بزرگترین فتنه آخرالزّمان
خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشتهاند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه میفرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».
اشاره:
در روایات اسلامی، به ویژه روایاتی که به طریق اهلسنّت از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله نقل شده از فتنهای سخن به میان آمده که به تعبیر روایات بزرگترین فتنة آخرالزّمان است و از آغاز آفرینش آدم تا روز قیامت فتنهای به مانند آن نیامده است. از این رویداد بزرگ و فتنة سهمگین در روایات به «خروج دجّال» تعبیر شده است.
با وجود آنکه روایات فراوانی در زمینة ویژگیهای دجّال و اعمال و رفتار او نقل شده است،1 ولی باید اعتراف کرد که درک همة وجوه این موضوع به راحتی امکانپذیر نیست و نمیتوان به تصویری کامل و بدون ابهام از این پدیدة عجیب و بیمانند دست یافت. با این حال، با توجّه به ضرورت شناخت این رویداد آخرالزّمانی و اهمیّت آماده شدن برای رویارویی با این فتنة جهانگستر، در این مقاله با بهرهگیری از روایات به تبیین برخی از وجوه فتنة دجّال میپردازیم.
1. معنا و مفهوم دجّال
«دجّال» بر وزن فعّال صیغة مبالغه است که در ادبیات عرب برای دلالت بر زیادی انجام کار از سوی فاعل به کار میرود. در کتابهای لغت، احتمالهای متعددی برای ریشه و معنای این واژه مطرح شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) واژة دجّال از «دُجَیل» به معنای «قَطْران»2 گرفته شده است، گفتنی است اعراب در گذشته، بدن شتران خود را برای پوشاندن عیوب آنها با ماده سیاهرنگی به نام قطران میپوشاندند و در عرف عرب به پوشاندن کامل بدن شتر با این ماده «تَدجیل» میگفتند. از آنجا که دجّال نیز چون قطران سراسر زمین را میپوشاند، از او با این عنوان یاد میشود.
ب) واژة یاد شده از «دَجْل» به معنای «دروغ»و «فریب» مشتق شده و دلیل نامگذاری دجّال به این نام این است که او ادّعای پروردگاری میکند و این کار از بزرگترین دروغهاست.
ج) ریشة لغت دجّال، «دَجْل»، به معنای «در نوردیدن» است و از این رو این نام به دجّال اطلاق میشود که او بیشتر مناطق جهان را درمینوردد و تحت سلطة خود درمیآورد.
د) دجّال از «تَدجیل» به معنای «پوشاندن» ریشه گرفته است و به این دلیل دجّال را با این نام میخوانند که او با کفرش مردم را میپوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش میپوشاند یا اینکه حق را با باطل میپوشاند.
هـ) این واژه از «تَدجیل» گرفته شده که به معنای «زراندود کردن» برای فریب است. بنابر این قول، دلیل نامگذاری دجّال به این نام این است که او با دروغ و نیرنگ خود و همچنین با بیان کردن خلاف آنچه در دل دارد، باطل را حق جلوه میدهد و موجب فریب مردم میشود.
خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشتهاند.
و) لغت دجّال از «دُجال» به معنای «طلا» یا «آب طلا» مشتق شده است؛ چون دجّال در هر جا که قدم میگذارد گنجهای طلا نیز با او همراه است.
ز) ریشة این لغت «دَجّاله» به معنای «گروه بزرگ همسفران» است و به این دلیل دجّال را به این اسم نامگذاری کردهاند که او سراسر زمین را با هواداران فراوان خود میپوشاند.
ح) این واژه از لغت «دَجال» به معنای «سرگین»، گرفته شده است؛ زیرا دجّال نیز مانند سرگین گسترة زمین را با اعمال خود آلوده میکند.3
مؤلف لغتنامة «تاج العروس» پس از نقل اقوال یاد شده مینویسد: «...بهترین وجه آن است که گفت: دجّال به معنای بسیار دروغگوست و دروغ او سحر، فریب، تهمت، حقپوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد».4
2. دجّال در روایات
با نگاهی اجمالی به مجموعه روایتهایی که در زمینة خروج دجّال و رویدادهای وابسته به آن نقل شده است، با موضوعها و سرفصلهای متعدّدی روبهرو می شویم که بررسی کامل همة آنها نیازمند پژوهشی ژرف و گسترده است. در این مجال اندک، برخی از این موضوعها و سرفصلها را بررسی میکنیم.
الف) حتمی بودن خروج دجّال: در روایات متعدّدی بر گریزناپذیر بودن خروج دجّال، به عنوان یکی از رویدادهای آخرالزّمان یا نشانههای قیامت، تأکید شده است. از جمله در روایتی که امیرمؤمنان علی علیهالسلام از پیامبر گرامی اسلام نقل میکند، میخوانیم: «پیش از ساعت [قیامت] ده رویداد گریزناپذیر است: [خروج] سفیانی، [خروج] دجّال و...».6
در برخی روایات حتمی بودن خروج دجّال به مانند حتمی بودن ظهور امام مهدی علیهالسلام دانسته شده و انکار آن کفر به شمار آمده است. از آن جمله میتوان به روایت نبوی زیر اشاره کرد: «هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمّد نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی را منکر شود کافر شده و هر کس خروج دجّال را انکار کند، کافر شده است».7
ب) بزرگی فتنة دجّال: در بسیاری روایات بر این موضوع تأکید شده که فتنة دجّال، فتنهای بزرگ و بیمانند است. براساس یکی از این روایات، پیامبر اعظم در یکی از خطبههای خود میفرماید:
«ای مردم! بر روی زمین فتنهای بزرگتر از فتنه دجّال نبوده است، خدای تعالی هیچ پیامبری را برانگیخته، مگر اینکه امّتش را از او برحذر داشته است».8
در روایت دیگری، در همین زمینه از پیامبر صلیاللهعلیهوآله چنین روایت شده است: «از آفرینش آدم ـ درود خدا بر او باد ـ تا برپایی قیامت، امری بزرگتر از دجّال نبوده است».9
ج) هشدار همة پیامبران دربارة خروج دجّال: خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشتهاند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه میفرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».10
طلوع خورشید از مغرب
یکی از نشانه هایی که برای ظهور قائم آل محمد صلی الله علیه و اله شمرده می شود، طلوع خورشید از سمت مغرب است.
روایات مربوط به این نشانه، بیشتر در منابع اهل سنت آمده و آن چه در کتاب های شیعه وجود دارد، همان مضمون را تکرار کرده است. بخش عمده این احادیث، ذیل آیه 158 سوره ی انعام وارد شده و در آنها طلوع خورشید، کنایه یا نشانه ای برای برپایی قیامت گرفته شده است. بخش دیگر روایت که مستقل از تفسیر آن آیه ذکر می شود نیز طلوع خورشید از مغرب را نشانه قیامت می داند. در این میان، تنها چند خبر وجود دارد که ظهور مهدی را با این موضوع مرتبط می کند که به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
اما روایاتی که در ارتباط با آیه 158 سوره انعام یا در تفسیر واردشده، فراوان است، از جمله:
(73) محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق علیهم السلام روایت کرده است که مقصود از «بعضء ایت ربک» (برخی نشانه های پروردگارت... ) طلوع خورشید از سمت مغرب و خروج دابه و دود است و وقتی این نشانه ها ظاهر شود، کسی که بر گناهان اصرار کرده و عمل شایسته ای نداشته، ایمانش سودی نخواهد داشت. (1)
(74) طبق نقل ابن مسکان، امام باقر علیه السلام درباره ی آیه «یوم یأتی بعض ءایت ربک» فرمود: وقتی خورشید از مغرب بیاید، ایمان آوردن در آن روز فایده ای نخواهد داشت. (2)
(75) نزال بن سبره گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام خطبه ای خواند و فرمود: پیش از آن که مرا از دست بدهید از من پرسش کنید. صعصعه بن صوحان بلند شد و پرسید: ای امیرمؤمنان! دجال چه زمانی خواهد آمد؟ علی علیه السلام فرمود... برای این موضوع نشانه هایی است... وقتی مردم نماز نخوانند و امانت را ضایع کنند و دروغ بگویند... سپس دابه الارض سر بر می آورد و این پس از طلوع خورشید از مغرب خواهد بود. آن هنگام توبه برداشته می شود، یعنی نه توبه ای پذیرفته می شود و نه عملی بالا می رود و «هر کس تا آن زمان ایمان نیاورده، ایمان آوردنش سودی ندارد»... . (3)
(76) امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند محمد صلی الله علیه و اله را با پنج شمشیر برانگیخت که سه تای آن کشیده است و غلاف نخواهد شد تا جنگ تمام شود و جنگ تمام نمی شود تا آن که خورشید از مغرب طلوع کند. آن گاه که خورشید از مغرب در آید، همه مردم ایمان آوردند و آن روز «هرکس تا آن زمان ایمان نیاورده یا عمل شایسته ای نداشته، ایمانش سودی ندارد. »... (4)
(77) رسول خدا فرمود پیش از شش چیز به انجام عمل روی آورید: 1- طلوع خورشید از مغرب؛ 2- دابه؛ 3- دجال؛ 4- دود؛ 5- خویصه یعنی مرگ؛ 6- امر عمومی. (5)
(78) ابوسعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل کرده است: مقصود از آیه «روزی که نشانه های پروردگارت آشکار شود، ایمان آوردن بی فایده است» طلوع خورشید از سمت مغرب است. (6)
این روایت و آثاری با همین مضمون، از دیگر صحابه نیز نقل شده و در منابع اهل سنت فراوان است. به طور کلی، از این مجموعه چنین به دست می آید که طلوع خورشید از مغرب، یا علامت واقعی بر پایی قیامت است یا کنایه از آن؛ به گونه ای که هرگاه سخن از طلوع خورشید از مغرب به میان می آید، برپایی قیامت فهمیده می شود. این که در این روایات تأکید شده «وقتی خورشید از مغرب در آید ایمان آوردن سودی نخواهد داشت» بدان جهت است که این، نشانه ی پایان دنیاست و پس از آن، تکلیفی وجود ندارد تا ایمان و عمل مؤثر باشد. شیخ طوسی گوید: «پس از مرگ امامان تکلیف برداشته می شود؛ چون نشانه های قیامت مانند طلوع خورشید از مغرب و خروج دابه و... آشکار خواهد شد. » (7)
هم چنین در موارد دیگری زمان طلوع خورشید از مغرب، آخرین فرصت برای توبه بندگان به درگاه خداوند تعیین شده است، چنان که در روایت 75 به آن اشاره شد و در روایات مستقل دیگری چنین آمده است:
(79) ابوهریره از رسول خدا نقل می کند: هرکه پیش از طلوع خورشید از مغرب توبه کند، توبه اش پذیرفته می شود. (8)
ممکن است گفته شود عنوان طلوع خورشید از مغرب، کنایه از ظهور امام عصر است؛ چنان که صعصعه از کلام علی علیه السلام این گونه برداشت کرده است؛ (9) اما به فرض صحت این نقل، باید گفت در آن صورت دیگر این موضوع، نشانه ی ظهور مهدی نخواهد بود؛ بلکه خود، عنوان و کنایه ای برای آن حضرت است و بنابراین، تحول در آفتاب، جزو نشانه های ظهور تلقی نخواهد شد. لیکن این برداشت که از سوی فاطمیان دامن زده شده،
از جهاتی محل اشکال است: 1- در روایات دیگری تصریح و حتی قرینه ای بر این که منظور از خورشید مغرب وجود مقدس امام دوازدهم باشد وجود ندارد. 2- در روایات متعددی که به برخی از آنها اشاره شد آمده است که با طلوع خورشید از مغرب، توبه و عمل فایده ندارد، در حالی که ظهور امام عصر علیه السلام ابتدای زندگی واقعی است و معنا ندارد تکلیف برداشته شود و توبه و عمل صالح پذیرفته نشود. 3- در روایات زیادی تصریح شده که طلوع خورشید مغربی نشانه قیامت است. 4- در برخی احادیث، طلوع خورشید از مغرب و ظهور مهدی قائم علیه السلام در کنار هم قرار گرفته اند که نشان می دهد دو موضوع ارتباطی به یک دیگر ندارند بلکه هر دو، نشانه برای مطلب دیگری به شمار می روند.
(80) ابوحمزه ثمالی گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: آیا آمدن سفیانی حتمی است؟ فرمود: آری، ندا هم حتمی است، طلوع خورشید از مغرب هم حتمی است... قیام مهدی آل محمد صلی الله علیه و اله هم حتمی است. (10)
(81) ابوطفیل عامر بن واثله از حذیفه بن اسید (در روایت دیگر از ابوسریحه) نقل کرده است: گروهی در حال گفت وگو بودیم که رسول خدا بر ما وارد شد و فرمود: از چه سخن می گویید؟ گفتیم: درباره قیامت. فرمود: قیامت بر پا نمی شود، مگر ده نشانه را ببینید: دود، دجال، دابه، طلوع خورشید از مغرب، فرود آمدن عیسی علیه السلام، یأجوج و مأجوج، فرو رفتن زمین در مشرق، و در مغرب، و در جزیره العرب، آتشی که مردم را به محشر بکشاند. (11)
همین خبر به گونه ای دیگر در منابع شیعه آمده است:
(82) ابوطفیل از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند که رسول خدا فرمود: ده چیز پیش از قیامت حتمی است: سفیانی، دجال، دود، قیام مهدی علیه السلام، طلوع خورشید از مغرب، فرود آمدن عیسی علیه السلام فرو رفتن زمین در مشرق، (و در مغرب)، و در جزیره العرب، آتشی که مردم را به محشر بکشاند. (12)
گرچه تفاوت های جدی در مضمون روایات شیعه و سنی (13) اعتماد به آنها را کم می کند، این نکته در همه روایات وجود دارد که طلوع خورشید از مغرب نشانه ای برای قیامت است.
تا این جا نتیجه چنین شد که مفاد احادیثی که در آنها به طلوع خورشید مغربی اشاره شده، بیان نشانه های قیامت (اشراط الساعه) است و تصریحی به ظهور مهدی ندارد. اما به علت این که این موضوع، نشانه ظهور مهدی علیه السلام قلمداد شده، آمیختگی علائم ظهور با نشانه های قیامت است و آن چه درباره ی نشانه های برپایی قیامت گفته شده، فراوان بر نشانه ظهور قائم علیه السلام حمل می شود. اختلاف مضمون برخی روایات شیعه با اهل سنت در شمارش این نشانه ها نیز دلیل دیگر این آمیختگی است که نمونه آن در روایت 81 و 82 گذشت.
مطلب دیگری که گویا باعث شده طلوع خورشید از مغرب را نشانه ظهور بدانند، آن است که شیخ مفید در ردیف ده ها علامتی که برای ظهور قائم علیه السلام بیان کرده طلوع خورشید از سمت مغرب را نیز آورده است، اما باید توجه داشت که وی این مطلب را به عنوان روایت نیاورده بلکه در ردیف نشانه ها ذکر کرده و سرانجام هم می گوید خداوند آگاه تر است. (14) روایتی هم که او و شاگردش شیخ طوسی در این زمینه آورده اند، گذشته از آن که ابهام هایی دارد، (15)
تنها از حتمی بودن برخی حوادث سخن می گوید و حتمی بودن بدان معناست که قضای الهی بر وقوع آنها تعلق گرفته و الزاما مربوط به ظهور قائم نیست؛ به خصوص که در این روایت، طلوع خورشید از مغرب و قیام مهدی در کنار هم ذکر شده اند و معنا ندارد که آن دو نشانه ی ظهور باشند.
قیام خراسانی
یکی از نشانه هایی که برای ظهور مهدی بیان می شود، قیام فردی به نام یا عنوان خراسانی است.
این نام در منابع معتبر چندان یافت نمی شود و آن چه هست سخن از خراسان و پرچم های سیاهی است که از آن منطقه می آید. بنابراین، اگر مراد از خراسانی که در منابع متأخر شهرت یافته، شخصی با همین نام است، دو روایت بیشتر درباره ی او نرسیده و آن دو هم قابل اعتماد نیست و اگر مقصود، صاحب پرچم های سیاه یا کسی است که همراه اهل خراسان می آید او هم کسی جز ابومسلم خراسانی نیست که پرچم های سیاه بنی عباس را از خراسان به کوفه آورد و مقدمات تشکیل دولت عباسیان را فراهم نمود.
در همین روایات، گاهی از صاحب پرچم های سیاه به هاشمی یا مردی از بنی هاشم تعبیر می شود و از آن جا که برخی او را خراسانی مشهور در علائم ظهور به حساب آورده اند، روایات مشتمل بر آن را نیز بررسی خواهیم نمود. اما آن چه درباره شخص خراسانی گفته می شود، شهرتی کاذب است و هر کتابی از او به عنوان نشانه ی ظهور نام می برد تنها به همان دو روایت استدلال کرده و یا به استناد کتابی غیر معتبر، مطالبی درباره خراسانی ساخته و پرداخته و بدون دلیل درباره ی آن قلم فرسایی کرده است.
از مجموع کتاب های متأخر و معاصری که از خراسانی یاد کرده اند، استفاده می شود که مؤلفان آنها این عنوان را از برخی روایات مربوط به خراسان یا غیر آن برداشت کرده و آن را رواج داده اند وگرنه در روایات علائم، چنین شهرتی وجود ندارد.
دو روایتی که درباره خراسانی وارد شده، این گونه است:
(84) ابن عقده از یحیی بن زکریا از یوسف بن کلیب از حسن بن علی بن ابی حمزه از سیف بن عمیره از ابوبکر حضرمی از امام باقر علیه السلام روایت می کند: بنی عباس حتما به حکومت خواهند رسید و آن گاه که حاکم شوند، اختلاف پیدا کنند و پراکندگی میان آنان ایجاد شود، خراسانی و سفیانی خروج خواهند کرد. یکی از شرق و دیگری از غرب، آن دو به سرعت سوی کوفه می آیند و بنی عباس را نابود می کنند و احدی از آنان را باقی نمی گذارند. (1)
نعمانی این روایت را در جای دیگر ضمن خبری طولانی به سند حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی از ابوبصیر از امام باقر علیه السلام آورده است؛ ولی در آن جا به جای بنی عباس، بنی فلان ذکر شده و در ادامه این جمله را اضافه دارد که: قیام سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال، در یک ماه و در یک روز خواهد بود و پرچمی هدایت شده تر از یمانی نیست که به حق (یا به صاحب الزمان) دعوت می کند. (2)
این ذیل در اثبات الرجعه - و به نقل از آن در الارشاد و الغیبه شیخ -هم آمده، ولی سند آن چنین است: ابن ابی عمیر از سیف بن عمیره از بکر بن محمد ازدی از امام صادق علیه السلام. (3) بنابراین، سیف بن عمیره بخش اول روایت را (که در کتاب نعمانی آمده) با یک واسطه از امام پنجم روایت کرده و بخش دوم آن را (که در اثبات الرجعه آمده) به یک واسطه از امام ششم نقل کرده است و نعمانی در روایت دیگری هر دو بخش را به ابوبصیر نسبت می دهد. در هر صورت، ما هر دو بخش را یک روایت به شمار می آوریم چنان که در الغیبه نعمانی وجود دارد. سند اثبات الرجعه صحیح، اما هر دو سند کتاب نعمانی ضعیف است؛ چون در هر دو، حسن بن علی بن ابی حمزه وجود دارد. احمد بن یوسف و یوسف بن کلیب نیز مجهول اند.
از نظر متن، روایت مشتمل بر مطالبی است که اعتماد به آن را از بین می برد. این مطالب عبارت اند از:
1. در بخش اول روایت بر حکومت بنی عباس تصریح شده و پیش تر گفته شد از مجموع روایات چنین بر نمی آید که بنی عباس بار دیگر به حکومت خواهند رسید و شخص از بنی امیه (سفیانی) آنان را نابود خواهد کرد، بلکه این مطلب مربوط به تاریخ اسلام است که ائمه معصومین علیهم السلام بنا به مصالحی آن را فرموده یا راویان فرقه های منحرف، آن مطالب را در کنار نشانه های ظهور به ائمه نسبت داده اند.
2. مطالعه روایت سه صفحه ای کتاب نعمانی که دو بخش مورد نظر ما در آن آمده است، کاملا نشان می دهد که موضوع مربوط به دوران معصومین است، چون در آن از بنی عباس و پرچم های سیاه و ندای ابلیس به قتل مظلومانه [عثمان ؟] و کشتار فراوان [توسط سفاح و عبدالله بن علی؟] سخن به میان آمده است.
3. این که خراسانی و یمانی و سفیانی در یک روز قیام کنند، با دیگر روایات تناقض دارد و این که سه حادثه مهم در یک روز اتفاق بیفتد، جای تأمل است.
4. در هیچ روایتی از این سه نفر (سفیانی، یمانی و خراسانی) در کنار هم یاد نشده است؛ به خصوص که خراسانی در دو روایت بیشتر نیامده و به نظر می رسد راوی یا راویان در نام او به اشتباه افتاده باشند.
5. طبق این روایت، خراسانی و سفیانی به سرعت (هم چون دو اسب مسابقه) سوی کوفه می آیند در صورتی که این تعبیر در روایات دیگر برای یمانی و سفیانی و یا سفیانی و مهدی آمده است. (4)
6. با توجه به حضور راویان واقفی در این روایت (علی بن ابی حمزه و پدرش ابوحمزه بطائنی و وهیب بن حفص) بعید نیست مقصود آنان از اختلاف بنی عباس نزاع امین و مأمون و مراد از سفیانی، علی بن عبدالله سفیانی و خراسانی هم رافع بن لیث باشد که هر سه حادثه هم زمان پس از شهادت امام کاظم علیه السلام رخ داده و واقفیه خواسته اند این موارد را نشانه برگشت آن حضرت و تأیید عقاید خود بدانند.
نشانه های ظهور امام زمان (ع)
رهبران و بزرگان دین، برای جلوگیری از انحرافها و کج رویها، باید منجی و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفی نمایند و برای ظهور او نشانه ها و علایمی را بیان کنند تا مردم در تحیر و تردید نمانند.
ظهور منجی بشر در دوران آخرزمان، باوری است قطعی و همگانی. ادیان و شرایع توحیدی و غیرتوحیدی و نیز بعضی از مکاتب بشری، نوید چنین روزی را به پیروان خویش داده اند. در این میان، اسلام با مبانی قویِ نظری و عملی، موضوع ظهور را به صورت صحیح تبیین کرده و با راهکارهای مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظرِ مصلح را در میان جوامع اسلامی تبیین کرده است.
واژه مهدویّت و مهدی علیه السلام تبلور فرهنگ انتظار است که همه مسلمین، اعم از شیعه و اهل سنت در باور داشتِ آن، اتفاق نظر دارند. از زمان ظهور اسلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و صحابه و یاران ایشان، عهده دار تبیین فرهنگِ مهدویت بوده اند و این رسالت در هر عصری، میان آنها ادامه پیدا کرده تا دوران غیبت کبرایِ امام زمان علیه السلام که در این برهه مهم و حساس، علما و مبلغان دینی مسئولیت تبیین و تثبیت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرا رسیدن روزگار ظهور امیدوار می کنند.
ضرورت بیان نشانه های ظهور
هر مسئله ای که اهمیت و مقبولیت عمومی داشته باشد، مخاطرات و تهدیدها نسبت به آن از ناحیه سودجویان و فرصت طلبان بیشتر خواهد شد؛ از جمله این مسائل که دارای شاخصه های جهانی و همگانی است، ظهور منجی است که به منزله اعتقاد و باور عمومی در همه ادیان مطرح شده است. طبیعی است افرادی که به دنبال منفعت و سودجویی فردی اند با آزمندی بسیار و با ظاهر سازی فریبنده به اغفال مردم می پردازند تا به نیّت سوء خود برسند.
از اینرو بیان نشانه ها و علایم ظهور، ضروری است و رهبران و بزرگان دین، برای جلوگیری از این انحرافها و کج رویها و برای حفظ باورهای اصیل مردم، باید منجی و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفی نمایند و برای ظهور و قیام او نشانه ها و علایمی را بیان کنند تا مردم در تمیز سره از ناسره در تحیر و تردید نمانند.
از همین رو در روایات و احادیث بسیاری منجیِ آخر زمان (= حضرت مهدی علیه السلام ) و کیفیت ظهور او، با تمام علایم و نشانه ها بیان شده است.
در رویکرد کلی و کلان، می توان نشانه ها و علایم ظهور امام زمان علیه السلام را به انواع مختلف تقسیم کرد که به یکایک آنها خواهیم پراخت:
الف) نشانه های عام و خاص
1. نشانه های عام:
آن دسته از نشانه ها و علایمی که شاخصه های کلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشده اند، «علایم عمومی» نامیده می شوند؛ نظیر احادیث و روایاتی که از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر می دهند و از انحرافات و کج رویهایی که در آن دوره رخ می دهد سخن به میان آورده اند که در واقع، نوعی بیان علایم و نشانه های ظهور امام زمان علیه السلام است، امّا در قالب و معیار کلی و عمومی.
«عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله : فِی حَدیثٍ اَنَّ اللّه َ اَوْحی اِلَیهِ لَیْلَةً اَسْری بِهِ اَنْ یُوصِیَ اِلی عَلِیِّ وَاَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلی اَنْ قالَ وَآخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ یُصَلّی عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ یَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَورا وَظُلْما... فَقُلْتُ اِلهی وَسَیِّدی مَتی یَکُوُنُ ذاکَ؟ فَاَوْحَی اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیَّ: یَکُوُنُ ذالِکَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَظَهَرَ الْجَهْلُ وَکَثُرَ القِراءَةُ وَقَلَّ الْعَمَلُ وَکَثُرَ الْقَتْلُ وَقَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَکَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَکَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَظَهَرَ الْمُنْکَرُ وَاَمَرَ اُمّتُکَ بِهِ وَنَهی عَنِ الْمَعْروُفِ...؛1
ابن عباس می گوید: «در شب معراج، مطالبی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وحی شد که باید به حضرت علی علیه السلام سفارش کند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت که از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آنجا که فرمود: آخرین آنها [نشانه هایی دارد؛ از جمله اینکه [عیسی بن مریم پشت سرش نماز می خواند؛ زمین را پر از عدل و داد می کند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد،... عرض کردم: خداوندا! آن کی خواهد شد؟ خداوند به من وحی کرد: هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود؛ قرائتهای [قرآن [زیاد امّا عمل کم شود؛ قتل و کشتار زیاد شود، فقهاء و هدایت کنندگان واقعی کم شوند؛ علمای فاسق و خیانتکار زیاد شوند،... جور و فساد زیاد شود؛ منکر ظاهر شود؛ امت تو امر به منکر و نهی از معروف کنند،...»
«حضرت علی علیه السلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان» ـ که از یاران آن حضرت بود ـ در باب دجّال و خروجش، و پیرامون نشانه هایی از ظهور امام زمان علیه السلام ، چنین فرمودند:
«فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِکَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَاَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْکِذْبَ، وَاکَلُوا الرِّبا وَاَخَذُوا الرُّشا وَشَیَّدُوا البُنْیانَ وَباعُوا الدّین بِالدُّنْیا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَشاوَرُوا النِّساءَ وَقَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...؛2 علامت خروج و قیام دجال زمانی است که مردم نماز را ترک کنند [و در میان مردم بمیرد]، امانتها را ضایع کنند؛ دروغ گفتن را حلال شمارند؛ ربا بخورند؛ رشوه بگیرند؛ ساختمانها را محکم سازند و دین را به دنیا فروشند؛ مردمان کم عقل را بر کارها گمارند؛ زنان را در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام کنند؛ از هوا و هوس پیروی کنند و [کشتار و [خونریزی را کوچک شمارند،... .»
2. نشانه های خاص:
بعضی از نشانه ها و علایم ظهور، به صورت خاص و با شاخصهای ویژه در افراد متعین، تبلور می یابد؛ مثلاً در روایات بسیاری ذکر شده است، که ظهور امام زمان علیه السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد کرد. ظهور و خروج افرادی به نام «دجال» و «سفیانی» که مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی که سنبل هدایت هستند جزء علایم خاص شمرده می شود و در احادیث، با اسم و رسم و با ویژگیهای مخصوصشان وارد شده است.
امام باقر علیه السلام فرمودند:
«تَنْزِلُ الرّایاتُ السُّودُ الَّتی تَخْرُجُ مِنْ خُراسان اِلیَ الْکُوفَةِ، فَاِذا ظَهَرَ الْمَهدیُّ بَعَثَ اِلَیه بِالْبَیْعَةِ؛3 پرچمهای سیاهی از ناحیه خراسان بیرون می آید و به جانب کوفه به حرکت در می آید. پس چون مهدی ظاهر شود، اینان وی را دعوت به بیعت می کنند.»
و نیز امام باقر علیه السلام فرمود:
«برای مهدی ما، دو نشانه است که از هنگامی که خداوند آسمانها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اوّل ماه رمضان و کسوف در نیمه همان ماه. و این دو از زمانی که خداوند آسمانها و زمین را خلق کرده است، [این چنین ] وجود نداشته است.»4
در روایات فوق نشانه ها و علایم خاصی برای ظهور امام زمان علیه السلام تعیین شده است.
ب) نشانه های حتمی و غیر حتمی
1. نشانه های حتمی:
علایم و نشانه هایی که به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هیچ گونه قید و شرطی در ایجاد آنها لحاظ نشده است علایم حتمی نامیده می شوند و شاید بتوان گفت که ادعای ظهور قبل از تحقق آنها کذب و دروغ است.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
«اِنَّ اَمْرَالْقائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللّه ِ وَاَمْرَ السُّفیانِی حَتْمٌ مِنَ اللّه ِ وَلایَکُونُ قائِمٌ اِلاّ بِسُفْیانِی5؛ ظهور قائم، از ناحیه خداوند، قطعی و خروج سفیانی نیز، از جانب خداوند قطعی است و قائمی جز با سفیانی وجود ندارد.»
امام صادق علیه السلام فرمود:
«وَالْیَمانِی مِنَ الْمَحْتُومِ؛ [قیام] یمانی از نشانه های حتمی است.»
فضل بن شاذان از ابی حمزه ثمالی نقل می کند:
«قُلْتُ لاَبیِ جَعْفَرٍ خُرُوجُ السُّفْیانِی مِنَ الْمَحْتُوم؟ قالَ نَعَمْ وَالنِّداءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها مِنَ الْمَحتُومِ وَاخْتِلافُ بَنِی الْعَباسِ فِی الدَّوْلَةِ مِنَ الْمحْتُومِ وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیة مَحْتُومٌ وَخُرُوجُ الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَّمد مَحْتُومٌ...6؛ به امام باقر علیه السلام عرض کردم: آیا خروج سفیانی حتمی است؟ فرمودند آری، صیحه آسمانی نیز از علایم حتمی است و طلوع خورشید از مغرب حتمی است. اختلاف بین بنی عباس در رابطه با حکومت، حتمی است. کشته شدن نفس زکیّه حتمی است، قیام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله حتمی است،...»
2. نشانه های غیر حتمی:
بعضی از نشانه های ظهور قبل از ظهور، بطور مشروط رخ می دهند؛ یعنی اگر مقتضی آنها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمی خواهد بود. در میان نشانه ها و علایم، آنچه حتمی شمرده شده، جزء محتومیات هستند و غیر از آنها که گروه بسیاری از علایم را تشکیل می دهند جزء علایم غیر حتمی شمرده می شوند.
ج: علایم با فاصله و بی فاصله
1. نشانه های نزدیک به وقت ظهور:
در بعضی از روایات، تصریح شده که بعضی از علایم در سال ظهور امام زمان علیه السلام ، رخ می دهند؛ یعنی قبل از ظهور و در آستانه قیام حضرت مهدی علیه السلام ، این نشانه ها یکی پس از دیگری پدیدار شده، به ظهور امام زمان منتهی می شود.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«خُرُوجُ الثَّلاثَةِ، اَلخُراسانِی وَالسُّفْیانِی وَالیَمانِی فِی سَنَةٍ واحِدَةٍ فِی شَهْرٍ واحِدِ، فِی یَوْمٍ واحِدٍ وَلَیْسَ فیها رایةً بِأَهْدی مِنْ رایةِ الْیَمانی یَهدی اِلَی الْحَقِّ؛7
خروج سه کس: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی، در یک سال و در یک ماه و یک روز خواهد بود و در این میان، هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی، به حق و هدایت دعوت نمی کند.»
امام باقر علیه السلام فرمود:
«لَیْسَ بَیْنَ قِیامِ القائمِ وَقَتْلِ النَّفْسِ الزَّکیَّةِ اَکْثَرَ مِنْ خَمْسَ عَشَرَ لَیْلَة8؛ بین ظهور مهدی علیه السلام و کشته شدن نفس زکیه، بیش از پانزده شب فاصله نیست.»
2. علایمی که با ظهور، فاصله زمانی دارد:
بعضی از نشانه ها و علایم در بستر تاریخ با فاصله بسیاری با وقت ظهور تحقق می یابد؛ حتی بعضی از آنها قبل از تولد امام زمان رخ می نمایند و بعضی بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زیاد، تحقق پیدا کرده و خواهند کرد؛ چنان که شماری از آنها، همچون از هم گسستن بنی امیه و بنی عباس، خروج ابومسلم خراسانی، اختلاف بین مسلمانان و... اتفاق افتاده است.
د) علایم زمینی و آسمانی
1. علایم طبیعی و زمینی:
در میان نشانه ها و علایم ظهور، غالب آنها نشانه های طبیعی و زمینی اند و هر کدام در تثبیت حقانیت ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام نقش اساسی دارند.
امام علی علیه السلام فرمود:
«وَیَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فِی الْحَرَمِ فَیَبْلُغُ السُّفْیانِی، فَیَبْعَثُ اِلَیه جُنْدا مِنْ جُنْدِهِ فَیهْزِمُهُمْ فَیَسیرُ اِلَیه السُّفْیانی بِمَنْ مَعَهُ، حَتّی اِذا جاوَزوا بِبَیْداء مِنَ الاَرْضِ، خَسَفَ بِهِمْ، فَلایَنْجوا منْهُمْ اِلاّ المُخْبِرُ عَنْهُمْ؛ مردی از خاندان من، در سرزمین حرم قیام می کند، پس خبر خروج وی به سفیانی می رسد.
وی، سپاهی از لشکریان خود رابرای جنگ، به سوی او می فرستد و آنان را شکست می دهد، آنگاه خود سفیانی با همراهانش به جنگ وی می روند و چون از سرزمین بیداء می گذرند، زمین آنان را فرو می برد و جز یک نفر، که خبر آنان را می آورد کسی از آنان نجات نمی یابد.»
نشانه هایی نظیر فرو رفتن سفیانی در بیداء، قیام یمانی، خراسانی، سفیانی، دجّال، قتل نفس زکیّه، جنگهای خونین و غیره ... از جمله علایم زمینی و طبیعی هستند.
2. علایم آسمانی:
به علت اهمّیت ظهور امام زمان، علاوه بر نشانه های زمینی و طبیعی، برخی علایم آسمانی نیز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسمانی را شناخته و در راستای تحققِ رسالت و اهداف او مشارکت کنند؛ مانند:
ـ صیحه آسمانی:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«اِذا نادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اَنَّ الْحَقَّ فِی آل محمَدٍ صلی الله علیه و آله فَعِنْدَ ذلِکَ یَظْهَرُ المَهدیُّ عَلی اَفْواهِ النّاسِ وَیَشْربُونَ حُبَّهُ، وَلایَکُونُ لَهُمْ ذِکْرُ غَیْرِهِ؛ هر گاه گوینده ای از آسمان ندا دهد که حق با اولاد محمد صلی الله علیه و آله است، در آن هنگام، ظهور مهدی علیه السلام به سر زبانها می افتد، و همه [شراب] دوستی او می نوشند و غیر او را یاد نمی کنند.»
ـ کسوف:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«عَلامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدی کُسُوفُ الشَّمسِ فِی شَهْرِ رَمَضانٍ فی ثَلاثَ عَشَرَةَ وَاَرْبَعَ عَشَرَةَ مِنْهُ9؛
نشانه ظهور مهدی علیه السلام کسوف خورشید در ماه مبارک رمضان است [و وقت کسوف] سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.»
پی نوشت ها :
1. اثباة الهداه، ج7، ص390.
2. بحار الانوار، ج 52، ص193.
3. بحار الانوار، ج 52، ص217.
4. منتخب الاثر، ص444.
5. بحارالانوار، ج52، ص82.
6. ارشاد مفید، ج3، ص347.
7. کتاب غیبت نعمانی، ص252.
8. ارشاد مفید، ج2، ص374؛ اعلام الوری، ص427.
9. غیبت نعمانی، ص270.
منبع:
www.bfnews.ir
نویسنده:حسین الهی نژاد
نقل از : راسخون
وظیفه ما در زمان غیبت امام زمان (عج)
وظیفه ما در زمان غیبت مانند وظیفه در زمان حضور امام معصوم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. گرچه آن حضرت از نظر ما غایب است، اما به ما اشراف و آگاهی دارد و بر اعمال و رفتار ما ناظر است. بنابراین، تمام وظایفی که قرآن مجید و پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) برای یک فرد مسلمان تعیین و بیان فرموده اند در زمان غیبت نیز متوجه ما است که همه این وظایف را می توان در یک جمله خلاصه کرد و گفت بزرگ ترین وظیفه شیعیان در عصر غیبت انتظار فرج[1] و ظهور دولت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اما با عنایت به این که انتظار فرج یک شعار نیست، بلکه یک فرهنگ است و مجموعه ای از وظایف و تکالیف است که باید عملی شود تا یک فرد، منتظر حقیقی مولا و امام خود باشد. ما در این جا به طور خلاصه به بخشی از آنها اشاره می کنیم:
1. معرفت و شناخت کامل دین یعنی در بخش عقاید، اخلاق، احکام و وظایف، منتظر باید تفکر اسلامى خویش را سامان داده و وضعیت روحى و ایمان درونى خود را تقویت کند.
2. مطالعه در جهت معرفت و شناخت هر چه بیشتر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
3. پیروی کامل از قرآن و فرهنگ اهل بیت (علیه السلام) به عنوان نزدیک ترین افراد به پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله) و آگاه ترین افراد از حقایق دین.
4. اطاعت از نایبان بر حق امام زمان (مراجع معظم تقلید به ویژه ولى فقیه) و همراه و همگام با آنان و زمینه ظهور را فراهم کردن.
5. اتحاد و همستگی با دیگر مسلمانان به ویژه شیفتگان و منتظران واقعی آن حضرت.
6. کسب آمادگی فکری و فرهنگی جهت آشنا ساختن مردم با حقایق دین و مقابله با خرافات، شبهات و گرایش های انحرافی.
7. امیدوارى بر قیام و انقلاب آن حضرت و امید دادن به دیگران و زنده نگه داشتن امید به گشایش همه امور.
8. رعایت تقوا ، خود را در محضر خدا دانستن، ترک گناه و خشکانیدن زمینه گناه در جامعه.
9. توجه قلبی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شبانه روز و او را مطلع از اعمال خود دانستن و اسوه قرار دادن امام.
10. ارتباط با امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از راه دعا به ویژه دعاهای زیبایی؛ مانند دعاى ندبه، زیارت آل یاسین، دعاى عهد، دعای فرج و... که از طرف بزرگان بسیار توصیه شده است.
11. صبر کردن در برابر آزار و تکذیب و سایر محنت ها و سفارش به حق و صبر و مبارزه همه جانبه در برابر دشمن.
12. ایجاد محبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دل دیگران در میان مردم با ذکر احادیث، کرامات، مناقب و فضایل واقعی و معتبر ایشان و عنایت او به مردم به عنوان امام مهربان و دلسوز.
13. تقویت و بزرگ داشت شعائر اسلامی؛ نظیر حج و عمره و مجالس مذهبی برای آشنایی با معارف اسلام.
14. دلبستگی و محبت به امام (علیه السلام) و اظهار اشتیاق به نزدیک شدن به آن حضرت با مداومت در انجام امور خیر و ثواب، مخصوصا به نیابت از ایشان؛ نظیر بنا های عام المنفعه، اطعام مساکین، پرداخت صدقه براى سلامتى آن عزیز و یا حواله نمودن ثوابهایى براى آن حضرت.
15. آماده سازی محیط برای تشکیل حکومت عدل جهانی و اجرای عدالت و ریشه کن شدن درخت ستم.
16. جلوگیری از نفوذ شیطان های داخلی و خارجی در دین و فرهنگ و ملیت و آب و خاک. بیزاری جستن از دشمنان امام و خالص کردن حب و بغض ها.
17. اهتمام در ادای حقوق برادران دینی و دفاع و یاری شیعیان واقعی.
اینها بخشی از وظایف ما در زمان غیبت است.
برای آگاهی بیشتر می توانید رجوع کنید به: مکیال المکارم، ج 2، موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، بخش 8، "تکالیف عصر غیبت" (که به هشتاد وظیفه و تکلیف در عصر غیبت اشاره شده است).
پی نوشت ها :
[1] کمالالدین، ج 1، ص 287، ح 6، "عن أمیر المؤمنین (علیه السلام) قال، قال: رسول الله (صلی الله علیه وآله) أفضل العبادة انتظار الفرج.
منبع:http://farsi.islamquest.net
به نقل از : راسخون
انتظار فرج از منظر امام راحل
ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور إن شاءالله تهیه بشود.
صحیفه امام؛ ج 8، ص 374
*******
إن شاءالله اسلام را به آنطور که هست در این مملکت پیاده کنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند و در دنیا، دنیای اسلام باشد و زور و ظلم و جور از دنیا برطرف بشود، و مقدمه باشد برای ظهور ولی عصرـ ارواحنا له الفداء.
صحیفه امام؛ ج 15، ص 262
*******
دست عنایت خدای تبارک و تعالی به سر این ملت کشیده شده است و ایمان آنها را تقویت فرموده است که یکی از علائم ظهور بقیه الله ـ ارواحنا فداه ـ است.
صحیفه امام؛ ج 16، ص 130
*******
انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنافداه ـ است که خداوند بر همه ی مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.
صحیفه امام؛ ج 21، ص 327
*******
امید است که این انقلاب، جرقه و بارقه ای الهی باشد که انفجاری عظیم در توده های زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیه الله ـ ارواحنا لمقدمه الفدا ـ منتهی شود.
صحیفه امام؛ ج 15، ص 62
*******
ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشورهای اسلامی می شکنیم و با صدور انقلابمان، که در حقیقت صدور انقلاب راستین و بیان احکام محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است، به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه می دهیم و به یاری خدا راه را برای ظهور منجی و مصلح کل، و امامت مطلق حق امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ هموار می کنیم.
صحیفه امام؛ ج 20، ص 345
*******
امید آن است که مسلمانان و مستضعفان جهان به پاخیزند و داد خود را از مستکبران بگیرند و مقدمات فرج آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ را فراهم نمایند.
صحیفه امام؛ ج 18، ص 462
*******
ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد، در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند و نگذارد که اینقدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد، ما تکلیف داریم آقا! اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان ـ سلام الله علیه ـ هستیم، پس دیگر بنشینیم در خانه هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم:عجّل علی فرجه» عجّل با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او؛ و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید، همه با هم بشوید، إن شاءالله ظهور می کند ایشان.
صحیفه امام؛ ج 18، ص 269
*******
همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند.به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است.
صحیفه امام؛ ج 21، ص 448
*******
امیدواریم که جوانان ما...برسند به جایی که حکومت اسلامی توسعه پیدا کند در همه جا و عدل اسلامی در همه جا توسعه پیدا بکند؛ و عدل اسلامی این است که همه حکومتهایی که در دنیا هستند، روی موازین اسلامی حکومت بکنند؛ و ما امیدواریم که این امر بتدریج مهیا بشود برای آن وقتی که آن عدل بزرگ اسلامی در روی زمین توسعه پیدا می کند و حکومتها، حکومت عدل می شوند.
صحیفه امام؛ ج20، ص 206
*******
نقش ایرانیان در ظهور امام مهدی(ع) چیست؟
آیا در میان سیصدوسیزده یاران خاص امام زمان(ع) از ایرانیان نیز کسانی وجود دارند؟ و بهطور کلی نقش ایرانیان در ظهور امام مهدی(ع) چیست؟
به دلیل طولانی بودن حدیث و برای شاهد مثال تنها به ذکر شهرهایی از ایران که در حدیث ذکر شده و افرادی از آن شهرها جزء سیصد و سیزده یاور امام زمان(ع) شمرده شدهاند، اکتفا میشود: از اهواز، سیراف، شیراز، اصفهان، ایذه، نهاوند، همدان، قم، خراسان، آمل، گرگان، دامغان، ساوه، طالقان، قزوین، فارس، ابهر، اردبیل، مراغه، خوی، سلماس، شیروان، مردانی به این افتخار نایل میشوند که از برخی شهرها بیش از یک نفر انتخاب شده است بهطور مثال: ده نفر از قم، چهار نفر از اصفهان، بیست و چهار نفر از طالقان و..
لذا
با فرض پذیرش این دسته از احادیث، میبینیم که تعداد زیادی از یاران خاص
(313 نفر) امام عصر(ع) از شهرهای مختلف ایران میباشند.
اما
علاوه بر این 313 نفر که بزرگانی هستند که قرار است فرماندهی سپاه و ادارة
بخشهای مختلف حکومت حضرت(ع) را به عهده بگیرند، مؤمنان بسیاری نیز وجود
دارند که در آخرالزمان به زمینهسازی برای ظهور پرداخته و با ظهور حضرت
مهدی(ع) به یاری ایشان میشتابند. در این دسته از روایات مربوط به
زمینهسازی حکومت آن بزرگوار، ایرانیان سهم بسزا و غیر قابل انکاری
دارند.
روایات حکومت زمینهسازان ایرانی، به دو مرحله مشخص تقسیم
میشود:
1. آغاز نهضت آنان بهوسیله مردی از قم که حرکتش سرآغاز امر ظهور حضرت مهدی(ع) است.
2. ظهور شخصی در ایران به
نام سید خراسانی و فرمانده نیروهای او، شعیب بن صالح؛ که به اختصار چند
روایت در اینباره ذکر میشود.
از امام کاظم(ع)
روایت شده که فرمودند:
مردی از قم، مردم را به
سوی خدا دعوت میکند، افرادی گرد او جمع میشوند که قلبهایشان همچون
پارههای آهن ستبر است که بادهای تند حوادث، آنان را نمیلغزاند، از جنگ
خسته نشده و نمیترسند. اعتماد آنها بر خداست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران
است.2
عفّان بصری از امام صادق(ع) روایت کرده و
گفت:
امام(ع) به من فرمود: آیا
میدانی از چهرو این شهر را قم مینامند؟ عرض کردم: خدا و رسولش آگاهترند.
فرمود: همانا قم نامگذاری شده برای اینکه اهل قم، اطراف قائم(ع) گرد
آمده و با وی قیام مینمایند و در کنار او ثابت قدم مانده و او را یاری
میکنند. 3
حدیثی نیز از منابع اهل سنت، از حضرت
علی(ع) نقل شده است که فرمود:
خوش بهحال طالقان، خداوند
متعال دارای گنجهایی در آنجاست که نه از طلاست و نه از نقره؛ اما در آن
خطه مردانی وجود دارند که خدا را آنطور که شایسته معرفت است شناختهاند و
آنان، یاران مهدی در آخرالزمان میباشند. 4
البته آنچه بهنظر میرسد
این است که مراد از اهل طالقان؛ اهل ایران است نه فقط منطقه طالقان.
لذا با دقت در روایاتی که در زمینة نقش ایرانیان در زمان ظهور وارد شده،
نمیتوانیم در نقشی که آنان در مهیا نمودن مقدمات حکومت حضرت مهدی(ع)
دارند، مناقشه نماییم.
ماهنامه موعود شماره
50
پینوشتها:
1 .الشیخ مهدی حمد الفتلاوی، علامات المهدی المنتظر فی خطب الامام علی و رسائله و أحادیثه، ص275.
2 .علی کورانی، عصر ظهور، ص237.
3 .همان، ص239.
5 .همان،
ص258.
فواید توبه و دعا برای تعجیل درفرج
اگر همه بندگان خدا اهل توبه نباشند؛ ولیکن بعضى از مؤمنین به تنهایى ــ که از اهل اخلاص و مودّت حقیقی مىباشند ــ علاوه بر دعا و توبه براى خود؛ برای دیگران نیز توبه انجام دهد، و دعا و طلب مغفرت از براى همه مؤمنین نماید، چنین دعا و توبهاى چند فایده دارد:
1- اگر چنین دعا و توبهاى موجب تعجیل در زمان فرج نشود که یک مرتبه وقت آن سر آمده و فرج واقع شود، در این صورت امید است که این نوع دعا و توبه وسیله تخفیف در طول زمان تأخیر شود، که اگر مثلا دوران آن صد سال بود؛ چند سالش کم شود.
2- هرگاه بعضى از دوستان از براى همه برادران دینى ــ از احیاء و اموات آنها ــ از گناهى که سبب تأخیر فرج شده است، توبه و طلب مغفرت نمودند، و با این حال دعا کردند، به مقتضاى آنچه خداوند وعده اجابت دعا به هر یک از بندگان ــ خصوصاً دعاى در حقّ غیر ــ فرموده، پس امید است که در اثر استجابت این دعا همه مؤمنین از براى توبه و دعا در امر فرج توفیق یابند، خصوصاً اگر در دعایش بر این وجه قید نماید که از خداوند طلب کند: آنچه وسیله تعجیل در فرج است میسّر و فراهم نماید .
پس توبه و دعای عموم مؤمنین یک وسیله فرج است، که این وسیله به مستجاب شدن دعاهاى او فراهم خواهد شد، و آنها هم موفّق به این دعا و توبه خواهند گردید.
3- فرد بواسطه این توبه و دعا چه از جانب خودش و چه از جانب برادران ایمانى خودش از جمله انصار و یاران آن حضرت(علیهالسلام) محسوب مىشود، ولو بر فرض آن که تأثیرى در تعجیل فرج ــ از عدم جهت اقدام دیگران ــ ننماید.
امام حسن عسکرى(علیهالسلام) در این مورد فرمود:
هیچ کس از فتنهها و فسادها و سختىها و امتحانات در زمان غیبت آن حضرت(علیهالسلام) نجات نمىیابد، مگر کسی که خداوند او را در اعتقاد به امامت ایشان ثابت قدم فرموده باشد، و او را در دعا براى تعجیل فرج موفق فرموده باشد.
و این مانند آن است که براى نصرت و یارى امام عدهاى به مجادله و جنگ با دشمنان مىروند و مغلوب مىشوند، در این صورت آنها حتماً از مجاهدین مىباشند و از انصار و یاران محسوبند، بلکه در این حالت مغلوبیّت از اجر و پاداش بزرگترى برخوردارند، خصوصاً در صورتى که عدد مجاهدین کمتر باشد، پس اجر و پاداش آنها به چندین برابر بیشتر و برتر از کسانی که از جهاد تخلف کردهاند؛ خواهد بود .
چون بر اساس آیات و روایات نصرت و یارى هر مظلومى خصوصاً وجود مبارک امام(علیهالسلام)؛ بر همه اهل ایمان و بر فرد فرد آنها واجب است که: به هر وسیلهاى که با آن یارى ممکن است؛ یارى کنند، و این وجوب با این کیفیت مانند وجوب نمازهاى روزانه؛ یقینى و قطعى است و بر فرد فرد از بندگان واجب است و به ترک بعضى، از بعض دیگر ــ در صورت قدرت ــ ساقط نمىشود، و ترک نمودن بعضى هم موجب ناقص و ضایع بودن فعل بعضى دیگر که بجا بیاورند؛ نمىشود .
و در چنین زمانى که فعلا مولا و امام ما مظلوم واقع شدهاند، بواسطه آن که حقّ الهى ایشان، از جهت طغیان ظالمین و اشرار و قلّت اعوان و انصار مغضوب گردید، و از این جهت غائب شدهاند، و معلوم شد که توبه و دعاهاى مؤمنین تأثیر در تعجیل در امر فرج ایشان دارد که یا یک مرتبه دوران غیبت سر آید یا تخفیف در آن حاصل شود، پس این یک نوع نصرتى است که مقدور همه بندگان هست، و اگر همگى این نوع نصرت و یارى را انجام مىدادند، رفع مظلومیّت از آن حضرت(علیهالسلام) مىشد.
چنانچه اگر همه بندگان مؤمن اتفاق در نصرت و یارى حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) مىکردند، ایشان مظلوم و مغلوب نمىشدند .
ولکن مادامى که این اتّفاق در توبه و دعا از همه بندگان واقع نشود، پس هر گاه عدّه اى از بندگان به این نوع توبه و دعا عمل نمایند، در واقع عمل به تکلیف واجب خود نموده، و در زمره انصار واقعى آن حضرت محسوب خواهند گردید، و هم از عقوبت ترک یارى مظلوم سالم خواهند ماند، که اگر خداوند در دنیا یا در آخرت کسانی که ترک یارى مظلوم و یارى امام(علیهالسلام) را کردهاند عذاب و عقوبت کند؛ بر حسب تمکّن حالشان، پس آنها از شرّ آن عذاب و عقوبت الهى در عافیت خواهند بود .
هر مؤمن که به دعا و طلب فرج نمودن از براى وجود مبارک آن حضرت(علیهالسلام) احسان نماید البته کمال امید است که به جزاء این احسان؛ مورد احسان ایشان واقع، و مثل همین احسان آن حضرت هم طلب فرج و خیر و رحمت براى او فرمایند، یا به نحو دیگر از افاضات دنیوى و اُخروى، که آشکارا و پنهان از طرف امام(علیهالسلام) به دیگران مىرسد؛ شامل او نیز شود .
4- فرج و ظهور امام زمان(علیهالسلام) بر دو قسم است:
قسم اوّل: فرج و ظهور کلّى است، و آن فرج و ظهور موعود ایشان است بر وجهى که رفع شرّ جمیع اعداء از جمیع عالم مى فرمایند .
قسم دوّم: فرجهایى که نسبت به قسم اوّل جزئى هستند، و آن برطرف شدن بعضى از هموم و غموم از قلب امام است که این همّ و غم بواسطه غلبه دشمنان و شدت ظلم نسبت به بعضى از شیعیان است.
پس ممکن است که با دعاى جمعى از شیعیان و دوستان مخلص، خداوند این نوع هموم را، با هلاکت گروهى از دشمنان از قلب مبارکشان رفع بفرماید.
چنانچه در زمان حضرت رسول و حضرت امیرالمؤمنین(علیهماالسلام) خداوند به دست گروهى از مؤمنین که به جهاد مىرفتند؛ ظالمین و کفار را هلاک مىکرد .
5- این دعا از فرد فرد شیعیان و دوستان به عنوان موالات و مودّت نسبت به آن حضرت(علیهالسلام) خواهد بود، و بدین وسیله؛ دعا کننده یک درجه از حقّ مودّت ایشان را ــ که اداء آن بر بنابر آیه مبارکه «قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ اَجْراً الاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُربى»(1) واجب و لازم است ــ اداء نموده است .
و به این وسیله؛ مورد رحمتهاى مخصوص ایشان مانند، شفاعت و دعا و غیر آنها واقع خواهد شد، خصوصاً بر حسب مضمون آیه کریمه: «هَلْ جَزاءُ الاِْحْسانْ إلاّ الاِْحْسان»(2)، که به مقتضاى آن پاداش نمودن به هر احسان کننده، محبوب و مستحب و نیز مهم است، و امام(علیهالسلام) هم البته در عمل به کتاب الله و به مکارم اخلاق و همچنین در دعا نمودن در حقّ کسى از دیگران؛ اولى است و احسان ایشان نسبت به آن شخص درست است .
پس هر مؤمن که به دعا و طلب فرج نمودن از براى وجود مبارک آن حضرت(علیهالسلام) احسان نماید البته کمال امید است که به جزاء این احسان؛ مورد احسان ایشان واقع، و مثل همین احسان آن حضرت هم طلب فرج و خیر و رحمت براى او فرمایند، یا به نحو دیگر از افاضات دنیوى و اُخروى، که آشکارا و پنهان از طرف امام(علیهالسلام) به دیگران مىرسد؛ شامل او نیز شود .
6- چون وجود مبارک امام(علیهالسلام) نعمت عظماى الهى بر بندگان است، بواسطه آن که همه فیوضات دنیوى و اُخروى، ظاهرى و باطنى؛ به یمن وجود مبارک او و بوسیله محبّت و معرفت ایشان عطا مىشود، چنانچه در این آیه مبارکه: «ثمّ لَتُسْئَلُنّ یَومَئِذ عَنِ النَّعیمِ»،(3) «نعیم» به آن حضرت(علیهالسلام) و به ولایت ایشان تفسیر شده است.(4)
راه برقراری ارتباط با امام زمان علیه السلام
راه به وجود آمدن ارتباط روحى باحضرت مهدى علیه السلام
به طور کلى ارتباط روحى با هریک از معصومان علیهم السلام نیازمند مقدماتى است که با تحقق آنها مى توانیم به آن دست یافت. به عنوان مثال، براى دیدن امام عصرعلیه السلام در عالم رؤیا و خواب، دستورالعمل هایى در کتاب هاى دعا ذکر شده است که با انجام آن دستورات مى توان در عالم رؤیا به محضر امام عصر ارواحنا فداه شرفیاب شد؛ همچنین در ارتباط روحى نیز باید با انجام اعمالى که موجب حصول این ارتباط مى شود، خود را آماده ى این نوع ارتباط کرد.
اگر امیدى جز او نداشته و فقط دست توسل به سویش دراز کنیم و او را مؤثر در تمام امور بدانیم، آن زمان است که داراى ارتباط روحى با او شده و با این ارتباط روحى به وصال خواهیم رسید.
حال این سؤال پیش مى آید که مقدمات به وجود آمدن ارتباط روحى چیست؟ چه مقدماتى را باید انجام داد تا به این مهم دست یافت؟
بدیهى است هر شخصى که بخواهد با خداى تعالى و معصومان علیهم السلام مرتبط شود، باید قبل از هر چیزى نفس خود را تهذیب کرده، روح خویش را از غیر خدا منقطع نماید؛ هر چه این انقطاع براى او بیشتر حاصل شود، اتصالش با عالم ملکوت بیشتر خواهد شد، به عبارت دیگر وقتى شخص خود را از تمام زخارف دنیوى و مادى، و از تمام مخلوقات غیر از معصومان علیهم السلام منقطع کرد و به کمال انقطاع رسید، این جا است که آن ارتباط روحى مورد بحث تحقق پیدا خواهد کرد و شخص منقطع خود را متصل و مرتبط با خداى تعالى و معصومان علیهم السلام خواهد دید.
حضرت على علیه السلام در این باره مى فرمایند:
الوصلة باللّه فى الانقطاع عن الناس ؛ متصل شدن به خداى تعالى، در منقطع شدن از مردم است.
یا در فرازى دیگر مى فرمایند:
لن تتصل بالخالق حتى تنقطع عن الخلق (مخلوق) ؛ هرگز متصل و مرتبط با خداى تعالى و خالق خود نخواهى شد مگر با منقطع شدن از خلق او (مخلوقش).(1)
پس اگر ما امیدى جز او نداشته و فقط دست توسل به سوى او دراز کنیم و او را مؤثر در تمام امور بدانیم، آن زمان است که داراى ارتباط روحى با او شده و با این ارتباط روحى به وصال خواهیم رسید.
در اصول کافى به نقل از حفص بن غیاث آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یکى از شما مى خواهد هر چه را که از پروردگارش درخواست مى کند خدا به او عطا کند، باید از مردم مأیوس شود، و امیدى جز خداى تعالى نداشته باشد ؛ هنگامى که خداى تعالى این را از دل سائل بداند، هر چه او بخواهد، به او عطا مى کند.(2)
و به قول شاعر:
گر خواهى گیرى دامن دوست برو دامن از هر چه غیر اوست، درچین(3)
انواع انقطاع
الف - انقطاع موقتى (لحظه اى) و ویژگى هاى آن
این نوع انقطاع به صورت غیردائم است و بیشتر در حالت ها، مکان ها و زمان هایى خاص به وجود مى آید و باعث ارتباط شخص با امام عصر و سایر معصومان علیهم السلام مى شود. اگر به اشخاصى که به آنها انقطاع موقت دست داده و لحظه اى با معصومان علیهم السلام ارتباط روحى برقرار کرده و مورد لطف مادى و معنوى قرار گرفته اند، رجوع کنیم و از چگونگى ارتباط آنها سؤال نماییم؛ بدون استثنا جواب خواهند داد که در یک جو معنوى و در یک لحظه، تمام تعلقات دنیوى و امیدها را از غیر خداى تعالى برداشته و صرفاً متوجه ى خداى تعالى و یا امام علیه السلام شده اند و مورد عنایت و توجهات خاص آنها قرار گرفته اند؛ شاید این نوع انقطاع و ارتباط بارها براى افراد مختلف اتفاق افتاده است و حتى خود بارها به چشم دیده ایم.
اما باید خاطرنشان کرد در این ارتباط روحى که در یک لحظه تحقق پیدا مى کند، چند ویژگى به چشم مى خورد:
نخست اینکه این نوع ارتباط براى همه ى افراد از هر دین مذهبى که مى خواهد باشد، قابل تحقق است و البته این ارتباط نمى تواند دلیل حقانیت مذهب و اعتقادشان باشد. دوم آنکه افرادى که از تمام اسباب و عوامل زمینى مأیوس مى شوند، به این نوع ارتباط روحى دست پیدا مى کنند . سوم اینکه در این انقطاع، بسیار اتفاق افتاده است که اشخاص پس از برطرف شدن مشکلاتشان و برآورده شدن نیازهایشان، باز به انجام گناهان بازمى گردند و خداى تعالى و معصومان علیهم السلام را فراموش مى کنند.
خداى تعالى در آیاتى متعدد در وصف این اشخاص مى فرماید:
فاذا رکبوا فى الفلک دعواالله مخلصین له الدین؛ فلمّا نجّاهم الى البر اذا هم یشرکون ؛(4)
زمانى که سوار کشتى مى شوند و از همه ى وسایل دیگر قطع مى گردند؛ خداى تعالى را با خلوص (کمال انقطاع) مى خوانند ؛ ولى وقتى آنها به خشکى باز مى گردند،مشرک شده و با دیگران پیوند مى کنند.
با توجه به این سه ویژگى که براى انقطاع موقت بیان کردیم، این ارتباط با بروز مشکلات و مصائب گوناگون صورت مى گیرد، و پس از رفع آنها، ارتباط نیز دوباره قطع شده و تا رسیدن مصائب، مشکلات و ابتلاءات دیگر برقرار نخواهد شد.
اگر حجاب هاى بین خود و امام زمان علیه السلام را که به واسطه ى انجام گناهان و وجود صفات رذیله و شیطانى در روحمان به وجود آمده است، از میان برداریم؛ این ارتباط دو طرفه شده و موجب اتصال و ارتباط روحى با امام عصر ارواحنافداه و معصومان علیهم السلام خواهد شد .
ب - انقطاع دائمى (مستمر) و ویژگى هاى آن
انقطاع دائمى، انقطاعى است که به طور دائمى و مستمر صورت گرفته و شخص مرتبط، بدون وقفه با امام زمان علیه السلام و معصومان علیهم السلام در ارتباط است.
این انقطاع نسبت به انقطاع غیردائمى بلکه نسبت به تمامى ارتباطاتى که در مباحث و مقالات گذشته بیان شده است، از اهمیت فوق العاده اى برخوردار است. در این جا به برخى ویژگى هاى این انقطاع اشاره مى کنیم:
1- در ارتباط دائمى، مکان و زمان خاصى که اکثراً در ارتباطات دیگر، خصوصاً ارتباط روحى موقتى، باید رعایت شود، وجود ندارد و شخص مرتبط هیچگاه، چه در حال خواب و یا بیدارى، چه در مکان هاى شلوغ و چه خلوت ، چه شب و چه روز و... از یاد و ذکر و ارتباط با خداى متعال و ائمه معصوم علیهم السلام غافل نشده و در همه حال به یاد آن عزیزان خصوصاً امام زمان علیه السلام مى باشد. خداى تعالى در وصف چنین اشخاصى که همیشه مرتبط و متذکر خداى تعالى مى باشند، مى فرماید:
رجالٌ لاتلهیهم تجارة و لابیعٌ عن ذکراللّه... .(5)
مردان مهذبى که هیچ کسب و تجارتى، آنها را از یاد خداى جل جلاله غافل نمى گرداند....
2- این ارتباط (همان طور که قبلاً به طور مختصر بدان اشاره شد) بهترین راهى است که مى توان و با اراده خود با امام زمان علیه السلام مرتبط شویم و مورد ارشاد و راهنمایى آن وجود مقدس قرار بگیریم.
3- این ارتباط به علت ویژگى هایى که دارد، مختص اولیاءالله بوده و عمومیت ندارد؛ البته ناگفته نماند که راه بر روى تمام مردم دنیا براى رسیدن به ارتباط دائمى با امام زمان علیه السلام باز است؛ ولى مردم با غفلت از یاد خدا، و امامشان خود را از این امر مهم محروم ساخته اند؛از این رو، این ارتباط در بین عموم مردم مشاهده نمى شود مگر در زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف که آن زمان، زمان حیات طیّبه و دوران زندگى حقیقى بنى آدم است.
لوازم و زمینه هاى انقطاع دائمى
پس از دانستن معناى انقطاع دائمى و ویژگى هاى آن، نکته ى دیگرى که قابل توجه مى باشد این است که چگونه مى توان از غیر خداى تعالى و معصومین بالاخص قطب عالم امکان، حضرت ولى عصر ارواحنافداه منقطع شد؟
در جواب باید گفت براى مثال دو دوست وقتى مى توانند با یکدیگر مرتبط شوند و دوستى آنها پابرجا بماند، که موانعى را که باعث جدایى بین او و محبوبش مى شود برطرف کرده، با انجام خواسته هاى محبوبش ، خود را بیش از پیش به او نزدیک کند و قرب روحى و معنوى و حتى ظاهرى با او پیدا کند. امامان معصوم علیهم السلام بالاخص امام عصر ارواحنافداه نیز محبوب شیعیان و محبینشان هستند و باید به ائمه اطهارعلیه السلام محبت کرد؛ زیرا این اظهار محبت به آنها، واجب است(6) ؛ اما چگونه مى توان این دوستى را پایدار و دائمى کرد و این دوست و پدر مهربان ؛ یعنى امام زمان علیه السلام را از خود راضى کرد تا دائماً با آن عزیز در ارتباط باشیم؟
در جواب باید گفت: انجام دادن دستوراتى که مورد عنایت آنها است ، یعنى همان دستوراتى که شارع مقدس اسلام براى ما قرار داده و ملزم به انجام یا ترک آن فرموده است، مهم ترین عامل براى ارتباط و انقطاع مى باشد ؛ همان طور که امام عصر ارواحنافداه در نامه اى که براى شیخ مفید (ره) ارسال داشتند، شیعیان را سفارش و توصیه به اعمالى فرمودند که انجام آن اعمال باعث نزدیکى و قرب به سوى امام عصرارواحنافداه مى شود:
فلیعمل کل امرءٍ منکم بما یقرب به من محبّتنا، و لیتجنب ما یدینه من کراهتنا و سخطنا؛(7)
بنابراین هر یک از شما باید کارى کند که وى را به محبت و دوستى، نزدیک کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و باعث کراهت و خشم ماست، دورى گزیند.
پس اگر حجاب هاى بین خود و امام زمان علیه السلام را که به واسطه ى انجام گناهان و وجود صفات رذیله و شیطانى در روحمان به وجود آمده است، از میان برداریم؛ این ارتباط دو طرفه شده و موجب اتصال و ارتباط روحى با امام عصر ارواحنافداه و معصومان علیهم السلام خواهد شد که گاهى این ارتباط روحى منجر به مشاهده بدنى( مشاهده و مکاشفه) آن حضرت نیز خواهد شد و آنقدر این قرب حاصل مى شود که هنگام صحبت و اظهار محبت به آن جناب، اظهار لطف و عنایت آن حضرت را احساس مى کنیم ؛ همان طور که شاعر در این باره گوید:
یو همینک الشوق حتّى کانَّما
اناجیک من قرب و ان لم تکن قربى آنچنان شوق تو خیالت را برایم مجسم مى کند که گویى از نزدیک با تو آهسته سخن مى گویم، هر چند که نزدیک من نباشى.(8)
پی نوشتها :
1) معجم الفاظ غرر الحکم و دررالکلم،ج 3، ص 2386.
2) اصول کافى، ج 3، ص 219.
3) دیوان عبدالرحمن جامى.
4) سوره عنکبوت ،آیه ى 65.
5) سوره نور، آیه 37.
6) و لکم المودّة الواجبه ؛ خداى تعالى دوستى شما را بر خلق واجب کرد.
7) ابومنصوراحمدبن على بن ابیطالب طبرسى، احتجاج، ج 2، ص 599.
8) محمدتقى موسوى اصفهانى، مکیال المکارم فى فوائد الدعاءالقائم ؛ مترجم مهدى حائرى قزوینى، ج 1، ص 286.
نویسنده : حمیدرضا محمدی
منبع : تبیان
قلب امام زمان را شاد کنید
توصیه های اخلاقی آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی(ره) به جوانان
سعی کنید با افراد متدیّن معاشرت کنید و با افرادی که فکر و حرکت آنها شما را به گناه میکشاند همصحبت نشوید، و افکار شیطانی را از فکر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شرکت کنید. اذکار خود را بیشتر کنید و در هر کاری از خدا کمک بخواهید.
شیطان همواره در کمین است، امّا انسان باید آنقدر تهذیب نفس داشته باشد که اجازه ندهد شیطان در او رسوخ کند و او را فریب دهد، لذا قبل از اینکه پشیمان شوید، شیطان را از خود برانید؛ زیرا خدای ناکرده اگر سریع به فکر خود نباشید، ممکن است نتوانید در آینده از القائات شیطان رها شوید. تا جوان هستید فرصت دارید خود را خلاص کنید.
اوّلین گام برای شما این است که یک شخص متدین را راهنمای خود قرار دهید؛ از فردی که خود صاحب کمال است، کمک بخواهید و قدری از روز را با او بگذرانید. سعی کنید با افراد متدیّن معاشرت کنید و با افرادی که فکر و حرکت آنها شما را به گناه میکشاند همصحبت نشوید، و افکار شیطانی را از فکر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شرکت کنید. اذکار خود را بیشتر کنید و در هر کاری از خدا کمک بخواهید.
با خود زیاد خلوت نکنید، اگر فکر گناه به ذهنتان خطور کرد از محل خارج شده، شروع به قدم زدن نمایید و خود را به کاری مشغول کنید تا فکر باطل از ذهن شما خارج شود. باید ببینید سبب اصلی تحریک شهوت شما چیست، بعد آن را علاج یا از آن دوری کنید، به مرور زمان، مسئله گناه را ـ ان شاءالله ـ فراموش خواهید کرد. اگر بتوانید هنگامی که شیطان به سراغ شما آمد وضو ساخته و شروع به نماز خواندن نمایید، بسیار مؤثر است، در آن برکاتی است که شما را در جهت خلاصی از این مشکل، کمک خواهد کرد.
توسّل به اهل بیت(ع)
اصولاً توسّل به پیامبر اکرم(ص)، صدیقه طاهره و ائمه معصومین(ع) و واسطه قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال برای برآورده شدن حاجات، در اذهان عموم مؤمنین، علما و اصحاب ائمّه، از مسلّمات و مرتکزات (ثابت ها) بوده و جای هیچ شک و شبههای در آن نیست. اگر در موردی مانند این موارد که از مسلّمات بین مؤمنین است روایات زیادی در دسترس نباشد، نه به جهت ضعف مطلب؛ بلکه به جهت وضوح مطلب و رسوخ آن در اذهان است و این خود کافی بوده و نیازی به نقل و ضبط ندارد.
اصحاب ائمّه، عمده اهتمامشان بر این بود که در فروع [احکام دین]، جهات مختلف را مورد سؤال قرار داده و روایات آن را ضبط و نقل نمایند و در اصول و مسائل اعتقادی و آنچه که به مقام و منزلت معصومین(ع) مربوط میشود، به جهت وضوح و مسلّم بودن به سؤال و نقل معدود اکتفا میکردند. مسئله توسل به پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) امری نیست که کسی بتواند در آن تشکیک کند، هر چند بعضیها که نمیدانند یا نمیخواهند بدانند، از جهاتی در صدد ایجاد شبهه در اذهان مردم، به خصوص ضعفای مؤمنین هستند، امّا تلاش اینان بیثمر بوده و به نتیجهای نخواهد رسید.
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»(سبا/23) اگر بنا باشد که خداوند متعال به شفاعت کسی در روز قیامت اذن بدهد، در مرتبة اوّل پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) طاهرینش میباشند و رسول گرامی اسلام(ص) و ائمّه، قدر متیقّن از اذن در شفاعت برخوردار میباشند، همانطور که قبول ولایت آن بزرگواران، اقتدا و تأسی به آنها در مقام عمل، تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری میباشد و هدایت تنها در این راه است.
مگر نه اینکه خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است: «َوَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة؛ یعنی برای رسیدن به خداوند و تقرّب به درگاه او وسیله بجویید»(مائده/35). چه وسیله و واسطهای مهمتر و اساسیتر از پیامبر اکرم(ص) و ائمّه معصومین(ع) میباشد؟ توسّل به آن ذوات مقدسه نه تنها در میان مؤمنین این امّت و علما و اصحاب ائمّه، امری رایج بوده، بلکه نزد انبیای سابق هم مورد توجّه بوده است؛ چنانکه از روایاتی که در توبة حضرت آدم در ذیل آیه شریف: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»(بقره/37) وارد شده و غیر از این مورد، از روایات متعدد در مورد انبیا به دست میآید. بنابراین، توسل و التجا به آن بزرگواران و شفیع قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال، جهت عظمت مقام آن حضرات در نتیجه عبودیت و نهایت تذلّل و بندگیشان در درگاه خداوند، ثابت است.
خواندن دعای توسل یا حدیث کسا و امثال آن از مصادیق: «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة» و موجب نجات و خلاصی از ناگواریها و دشواریها و ایجاد [کننده] زمینه برخورداری از برکات و مواهب میباشد. همانطور که شفاعت آنها در آخرت موجب نجات و رهایی از عذاب آخرت است و مؤمنین به شفاعت آن بزرگواران امید دارند و خداوند متعال هم شفاعت آنها را میپذیرد، بر اساس آی شریف: «وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»(سبا/23) اگر بنا باشد که خداوند متعال به شفاعت کسی در روز قیامت اذن بدهد، در مرتبة اوّل پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) طاهرینش میباشند و رسول گرامی اسلام(ص) و ائمّه، قدر متیقّن از اذن در شفاعت برخوردار میباشند، همانطور که قبول ولایت آن بزرگواران، اقتدا و تأسی به آنها در مقام عمل، تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری میباشد و هدایت تنها در این راه است.
یکی از مصادیق «َ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة» دعا است که «حدیث کسا» را شامل میشود. این حدیث شریف، مصداق بارز توسل به مقام شامخ اهل بیت(ع) است، آن را بخوانید که مضامین آن بسیار عالی است و بسیاری از افراد جهت حلّ مشکل، آن را تجربه کرده و نتیجه گرفتهاند. و ان شاءالله به عنایت امام زمان(ع) مشکل حل میشود، نگران نباشید. از خدا بخواهید که لذت عبادت را به شما عنایت نماید و بعد از چشیدن حلاوت عبادت، در قلب شما جای خواهد گرفت و معنویتی در خود احساس میکنید که لذّت آن از هر چیزی بالاتر خواهد بود.
به تکالیف الهی توجّه داشته و بسیار به یاد قیامت و روز حساب باشید. سعی کنید کاری کنید که حضرت ولیّعصر(ع) از شما راضی باشد. اگر با جدیت درس بخوانید و تکالیف الهی را همراه با تهذیب نفس مدّ نظر بگیرید، ان شاءالله قلب مقدس امام زمان(ع) را شاد خواهید کرد. و در راه تحصیل با توکّل به خداوند متعال و توسل به ائمّه اطهار(ع) بکوشید تا خوب درس بخوانید و در تحصیل عجله نکنید، تا کتابی را تمام نکرده و نفهمیدهاید کتاب دیگری را شروع نکنید. سعی کنید بعد از تمام کردن یک کتاب، آن را درس دهید.
در استفاده از جوانی و سرمایه عمر، کمال مراقبت را بنمایید که جوانی زودگذر است و فرصتها به سرعت از دست میروند؛ فرصت را مغتنم بشمارید و توفیق را از خداوند متعال بخواهید و از دوستی با اشخاصی که عمر را تباه میکنند بپرهیزید. از شبنشینی و گذراندن بینتیجه وقت بپرهیزید و سعی کنید با افراد متدین، مؤمن و درسخوان نشست و برخاست داشته باشید. سرمایه جوانی را مغتنم شمرده، این نعمت الهی را ارزان از دست ندهید.
شوخی و خنده، حکم نمک در غذا را دارد، انسان باید از شوخی و خنده زیاد بپرهیزد، به خصوص طلبه[دانشجو] جوان که دوران سازندگی خود را میگذراند و خدای ناکرده شوخی و خنده زیاد موجب دلمردگی میشود و اگر خدای ناکرده این اتّفاق بیفتد، خارج شدن از آن حالت بسیار سخت است. هر کاری میکنید، معقول باشد، تا نگویند این چه طلبهای است. خنده زیاد شخصیّت شما را نزد متدیّنان کمرنگ میکند. با دوستان متدین و مؤمن خود میتوانید جملات معقول و موزون رد و بدل کنید، امّا باید مواظب باشید که دروغ، تهمت، بهتان، افترا، و ایذاء کسی در آن نباشد؛ در سخن گفتن و شوخی معقول، تمام جوانب شرعی و اخلاقی را در نظر بگیرید. کاری کنید که رضایت امام زمان(ع) در آن باشد، شکل ظاهری و حرکت شما نیز به گونهای باشد که اگر کسی شما را دید، از خُلق و التزام شما لذت ببرد و مصداق «کونوا لنا زیناً» باشید، خداوند به شما توفیق بدهد.
منابع: افق حوزه، ش 205. ماهنامه موعود شماره 107.
به نقل از : تبیان