آقا بیا به خاطر باران ظهور کن

 

آقا بیا به خاطر باران ظهور کن

 

ما را از این هوای سراسیمه دور کن

 

وقتی برای بدرقه عشق می روی

 

از کوچه های خسته ما هم عبور کن

 

افسرده از هجوم هوس های عالمیم

 

اقا دل شکسته ما را صبور کن

 

اقا بیا به حرمت مفهوم انتظار

 

اشعار ساده دل ما را مرور کن

 

کی می رسد شبی که تو از راه می رسی

 

این باغ های شب زده را غرق نور کن...

 

 

خواستم بگویم، که فاطمه.....

یا فاطمه

خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است

!دیدم که فاطمه نیست 

خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است

!دیدم که فاطمه نیست

خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است

 !دیدم که فاطمه نیست

خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است

!باز دیدم که فاطمه نیست

.نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست

  

«فاطمه، فاطمه است» 

(دکتر شریعتی)

نرم افزار یاس کبود ویژه شهادت حضرت فاطمه (س)

http://radsms.com/image/image_post/sms_fatemiye/sms-ayame-fatemiyeh.jpg

نرم افزار یاس کبود ویژه شهادت حضرت فاطمه ( س)

 

دانلود: مستقیم

مادر به قبر مخفی ات بادا سلامم ... فاطمیّه نزدیک است!


02.jpg

زهرا عصاره عصمت است. زهرا، آیینه پاکی است. زهرا زلال کوثر است. ای همیشه جاری! ای بهار کوتاه! ای ترنم باران وحی! در شکوه مقام تو حیرانم که معنویت رشته‌های چادرت دست نیاز می‌آویزد و معرفت به غبار آستان خانه‌ات بوسه می‌زند. برهوت این دنیای خاکی شایان میزبانی چشمه سار همیشه جاری تو را نداشت. تو که در آیینه زخم‌ها و داغ‌ها و در هجران پدر غریبانه زیستی و در وداع شبانه‌ات با پهلویی شکسته، خانه گلین را به امید آغوش بهشتی پدر ترک گفتی...


    
    وجود مبارک حضرت فاطمه علیهاالسلام تنها یک تفکر یا تصور یک حقیقت حیات بخش نیست. بلکه تجسمی عینی و زنده از برکت خداوند بر انسان است. اگر تا قبل از حضور ایشان در عالم خاکی انسان معناگرا مجبور بود گوشه‌هایی از نعمت یک زن مقدس را در اسطوره‌ها، الهه‌ها و افسانه‌ها جستجو کند یا متوسل به پاکدامنی حضرت مریم(ع) یا خردمندی آسیه و وفاداری سارا بشود، بعد از تجسم خاکی و عینی ایشان برای انسان کمال‌گرا یک الگوی زنده و جاوید پدید آمد و آن شخصیتی والا به نام «فاطمه» دختر رسول اکرم بود. 
    
    ای همیشه جاری! ای بهار کوتاه! ای ترنم باران وحی! در شکوه مقام تو حیرانم که معنویت رشته‌های چادرت دست نیاز می‌آویزد و معرفت به غبار آستان خانه‌ات بوسه می‌زند. برهوت این دنیای خاکی شایان میزبانی چشمه سار همیشه جاری تو را نداشت. تو که در آیینه زخم‌ها و داغ‌ها و در هجران پدر غریبانه زیستی و در وداع شبانه‌ات با پهلویی شکسته، خانه گلین را به امید آغوش بهشتی پدر ترک گفتی...
    از این رو است که فاطمه علیهاالسلام را ناموس و علت هستی می‌دانند. اگر فاطمه علیهااسلام پا به جهان فانی نگذاشته بود و خاک هبوط را به قدوم خود مبارک نمی‌کرد، دیگر برای پیروانش هدفی وجود نداشت تا برای آن به شهادت برسند و جهاد کنند. جهانیان با توسل به اوست که توکل به احد را می‌آموزند و از نور هدایت ایشان است که برکت زندگی دنیایی درک می‌شود. 
    
    بنابراین بی‌دلیل نیست که بعد از درگذشت ملکوتی ایشان، بشریت، سرگشته به دنبال مرهمی است تا زخم نبود روح بخش ایشان در عالم فانی التیام یابد. از این روست که هر چه انسان برای درک حضرت فاطمه علیهاالسلام تلاش می‌کند، برکت آن بر خودش می‌تابد و این اصل وجودی نعمت فاطمه علیهاالسلام در دنیا است. 
    
    امروز هم شاهد تلاش انسان‌های پاکی هستیم که به دنبال معنویت فاطمه علیهاالسلام در رفتار روزمره خود هستند و با تذکره و یادمان‌هایی سعی دارند آوای خوش چشمه کوثر را در یادشان زنده نگه دارند تا در بهشت، حاضر در خدمت ایشان باشند. 
    
    رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت نموده‌اند که خدای متعال فرمود: 
    
    ای احمد! اگر تو نبودی آسمان و زمین را نمی‌آفریدم و اگر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود، شما را نمی‌آفریدم.(یعنی شمایان رمز خلقتید) از امام محمدباقر علیه السلام روایت شده است که، ولادت حضرت زهرا علیهاالسلام پنج سال بعد از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سن شریف آن بانو در هنگام وفات هیجده سال و هفتاد و پنج روز بود. 
    
    فاطمه علیهاالسلام را ناموس و علت هستی می‌دانند. اگر فاطمه علیهااسلام پا به جهان فانی نگذاشته بود و خاک هبوط را به قدوم خود مبارک نمی‌کرد، دیگر برای پیروانش هدفی وجود نداشت تا برای آن به شهادت برسند و جهاد کنند. جهانیان با توسل به اوست که توکل به احد را می‌آموزند و از نور هدایت ایشان است که برکت زندگی دنیایی درک می‌شود.
    
    راز دل‌ غمین‌ فاطمه علیهااسلام 
    
    "شما ای‌ مردم‌ بر پرتگاه‌ آتش‌ بودید و از فرط‌ ذلت‌ نزد دیگران، همچون‌ جرعه ‌آبی‌ در دست‌ تشنه‌ کامی‌ یا لقمه‌ای‌ در دست‌ گرسنه‌ای‌ و یا چون‌ آتشی‌ که‌ شخص‌ مستعجلی‌ از آن‌ برگیرد. شما لگدکوب‌ و پایمال‌ بودید و از آب‌ متعفن‌ با سرگین‌ شتر می‌‌آشامیدید و از برگ‌های‌ خاک‌مال‌ و علف‌ بیابان‌ می‌خوردید. ذلیل‌ بودید و زبون‌ می‌زیستید و هر آن‌ مضطرب‌ بودید که‌ مبادا از این‌ سوی‌ یا آن‌ سوی‌ به‌ شما هجوم‌ آورند و به‌ اسارتتان‌ ببرند. شما این‌ بودید تا خداوند به‌ دست‌ محمد صلی الله علیه و آله با همه‌ آنچه‌ بر او گذشت‌ رهایتان‌ کرد. چه‌ سختی‌ها که‌ نکشید و چه‌ شکنجه‌ها که‌ ندید. 
    
    هرگاه‌ شاخی‌ از شاخ‌های‌ شیطان‌ و گردنکشی‌ از یارانش‌ سر بر می‌داشت‌ و فتنه‌ای‌ از مشرکان‌ به‌ خونخواری‌ دهان‌ می‌گشود، او برادرش‌ علی علیه السلام را در کام‌ آتش‌ رقصان‌ آن‌ و در گلوگاه‌ خطر می‌افکند و او‌ نیز، تا مغز دشمن‌ را نمی‌کوفت‌ و آتش‌ سرکش‌ فتنه‌ را به‌ آب‌ شمشیرش‌ خاموش‌ نمی‌کرد، آرام‌ نمی‌گرفت. در همه‌ این‌ مدت، علی علیه السلام در راه‌ خدا سختی‌ می‌کشید و به‌ آب‌ و آتش‌ می‌‌زد. در کار خدا از جان‌ مایه‌ می‌‌گذارد و همواره‌ به‌ رسول‌ خدا نزدیک‌ بود. در میان‌ دوستان‌ و سربازان‌ خدا وقف‌ راه‌ خدا بود و مدام‌ خود را به‌ مشقت‌ می‌انداخت. در دریای‌ رنج‌ فرو می‌رفت‌ و هرگز در راه‌ خدا به‌ ملامت‌ مردم‌ وقعی‌ نمی‌نهاد و به‌ ستوه‌ نمی‌آمد. 
    
    ولی‌ شما چه؟ در تمام‌ آن‌ روزها، در رفاه‌ و عیش‌ بودید، خوش‌ می‌گذراندید و زندگی‌ می‌کردید و بی‌درد بودید. هرگاه‌ درگیری‌ و نبرد پیش‌ می‌آمد، خود را کنار می‌کشیدید و ما را تنها می‌گذاردید و از جنگ‌ می‌گریختید. 
    
    "برای‌ تمام‌ کسانی‌ که‌ می‌خواهند الهی‌ زندگی‌ کنند، فاطمه علیهاالسلام دفاع‌ از حریم‌ ولایت‌ را، زیباتر از هر کس‌ به‌ معرض‌ نمایش‌ گذارد. خطبه‌ غَرایش‌ در مسجد مدینه، گواه‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ بی‌نظیر آن‌ حضرت‌ است. مضامین‌ عالی‌ خطبه، اسلام‌ راستین‌ را معرفی‌ می‌کند و اهمیت‌ ولایت‌ و امامت‌ را روشن‌ می‌سازد.
    ... به‌ کجا می‌روید؟ چه‌ می‌کنید؟ هنوز پیکر پیامبر تازه‌ است؛ آیا می‌گویید که‌ محمد مُرد و همه‌ چیز تمام‌ شد؟ هرگز! 
    
    ... هان‌ می‌بینم‌ که‌ اینک‌ باز زمین‌گیر شده‌اید و دل‌ به‌ تن ‌آسایی‌ و راحت‌ طلبی‌ و دنیا خواهی‌ داده‌اید و قصد همیشه ‌ماندن‌ در دنیا کرده‌اید و کسی‌ را که‌ به‌ قبض‌ و بسط‌ کار حکومت‌ سزاوارتر است، دور رانده‌اید و با راحتی‌ و عیاشی، خلوت‌ کرده‌اید. 
    
    ... بدانید اگر همه‌ شما هم‌ کافر شوید و به‌ حق‌ پشت‌ کنید، خداوند همچنان‌ ستوده‌ است‌ و احتیاجی‌ به‌ شمایان‌ ندارد. 
    
    و بدانید آنچه‌ را که‌ اینک‌ گفتم؛ گفتم، در حالی‌ که‌ می‌دانستم‌ هرگز یاوری‌ نخواهید کرد. ولی‌ آنچه‌ گفتم‌ راز دل‌ غمین‌ من‌ بود که‌ در سینه‌ جمع‌ شده‌ و دود حزن‌ و اندوه‌ من‌ بود که‌ در دل‌ خسته‌ام‌ متراکم‌ شده‌ و آه‌ آتش ‌افروزی‌ که‌ از سینه‌ دردمند من‌ شعله‌ کشیده؛ تنها خواستم‌ با شما حجت‌ را تمام‌ کرده‌ باشم

 

b1eclips11.jpg

دختر رسول خدا علیها السلام الگوی امام زمان(عج)

دختر رسول خدا علیهاالسلام الگوی امام زمان(عج)

حضرت فاطمه (س)از دیدگاه قرآن


هر چند عمر کوتاهی داشت اما در همین عمر کوتاه به گونه ای زیست که زندگیش سراسر سرمشق شد؛ سرمشق برای یک عمر زندگی عارفانه و عاشقانه، زندگی مملو از نورانیت و صمیمیت، و زندگی سرشار از موفقیت و زندگی با احساس مسئولیت کردن به آنچه در پیرامونش می گذشت.


گمان نشود چون زن است تنها الگوی زنان است و مردان نمی توانند از او الگوبرداری کنند.

چون حضرت در انسانیت با همه انسانها مشترک است پس می تواند الگوی همگان باشد چه مرد و چه زن. اگر حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها الگویی برای زنان بود دیگر چه جای این کلام حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود که فرموده باشند:

عَنِ الشَّیْخِ الْمُوَثَّقِ أَبِی عُمَرَ الْعَامِرِیِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ... وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِی أُسْوَةٌ حَسَنَة.1 در توقیعی و نامه ای که از سوی امام عصر علیه السلام به واسطه یکی از نواب خاص حضرت در زمان غیبت صغری صادر شد آمده بود: دختر رسول خدا برای من الگویی نیکوست.

بنابراین دختر رسول خدا برای همگان الگوست. یکی از علمای معاصر در این باره می نویسد: «ایشان نه تنها الگویی برای زنان بلکه الگویی برای مردان نیز می باشد و چه بسا که در مرحله اول الگویی برای مردان و در مرحله دوم الگویی برای زنان باشد. دلیل آن این است که خداوند نور واحدی بیافرید و سپس آن را سه قسمت کرد، قسمت اول نور پیامبر مکرم اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و قسمت دوم نور مولای متقیان علی علیه السلام و ائمه هدی از فرزندانش و قسمت سوم نور فاطمه زهرا علیها السلام بود که خداوند آسمانها و زمین را با آن خلق کرد... پس نمی توان آن حضرت را فقط الگویی برای بانوان به شمار آورد زیرا ایشان بخشی از نور الهی می باشد و زن و مرد باید به طور مساوی از خلق و خو و سیره آن حضرت الگو برداری کنند.» 2

از آنچه گذشت روشن شد که الگوپذیری از اول بانوی هستی، بخشی مختص به بانوان مؤمن است و بخشی برای عموم انسانهای خداجو است چه مرد و چه زن. در هر یک از این دو بخش نیز برخی رفتار فردی است و برخی رفتار اجتماعی است. در قسم اول به ما می آموزند که چگونه یک انسان کامل باشیم و در قسم دوم در جامعه چگونه حضور داشته باشیم و وظایف ما نسبت به جامعه چیست؟

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: ای ابا الحسن من از پروردگار خود حیاء می کنم چیزی را از تو درخواست نمایم که تو بر آن توان و قدرت نداری. زنان دنیای معاصر باید از اینگونه جلوه های ایثار درس زندگی بگیرند و با ساده زیستی و مراقبت از خویشتن و دوری از آرزوی های زودگذر زندگی زناشویی را رنگی جاودانه زنند

حضرت زهرا علیها سلام الگوی بانوان

همسرداری:

حضرت فاطمه علیهاالسلام

ایشان در همسرداری الگوی زنان مسلمان است. در تاریخ آمده است که در یکی از صبحگاهان امام علی علیه السلام فرمود: فاطمه جان! آیا غذایی داری تا گرسنگی ام برطرف شود؟ پاسخ داد: نه به خدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید سوگند که دو روز است که در منزل غدای کافی نداریم؛ آن چه بود به شما و فرزندانم دادم و خود از غذای اندک موجود استفاده نکردم.

امام با تأسف فرمود: فاطمه جان! چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال تهیه غذا بروم؟ قالت علیهاالسلام یا اباالحسن إنی لأستحیی من إلهی أن اکلف نفسک مالا تقدر علیه. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: ای ابا الحسن من از پروردگار خود حیاء می کنم چیزی را از تو درخواست نمایم که تو بر آن توان و قدرت نداری. زنان دنیای معاصر باید از اینگونه جلوه های ایثار درس زندگی بگیرند و با ساده زیستی و مراقبت از خویشتن و دوری از آرزوی های زودگذر زندگی زناشویی را رنگی جاودانه زنند.3

 

در ارتباط با نامحرم :

در تعالیم دینی به ارتباط در حد ضرورت زن با نامحرم سفارش شده است. این مطلب در کلام و در رفتار بزرگ بانوی اسلام وارد شده است: گفتار حضرت در این باره چیست؟ ایشان می فرماید: خیرٌ للنساء أن لا یرین الرجال و لا یراهنّ الرجال. آن چه برای زنان نیکوست این که (بدون ضرورت) مردان نامحرم را نبیند و نامحروان نیز او را ننگرند. 4

و اما رفتار حضرت صدیقه کبری:‏ امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: روزی فاطمه علیهاالسلام در محضر رسول خدا نشسته بود که مرد نابینایی اجازه ورود خواست. در این حال دختر رسول گرامی اسلام اتاق پذیرایی را ترک کرده و در اندرونی نشست. پس از رفتن مهمان، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: چرا از مرد نابینا دور شدی در حالی که او تو را نمی دید؟ فاطمه علیهاالسلام جواب داد: اگر او مرا نمی دید من وی را می دیدم علاوه بر این اگر او چشم نداشت که مرا ببیند از طریق بویایی می توانست بو کند. 5

اینجاست که فرزندان ایشان عابدترین افراد در زمان خود می شوند تا جایی که  امام حسین علیه السلام برای راز و نیاز با محبوب هستی از دشمن یک شب مهلت می گیرد و بعد از واقعه کربلا نماز شب عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها ترک نمی شود

تربیت فرزندان:
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

همچنین ایشان در تربیت فرزندان الگوی مادران مهربان است؛ یکی از راههای تربیت فرزندان که می توان گفت بهترین روش نیز هست عمل خود مربی یعنی مادر است. حضرت فاطمه سلام الله علیها با عبادت خالصانه اش در درگاه الهی روح بندگی را به فرزندانش آموخت. با حضور به موقع و به جا در صحنه جامعه روح مسئولیت پذیری را در کودکانش پرورش داد. فرزندش امام حسن مجتبی نقل می کند که: مادرم فاطمه را در شب جمعه در محراب عبادت دیدم که به عبادت و نماز مشغول است او پیوسته به رکوع و سجود مشغول بود که شب به پایان رسید... 6 اینجاست که فرزندان ایشان عابدترین افراد در زمان خود می شوند تا جایی که  امام حسین علیه السلام برای راز و نیاز با محبوب هستی از دشمن یک شب مهلت می گیرد و بعد از واقعه کربلا نماز شب عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها ترک نمی شود.

در محبت و احترام به والدین به ویژه پدر، الگوی دختران عفیف است. محبت ایشان به پدر بزرگوارش مثال زدنی است. حضرت زهرا تحمل دوری پدر را نداشت بخاطر همین رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگام مسافرت با آخرین کسى که وداع مى‏گفت حضرت فاطمه علیهاالسلام بود و هنگام بازگشت از مسافرت اولین کسى را که دیدار مى‏کرد فاطمه علیهاالسلام بود.7 در لحظات پایانی عمر شریف پدرش بیش از همه بی تابی می کرد تا این که پدرش او را فراخواند و مژده ای به او داد که دخترم تو اول کسی هستی که به من ملحق می شوی 8 اینجا بود که همه دیدند لبخندی در چهره پر از غم فاطمه سلام الله علیها پدیدار گشت.

سیدروح الله علوی

بخش عترت و سیره تبیان


‏پی نوشت ها:

1. بحارالأنوار، ج 53 ،ص 178 ( باب ما خرج من توقیعاته) و الإحتجاج‏،ج2 ص  466

2.فاطمه زهرا علیها سلام تجلیگاه رسالت الهی، محمد تقی مدرسی، مترجم قزوینی حائری،ص 31و 32

3. فرهنگ سخنان حضرت فاطمه علیها سلام، محمد دشتی، ص 9

4. مکارم الأخلاق، شیخ حسن فرزند شیخ طبرسى‏، ص: 233 ناشر: شریف رضى

5. تحلیل سیره فاطمه زهرا، علی اکبر بابازاده، ص 159 و  160

6. همان، ص98

7. فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏4، ص: 18

8.الإنصاف فى النص على الأئمة ع ،سید هاشم بحرانى با ترجمه رسولى محلاتى‏ ،ص: 206 ،ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامى

به امام زمانت عشق بورز


امام زمان علیه السلام

خواستم از امام زمان بگویم، گفتم بهتر است از کسی نقل قول کنم که در حضور بوده است. 

این مطالب را از محضر آیت الله بهجت (قدس سره) برایتان نقل می کنم.

 

امام زمان (عج) (عینُ النّاظره و اُذُنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و یَدُهُ الباسطَه:

چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشادۀ خداوند) است.

 

در رؤیت امام (علیه السلام) مقابله و محاذات شرط نیست؛ بلکه هر جا نشسته، 

بر اَرَضین سُفلی و سماوات سبع و مافیهنَّ و ما بینهنَّ اِشراف دارد.

 

به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، 

عنایات و الطاف خاصی می شود.

 

لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ 
بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.

 

ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا

 سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد

 و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.


 

دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است. 
 
روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا
 همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای
 از فرج است.

در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان (عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد 

دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم

 نمی شود انکار کرد!


امام زمان علیه السلام
با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ الله الناظرة است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟!  

هر چند حضرت حجت (عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی - هر چند ضعیف - خدمتش می فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم!


 

علایمی حتمیّه و غیر حتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده اند. ولی اگر خبر دهند 

فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد! لازمۀ این مطلب آن است که در بعضی علایم،

 بَداء صورت می گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق 

می افتد.


 

انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست! 


 

چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را

می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر

 است!

 

خداوند کام همۀ شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج) شیرین کند! شیرینی ها، تفکّهاتِ

 زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است. 


 

آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمانها و مصلح حقیقی: 
حضرت حجت (عج) دعا کنیم؟  

مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در 

عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد.


امام زمان عج
افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود 
به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت 
چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا 
کنند!

 

هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت 

حجت (عج) و فَرَج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن

 حضرت دور باشد، یا نزدیک!


 

امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزیرۀ خضراء است؛ هر جا باشد، 

حضرت در آن جا پا می گذارد.


افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که

 خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!


قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما 

امضا کنیم که امام زمان (عج) آن جا هست!


 

اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای 
خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!  

اگر به قطعیّات و یقینیّات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی می بریم که

 از کدام یک از کارهایی که کرده ایم قطعاً حضرت امام زمان (عج) از ما راضی است؛ و از چه 

کارهایمان قطعاً ناراضی است.

 

به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه.

آری، تشنگان را جرعۀ وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشنۀ 

معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آن که کارش دادرسی به

 همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟!

 

[ائمه (علیهم السلام)] فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم 

و لازم نیست شما به دنبال ما باشید!

 

تا رابطۀ ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطۀ ما با 

ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.

 

روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا 
همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای 
از فرج است.

 

چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد!

 

هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (علیه السلام)] – که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم!  

از گناه ما و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت [حضرت حجّت (علیه السلام)]، هزار سال در 

بیابان ها در به در و خائف است!

خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم!

هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطۀ فیض، یعنی فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد.


امام زمان

خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی

 که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم!

 


با این که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصی، امر اختیاری ما 
است – به خلاف ظهور و فرج عمومی - با این حال چرا به این اهمّیت 
نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم؟!

 

کار آفتاب، اِضائه [نورافشانی] است هر چند پشت ابر باشد. حضرت صاحب (عج) هم همین طور است، هر چند در پس پردۀ غیبت باشد!... چشم ما نمی بیند، ولی عده ای بوده و هستند که می بینند و یا اگر نمی بینند، ارتباطی با آن حضرت دارند.


 

آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولیّ عصر (عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!  

ای کاش می نشستیم و دربارۀ این که حضرت غائب (علیه السلام) چه وقت ظهور می کند، با هم گفتگو می کردیم، تا لااقلّ از منتظرین فرج باشیم!


 

اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟!

ای کاش می نشستیم و دربارۀ این که حضرت غائب (علیه السلام) چه وقت ظهور می کند، با هم گفتگو می کردیم، تا لااقلّ از منتظرین فرج باشیم!


با این که به ما نه وحی می شود نه الهام، به آن واسطه ای که به او وحی و الهام می شود توجه 

نمی کنیم؛ در حالی که در تمام گرفتاری ها – اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی - می توان به آن واسطۀ فیض [حضرت حجّت (علیه السلام)] رجوع کرد.

 

حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. 
با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید! 

راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقۀ زبان... بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.

 

سؤال: این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجّت بن الحسن العسکری (عج) می باشم، از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم!


جواب: زیاد صلوات، اهدای وجود مقدّسش نمایید، مقرون با دعای تعجیل فرجش؛ و زیاد به مسجد جمکران مشرّف شوید، با ادای نمازهایش

 

منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بهجت (قدس سره

خود آقا میاد دیدنت اگه ...

انتظار

 

پریشان و سراسیمه بودم. لحظاتی چند فقط به چیزی که شنیده بودم، می‌اندیشیدم.

«اگر طالب دیدار امام زمانت هستی به فلان شهر برو. حضرت بقیة الله در بازار آهنگران در مغازه بهیر قفل‌سازی نشسته بلند شو و خدمت ایشان برس»

بعد از مدت‌ها چله‌نشینی و دعا و توسل به علوم غریبه بالاخره کورسویی از امید به رویم تابیدن گرفت. به سرعت بلند شدم و وسائل سفر را آماده کردم. سفر راحتی نبود. اما حاضر بودم چند برابر این سختی را تحمل کنم تا بتوانم به آرزویم برسم. شور و اشتیاقی که از وجودم زبانه می‌کشید مرا به حرکت وا می‌داشت.

چله نشینی لازم نیست و توسل به علوم غریبه فایده‌ای ندارد. عمل درست داشته باشید و مسلمان باشید.

خودم را به بازار آهنگران رساندم آن قدر هیجان زده بودم که چشم‌هایم هیچ چیز را نمی‌دید. فقط مغازه پیر قفل‌ساز را جستجو می‌کردم. لحظه به لحظه که می‌گذشت شوق و شورم بیشتر می‌شد. وقتی وارد مغازه پیرمرد قفل‌ساز شدم در همان نگاه اول امام را شناختم. دستم را روی سینه گذاشته و با ادب سلام دادم. در آن لحظه همه چیز به جز وجود امام را فراموش کرده بودم. حضرت جوابم را داد و با دست مرا به سکوت فرا خواند.

پیرمرد در حال وارسی چند قفل بود. در این لحظه پیرزنی وارد مغازه شد لباس‌های کهنه‌ای به تن داشت و عصایی به دست. در دستان فرتوت و لرزانش قفلی به چشم می‌خورد. پیرزن آن را به قفل ساز نشان داد و گفت: برادر برای رضای خدا این قفل را سه شاهی از من بخرید. به پولش نیاز دارم.

پیرمرد قفل را گرفت و آن را وارسی کرد. قفل سالم بود پس رو به زن کرد و گفت: خواهرم این قفل هشت شاهی می‌ارزد. کلید آن هم دو شاهی می‌شود. اگر دو شاهی به من بدهی من کلیدش را برایت می‌سازم و در آن صورت پول قفل ده شاهی می‌شود.

پیرزن گفت: من به این قفل نیازی ندارم فقط شما اگر آن را سه شاهی از من بخرید برایتان دعای خیر می‌کنم.

 پیرمرد با آرامش جواب داد: خواهرم تو مسلمانی و من هم مسلمان. چرا مال مسلمان را ارزان بخرم من نمی‌خواهم تو ضرر کنی. این قفل هشت شاهی ارزش دارد و من اگر بخواهم در معامله سودی ببرم آن را به قیمت هفت شاهی می‌خرم چون در این معامله بیشتر از یک شاهی سود بردن بی‌انصافی است.

پیرزن با ناباوری قفل ساز را نگاه کرد و بعد از این که سخنان پیرمرد تمام شد گفت: من تمام این بازار را زیر پا گذاشتم و این قفل را به هر که نشان دادم گفتند بیشتر از دو شاهی آن را نمی‌خرند من هم به این دلیل به آنها نفروختم که به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد گفت: اگر آن را می‌فروشی من هفت شاهی می‌خرم و سپس هشت شاهی به پیرزن داد. پیرزن راضی و خوشحال عصا زنان دور شد.

آن گاه امام رو به من کرد و گفت: مشاهده کردی؟ شما هم این طور باشید تا ما خود به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست و توسل به علوم غریبه فایده‌ای ندارد. عمل درست داشته باشید و مسلمان باشید. از تمام این شهر من این پیرمرد را برای مصاحبت انتخاب کرده‌ام چون دین‌دار است و خدا را می‌شناسد این هم از امتحانی که داد. او با اطلاع از نیاز زن به پول قفل را به قیمت واقعی‌اش از او خرید. این گونه است که من هر هفته به سراغش می‌آیم و احوالش را می‌پرسم.

پس از تمام شدن سخنان امام سرم را پایین انداختم و به فکر فرو رفتم.



منبع:

پورسیدآقایی، مسعود، جلوه ماه محبت امام زمان علیه‌السلام، انتشارات حضور، با تغییر و تصرف

شرط درک محضر امام زمان (عج)

ایت الله العظمی بهجت

 

حجة السلام قدس می گوید:

« روزی آقا فرمودند: در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.

روزی چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.

روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:

« آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند. » آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.

از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟

استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند.

مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین )

آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. »



منابع:

سید مهدی ساعی، به سوی محبوب  

رضا باقی زاده، برگی از دفتر آفتاب

کرامتی‏ از بانوی آب و آئینه

هر چند هزاران کرامت از این بانوى بزرگوار سر زده است، اما فقط نمونه‏اى را نقل مى‏کنیم.

ولادت حضرت زینب (س)

مرحوم ثقةالاسلام نورى از سید محمدباقر سلطان‏آبادى نقل مى‏کند:

«به چشم‏درد شدیدى در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان کردم فایده‏اى نکرد و برعکس مریضى‏ام شدیدتر شد. بعضى از دکترها مى‏گفتند قابل علاج نیست. برخى هم قول شش ماه بعد مى‏دادند و من هر روز از روز قبل نالان‏تر مى‏شدم تا این‏که سیاهى چشمم گرفته شد و دیگر نمى‏توانستم بخوابم. در آن موقع یکى از دوستانم براى خداحافظى به دیدنم آمد. او مى‏خواست به کربلا برود. من هم با او همراه شدم. در منزل اول دردچشم شدیدتر شد و همه مرا شماتت مى‏کردند مگر یک نفر. بالاخره به منزل دوم رسیدیم، درد شدیدتر از قبل شد و ورم چشمم افزون‏تر؛ تا اینکه نزدیک سحر آرام شد.

کاش بسته روى چشمم را باز مى‏کردم. تا باز کردم، دیدم همه‏چیز را مى‏بینم. صدا زدم که رفقا بیایید. همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد مى‏کرد؟

در عالم رؤیا عقیله بنى هاشم، زینب کبرى‏(سلام‌الله‌علیها)، را دیدم که گوشه مقنعه‏اش را به چشمم مى‏کشید.

از خواب بیدار شدم و چشمم خوب شد.

دوستانم باور نمى‏کردند، سوار شدیم در بین راه درد و ناراحتى احساس نمى‏کردم.

من که همیشه ناراحت و عاجز بودم، پیش خود گفتم: کاش بسته روى چشمم را باز مى‏کردم. تا باز کردم، دیدم همه‏چیز را مى‏بینم. صدا زدم که رفقا بیایید. همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد مى‏کرد؟ گفتم: چشم چپم بود. هرچه نگاه کردند تفاوتى بین چشم چپ و راستم ندیدند.

 


منبع:

 زندگانى زینب کبرى‏ علیها‌السلام، شهید دستغیب، ص 19 به نقل از ماهنامه مبلّغان، پیش شماره 7، ص 15 - 14.