس از مصیبت امام حسین علیه السلام، نقش قهرمانانه حضرت زینب علیهاالسلام در برابر ما قرار میگیرد. از این رو ما این زن را بزرگ میداریم؛ زنی که مردان و قهرمانان بزرگ هم نمیتوانند مانند او عمل کنند.
امام حسن عسگری علیه السلام فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم»؛ نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.
مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه نمازهای نافله است که جبران کنندهنقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامه نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان رابه معراج می برد.
موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجده بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند یا آهسته تلفظ می کنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می داند.
اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی علیه السلام و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. این ها نشان می دهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.
در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کرده اند، چهل روز در مرگ آنان می گرید، ولی در شهادت امام حسین علیه السلام آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنان که نباید آن را انکار کرد.
توضیح آن که در سیّارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ می دهد که با چشم عادی هرگز دیده نمی شود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها می نشینند. همان گونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خون گریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمی شود.
اساساً امر ملکوتی را هرگز نمی توان با ابزار مُلکی ادراک کرد. مثلا ً با دقیق ترین و پیشرفته ترین فنّ رصد سپهر نمی توان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنه ای را نمی شود با هیچ رصدخانه ای تصدیق یا تکذیب نمود. غرض آن که معنای اشک ریزی یا خون باری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار می گیرد و هیچ گاه استبعاد به جای استحاله نمی نشیند.
کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحب بصران داشته باشد.
برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژه خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینی اند. آنان این گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خون گریه می کنند. از امام زمان علیه السلام نیز نقل شده است که به امام حسین علیه السلام عرض می کنند: اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون می گریم؛ «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً» .
امّا مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمه «الاربعین»، نشان می دهد که مقصود امام عسکری علیه السلام، اربعین معروف و معهود نزد مردم است؛ خلاف کلمه «اربعین» در بسیاری از روایات که بدون «الف و لام» آمده است؛ مانند این روایت امام صادق علیه السلام: «من حفظ من أحادیثنا أربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة عالماً فقیهاً» .
اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایه این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است.
به دیگر سخن، براساس فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم: عصاره رسالت (نبوی صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن و عترت است؛«إنى تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتى أهل بیتى». عصاره کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری علیه السلام در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کنند.
درباره نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می کند، مگر انسان های نمازگزار که آنان می توانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به درآیند و مشمول رحمت های خاص الهی باشند؛ (إنّ الإنسان خلق هلوعاً * إذا مسّه الشرّ جزوعاً * و إذا مسّه الخیر منوعاً * إلّا المصلّین) .
زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیه مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راه ها از ویژگی های ممتاز آن حضرت علیه السلام است.
خلاصه آن که رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان علیه السلام تعبیه شد؛ چنان که منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسه دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فى هواه».
امام حسین علیه السلام به روشنی می دید که اگر پرده از چهره تزویر فرو افتد و ماهیت و واقعیت این شخص و حکومت اموی بر ملا شود اقبال و توجه مسلمانان به عنوان بزرگترین عامل بقا یزیدیان از آنها گرفته می شود و این خود گامی مهم در جهت نابودی ظلم است که امام علیه السلام در پی آن بود.
با مراجعه به گزارش های تاریخی اثبات می شود که این هدف امام علیه السلام یعنی بر ملا کردن چهره واقعی و پلید اموی به جامعه اسلامی و در پی آن ایجاد انزجار عمومی نسبت به این حکومت ظالمانه آنها به سرعت و با فاصله زمانی کوتاهی از واقعه کربلا محقق شد و مردم حتی اهل دربار شام هم از این حادثه به خشم آمدند و چون دانستند که یزید، مسبب اصلی این واقعه جانسوز است بر او خشم کردند و از او رو گردان شدند.
با جانفشانی های مردان مرد کربلا و افشاگری های بازماندگان آن صحنه به ویژه امام سجاد علیه السلام و زینب کبری علیهما السلام؛ پرده از چهره یزید افتاد و او در مدت زمان کوتاهی تبدیل شد به یک شخصیت پست و منفور که به حریم رسول خدا دست یازیده و اولاد او را کشته و به اسارت گرفته است.
برخی از گزارش های تاریخی نشان از این دارند که بعد از واقعه کربلا، جامعه اسلامی حتی در رده نزدیکان یزید؛ دچار انقلاب و دگرگونی شد و با شنیدن اینکه او و دست نشانده هایش چه ظلمی در حق آل رسول الله صلّی الله علیه و آله روا داشته اند با نگاه انزجار به یزید نگریستند و زبان به سرزنش او گشودند و عملا از کار او اعلام برائت کردند.
اینکه می بینیم برخورد یزید با اهل بیت علیهم السلام به یک باره دگرگون می شود و رسما از کار عبیدالله بن زیاد برائت می جوید و او را مورد لعن و نفرین قرار می دهد و بعد از چندی کاروان حسینی را با عزت و احترام روانه مدینه می کند؛ همه گویای این حقیقت است که نهضت سرخ حسینی و افشاگری های امام سجاد و زینب کبری سلام الله عیلهم به سرعت ثمر داد و حق بر باطل پیروز شد.
در ادامه به برخی از این رویدادها که نشان از ثمر بخشی نهضت حسینی دارد اشاره می کنیم:
کتاب تذکرة الخواصّ به نقل از ابن ابى الدنیا می نویسد: هنگامى که یزید با چوب دستى بر دندان هاى پیشینِ حسین علیه السلام زد و این شعر حُصَین بن حُمام مُرّى را خواند:
شکیب ورزیدیم و شکیبایى، خوى ماست
و شمشیرهایمان ، سر و مچ دست را مى بُرَند.
سرِ کسانى را مى شکافیم که محبوب ما هستند؛
ولى آنان، نافرمان ترین و ستمکارترین بودند.
مجاهد مى گوید: به خدا سوگند ، هیچ کس میان مردم نمانْد، جز آن که یزید را دشنام داد و سرزنش کرد و رهایش نمود.(1)
تاریخ طبرى به نقل از یونس بن حبیب جَرمى می نویسد: هنگامى که عبید اللّه بن زیاد، حسین بن على علیه السلام و پسران پدرش را کُشت، سرهاى آنان را براى یزید بن معاویه فرستاد. یزید، در ابتدا از کشتن آنان شادمان شد و جایگاه و منزلت عبید اللّه بن زیاد در نزد او بالا رفت؛ ولى طولى نکشید که بر کشتن حسین علیه السلام پشیمان شد و مى گفت:
چه مى شد اگر به خاطر پاسداشت احترام پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و رعایت حقّ او و خویشاوندى حسین با او، آزار حسین را تحمّل مى کردم و او را با خود در خانه ام، جاى مى دادم و حرف او را در آنچه مى خواست، قبول مى کردم، حتّى اگر این کار، ننگ و سستى اى براى من به شمار مى آمد؟!
خداوند، ابن مرجانه را لعنت کند که او، حسین را بیرون راند و ناگزیرش کرد ... و او را کُشت و با کُشتن او، مرا منفور مسلمانان کرد و تخمِ دشمنى با من را در دل هاى آنان کاشت و نیک و بدِ مردم، کشته شدنِ حسین را به امر من، بزرگ مى شمُرَند و از من، نفرت دارند. مرا با ابن مَرجانه، چه کار؟! خدا او را لعنت کند و بر او خشم گیرد!(2)
کتاب الطبقات الکبرى می نویسد: یزید، فرمان داد تا زنان اسیر را بر زنان خود ، وارد کنند و به زنان خاندان ابو سفیان فرمان داد که سه روز براى حسین علیه السلام عزادارى کنند. هیچ زنى از آنان نمانْد، مگر آن که او را در حال گریه و فغان کردن مى دیدى. آنان، سه روز بر حسین علیه السلام، نوحه سرایى کردند .
امّ کلثوم، دختر عبد اللّه بن عامر که آن زمان، همسر یزید بن معاویه بود نیز بر حسین علیه السلام گریست و یزید گفت: سزاست که او بر بزرگ قریش و سَرور آنان، بلند بگِرید .(3)
تاریخ طبرى به نقل از حارث بن کعب می نویسد : زنان، بیرون آمدند تا به خانه یزید، وارد شدند و زنى از خاندان معاویه نمانْد، مگر آن که با گریه و نوحه بر حسین علیه السلام به استقبال آنان آمد. آنها سه روز بر او، مجلس عزا به پا داشتند.(4)
سید بن طاووس در کتاب الملهوف خود می نویسد: زنى از هاشمیان که در خانه یزید بود ، به زارى کردن بر حسین علیه السلام پرداخت و مى خواند: وا حسینا ! وا حبیبا! وا سیّدا! اى سَرور اهل بیت! اى فرزند محمّد ! اى بهار بیوگان و یتیمان! اى کُشته به دست فرزندانِ حرام زادگان !
راوى مى گوید: آن زن ، هر کس را که [صدایش را] شنید ، به گریه انداخت.(5)
پی نوشت ها:
1. تذکرة الخواصّ : ص 262
2. تاریخ الطبری : ج 5 ص 5ظ 6
3. الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج 1 ص 489
4. تاریخ الطبری : ج 5 ص 462
5. الملهوف : ص 213
امید پیشگر
چه راز و سرّی در این قضیه وجود دارد که انسانها را همانند آهن ریایی ناخودآگاه بسوی خود می کشد تا دوباره برای مصیبت های حضرت و یارانش و خاندانش به عزا و ماتم بنشیند و به سر و سینه بزنند.
عن جعفر بن محمد علیهما السلام قال: نظرَ النبی الی الحسین بن علی و هو مُقبِل فاجلسه فی حجره و قال: إنّ لقتل الحسین حرارةً فی قلوب المؤمنین لا تبرد أبدا. (1)
امام صادق علیه السلام فرمود: نبی اکرم به حسین علیه السلام نگاهی کرد در حالی که در مقابلش بود؛ پس او را روی دامن نشاند و فرمود: همانا بر اثر کشته شدن حسین گرمایی در دل های مؤمنان ایجاد می شود که هرگز خاموش نخواهد شد.
وقتی محرم فرا می رسد و حتی قبل از شروع آن یک شور وصف ناپذیری در بین عاشقان آقا اباعبدالله ایجاد می شود. و این شور سال به سال بیشتر می شود. چه راز و سرّی در این قضیه وجود دارد که انسانها را همانند آهن ریایی ناخودآگاه بسوی خود می کشد تا دوباره برای مصیبت های حضرت و یارانش و خاندانش به عزا و ماتم بنشیند و به سر و سینه بزنند. یک وقت بحث از این است که چه ویژگی هایی در قیام حسینی بود که جلب توجه می کند و باعث ترغیب و تشویق انسانهای آزاده می شود تا برای عاشورا عزاداری کنند. یعنی اول در واقعه کربلا تأمل کافی می شود و بعد به این نتیجه می رسند که باید برای چنین مصیبتی گریست. اما یک وقت بحث این است که چگونه است که انسان ها بی اختیار جذب مجالس عزاداری شهدای کربلا شده اند؟ بزرگان می فرمایند: هر عملی در عالم یک عکس العملی دارد. اما متناسب با آن عمل، یعنی اگر عمل انسان عمل بزرگی باشد چه خوب و چه بد به نسبت، عکس العملش هم شدیدتر خواهد بود. در این صورت اثر چنین عملی دوام بیشتری دارد. در ثانی هر عملی یک کمیت دارد و یک کیفیت و هر دوی اینها نیز در دوام اثر و ماندگاری عمل نقش دارد.
الف.کیفیت عمل از جهت نیت: از طرفی کیفیت عمل در خلوص آن عمل برای خداست و آن در نیت انسان تجلی می یابد. بنابراین از جهتی ارزش هر عمل به نیت آن است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می فرماید: الاخلاص خیر العمل.. بهترین کارها خلوص نیت است.(2)
در همین راستاست کلام پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله: «الاعمال بالنّیّات، و لکلّ امرء ما نوى. (3)
همانا عمل ها بنیّت هاست یعنى اصل در عمل نیّت است و ثواب و عقاب بر آن مترتّب مىشود. (4)
ب.کیفیت عمل از جهت سختی عمل: از طرف دیگر مشکل تر بودن عمل نیز در ماندگاری آن نقش دارد همانطور که ثوابش بیشتر است. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: الثّواب بالمشقّة.(5)
پاداش باندازه مشقّت است، پس هر عملى که مشقّت آن بیشتر باشد ثواب آن نیز بیشتر خواهد بود چنانکه در احادیث دیگر نیز وارد شده(حدیث نبوی) که «أفضل الاعمال أحمزها» (6) یعنى أفضل و افزونتر اعمال دشوارترین آنهاست. (7)
گاهی شخصی یک انسان را به راه راست متوجه می کند، امر به معروف می کند، اما شخص دیگری قصد اصلاح تمامی انسان ها را دارد و می خواهد همه را متوجه به خدا کند؛ مسلما این دو با هم فرق دارند.
امام حسین صلوات الله علیه در نامه ای که به برادر خود تصریح کردند که هدف شان اصلاح جامعه اسلامی است نه فقط شخص حاکم ظالم زمان. إنما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امّة جدی. (8)
پس باید دانست انسان ها هر عملی که در زندگی انجام می دهند چه خوب و چه بد، اثری دارد و اثرش دیگر دست انسان نیست بلکه عمل در اختیار انسان است. به عنوان مثال: انسان ها تا به هم محبت نکرده باشند عکس العملی محبت آمیز، توقعی بی جاست؛ اما در مقابل اگر محبتی در بین باشد شخص محبت دیده ناخودآگاه واکنشی مثبت نشان می دهد. خداوند متعال نیز اگر بنده ای برای او و در راه او قدمی بر دارد در قبال عمل الهی بنده محبت وی را در دل ها قرار می دهد؛ همانگونه که محبت حسین بن علی را در درون جانها به ودیعه نهاده است. این است که خداوند می فرماید: إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (9) مسلّماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دل ها قرار مىدهد. این اثری است که خداوند نه عنوان یک سنت الهی در عالم قرار داده است. که در سنت خدا تغییر و تبدیلی نیست.
فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً (10) هرگز براى سنّت خدا تبدیل نخواهى یافت، و هرگز براى سنّت الهى تغییرى نمىیابى!
نتیجه نهایی اینکه سیدالشهداء علیه السلام با حرکتش بسوی کربلا از ماه رجب تا کربلا که حدود شش ماه بطول انجامید؛ و در پایان فدا کردن بهترین یاران و خویشان خویش در روز عاشورا و همچنین راضی بودن به آوارگی زنان و کودکان خود بی تردید عملی ماندگار در تاریخ بجای گذاشت. عملی که از حیث کمیت و کیفیت بی نظیر است؛ به ویژه جهت کیفیت عمل که در نهایت خلوص و تحت شدیدترین وضعیت بوده است. پس چون عمل حضرت عظیم بود و مصیبتش اعظم اینچنین ماندگار شد.
مُصیبتاً ما أعظمَها و أعظم رزیّتها فی الإسلام و فی جمیع السموات و الارض. (11)
این است که با آمدن محرم الحرام بی اختیار انسانها به تکاپو می افتند؛ مساجد و حسینیه ها و زینبیه ها سیاه پوش می شود. و این مجالس ذکر مصائب امام حسین هر سال باشکوه تر از سال قبل برگزار می گردد. زیرا این خواست الهی است و کسی را در برابر خواست او مجالی نیست.
پی نوشت ها:
1.مستدرک الوسائل،محدث نوری،ج10،ص318،مؤسسه آل بیت قم،چاپ 1408 ه.ق
2. گنج حکمت یا احادیث منظوم ،ص : 296
3. بحار الأنوار ،ج67،ص 212
4. شهاب الأخبار با ترجمه ص7 ، قاضى قضاعى،ناشر: مزکز انتشارات علمى و فرهنگى تهران 1361 ش
5. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 100 عبد الواحد تمیمى آمدى،ناشر: دفتر تبلیغات قم چاپ: اول 1366 ش
6. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج67، ص: 191
7. شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج1 ص 22
8. بحار،ج44،ص329
9. سوره مریم، آیه 96
10. سوره فاطر،آیه43
11. مصباح المتهجد،شیخ طوسی،ص744
سید روح الله علوی
خدمت به امام زمان(عج) و ادای حقوق خدمت
وقتی امام صادق-علیهالسّلام- درباره حضرت مهدی-علیهالسّلام- میفرماید:«لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی»[1].
«اگر دوران او را درک میکردم، همه روزهای زندگیم را در خدمت به او میگذرانیم».
اینجا سخن از شخص نیست ،سخن از آرمان هااست، سخن از موقعیت خاص، مأموریت استثنایی و نقش ویژه امام زمان -علیهالسّلام- در عالمگیر ساختنِ حاکمیّت توحید و برقراری عدالت، جهانی است.
حاکم دنیایی سازمانیافته بر اساس توحید، و رهبر جهانی آکنده از برابری و عدالت، آن قدر شایستگی مییابد که پیامبری همچون حضرت عیسی-علیهالسّلام-به یاری او از آسمان فرود آید. و امامی هم چون امام صادق-علیهالسّلام-برای خدمت کردن به او آرزوی درک حضور او را داشته باشد.
راستی وقتی پیامبران و امامان-علیهمالسّلام- در خدمت به امام زمان-علیهالسّلام- پیشتازند، وظیفه شیعیان منتظر در خدمت به ساحت مقدّس او چقدر است؟
بیتردید خادمین دوران ظهور، همان خادمین دوران غیبتاند.
آنها که پس از ظهور شایستگی خدمت مییابند،همانهایند که در دوران غیبت خدمت به امّت امام-علیهالسّلام- و اهداف امام-علیهالسّلام- را سر لوحه زندگی خویش قرار دادهاند.
ادای حقوق
حق امام زمان-علیهالسّلام- بر همه بندگان و به ویژه بر شیعیان، حق حیات است،حق هدایت است، حقّی نیست که بتوان آن را با معیاری سنجید و ارزشگذاری کرد، حقّی نیست که بتوان آن را با دنیا و هر چه در آن است مقایسه کرد.
این حقوق بدون تردید،رعایت حق امامت او،مواظبت بر اطاعت او،نرنجانیدن قلب مبارک او،پاسداری از آرمانهای او، مجاهدت در راه دفاع از او، و جاننثاری در راه تحقق خواستههای او است.
«و اعنّا علی تأدیه حقوقه الیه»[2].
«خداوندا! ما را در ادای حقوق او یاری فرما».
با چنین دیدگاهی، اگر سخن از پرداخت حقوق شرعیه امام زمان-علیهالسّلام- و برخی وجوهات مادّی نیز به میان میآید، باید آن را در همین راستا بررسی کرد؛ چنانکه خود آن بزرگوار در توقیعی فرمود:
«انّه من اتّقی ربّه... و اخرج مما علیه الی مستحقّیه کان آمناً فی الفتنه المبطله»[3].
«همانا هر کس تقوای پروردگارش را پیشه کند و از آنچه که به عنوان حقوق شرعیه- خمس و زکات- برعهده دارد به مستحقانش بپردازد، از فتنههای باطلکننده دین و دنیا در امان خواهد بود».
سخن در باب وجوب ادای چنین حقوقی این نیست که امام زمان-علیهالسّلام- چه بهرهای از آن میبرد، بلکه سخن از این است که شیعه حقشناس، در راستای حفظ دین و ایمان خویش چه منفعتی برایش حاصل میآید. [1] . بحارالانوار، ج51،ص148.
----------------------------
[2] . دعای ندبه.
[3] . احتجاج، طبرسی،ج2،ص602، نامه امام زمان-علیهالسّلام- به شیخ مفید.
تهیه و تنظیم از منتظر ظهور
شیوه های ارتباط با امام زمان(عج)
باید به این نکته توجّه داشت که شناخت و ایمان نسبت به امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و استواری در آن، بر هر چیز دیگر، مقدم است چرا که در عصر امامان پیشین، کسانی بودند که در کنار ائمه عصمت و طهارت زندگی میکردند ولی چون نسبت به آن برگزیدگانالهی، معرفت و ایمان نداشتهاند، بهرهای از آنها نبرده و چه بسا با آنها هم مخالفت کردهاند.
حال ما چه کنیم که بتوانیم امام زمان خویش را بشناسیم
و انس وارتباط حقیقی با آن حضرت برقرار نماییم؟ در
اینجا به برخی از مهمترین راههای آن اشاره مینماییم:
1.تقوا 2. عشق و محبت به آن
سرور.
تقوا به معنای ترس از پروردگار و نگهداری نفس
میباشد یعنی اطاعت کامل از خداوند و فرمانبرداری از
دستورات او که خلاصهاش انجام واجبات و ترک محرمات میشود،
البتّه تقوا مراتبی دارد و اگر این نردبان را آدمی تا
آخرین پلهاش طی کند به سعادت بزرگی دست خواهد یافت که
در نهایت به جایی میرسد که خداوند متعال میفرماید:
ای بنده من اطاعتم کن تو را مثل خودم قرار میدهم. من
زنده هستم و نمیمیرم، تو را هم زنده قرار میدهم و
نمیمیری و من بینیاز هستم و محتاج نمیشوم، تو را هم
بینیاز قرار میدهم که محتاج نمیشوی. من هر چه را
اراده کنم تحقق پیدا میکند، تو را هم به صورتی قرار
میدهم که هر چه را بخواهی تحقق پیدا میکند.[1]
برای رسیدن به این مرحله، علاوه بر انجام واجبات و ترک
محرمات تا حد امکان باید مستحبات را هم انجام دهد و از
شبهات و مکروهات هم دوری کند.
تقوا سبب نورانیت و قرب به حضرتولیعصر-عجل الله
تعالی فرجه الشریف- و اتصال روحی با آن حضرت میشود.
در توقیع شریف امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف-
به شیخ مفید،امام میفرماید: «...پس هر فردی از شما
عمل کند به آن چیزی که به وسیله آن به محبت ما نزدیک
میشود و دوری کند از آن چیزهایی که به وسیله آن به
اکراه و خشم ما نزدیک میشود. پس به درستی که امر ظهور
ما یک دفعه و ناگهانی است، در وقتی که توبه برای فرد،
نفعی ندارد و نجات نمیدهد او را از عقاب ما، پشیمانی
بر رفتارهای ناپسند. خداوند شما را با الهامات غیبی
خود ارشاد و توفیقات خویش را در سایه رحمتش نصیب شما
فرماید».
پس آنچنان که از کلمات گهربار آن وجود مقدس دانسته میشود،
تنها چیزی که نمیگذارد به آن حضرت نزدیک شویم ، اعمال
سوء و گناهان ماست که آن مولا را ناراحت میسازد در
حقیقت علّت اصلی این حجاب بین ما و آن حضرت در خود
ماست. معصیت خدا سبب میشود که دل و قلب انسان از محبت
خاندان وحی خالی گردد و بُعد روحی و جسمی از آقا امام
زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- پیش آید و اعمال
شایسته ما، این اتصال روحی با امام را از بین برده و
سبب دور شدن ما از آن وجود مقدس میگردد.
در تشرف علی بن ابراهیم بن مهزیار، امام زمان -عجل
الله تعالی فرجه الشریف- همین نکته را باز تذکر
نمودهاند که پسر مهزیار نقل میکند که پس از توسلات
عدیدهای در یک سفر در جستجوی آن وجود مقدس به مکه
مشرف میشود، شبی در مسجدالحرام مقابل درب کعبه شخص
وارستهای را میبیند که پس از سلام و معرفی خود، به
اینکه از سوی حضرت مأمور بردن پسر مهزیار به جهت
پابوسی حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف-
است، از پسر مهزیار میپرسد: چه چیزی را طلب میکنی ای
ابالحسن؟
گفتم: امامی که محجوب و مخفی از عالم است.
گفت: او از شما پوشیده و مخفی نیست و لکن اعمال بد شما
او را از شما پوشانده و مخفی ساخته است.
وقتی آن شخص پس از مقدماتی، عتی بن مهزیار را خدمت
حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالی فرجه الشریف- میبرد
حضرت در قسمتی از سخنانشان خطابه به او میفرماید: ای
ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه
چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟
پسر مهزیار در جواب میگوید: ای آقای من تا الان کسی
را نیافته بودم که مرا راهنمایی کند.
حضرت فرمودند: کسی را نیافتی که راهنمائیت کند؟!
آنگاه با انگشتان مبارکشان بر روی زمین فشار دادند و
سپس فرمودند: و لکن شما اموالتان را زیاد نمودید،
ضعفاء مؤمنین را دچار حیرت ساختید و بین خود قطع رحم
نمودید پس الان برای شما چه عذری مانده است؟[2]
پس مهمترین عامل،که موجب ایجاد انس با مولایمان امام
زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و از بین رفتن
موانع بهرهمندی از فیض حضور آن حضرت
میگرددتقوا،پرهیزکاری و ترک محرمات و انجام واجبات
الهی است.
امر دوّم برای نزدیک شدن به محضر مبارک امام زمان -عجل
الله تعالی فرجه الشریف- عشق به آن حضرت و ایجاد محبت
در خود نسبت به آن مقام مقدس میباشد. در حدیث
گرانبهایی که در مورد رابطه قلبی بین امام معصوم و
شیعه، مضامین زیبایی در آن نقل گردیده است، راوی سؤال
میکند: «آیا شما برای من دعا مینمایید؟ امام
رضا-علیه السلام- میفرماید: آیا تو غیر از این را
گمان میکنی؟ راوی جواب میگوید: خیر و سپس حضرت
میفرماید:
اگر خواستی که دریابی که مقام محبت من با تو و اهتمام
داشتن من در امر تو چقدر است، پس به قلب خود نظر کن و
ببین که در قلبت و در کارهایت چقدر به من محبت داری و
به فکر من هستی؟»[3]
این یک قاعده کلی است که هر قدر شما به شخصی نزدیک
باشید و او را دوست داشته باشید او هم شما را به همان
مقدار دوست خواهد داشت لذا امام در حدیث میفرمایند که
به خود نظر کن و آنگاه درجه محبت خویش را نسبت به ما
بسنج. پس بدان به همان مقداری که تو به یاد ما هستی ما
هم به یاد تو هستیم.
گاهی میشود محّب و عاشق، از یک دوستی عادی گام فراتر
میگذارد به گونهای که محبوب و معشوق را بیش از خود
دوست دارد و او را با همه دنیا عوض نمیکند و حاضر است
جان را فدایش کند و اوامرش را بی چون و چرا، اجرا کند
در این صورت مقام محبت و مودت به آخرین درجه خود
میرسد که شاید قابل وصف نباشد، وقتی چنین حالت و
رابطهای بین عاشق و معشوق پدید آمد، هیچ چیز
نمیتواند مانع اتصال گردد و هیچ سدی نمیتواند در
برابر عاشق بایستد. از آن طرف هم وقتی محبوب این حالت
محب را مشاهده میکند در لطف و مهرورزیدن نسبت به محب
کوتاهی نمیکند او را در سرای خویش میهمان مینماید و
پذیرایی و میهماننوازی از او را به حد اعلی میرساند
از او میخواهد که در کنارش برای همیشه بماند تا این
حالت محبت و دوستی از بین نرود.
اگر این حالت علاقه با نهایت درجهاش در قلب و روح
انسان پدید آمد که امام و آقا و مولای خود را بیش از
خویش بخواهد و حاضر باشد که جان در راه او دهد و موانع
دنیایی نتواند در مقابلش بایستد، البتّه از طرف آن
حضرت عنایاتی که نمیتوان مثل و مانند آن عنایات و
محبتها را در دنیا یافت، به او خواهد شد.
اگر دل از علائق کنده باشی به منزل بار خود افکنده
باشی
البتّه وسائل و راههای دیگری هم وجود دارد که میتواند موجب قرب و نزدیک شدن به آن حضرت گردد که به مهمترین آنها اشاره میگردد:
1. معرفت و شناخت در حد امکان، از آن چهارده نور
تابناک خصوصاً حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه
الشریف- .
2. به یاد آن حضرت بودن در همه اوقات.
3. انتشار دادن نام و یاد آن حضرت در بین مردم.
4. عظیم شمردن نام آن وجود مقدس.
5. گریه و ناله در دوری از آن امام و حزن و اندوه در
غربت او.
6. دعا برای تعجیل فرج در هر صبح و شام در اوقات اذان
که در توقیع شریف فرمودند: و اکثروا الدعاء بتعجیل
الفرج فان ذلک فرجکم «برای تعجیل ظهور زیاد دعا نمایید
که همانا آن(دعا کردن) موجب گشایش در امور و رهایی شما
است.»[4]
7. هدیه نمودن ثواب عبادات به آن حضرت .
8. قرائت قرآن و عمل به آن و هدیه ختم قرآن به آن وجود
مقدس و مبارک.
9. توجه به خواندن زیارت عاشورا و زیارت جامعه کبیره و
نماز شب که همانا استمرار بر آنها،آثاری بس شگفتانگیز
دارد.
10. زیارت نمودن آن حضرت به ادعیهای که در خصوص آن
بزرگوار وارد گردیده است.
11. انفاق مال در راه و صدقه دادن برای سلامتی و تعجیل
در ظهور آن حضرت.
12. عزاداری و گریه در مصیبت جد بزرگوارش امام حسین ـ
علیه السّلام ـ و عمهاش زینب-علیها السلام-.
13. دوست داشتن خوبان و شیعیان مخلص و محبان واقعی آن
حضرت و احترام گذاشتن به آنها.
14. یاری رساندن به شیعیان آن حضرت و رفع مشکلات
دوستان آن بزرگوار.
البتّه از این نکته نباید غافل شد که ارتباط وانس با
حضرت ولی عصرامام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف-
اعم از ملاقات میباشد و میتواند جلوههای دیگری از
جمله خواب، ارتباط قلبی و... داشته باشد .
خدایا توفیق درک انس و محبت مولایمان امام زمان -عجل
الله تعالی فرجه الشریف- و توفیق زیارت آن حضرت را به
ما آن عنایت فرما و ما را از سربازان و یاوران مخلص آن
حضرت مقرر گردان «آمین یا رب العالمین»
[1] .
مستدرک وسائلالشیعه ج 11، ص 258.
[2] . دلائل الامامه، ص 296 محمد بن جریر طبری.
[3] . اصول کافی، ج 2، ص 652.
[4] . بحارالانوار، 52 ص، غیبه الطوسی ص 290.
تقدیم به عاشقــان سرور و سالار
شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
گام های محرم ناگزیر از رسیدن به سر منزل تاسوعا و عاشورای
حسینی است. محرمی که با نام حسین(ع) پیوند خورده و هر یک از ایامش
فکرها و دل ها را متوجه روزی می کند که بزرگ ترین مصائب دنیا را
بهمراه دارد و با تاملی در چگونگی حوادثی که آنزمان در کربلا اتفاق
افتاد اشک غم را در سوگ برترین انسان های عالم جاری می کند ...
مروری بر صفحات تاریخ نشان میدهد جنایت و کشتارهای فجیع انسانی در
طول تاریخ کم نبودهاند. جنایاتی که بیان آنها مو را بر تن انسان
سیخ میکند. از جنایت مغول ها در نقاط مختلف خصوصاً خراسان گرفته
تا کشتار سرخپوستان آمریکا توسط مهاجران اروپایی و از تلفات
جنگهای جهانی و حمله اتمی به هیروشیما گرفته تا کشتار در عراق و
افغانستان توسط مهاجمانی که حقوق انسانها را نقص کردند. اما بسیاری
از آنها در لابهلای تاریخ دفن شدهاند و آنهایی هم که گاه بیان
میشوند یا برای زنده نگهداشتنشان یادبودی ساخته شده، هیچکدام
جریانساز و تحولآفرین نیستند. حتی کشتارهای گسترده در همین
زمانهای نزدیک خیلی سریع به فراموشی سپرده شده است.
اما دهه ی محرم 61 هجری و تاسوعا و عاشورای خونین آن سال هرگز از
یادها نمی رود و هنوز هم که هنوز است مسلما بسیاری از شما عزیزان
در هر شهر و محله ای که در آن زندگی میکنید هیات و دستهای دارید
و در ایام محرم خصوصا در تاسوعا و عاشورا برای گریستن بر مظلومیت
آقا اباعبدالله و تدبر و تفکر در چیستی و چرایی حرکتش راهی تکیه و
حسینیه ای میشوید. مگر راز زنده ماندن رشادت های حضرت ابوالفضل(ع)
در روز تاسوعا و همینطور قیام امام حسین(ع) در روز عاشورا که یک
نیمروز بیشتر بهطول نینجامید چیست؟ و چرا این حماسه پس از 14 قرن
همچنان تحولآفرین و انسانساز است؟ این راز ابعاد مختلفی دارد که
گرچه در این مختصر نمی گنجد ولی در این نوشتار تنها به گوشه ای از
آنها اشاره می کنیم ...
روز تاسوعا (نهم محرم) در فرهنگ شیعه از دیرباز به عنوان
روزی شناخته شده که عزاداران و عاشقان اهل بیت(ع) ضمن بیان فضیلت
های علمدار کربلا، به مرثیه سرایی و عزاداری برای او می پردازند.
بیان جانفشانی ها و مصیبت های حضرت ابوالفضل(ع) در روز تاسوعای
حسینی، باعث شده تا برخی چنین تصور کنند که آن حضرت در روز تاسوعا
به شهادت رسیده و به همین علت در این روز عزای سقای دشت کربلا را
برپا می کنند در حالیکه نه تنها حضرت ابوالفضل(ع) بلکه همه یاران
امام حسین(ع) در روز عاشورا جان خود را برای یاری دین خدا و امام
خود فدا کردند. تاسوعا روزی است که حسین(ع) و یارانش در کربلا توسط
لشکر ابن زیاد و عمر بن سعد محاصره شدند. یکی از حوادثی که در این
روز اتفاق افتاد، امان نامه ای بود که شمر برای حضرت ابوالفضل(ع) و
برادرانش آورد ولی از آنجا که معرفت و جوانمردی حضرت ابوالفضل(ع)
برای یاری امام حسین(ع) و اهل بیت امام حرف اول را می زد،
آن امان نامه ی ننگین
به تمسخر گرفته شد.
در چنین روزی بود که به دستور عبیدالله بن زیاد، لشکر
مجهزی از کوفه وارد کربلا شد و در عصر روز تاسوعا بود که حضرت
اباعبدالله(ع) برای یاران خود خطابه ای خواندند و بیعت خود را از
آنان برداشتند و سفارش کردند تا از تاریکی شب استفاده کرده و صحنه
کربلا را ترک کنند تا جان خود را نجات دهند و بدینصوررت فرصتی
فراهم آوردند تا هر کس میخواهد از ایشان جدا شود و به نقطهای امن
برود که البته عدهای هم چنین کردند ولی آنها که ماندند اعلام
وفاداری و حمایت خود را تا پای جان اعلام کردند و برای همیشه ی
تاریخ ماندگار شدند.
بنابراین حادثه عاشورا یک انتخاب آگاهانه و از روی بصیرت بوده است.
همه کسانی که در این واقعه شرکت کردند از سرانجام خود آگاهی داشتند
و بهصورت اتفاقی و از سر غفلت آنجا نیامده بودند.
ویژگی مهم دیگر حادثه عاشورا، تلفیق شگفتانگیز و شورآفرین مظلومیت
با عزت و اقتدار است.
جمعیتی اندک با ابزارآلات محدود جنگی در مقابل لشکری کاملا مجهز و
ستیزه جو؛ در محاصره آب و عطش، اما از هیچکدام ذرهای سستی، ترس و
پشیمانی از این حضور نه دیده شد و نه شنیده ...
:: قدیمی ترین تابلو از واقعه عاشورا
در سال 61 هجری ::
واقعه کربلا تنها یک بار در طول تاریخ اتفاق افتاد، اما این رویداد بینظیر و مسائل قبل و بعد از آن را افراد مختلفی نقل و روایت کرده اند، به همین دلیل برخی از اطلاعات و آمارها با یکدیگر تفاوت دارد. به گزارش خبرگزاری مهر، با استفاده از آمار می توان هر موضوع یا حادثه ای را دقیق تر بیان کرد تا افراد نیز آن را بهتر درک کنند؛ نقش آمار در ارائه سیمای روشنتر از هر موضوع و حادثه، غیر قابل انکار است. به دلیل آنکه بعضی از مطالب آماری، زمانی و مکانی، حادثه کربلا را گویا تر می سازد، ۱۷۲ نکته از این واقعه جانسوز و ۷۲ شهید کربلا بیان می شود:
•
خصوصیات منطقه عملیاتی کربلای ۶۱ هجری
1. واقعه کربلا نزدیک رودخانه دجله و فرات اتفاق افتاده است
2. دجله در سمت چپ و فرات در سمت راست کربلاست 3. از نظر آب و
هوایی در منطقه خشک و گرم عراق قرار گرفته و در ضلع شمال شرقی
ایران قرار دارد و در جنوب غربی حجاز واقع شده است 4. منطقه رملی و
نیمه جنگلی است 5. در حاشیه نهرعلقمه، نخلستانی قرار دارد 6. دارای
تپه ماهور و پستی و بلندیهای بسیار است 7. نهر علقمه از فرات منشعب
شده و در نزدیکی اردوگاه حسینی قرار دارد 8. موسم تابستان با گرمای
مخصوص منطقه همراه است 9. کربلا در حاشیه فرات و قبرستان یهود قرار
گرفته است 10. از نظر اهمیت جغرافیایی، نقطه کور، منزوی و فراموش
شده، فاقد هر گونه امتیاز و اهمیت ویژه سیاسی، فرهنگی، نظامی و
اقتصادی در آن دوران است.
•
خصوصیات حرکت زمینی سید الشهدا(ع)
1. عقب نشینی تاکتیکی در زمان غیر قابل پیش بینی 2. بهره گیری از
زمین برای ایجاد جنگ روانی 3. انتخاب کمیت زمین برای به دست گرفتن
ابتکارعمل در جنگ 4. در اختیار گرفتن زمان و سلب آن از دشمن
5. ایجاد توازن دفاعی 6. تجزیه نیرو و تغییر جهت دشمن به سمت ضعف
7. به هم زدن نظم تشکیلاتی و ایجاد تغییر در قرارگاه جنگی دشمن ۸.
سلب اختیار از دشمن و به دست گرفتن ابتکار حرکت 9. اخلال در سیستم
تصمیم گیری فرماندهان نظامی 10. به دست گرفتن ابتکار عمل در زمین
11. به موضع انفعالی کشیدن دشمن
12. استفاده از پوشش طبیعی و تصنعی
زمین و بهره گیری از آن برای استتار و اختفاء
13. جلوگیری از تمرکز قوا هنگام حمله دشمن و ایجاد فاصله جغرافیایی
بین فرماندهی، تدارکات و ارتباطات 14.
ایجاد شتابزدگی در تصمیم
گیری نظامی و کندی در عمل دشمن 15.
سلب هر گونه بهره گیری
استراتژیک از زمین (از دشمن)
16. افزایش محدودیت در میدان عمل و
کاهش شدید میزان کارآیی دشمن
17. تعیین جهت حمله و نوع آرایش جنگی
دشمن به وسیله زمین 18.
به دست گرفتن ابتکار عمل در سازماندهی و
تجدید سازمان از لحاظ کیفی و کمی 19.
تعیین نوع بهره وری از برای
دشمن به صورت مطلوب 20. موضع گیری و آرایش مطلوب در دفع حمله
21. احراز آمادگی در هر شرایطی تا هر زمان و سلب آمادگی از دشمن به
وسیله زمین
22. بدون حرکت و صرف انرژی، آرایش دشمن را برای چند
ساعت به صورت جنگ روانی برهم زد.
•
مختصات جبهه جنگی حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)
1. نام عملیات: هیهات من الذله 2. سال عملیات: 61 هجری قمری 3. ماه
عملیات: محرم الحرام 4. روز عملیات: جمعه دهم محرم 5. نوع عملیات:
جهاد ابتدایی 6. استراتژی حرکت و حمله: افشای چهره نفاق و تشکیل
حکومت 7. موضع جنگی : دفاعی 8. طول جبهه دفاعی : 180 متر 9. طول
محور عملیات: 360 متر 10. فاصله خیمه ها: دومتر
11. تعداد خیمه ها
: 60 عدد.
12. ترکیب کیفیت نیرو: بنی هاشم، یاران، زنان و کودکان 13.
وضعیت
روحی و روانی : عاشقانی حفاظت پیشه 14.
تعداد سواره نظام : 32 نفر
15. تعداد پیاده نظام: 40 نفر 16.
تعداد کل نیروهای رزمی : 72 نفر
17. فرمانده کل قوا: سید الشهدا حسین بن علی(ع) 18.
پرچمدار لشکر:
ابوالفضل العباس(ع) 19.
فرمانده سمت راست: زهیر بن قین 20.
فرمانده
سمت چپ: حبیب بن مظاهر.
21. وضعیت تدارکات : محاصره کامل
22. وضعیت تجهیزات: کمبود شدید
23. وضعیت آب و آذوقه: محاصره (تشنگی و گرسنگی)
24. موقعیت
جغرافیایی: قتلگاه
25. زمان و ساعت شروع حمله: دو ساعت گذشته از
روز(8 صبح) 26. رمز عملیات: لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
27. نوع آرایش جنگی: ساعتی – مثلثی – نعلی
28. تعداد بر هم زدن
آرایش دشمن : در سه مرحله که مرحله چهارم به جنگ تن به تن انجامید
29. طول مدت عملیات: هشت ساعت 30.
پایان عملیات: غروب آفتاب همان
روز.
•
مختصات جبهه جنگی یزید بن معاویه
1. نام جنگ وعملیات: بیعت ظالمانه 2. استراتژی عملیات: محو کامل
اسلام ناب محمدی 3. ترکیب کیفیت نیرو: مردان مجهز و آماده 4.
موقعیت جغرافیایی : استراتژیک ترین منطقه 5. وضعیت روحی و روانی :
در خواب کامل سیاسی 6. تعداد سواره نظام: به علت کثرت آنان نامعلوم
7. تعداد پیاده نظام: به علت کثرت آنان نامعلوم 8. کل نیروی رزمی :
30 هزار نفر.
9. فرمانده کل لشکر : عمر سعد
10. پرچمدار لشکر : درید، غلام عمر
سعد 11. فرمانده سواره نظام: عروه بن قیس احمصی
12. فرمانده پیاده
نظام: شیث بن ربعی
13. فرمانده ستون سمت راست: عمروبن حجاج
14. فرمانده ستون سمت چپ: شمر بن ذی الجوشن.
15. وضعیت تدارکات : سریع، به موقع و فوق العاده
16. وضعیت
تجهیزات: به میزان چند ماه
17. وضعیت آب: مسلط بر رود فرات
18. وضعیت آذوقه : به میزان چند ماه
19. نوع جنگ : تهاجمی 20. موازنه
قوا: برتری کمّی ( 400 نفر مقابل یک نفر)
21. خط مشی سیاسی و
فرهنگی : نفاق
22. رمز اول عملیات: لشکر خدا به پا خیزید
23. رمز
دوم عملیات: پرتاب تیر توسط عمر سعد
24. تعداد آرایش: سه عدد
25. آرایش اول : مدور، پله چپ و راست ( پیاده سنگین)
26. آرایش دوم :
ستون سمت چپ ، سواره سنگین
27. آرایش سوم: ستون سمت راست ، سواره
سنگین 28. تن به تن: خطی، بسیجی ، عمومی ، سواره
29. رعایت قوانین
جنگی : نقض کامل.
•
بخشی از روز شمار قیام کربلا
1. ورود امام حسین(ع) به کربلا و فرود آمدن در آنجا: دوم محرم 61
هجری 2. ورود عمر سعد به کربلا، به همراه چهار هزار نفر از سپاه
کوفه برای بیعت: سوم محرم و ورود شیث بن ربعی با چهار هزار نفر به
سرزمین کربلا: پنجم محرم 61 هجری 3. رسیدن دستور از کوفه بر ممانعت
سپاه امام از آب: هفتم محرم 61 هجری.
4. ورود شمربا چهار هزارنفربه کربلا،همراه با نامه ابن زیاد به
عمرسعد، مبنی برجنگیدن با حسین(ع) و کشتن او: نهم محرم 61 هجری 5.
درگیری یاران امام، با سپاه کوفه: دهم محرم 61 هجری 6. حرکت سپاه
عمر سعد و اسرای اهل بیت از کربلا به کوفه: یازدهم محرم 61 هجری 7.
ورود اسرای اهل بیت از کربلا به دمشق: ماه صفر 61 هجری 8. بازگشت
اهل بیت ازصفر شام به مدینه: بیستم صفر61 هجری.
•
آمارهایی از آغاز و انجام نهضت خونین کربلا
1. قیام حضرت امام حسین (ع) از روز خودداری از بیعت با یزید تا روز
عاشورا: 175 روز 2. آغاز و خاتمه قیام امام حسین(ع): مدینه به مکه
3. مدت قیام امام حسین(ع): یک هفته در مدینه، چهار ماه و 10 روز در
مکه، 23 روز بین راه مکه تا کربلا "از دوم محرم تا دهم محرم" 4.
تعداد منزلهایی که کاروان امام حسین (ع) از آنها عبور کرد: 18منزل.
5. فاصله میان منزلهایی که کاروان امام حسین(ع) از آنها عبور کرد
با همدیگر: حدود سه فرسنگ و گاهی پنج فرسنگ 6. تعداد منزلهایی که
اسرای اهل بیت امام حسین(ع) از کوفه تا شام ازآن عبور کردند: 14
منزل 7. تعداد نامه های دریافتی امام حسین(ع) از کوفه: 12 هزار
نامه 8. تعداد بیعت کنندگان با فرستاده امام حسین(ع)" مسلم بن
عقیل" به کوفه : 18 هزار نفر.
9. تعداد فرزندان ابیطالب که نام آنها درزیارت ناحیه به عنوان شهید
کربلا آمده است: 17 نفر 10.
تعداد کودکان بنی هاشم در بین شهدای
کربلا: سه نفر
11. تعداد اعضای خاندان بنی هاشم که درواقعه کربلا
شهید شدند: 33 نفر
12. تعداد فرزندان فرزندان امام حسین(ع) که در
کربلا شهید شدند: سه نفر
13. تعداد فرزندان امام علی(ع) که در
کربلا شهید شدند: 9 نفر.
14. تعداد فرزندان امام مجتبی (ع) که در کربلا شهید شدند: چهار نفر
15. تعداد فرزندان جعفر بن ابیطالب که در کربلا شهید شدند: 4 نفر
16. تعداد شهدا و افرادی که نامشان در زیارت "ناحیه مقدسه" آمده
است: به غیر از سالار شهیدان و خاندان بنی هاشم، 82 نفر
17. مجموع
شهدای کوفه، از یاران امام حسین(ع): 138نفر
18. تعداد غلامهای شهید
کربلا: 12 نفر.
19. تعداد سرهای شهدای کربلا که توسط دشمنان ازبدن جدا شده و کوفه
بردند: 78 سر 20.
تعداد سرهای بریده حمل شده توسط قیس بن اشعف"رئیس
قبیله بنی کنده" : 13 سر بریده
21. تعداد سرهای بریده حمل شده توسط
رئیس هوازن: 12 سر بریده
22. تعداد سرهای بریده حمل شده توسط قبیله
بنی تمیم: 17 سر بریده
23. تعداد سرهای بریده حمل شده توسط قبیله
مذحج : شش سربریده
24. تعداد سرهای بریده حمل شده توسط افراد
متفرقه از قبایل گوناگون: 13 سر بریده.
25. تعداد زخمهای نیزه بر بدن مطهر امام حسین(ع): 33 زخم
26. تعداد
ضربه های شمشیر بر بدن مطهر امام حسین (ع): 34 ضربه
27. سن
سیدالشهدا(ع) در هنگام شهادت: 57 سال
28. تعداد افرادی که
بعدازشهادت سیدالشهدا(ع) بر بدن آن حضرت، اسب تاختند: 10 نفر
29. تعداد افرادی که حضرت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا برای آنان مرثیه
خواند: 10 نفر.
30. تعداد کودکان و نوجوانان شهید واقعه کربلا که به سن بلوغ
نرسیده بودند: 5 نفر
31. تعداد افرادی که امام حسین(ع) در شهادت بر
آنان درود و رحمت فرستاد: دو نفر
32. تعداد شهدایی که سیدالشهدا(ع)
در واقعه کربلا بر بالین آنها با پای پیاده رفت: هفت نفر
33. تعداد
افرادی که دشمنان سرهای بریده آنها را سمت امام حسین(ع) پرتاب
کردند: سه نفر
34. تعداد پیکرهایی که در واقعه کربلا توسط دشمنان
قطعه قطعه شدند: سه نفر
35. تعداد اصحاب رسول (ص) که در واقعه
کربلا شهید شدند: پنج نفر.
36. تعداد غلامهایی که در واقعه کربلا، خارج از کربلا( در بصره)
شهید شدند: یک نفر
37. تعداد یاران امام حسین(ع) که در کربلا به
اسارت درآمدند: دو نفر
38. تعداد یاران امام حسین(ع) که بعد او به
شهادت رسیدند: چهار نفر
39. تعداد افرادی که در کربلا با حضور
پدرانشان به شهادت رسیدند: هفت نفر 40.
تعداد زنانی که در کربلا به
شهادت رسیدند: یک نفر" ام وهب، همسرعبدالله بن عمیر کلبی".
41. تعداد زنانی که در واقعه کربلا از خیمه خارج و به دشمن حمله ور
شدند: پنج نفر
42. سن حضرت علی اکبر در زمان شهادت: 27 سال
43. تعداد شهیدانی که سرشان از تن جدا نشد: دو نفر
44. تعداد افرادی که
بعد از شهادت امام حسین(ع) وسایل او را غارت کردند: 10 نفر
45. تعداد فرزندان ابیطالب که در کربلا شهید شده و نام آنها در زیارت
ناحیه آمده است: 13 نفر.
46. تعداد خیمه های صحرای کربلا: 60 خیمه
47. فاصله خیمه های صحرای
کربلا از هم : دو متر
48. تعداد شهدای کربلا که با خانواده در این
واقعه حضور داشتند: سه نفر
49. تعداد مردان و پسرانی که در واقعه
عاشورا به اسارت درآمدند: هشت نفر 50.
تعداد افراد اسیر شده در
واقعه کربلا که به سن بلوغ نرسیده بودند: شش نفر.
51. تاریخ هجری واقعه عاشورا: دهم محرم سال 61 هجری
52. تاریخ شمسی
واقعه عاشورا: 21 مهر شمسی
53. لقب گروهی ازشیعیان کوفه که به
خونخواهی شهدای کربلا قیام کردند: توابین
54. ازاصحاب خاص
امیرالمؤمنین که در کربلا شهید شد: حبیب بن مظاهر
55. ازشهدای
کربلا و مؤذن سیدالشهدا(ع): حجاج بن مسروق جعفی.
56. شهیدی که به بهانه آب دادن اسب خویش از اردوگاه عمر سعد جدا
شده و امام حسین(ع) پیوست: حربن یزید ریاحی
57. کسی که کودک
شیرخوار امام حسین(ع) را به شهادت رساند: حرمله
58. از مهمترین
درسهای نهضت کربلا و الفبای نخست فرهنگ عاشورا: آزادگی
59. قاتل
طفلان مسلم بن عقیل: حارث 60. قاتلی که به دستور ابن زیاد، مسلم ین
عقیل را بالای دارالأماره بردو سر از بدن جدا کرد: بکیربن حمران
احمری.
- شهدایی که سرهایشان در روز عاشورا توسط دشمن به سمت امام حسین(ع)
پرتاب شد: عبدالله بن عمیر کلبی، عمروبن جناده، عابس بن ابی شبیب
شاکری.
- شهدایی که پیکر آنها در واقعه کربلا توسط دشمن قطعه قطعه شد: حضرت
ابوالفضل العباس(ع)، حضرت علی اکبر، عبدالرحمن بن عمیر.
- شهدایی که حضرت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا برای آنان مرثیه خواند:
حضرت علی اکبر، حضرت ابوالفضل العباس، حضرت قاسم، عبدالله بن حسن،
عبدالله طفل شیر خوار، مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، حربن یزید
ریاحی، زهیربن قین، جون.
- کودکان ونوجوانان شهیدی که به سن بلوغ نرسیده بودند: عبدالله بن
الحسین(علی اضغر) کودک شیر خوار امام حسین(ع)، عبدالله بن
الحسن(ع)، محمدبن ابی سعید بن عقیل، قاسم بن الحسن(ع)، عمروبن
جناده انصاری.
- تعداد شهدایی که اصحاب حضرت رسول(ص) بودند: انس بن حرث کاهلی، حبیب
بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، هانی بن عروه، عبدالله بن بقطر عمیری.
- غلامهایی که در رکاب سالار شهیدان، به
درجه رفیع شهادت رسیدند: نصر و سعد. ازغلامان امام علی(ع)، منحج.
غلام امام حسن مجتبی(ع)، اسلم و غارب. غلامان امام حسین(ع)، حرث.
غلام همزه، جون. غلام ابوذر غفاری، رافع. غلام مسلم ازدی، سعد.
غلام عمرصیداوی، سالم. غلام بنی المدینه، سالم. غلام عبدی، شوذب.
غلام شاکر، شیب. غلام حرث جابری، واضح. غلام حرث سلمانی
- افرادی که بعد از شهادت امام حسین (ع) به شهادت رسیدند: سعد بن
حرث، ابوالحتوف، سوید بن ابی مطاع که مجروح بود، محمد بن ابی سعید
بن عقیل.
- شهدای کربلا که در حضور پدر بزرگوارشان به شهادت رسیدند: حضرت علی
اکبر(ع)، عبدالله بن حسین(علی اصغر)، عمرو بن جناده، عبدالله بن
یزید، عبیدالله بن یزید، مجمع بن عائذ، عبدالرحمن بن مسعود.
- زنانی که در واقعه کربلا به دلایلی از خیمه ها بیرون آمده و به
دشمن حمله ور شدند: حضرت زینب کبری(س)، کنیز مسلم بن عوسجه، مادر
عمرو بن جناده، ام وهب همسر عبدالله کلبی، مادر عبدالله کلبی.
- اولین نفر از خاندان بنیهاشم که در کربلا به شهادت رسید: حضرت علی
اکبر (ع) فرزند سالار شهیدان کربلا.
- شهیدانی که در کربلا سر از پیکرشان جدا نشد: حضرت علی اصغر (ع) و
حربن یزید ریاحی.
- شهدایی که با خانواده های خود در این حماسه ماندگار شرکت داشتند:
جناده بن حرث، عبدالله بن عمیر کلبی، مسلم بن عوسجه.
- مردان و پسرانی که در واقعه عاشورا به اسارت درآمدند: امام زین
العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع)، عمر بن حسین، حسن بن حسن، زید بن
حسن، عمربن حسن، محمد بن عمر بن حسن، محمد بن حسین.