بر اساس روایات، غیبت به معنای «پوشیده بودن از دیدگان» است، نه حاضر نبودن. در این دوران، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از چشمان مردمان غایب است و آنها او را نمیبینند؛ در حالی که آن بزرگوار در بین مردم حضور دارد و در کنار ایشان زندگی میکند. امام علی علیه السلام میفرماید: «سوگند به خدای علی، حجت خدا در میان مردم است و در راهها (کوچه و بازار) گام برمی دارد، به خانههای آنها سر میزند، در شرق و غرب زمین رفت و آمد میکند، گفتار مردم را میشنود و به ایشان سلام میکند، میبیند و دیده [و شناخته] نمیشود، تا وقت معیّن و وعده الهی».1 در اصطلاح مذهب ما، غیبت، پنهان بودن یک شخصیت بزرگ آسمانی است که به او مأموریت داده شده جامعه بشری را رهبری کند و جهانی را از مفاسد و پلیدیها دور سازد و عدل و داد اجتماعی را بر پا دارد.2 انکار غیبت منکران وجود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از نظر روحی، فکری و اعتقادی مشکل دارند؛ زیرا انکار، برانگیخته از شک و تردید است. طرح مسائلی همچون ارائه دلیل بر وجود امام غایب، علت و سبب غیبت، فایده آن، دلیل طولانی بودن غیبت و زنده بودن امام عجل الله تعالی فرجه الشریف، مدت غیبت و زمان ظهور، محل اسکان امام عجل الله تعالی فرجه الشریف و ظاهر نشدن بعضی علامات و...، اشکالهایی است که انکار کنندگان با ارائه کردن آنها، سعی در منحرف ساختن اذهان و خدشه دار کردن وجود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسائل مهدویت دارند. فلسفه و علل غیبت مسئله غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، یکی از اسرار الهی است که تاکنون جز معصومان علیهم السلام کسی نتوانسته است به راز آن پی ببرد. تمام کارهای خداوند بر اساس حکمت و مصلحت انجام میگیرد و همه رویدادهای خرد و کلان جهان با تدبیر پروردگار عالم و به اراده او انجام میپذیرد.3 مسئله غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز یکی از مهمترین این رویدادهاست که بنا بر حکمتهایی صورت گرفته است. البته برخی از این حکمتها در احادیثی که از سوی معصومان علیهم السلام آمده، ذکر شده است؛ هر چند وجه حکمت و علت آن به طور کامل، جز پس از ظهور روشن نخواهد شد.4 1. جاری شدن سنتهای پیامبران در او خداوند سنتهایی چون هجرت و غیبت را برای پیامبرانی چون ادریس علیه السلام، صالح علیه السلام، موسی علیه السلام و ابراهیم علیه السلام برقرار کرده و اراده خداوند بر این قرار گرفته است که این سنتها در مورد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز صورت پذیرد.5 پیامبران الهی گاه به امر خداوند و بنا بر علتها و مصلحتهایی مدتی، کوتاه یا طولانی از مردم قوم خود فاصله میگرفتند. امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده است: «مهدی ما غیبتی خواهد داشت که مدت آن طولانی است. خواست خدا چنین است که سنت غیبت دیگر پیامبران درباره او اجرا شود. آنچه بر سر امتهای پیشین آمده است، بر سر این امت هم خواهد آمد و این سنت تغییرناپذیر خواهد بود».6 امام علی علیه السلام میفرماید: «سوگند به خدای علی، حجت خدا در میان مردم است و در راهها (کوچه و بازار) گام برمی دارد، به خانههای آنها سر میزند، در شرق و غرب زمین رفت و آمد میکند، گفتار مردم را میشنود و به ایشان سلام میکند، میبیند و دیده [و شناخته] نمیشود، تا وقت معیّن و وعده الهی» 2. امتحان و آزمایش مردم امتحان کردن مردم، یکی از سنتهای خداوند است.7 او بندگان خود را به شیوههای گوناگون آزمایش میکند تا میزان صبر و استواریشان در مسیر حق روشن شود. این آزمایشها در حقیقت برای آن است که بندگان ساخته شده و به گوهر وجود خود پی ببرند. غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز آزمایش و امتحانی است، سخت و دشوار برای اینکه خالص از ناخالص و خوب از بد جدا شود. امام کاظم علیه السلام فرموده است: «صاحب امر باید غیبتی داشته باشد، تا اینکه بعضی از گروندگان از او روی گردان شوند و این، امتحانی است که خداوند آفریدههای خود را با آن میآزماید».8 3. یادآوری نعمت به مردم بسیاری از مردم، قدرشناس نعمتهای خداوند نیستند؛ بلکه کفران نعمت میکنند. وقتی امت قدر پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام را نداند و وظایف خود را در برابر او انجام ندهد، خداوند نیز آنها را تنبیه کرده و پیشوای ایشان را از آنها جدا میکند تا به خود آمده و ارزش و برکت وجود او را در روزگار غیبت دریابند. امام باقر علیه السلام در این مورد میفرماید: «وقتی خداوند همراهی و هم نشینی ما را برای قومی خوش ندارد، ما را از میان آنها بر میگیرد».9 بهترین راه تأدیب افراد این است؛ زیرا بدین وسیله، بیدار میشوند و با تغییر راه و روش خود، نعمت از دست رفته را دوباره از خداوند میخواهند. 4. استقلال امام عجل الله تعالی فرجه الشریف اگر کسی به دنبال ایجاد تحول و انقلاب باشد، به ناچار باید در ابتدای قیام با بعضی از مخالفان خود عهد و پیمان ببندد تا بتواند اهداف خود را دنبال کند. حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز اگر بدون آماده بودن شرایط قیام کند، یا باید پیرو دولتی باشد یا کشته خواهد شد. ولی آن حضرت مصلح بزرگی است که در راه برپایی انقلاب و حکومت عدل جهانی، با هیچ قدرت ستمگری سازش نخواهد کرد؛ زیرا به مبارزه آشکار با همه ظالمان مأمور است. امام حسن مجتبی علیه السلام میفرماید: «... خداوند عزوجل ولادت او [حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف] را مخفی و شخص او را غایب میکند تا برای هیچ کس در گردنش بیعتی نباشد».10 از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چرا حضرت علی علیه السلام با مخالفان اول خود جنگ نکرد؟ حضرت فرمود: «به دلیل این آیه در کتاب خدا که میفرماید: " اگر مؤمنان و کافران (در مکه) از هم جدا میشدند، کافران را عذاب دردناکی میکردیم"» 5. حفظ جان امام عجل الله تعالی فرجه الشریف یکی از عواملی که سبب کناره گیری پیامبران از قوم خود میشد، حفظ جان خویش بود؛ همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله برای انجام رسالت خود، از مکه بیرون رفت و در غاری پنهان شد. در روایات بسیاری از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام آمده است که یکی از حکمتهای غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، بیم کشته شدن آن حضرت است. امام صادق علیه السلام میفرماید: «امام منتظر، پیش از قیام خود مدتی از چشمها غایب خواهد شد» و علت را چنین برمی شمارد که: « او بر جان خویش بیمناک است».11 شهادت و کشته شدن در راه خدا، یکی از افتخارات معصومان بوده است، ولی شهادتی مطلوب است که در میدان انجام وظیفه الهی و به صلاح جامعه و دین باشد. اگر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به دست مردمان بد شهید شود، زمین از حجت خدا خالی میشود و حکومت عدل جهانی هم بدون رهبر میماند. 6. خالی شدن صلب کافران از مؤمنان بنا به فرموده خداوند در قرآن کریم، در اصلاب مردم کافر و منافق، امانتهایی است که همان فرزندان صالح هستند و از نسل آنان پدید میآیند.12 از سوی دیگر، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با دشمنان خدا هیچ گونه سازشی نخواهد کرد؛ بلکه آنها را به قتل میرساند. از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چرا حضرت علی علیه السلام با مخالفان اول خود جنگ نکرد؟ حضرت فرمود: «به دلیل این آیه در کتاب خدا که میفرماید: " اگر مؤمنان و کافران (در مکه) از هم جدا میشدند، کافران را عذاب دردناکی میکردیم"». سؤال شد: منظور از جدا شدن چیست؟ حضرت فرمود: «امانتهایی از مؤمنان در صلب جمعی از کافران است. مهدی ظهور نخواهد کرد، هرگز تا اینکه امانتهای خدا بیرون آیند و چون بیرون آیند، آن گاه بر دشمنان خدا ظاهر شود و آنها را بکشد».13 پی نوشت: 1. نعمانی، الغیبه، باب 10، ج 3، ص146. 2. خادمی شیرازی، محمد، غیبت امام عصر یا پنهانی خورشید عدالت، ص 24. 3. انبیا: 33؛ انعام: 2؛ اعراف: 32 و هود: 12. 4. بحارالانوار، ج52، ص91. 5. معجم احادیث امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج3، ص192. 6. همان، ج5، ص488. 7. عنکبوت: 2 و 3. 8. بحارالانوار، ج52، ص92. 9. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص244. 10. معجم احادیث امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج3، ص165. 11. بحارالانوار، ج52، ص95. 12. فتح: 25. 13. بحارالانوار، ج 52، ص97.
ظهور منجی و برقراری حکومتی واحد در سراسر گیتی بر اساس عدالت در همه جنبه های وجودی انسان، به معنای واقعی کلمه از جمله باورهایی است که بیشتر مکاتب دینی و فکری دنیا در آن مشترکند. در این میان اسلام به عنوان مترقی ترین مکتب انسان ساز به نحوی جامع با ارایه ایدئولوژی منسجم به این بحث پرداخته است. از این رو بر مسلمانان است تا پیوسته با تبیین زوایای مختلف این بحث، آن را زنده نگهدارند. در حالی که اطلاعات ما از این موضوع خصوصا جزئیات آن، منحصر در اخباری است که ائمه در برهه ای خاص از زمان بیان داشته اند و طبیعی است که مفاهیم مورد نظر خود را باید در غالب الفاظی قابل فهم برای مخاطبان ارائه می کرده-اند؛ و ازطرفی باتوجه به گذرا بودن زمان و سیر تکاملی آن؛ مصادیق الفاظ تغییر یافته اند1؛ این تغییر باعث شده است که عده ای تعابیر اولیه را نپذیرند و آنها را دست مایه ای برای مخدوش کردن اصل موضوع بدانند. یکی از این موارد سلاح امام زمان است. که در مواردی از آن با نام شمشیر یاد شده است. و باعث طرح شبهاتی در این خصوص شده است. در حالی که می توان با استفاده از خود روایات و اصول کلی غیر قابل تردید پاسخ این شبهات را داد و به تنقیح بهتر موضوع پرداخت. در رابطه با ظهور منجی چند نکته قطعی و غیر قابل تردید است، که توجه به آنها می تواند ما را در داشتن درکی واقع -بینانه تر از موضوع کمک کند و بسیاری از انحرافات را رفع نماید: • او بر تمام نظام های سلطه گر و سمتگران غلبه می کند. • غلبه و برتری، در برتری نظامی منحصر نیست، بلکه دو عنصر اساسی و کلی دارد: الف ) علم ، ب ) قدرت.
روزی چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود. « آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند. » آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟ استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند. مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین ) آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. » منبع: bahjat.org
حجة السلام قدس می گوید :
« روزی آقا فرمودند : در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.
روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:
ما براى اوقات خواب خود افسوس مى خوریم که چرا براى نماز شب بیدار نمى شویم، در صورتى که اوقات بیدارى را به غفلت مى گذرانیم! زیرا اگر در بیدارى به توجّه و بندگى مشغول بودیم، توفیق بیدارى شب را نیز براى تهجّد و خواندن نافله ى شب و تلاوت قرآن پیدا مى کردیم. **** ائمه ی ما علیهم السلام خودشان به ما فرموده اند که در این فشارهای آخرالزمان بگویید : یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک ولی چه کنیم که به جای دوا ، به سوی داء می رویم ! معنای یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک این است که : خدا یا ! همان مرتبه ای را که مطلوب تو است ، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار . صراط از همین جا شروع می شود ، اگر یک ذرّه انحراف پیدا کنیم ، خدا می داند در کجا پرت می شویم . کسی که کارش خراب است ، یا جلو رفته و عقب مانده است و در هر حال اعتدال را رعایت نکرده است . ما که اهلبیت عصمت نیستیم ، ولی از خدا می خواهیم که این حدّ اعتدال را به ما عنایت فرموده و برآن ثابت گرداند در کتاب کافى به نقل از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است: «ثَلاثٌَ لاتُطِیقُها هذِهِ الاْءُمَّةُ... وَ ذِکْرُ اللّه عَلى کُلِّ حالٍ.»(1) *** سه چیز است که این امت توان آن را ندارند.... تا این که مى فرماید: و یاد خدا در هر حال. و در روایت دیگر مى فرماید: «لا أَقُولُ سُبْحانَ اللّه وَ الْحَمْدُلِلّهِ، وَ إِنْ کانَ ذِکْرا وَ لکِنْ ذِکْرُهُ عِنْدَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ.»(2) مقصود من گفتن سبحان اللّه و الحمدللّه نیست، هر چند این هم ذکر است، بلکه منظور من یاد خدا به هنگام [پیش آمدن] حلال و حرام است. 1. من لایحضرة الفقیه، ج 4، ص 358؛ وسائل الشیعة، ج 12، ص 27؛ ج 15، ص 254؛ بحارالانوار، ج 71، ص 395 و... 2. ر.ک: اصول کافى، ج 2، ص 145؛ وسائل الشیعة، ج 15، ص 255؛ بحارالانوار، ج 72، ص 34، 35 و.
اشاره:
اندیشه پیروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان کهبرگرفته از متن قرآن کریم است، بارقهاى از نور امید در دلها تابانیده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته که منادى حق است و سفیر نور، کشتیبانهدایت است و قافلهسالار رهایى; مجدد حیات بشریت است و احیاگر اخلاق خدایى،این شخصیتبزرگ را در روایات اسلامى «مهدى» علیه السلام مىنامند.
چنین انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زیرا این انتظار با امید،تعهد، تحرک با مسوولیت و سازندگى و رفع ناامیدى از جامعه همراه مىباشد.
منتظران واقعى، خود را در حال مهیاى جامعهاى مىبینند که انتظار موعودىرا مىکشد، بنابراین براى حضور حضرتش شرایطى لازم است که هم زمینهسازقدومش باشد و هم پذیراى حکومت عدل او، زیرا تحمل عدالتخود نیاز بهسازندگى دارد. و الا، پذیرایى حق بر افراد بسى مشکل خواهد بود. بنابراین،ما براى خودسازى به یکى از بهترین راهها که طریق پرورش یافتگان مکتبانسانساز اسلام; یعنى یاوران خاص ولىعصر(عج) است متمسک مىشویم، ویژگىهاىآنها را بشناسیم و به کار بندیم تا زمینهساز حضور حضرتش باشیم. زمینهسازحکومتحضرت، خیزش ایمان است نه ازدیاد فساد. ما در این نوشتار به برخىاز خصال یاوران باوفاى حضرت اشارتى خواهیم داشت.
ایمان یاوران مهدى (ع)
ایمان از مهمترین مایههاى یک انسان خداجو است.
پایدارى، شجاعت، رشادت، ایثار، فداکارى و... یک انسان مومن ریشه درایمان وى دارد. یاوران مهدى از مومنانى هستند که ایمانشان آنها را بهمرحلهاى رسانده است که هرگونه شک و ریبى در دلشان راه نمىیابد. همانکسانى که به نقل روایات در ترنم روحبخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آنهاهم چون صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و شب را تا به صبح به راز و نیازبا خداى خویش مشغولند. و خودخواهىها و منیتها را در زیر آسیاب تهجدسورمه کرده و با آن چشم دل را روشن نمودهاند. خدا را با معرفتشناخته وایمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ کرده است. لذا در راه ایمان و اجراىفرامین الهى از هیچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهاى بیمبه دل راه نمىدهند. چنان که صادق آل محمد(ص) از قرآن کریم اوصاف آنها رابیان داشته و به ایمان آنها و راهشان سفارش مىکنند: سلیمان بن هارونمىگوید: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از این عجلیان گویند که شمشیر رسولخدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند، نه او و نه پدرشبا هیچ یک از دو چشمانش آن را ندیده، مگر آن که پدرش آن را نزد حسین(ع)دیده باشد، و البته براى صاحب این امر محفوظ است، پس، مبادا به راست وچپ روى آورى، که به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمانو زمین همدستشوند که این امر را از جایگاهى که خداوند آن را در وى قرارداده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنان چه همه مردمان کفر ورزند تاجایى که هیچ کس باقى نماند; همانا خداوند براى این امر کسانى را خواهدآورد که او شایستگان آن باشند. سپس فرمود: آیا نمىشنوى که خداوندمىفرماید:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید هر کدام از شماها از دین خودمرتد شوید پس به زودى خداوند قومى را که دوست مىدارد و آنها نیز خدا رادوست مىدارند و نسبتبه مومنان فروتن و بر کافران سرافراز و مقتدرند بهنصرت اسلام بر مىانگیزد...»
تا آخر آیه را تلاوت فرمود و در آیه دیگرفرمود:
«پس اگر این قوم به آن کفر ورزند، همانا قومى را که هرگز بهآن کافر نشوند بر آن برگماریم».
سپس حضرت فرمود:«همانا (اهل) این آیه همان اهل آن آیه مىباشند.»
آیهاى که امام صادق علیه السلام - آن را تلاوت فرمودهاند اوصاف مومنانى کهباید این رسالتبزرگ را انجام دهند چنین بیان مىدارد:
1. آنها به خدا عشق مىورزند و جز به خشنودى او نمىاندیشند: «یحبهم ویحبونه»
2. در برابر برادران دینیشان خاضع و فروتن هستند: «اذله على المومنین»
3. نسبتبه کافران ستمگر و کجاندیش، سرسخت، خشن و سرافرازند:«اعزه على الکافرین»;
4. براى بسط عدل و اجراى فرامین الهى همواره درراه جهاد فى سبیلالله هستند: «یجاهدون فى سبیل الله»;
5. در جهتنابودى کافران و برچیدن بساط ستمگران کوشا و از هیچ ملامتى پروا ندارند:«و لایخافون لومه لائم».
اینها همه از اعتقاد به خدا و ایمان به مقصد و میل به هدف آنها نشاتگرفته و از آنها انسانهایى ساخته که در حقیقت علاوه بر قدرت جسمانى چنانشهامتى دارند که از شکستن سنتهاى غلط و مخالف با اکثریتى که راه انحرافرا پیش گرفتهاند، و با تکیه بر کثرت عددى خود دیگران را به استهزامىگیرند، پروایى ندارند. بسیارى از افراد را مىشناسیم که صفات ممتازىدارند، اما در مقابل غوغاى محیط و هجوم افکار عوام و اکثریتهاى منحرفبسیار محافظهکار، ترسو، و بىجرئتند، و زود در مقابل آنها میدان را خالىمىکنند، در حالى که براى یک رهبر سازنده و افرادى که براى پیاده کردنافکار او وارد میدان مىشوند، قبل از هر چیز چنین شهامتى لازم است.
عوامزدگى، محیطزدگى، و امثال آن که همگى نقطه مقابل این امتیاز عالىروحى هستند، سد راه بیشتر اصلاحات محسوب مىگردند.» آرى به دست آوردن اینامتیازات و موفقیتها در هر درجهاى که باشد علاوه بر کوشش خود فرد، مرهونفضل خداوند است که به هر کس بخواهد و شایسته بیند عطا کند و حاصل لطفاوست: «ذلک فضل الله یوتیه من یشاء».
عبادت یاران مهدى(ع)
همان گونه که اشاره شد آنان پارسایان شباند که تا بامدادان به ذکر و رازو نیاز و بر قیام و قعودند. آتش عشق به معشوق و عرفتبه ذات بارىتعالىخواب را از دیدگان آنان ربوده است:
جز خم ابروى دلبر هیچ محرابى ندارم
جز غم هجران رویش من تب و تابى ندارم
گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابش
حسرت این خواب در دل ماند چون خوابى ندارم
سر نهم بر خاک کویش، جان دهم در یاد رویش
سر چه باشد، جان چه باشد، چیز نایابى ندارم
مردانى که شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذکر مناجاتشان، هم چونصداى زنبوران عسل درهم پیچیده و هیبت الهى آنها را به قیام واداشته وبامدادان سوار بر مرکبها شوند، آنان راهیان شباند و شیران روز.
گفتیم همه این عبادتها و نیایشها، رشادتها و شهامتها و... از ایمان یکفرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ایمان نهفته در قلب اواست. که در این اعمال ظهور مىیابد و هر چند درجه ایمان فزونى یابد دراین اعمال نیز فزونى خواهد یافت و هیچ امرى سد راه آنان نخواهد شد، نهتنها جهاد و کوشش آنها را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهى بازنمىدارد، بلکه این تلاشها سبب مىگردد تا حلاوت ایمان بیشتر در کام خودچشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند که چه رنگى بهتر ازرنگ الهى: «صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون».
آمرین به معروف و پیکارکنندگان با منکر
رسالتحضرت مهدى و یاران باوفایش احیاء دین خدا و اتمام رسالت انبیا واولیا و اصلاح زمین که ظالمان و فاسدان با بدعتها و ظلمهایشان روز خاکیانرا مبدل به شب دیجورى کرده با شراره سم ستمشان، سیماى سپیده را روشنىبخشند و نقاب تزویر را از چهره مزوران برکشند و رسالتش را در دو عنوانسبز بسط در «قسط» و «عدل» خلاصه گرداند. «یملا الارض قسطا و عدلا کماملئت ظلما و جورا». سیره رسول گرامى اسلام و همه معصومین(ع) بر امر بهمعروف و نهى از منکر بود، و از بدو دوران کودکى تا واپسین لحظات حیات آنرا پاس داشتهاند. یعقوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مىرسد در حالى که حضرتدر کنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ایستاده و با او سخنمىگوید. یعقوب گوید: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد،پس برخاستم، امام صادق(ع) به من فرمود:
نزدیک سرورت بیا و او را سلام گوى. من نزدیک گهواره رفتم و به کودک سلامکردم، امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصیح و گویا سلام راپاسخ گفت فرمود: «اذهب و تغیر اسم ابنتک التى سمیتها امس فانه اسمیبغضه الله» برو و آن نام را که دیروز بر دخترت نهادهاى تغییر ده زیرااین اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندمعمل کن تا هدایتیابى. من نیز به دستور آن حضرت عمل کردم و نام«حمیرا» دختر یک روزهام را تغییر دادم.» بنابراین، یکى از اوصاف بارزیاران حجت، امر به معروف و نهى از منکر مىباشد.
امام صادق(ع) در تفسیرآیه «الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنکر و لله عاقبه الامور».
مىفرمایند: براى آلمحمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را بهتصرف آنها درآورد، و دین را آشکار سازد، و خداوند متعال به وسیله او ویارانش بدعتها و باطل را از بین مىبرد، هم چنان که سفیهان حق را میراندهباشند، تا جایى که اثرى از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهى از منکرخواهند نمود و عاقبت کارها به دستخداست.
ایمان و اطاعت از رهبرى
امامت و رهبرى، از ارکان دین مبین اسلام و محور و اساس همه کارها اعم ازعبادى و غیرعبادى است:
«و انه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا...»
و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامتاست. لذا ایمان به رهبرى زمینهساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همینایمان و اطاعت از رهبرى و پیامبر بود که در مدتى بسیار کم مسلمانان صدراسلام از حضیض ذلتبه اوج عزت رسیدند و پوزه ظالمان و متکبران را به خاکمالیدند چرا که به فرمان خدا به آن چه پیامبر مىفرمود گردن مىنهادند:
«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»
و بعد از رسول خداشیعیان اهل بیت همان عقیده و ایمان را نسبتبه ائمه اطهار داشته و یارانحجت(ع) در بالاترین درجه آن نسبتبه امام زمان علیه السلام دارند کهاین عشق و ایمان در وجود آن حضرت متمرکز گردیده:
«یتمسحون بسرح الامام علیه السلام یطلبون بذلک البرکه»
این عشق به امام است که سر از پانشناخته براى اطاعت و اجراى فرامین او شب و روز را نمىشناسند و در راهفرمانبردارى او از یک کنیز نسبتبه مولایش مطیعتراند و در هنگام خطراتبراى دفاع از وجود او جانشان را فدا مىکنند:
«و یخفون به یقونه بانفسهم فى الحروب و یکفونه ما یوید... هم اطوع له من الامه لسیدها»
از وجود مبارکش و آن چه متعلق به اوست تبرک و شفا مىجویند:
کیست کاشفته آن زلف چلیپا نشود
دیدهاى نیست که بیند تو و شیدا نشود
ناز کن ناز که دلها همه در بند تو اند
غمزه کن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود
سر به خاک سر کوى تو نهد جان از دست
جان چه باشد که فداى رخ زیبا نشود
این عشق و علاقه امام و یارانش به حدى به هم گره خورده که «آن چه شخصامام بدان وصف شدهاند، آنان نیز به آن توصیف گشتهاند:
«انهم اذا ساروا الرعب امامهم سیره شهر;هنگامى که به طرف مکانى حرکت مىکنند، ترس ازآنان پیشاپیش در دل مردمان افتد.»
«لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل; آنان دست از شمشیرهاى خود در پیکار با دشمنان دین باز نمىگیرندتا آن که خداى تعالى راضى شود.»
این همه به سبب آن است که یاران مهدىشیعه کاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفاتامام علیه السلام مىباشد.
شجاعتیاوران مهدى علیهالسلام
وصف بارزى که در روایات براى اصحاب آقا امام زمان علیهالسلامبرشمرده شده شجاعتیاران حضرت است، شجاعت وصفى ذاتى است کهداراى لوازماتى است که بر روى هم این صفتبراى فرد حاصل مىگردد که اصحابآقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
عدم ترس
ترس و جبن از خصلتهاى مذموم یک انسان است، چرا که ترس نشات گرفتهاز ضعف ایمان و یقین و عاجز بودن نفس است: «شده الجبن من عجز النفس وضعف الیقین.» شخص ضعیف النفس و ضعیف الایمان مایه امید از او گرفته شده،یقین به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بیم و ترس بهسر مىبرد. ترس از آن دارد که هر لحظه این دفتر عمر بسته شود و به دیارنیستى کوچ کند. اما شخص مومن در اقیانوسى از امید به سر برده و در همهمشکلات تکیهگاهش را خدا مىداند و یقین دارد که:
«ولله العزه و لرسوله و للمومنین.»
دلیلى ندارد که احساس ضعف و ترس کند، بلکه ترس را عار و ننگو نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مىکند:
«احذروا الجبن فانه عار و منقصه» یاران مهدى علیهالسلام که قلبشان مالامال از عشقبه خدا و یقین به روز جزا و یارى پروردگار است از هیچ کس هراسى به دلندارند.
یاد روى تو غم هر دو جهان از دل برد
صبح امید همه ظلمتشب باطل کرد
عشق به شهادت
از محکهایى که خداوند افراد راستگو و با ایمان را از افراد دروغگوجدا مىسازد «تمناى مرگ است» یک فرد مومن که آیندهاى درخشان و زیبابراى خود پیشبینى مىکند و عاشق کوى یار و قرب الىالله و همنشینى اولیاءالله را در دلش زمزمه مىکند همواره تمناى مرگ دارد:
آتش بجانم افکند شوق لقاى دلدار
از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار
«لولا اجل الذى کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عینشوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.»
اصحاب حجت که مهدى(ع) را با معرفتشناخته و ایمان به راه و هدفش دارند وبه او عشق مىورزند و همه هستیشان را فانى در وجود او مىدانند، عاشقشهادت در راه وى هستند:
«یدعون بالشهاده و یتمنون ان یقتلوا فى سبیلالله شعارهم یالثارات الحسین علیهالسلام»
بنابر این، فردى که جانش را ازهدفش بیشتر دوست دارد نمىتواند شجاعت ورزد، بلکه او باید همواره حافظجانش باشد تا به او آسیبى نرسد لذا شجاعتشیرانى چون یاوران مهدى(عج) رامىطلبد.
قلب نورانى و دل فولادین
از دیگر اوصافى که یاوران مهدى علیه السلام داراهستند «قلب قوى و پولادین» است که در روایات مختلفى تعبیر به «پارههاىآهن» شده است: «تجیىء الرایات السود من قبل المشرق کان قلوبهم زبرالحدید» و در روایات دیگر مىخوانیم که قلبهاى آنها سختتر از پارههاىآهن است «... و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید».
آرى قلبهاى آنها پنجرههایى به آسمان معنا گشودهاند و دلها را به ریسمانالهى پیوند دادهاند خانه دل را با قندیلهاى ایمان روشن نمودهاند:
«کان قلوبهم القنادیل و هم من خشیه الله مشفقون.»
اینان با پشتوانهاى ازایمان به خدا و یقین به روز جزا و هدفى مقدس «همچون مشعلهاى فروزانندکه دلهاى استوارشان بسان قندیلهاى نور در سینههاى سترگشان آویخته است واین رادمردان تنها دل به خداى خویش دادهاند و تنها از او هراس دارند» وقلب را به یاد او قوت بخشیدهاند: «الا بذکر الله تطمئن القلوب.»
اجسم قوى
قدرت جسمانى از دیگر لوازمات اعمال شجاعت است که از اوصاف اصحاب صاحبالامر(عج) شمرده شده و در روایات قدرت آنها را برابر با چهل مرد قرارداده است: «فان الرجل منهم یعطى قوه اربعین رجل» قدرت جسمانى برگرفتهشده از ایمان راسخ به خدا و یقین به امامت و حقانیت هدف او است; یاورانمهدى(ع) با این قدرت جسمانى و روحیه عالى بوده که مىتوانند خط بطلان برجمیع مفاسد کشیده و ظلم و جور را از صحنه گیتى براندازند.
موالا با افراد ضعیف الجسه و ضعیفالایمان که چنین مهمى امکان ندارد کمااینکه امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ «دیان بن صلت» که از او سوالمىکند که آیا شما صاحب این امر هستید؟! حضرت در جواب مىفرماید:
«من صاحباین امر هستم ولکن من آن کسى نیستم که زمین را پر از عدل و قسط کنمچنانکه پر از جور و ستم شده; چگونه من مىتوانم با این ضعف جسمانیم زمینرا پر از عدل و قسط کنم و به درستى که قائم، آن کسى است که وقتى خروجمىکند با این که داراى سن زیادى مىباشد، ولى جوان استبدن او قوى حتىاگر دستهاى مبارکش را به طرف بزرگترین درخت دراز کند و او را به طرفزمین آورد مىآورد و مىشکند، حتى اگر صیحهاى بین کوهها زند از فریاد اوکوهها درهم ریزند...»
حال برگردیم به سخن اصلى; یعنى شجاعت اصحاب آنحضرت، با این اوصاف است که آنها سدى محکم، نیزه و شمشیرى برنده، و رکنرکینى هستند که حضرت لوط علیه السلام هنگام رویارویى با قوم کافر ومنحرف خود تمناى آن ها را مىکرد.
«قال ابو عبدالله(ع) ما کان یقوللوط(ع) «لو ان لى بکم قوه او آوى الى رکن شدید» الا تمنا لقوه القائمعلیه السلام و لا ذکر الا بشده اصحابه فان رجل منهم یعطى قوه اربعین رجلا وان قلبه لاشد من زبر الحدید و لو مروا بجبال الحدید لتدکدکت [لقطعوها]، لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل»
این روایت که بیان گویایى از شجاعتآن عزیزان است، ما را از ذکر دیگر احادیثبىنیاز مىکند. در تشبیه قلبهاىآنها به پارههاى آهن یا به قطعات سنگ، براى تاکید بیشتر بر عظمت و شهامتآنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افکارشان مىباشد. پرواضح است کهبه کارگیرى، واژههاى شمشیر و نیزه نیز فقط به لحاظ تاثیر مادى آنهانیست، بلکه نشانى بر توان فعالیت موثر آنها مىباشد; یعنى آنها در زمینهعمل و مبارزه دلیرتر از شیر و برتر از نیزه هستند. در بیان امام علیهالسلام که مىفرماید: «به هر فردى از آنها نیروى چهل مرد داده مىشود»مقصود محدود نمودن این نیرو نیست، بلکه تقریبى استبراى میزان فوقالعاده قدرت ایشان و اشاره است، بر اثر عملى فعالیتهاى هر یک از اصحابمهدى(ع) که از کوشش گروهى مرکب از چهل نفر نیز فزونتر است.
... هنگامى که تلاش انسان با توانایى طبیعى، براى انجام کارى تواممىگردد; مثل دوران جوانى، نتیجه کارها بهتر و کاملتر خواهد شد. و شایدبه همین جهت است که بیشتر یاران «حضرت مهدى علیهالسلام» را جوانان تشکیل مىدهند،زیرا به سبب اینکه به صراحتبا حق مواجه مىشوند و آن را عمیقا درکمىنمایند و با اخلاص تمام اطاعت امام خویش را پى مىگیرند، هر کدام ازتوان و نیروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است که گروههاىبزرگ نیز از عهده آن برنمىآیند. بیانات ائمه علیهم السلام مبنى براین که به هر کدام از یاران مهدى(ع) نیروى چهل مرد داده مىشود.
گویاى این نکته نیز هست که خداوند این توانایى را از راههاى طبیعى، و نهاز سر اعجاز، به آنان عطا مىکند، چرا که نفس انسانى قابلیت این تکامل وترقى را در شرایط معین و تحت تربیتخاصى دارا است . و این پرورش و شجاعتنه تنها صفت عمومى لشکر امام مهدى(ع) است، بلکه شامل تمام مومنان مىشود.
چرا که همه مومنان به نحوى جزء لشکر امام زمان هستند از این جهت است کهدر روایات آمده:«فلایبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحدید و اعطاه اللهعزوجل قوه اربعین رجلا; هیچ مومنى نمىماند مگر آن که قلبش هم چون پارههاىآهن گشته و خداوند به هر یک از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند.»
نوشته شده توسط سرکار خانم ندا محمدی کلوب گلباران
بسیارى دوست دارند بدانند امام در کجا زندگى مىکند. براى روشن شدن این پرسش باید محل سکونت امام زمان - علیه السلام - در چهار دوران به اختصار بررسى شود: 1 . دوران پدر بدون شک محل ولادت امام مهدى - علیه السلام - شهر سامرا است . او پس از ولادت تا هنگام شهادت امام حسن عسکرى - علیه السلام - در سامرا و نزد پدرش مىزیست . حکیمه خاتون، دختر امام جواد - علیه السلام - بارها امام عصر - عج الله فرجه الشریف - را در خانه امام عسکرى - علیه السلام - مشاهده کرد . برخى از یاران امام مانند احمد بن اسحاق نیز وى را همان جا دیدهاند . امام در یکى از ملاقاتهایش با ابن اسحاق از جاى برخاست; وارد حجره شد و در حالى که فرزندش را بر شانه قرار داده بود، بیرون آمد . (1) روزى یعقوب بن منقوش پرسید: مولاى من، چه کسى امام است؟ فرمود: پرده را کنار بزن . . . او چنان کرد امام عصر - عج الله فرجه الشریف - را دید . مهدى - علیه السلام - از پس پرده برون آمد و بر زانوى پدر نشست . (2) امام عسگرى، در دقایق پایانى عمر، به عقید خادم فرمود: وارد اتاق شو و کودکى که در حال سجده است، نزد من آور . . . (3) . این روایات گواهى مىدهد امام مهدى - عج الله فرجه الشریف - در حال حیات پدر در شهر سامرا و در خانه وى زندگى مىکرد; اگر چه امام عسکرى او را از نظرها پنهان مىداشت . 2 . غیبت صغرا امام، در دوران 74 ساله غیبت صغرا، احتمالا در عراق زندگى مىکرد; زیرا چهار نایب خاصى که با وى رابطه مستقیم داشتند، در بغداد به سر مىبردند . آنها نامههاى مردم را به وى مىرساندند و پاسخ دریافت مىکردند . امام صادق - علیه السلام - مىفرماید: براى حضرت قائم دو غیبت است: یکى کوتاه و دیگرى طولانى . در غیبت اول، کسى جز خواص شیعیان وى، جایگاهش را نمىداند . (4) به احتمال قوى نایبان خاص آن حضرت، مصداق خواص به شمار مىآمدند . 3 . غیبت کبرا درباره محل اقامت امام در دوران غیبت کبرا نمىتوان به طور دقیق به محلى خاص اشاره کرد . امام صادق - علیه السلام - به ابوبصیر فرمود: نیکوترین منزل مدینه است . (5) علامه مجلسى نیز مىگوید: همین جمله دلالت مىکند آن حضرت غالبا در مدینه و اطراف آن به سر مىبرد . (6) امام باقر - علیه السلام - هم به کوه «ذى طوى» اشاره فرموده است; (7) اما باید گفت هیچ کس به محل دقیق سکونت امام مهدى - علیه السلام - راه پیدا نمىکند; زیرا امام عصر به ابراهیم بن مهزیار فرمود: پدرم از من پیمان گرفته در سرزمینى پهناور و دوردست زندگى کنم تا از نیرنگهاى گمراهان و متمردان امت تازه به دوران رسیده و گمراه، نهان و مصون باشم . این پیمان مرا بر فراز تپههاى بلند و ریگزارها و سرزمینهاى مورد اطمینان افکنده است . (8) برخى احتمال مىدهند امام در یکى از جزایر دوردست که با کشور مغرب چندان فاصله ندارد و به جزیره خضرا معروف است، به سر مىبرد. گروهى نیز با منطبق دانستن اوصاف این جزیره با مثلثبرمودا، آن مکان را محل سکونت امام زمان - عجل الله فرجه الشریف - مىدانند; زیرا به رغم تلاشهاى فراوان تا کنون کسى به کشف اسرار این مثلث توفیق نیافته است. بىتردید این نظر نادرست مىنماید . (9) به استناد برخى از روایات، امام عصر - عجل الله فرجه الشریف - در زمان غیبت کبرا در همه جا حضور مىیابد، و یوسف وار به طور ناشناس میان مردم رفت و آمد مىکند . هیچ کس وى را نمىشناسد تا وقتى خداوند به او اجازه دهد خود را معرفى کند; چنانچه به یوسف صدیق اجازه داد خود را به برادرانش بشناساند . (10) بر اساس روایت امام صادق - علیه السلام - ، یکى از جاهایى که امام عصر - عج الله فرجه الشریف - حضور مىیابد، صحراى عرفات در ایام حج است . عبید بن زراره گفت: از امام صادق - علیه السلام - چنین شنیدم: زمانى فرا رسد که مردم امام خود را نبینند . او در روزهاى حج مردم را مىبیند ولى مردم او را نمىبینند . (11) محمد بن عثمان، یکى از نواب اربعه، نیز در این باره مىگوید: والله ان صاحب هذا الامر یحضر الموسم کل سنة فیرى الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه; به خدا سوگند، صاحب این امر همه ساله در مراسم حجحضور پیدا مىکند . مردم را مىبیند و مىشناسد; ولى مردم - با اینکه او را مىبینند - نمىشناسند . (12) 4 . عصر ظهور امام زمان، هنگام ظهور در مسجد سهله (13) اقامت خواهد کرد. دهها هزار پیامبر در این مسجد نماز گزاردهاند و محل سکونت بزرگانى چون حضرت ابراهیم و ادریس و خضر بوده است. (14) امام صادق - علیه السلام - به ابوبصیر فرمود: اى ابامحمد، گویا حضرت قائم را در مسجد سهله مىبینم که با زن و فرزندانش در آن مستقر مىگردد. به استناد برخى از روایات، امام عصر - عجل الله فرجه الشریف - در زمان غیبت کبرا در همه جا حضور مىیابد، و یوسف وار به طور ناشناس میان مردم رفت و آمد مىکند . ابوبصیر پرسید: آیا مسجد سهله خانهاش خواهد بود؟ حضرت فرمود: آرى، این مسجد منزل حضرت ادریس است. خداوند هیچ پیامبرى را برنینگیخت مگر آن که در این مسجد نماز گزارد . هر کس در این مسجد بماند، مانند آن است که در خیمه رسول خدا اقامت کرده است . هیچ مرد و زن مؤمنى نیست مگر آن که دلش به سوى آن مسجد پر مىکشد . روز و شبى نیست مگر آن که فرشتگان به این مسجد پناه مىبرند و در آن به عبادت خداوند مىپردازند . (15) ناگفته نماند، هم اکنون در سه گوشه این مسجد سه مقام، با اعمال ویژه، واقع شده است . که این مقامها به حضرت ابراهیم و ادریس و خضر منسوبند. 1) بشارة الاسلام . 2) اثبات الهداة، ج 3، ص 415 . 3) غیبه، شیخ توسى، ص 165 . 4) بحارالانوار، ج 52، ص 155 . 5) همان، ص 153 . 6) همان، ص 158 . 7) تفسیر عیاشى ج 2، ص 56 . 8) با خورشید سامرا، ص 82 . 9) براى آگاهى بیشتر به کتاب جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت مراجعه شود . 10) همان، ص 154 . 11) کافى، ج 1، ص 337 . 12) بحارالانوار، ج 52، ص 152 . 13) این مسجد در چند کیلومترى شهر کوفه قرار دارد . 14) بحارالانوار، ج 52، ص 317 . 15) همان . منبع: مجله پرسمان، پیش شماره 3 از سامرا تا سهله
پىنوشتها:
کاروان "شناختنامه" قرآن، اینک در آستانهی بلند سوره "حدید" ایستاده است، منزلگاهی دیگر از پنجاه و ششمین وادی نور. "حدید" به معنای آهن، مظهر استواری و منفعت رسانی به تمدنهای بشری است: َأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ. مفسران برای آن تاویلهای گوناگونی بر شمرده اند؛ سلاح، امام، مصلح آخر الزمان و...(1) شاید از این رو که "حدید" را در کنارقرآن، کتب آسمانی و میزان به عنوان سه نماد برجسته قانون، فرهنگ وعدالت یاد کرده است چه آنکه لازمه قانونمداری، فرهنگ محوری و عدالت گستری، مبارزه و جهاد است و مبارزه بدون سلاح استوار ممکن نیست. سپهر دانش، حضرت باقر علیه السلام درباره فضیلت تلاوت این سوره فرمود: کسى که مسبحات را(سوره هایی که با تسبیح خداوند آغاز می شود) تلاوت کند، جهان را بدرود نخواهد گفت تا اینکه فیض محضرحضرت مهدى (ع) را درک کند، و اگر درک نکرد در سراى آخرت همسایه نیاى ارجمندش، پیامبر خدا خواهد بود. فرودگاه این سوره مبارکه، مدینه منوره بوده است و سنگ بنای آن از 28 آیه، 534 واژه و 2376 حرف ساخته شده است. در اهمیت تلاوت این سوره همین بس که پیامبر رحمت گستر، هر شب پیش از آن که سر بر بالین خواب نهد، سور "مسبحات"(2) را تلاوت مىکرد و مىفرمود: انّ فیهن آیة افضل من الف آیة.(3) در این سوره، آیهاى است که از هزار آیه برتر است. سپهر دانش، حضرت باقر علیه السلام نیز در باره اش فرمود: من قرأ المسبحات کلّها قبل اَنْ ینام لم یمت حتى یُدرک القائم (ع)، و ان مات کان فى جوار رسول الله (ص)(4) کسى که مسبحات را(سوره هایی که با تسبیح خداوند آغاز می شود) تلاوت کند، جهان را بدرود نخواهد گفت تا اینکه فیض محضرحضرت مهدى (ع) را درک کند، و اگر درک نکرد در سراى آخرت همسایه نیاى ارجمندش، پیامبر خدا خواهد بود. سپرده گذاری با سود سرشار غرض سوره، تحریک و تشویق مؤمنان به انفاق در راه خداوند تعالی است. این انفاق را قرض دادن به خداوند نام گذاری کرده است . خداوندی که بهترین مطلوب است و هرگز خلف وعده نمی کند ، وعده داده آن را برایشان چند برابر می کند به آنها اجر کریم و کثیر عطا می کند. این انفاق علامت تقوا و ایمان به رسول خدا- صلی الله علیه وآله - ، و به دنبال آن مغفرت گناهان و آمدن رحمتی عظیم و نورانیتی ویژه است و ملحق شدن به صدیقین و شهدا در نزد پروردگار سبحان. در خلال آیات، معارف مربوط به مبدأ و معاد ، دعوت به تقوی ، اخلاص در ایمان و زهد و موعظه مطرح می گردد. سوره ی مبارکه، با تسبیح خداوند سبحان و ذکر اسماء حسنای او شروع می شود زیرا موضوع سوره ، انفاق است و این مقدمه، پروردگار را از هرگونه شائبه نقص و نیاز، مبّرا می سازد.(5) در روایتی دیگر آمده که: چون خداوند مىدانست که در آخر الزمان افرادى عمیق و ژرف اندیش پدید خواهند آمد سوره قل هو الله احد و آیاتى از این سوره را (از اول تا آیه 6) نازل کرد.(6) توصیف دنیا از زبان سوره ی مبارکه حدید «اعلموا أنّما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال الاولاد»(2) لعب، کاری منظم برای دستیابی به یک هدف خیالی مانند بازی کودکان است. لهو، چیزی است که انسان را از کار اصلی اش باز می دارد. زینت، اضافه کردن یک شیی مرغوب و زیبا به دیگری است تا آن دیگری را زیبا جلوه دهد. تفاخر، مباهات به حسب و نسب و تکاثر، کثرت طلبی در مال و فرزند است. حیات دنیا یک زندگی زودگذر ناپایدار و سرابی است باطل، که از این پنج خصلت خالی نیست لعب، لهو، زینت، تفاخر و تکاثر . این امور که همگی یا برخی مورد تمایل و علاقه انسانند، اموری هستند وهمی و سرابی و ناپایدار که برای انسان باقی نخواهند ماند و هیچ یک موجب کمال نفسانی یا خیر حقیقتی برای انسان نمی شوند.از شیخ بهایی -رحمه الله- نقل شده است : این پنج خصلت برحسب مراتب پنج گانه عمر انسان و مراحل زندگانی او ترتیب یافته اند. انسان در ابتدای عمر به بازی حرص دارد. در سنین نوجوانی به لهو و در جوانی به زینتها از جمله لباس فاخر ، مرکب سواری ارزشمند ، خانه های مجلل و حسن و جمال . در میانسالی مشغول به فخر فروشی به حسب و نسب و در کهنسالی به مال و ولد. در روایتی دیگر آمده که: چون خداوند مىدانست که در آخر الزمان افرادى عمیق و ژرف اندیش پدید خواهند آمد سوره قل هو الله احد و آیاتى از این سوره را (از اول تا آیه 6) نازل کرد. «کمثل غیثٍ اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرّاً ثم یکون حطاماً»مثل حیات دنیا در شادیهای نشاط آورش مانند بارانی است که کشاورز را شگفت زده کرده و زمین را سرسبز می کند. کشت او رشد کرده، به زما ن درو نزدیک می شود اما خشک شده و باد آن را با خود می برد و هیچ محصولی به جای نمی ماند. درخت دنیا برای احدی میوه نمی دهد.«و ماالحیوة الدنیا إلاّ متاع الغرور» دنیا فقط کالای غرور و فریب است. پینوشتها__________ 1. مرآة الانوار، ص 124. 2. مسبحات سورههایى است که با "سبح" یا "یسبّح" آغاز می شود و آن 6 سوره است:1- سوره حدید 2- سوره حشر 3- سوره صف 4- سوره جمعه 5- سوره تغابن 6- سوره سبّح باسم ربّک الاعلى. 3. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج24، ص: 195 4. همان 5. المیزان، ج 19 ص ص150-151 6. همان،ص 168 7. حدید:57/20 8. المیزان ج 19ص170-171
همه ادیان آسمانی و غیر آسمانی معتقدند که در پایان جهان موعودی خواهد آمد که به ظلم و ستم پایان میدهد و بشر را به سوی سعادت رهنمون میشود. این موجود موعود در هر یک از ادیان نامی دارد و آمدنش پیشگویی شده است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛ «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که به رایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند».1 مواردی که در این آیه از جانب خدا به انسانهای صالح که اعمال شایسته انجام دادهاند، وعده داده شده این امور سهگانه است: استخلاف فی الارض؛ تمکین دین؛ تبدیل خوف به امنیت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «خواهد آمد روزی که عهد ذلت و خواری ظالمان و منافقان و ملحدان است و روز عزت و رفعت و عبادت و بندگی مؤمنان و آن روز، روز ظهور مهدی است که از تمام مراتب دین چیزی نباشد که نداند و یا داند و نفرماید».2 از امام محمد باقر علیه السلام در تفسیر این آیه آمده است که فرمود: «این آیه اشاره به قیام قائم است».3
قرآن قرآن کریم که مهمترین منبع اسلامی است، در این زمینه یک بحث کلی و اصولی دارد، بدون اینکه وارد جزئیات بشود؛ یعنی خبر از تحقق یک حکومت عدل جهانی در سایه ایمان میدهد.
ما حضرت علی علیه السلام را دوست داریم. سخنان او را هم که مانند دانه های مروارید به رشته ای زیبا در آمده بر گردن بلند بالای اندیشه و فکرمان می آویزیم. این آویز زمانی جلوه گر و تلالو فزونتری می یابد که نور عمل بر آن بتابد. آنگاه این درهای سفید، هزار رنگ زیبای الهی از جمال و جلال را باز می تاباند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به ما در طول بیست و سه سال آموخت علی معیار حق است که عَلیٌ مع الحق و الحق مع علی یدور حیث مادار . علی علیه السلام همراه با حق است و حق نیز همراه با علی علیه السلام است و این حق استکه همواره مریدانه به دور علی علیه السلام می گردد. پس هر که را علی علیه السلام بستاید، حقیقتا ستوده الهی است و هر آن را که براند، مغضوب و ملعون اله. او در کلام خویش بارها امام علی علیه السلام سال ها و بارها آخرین صبح تاریخ بشریت را نوید داده اند و دریا دریا موج امید به پا کرده اند. نهج البلاغه بخشی از این پرده ی آخر را در خود دارد. با امید به دستگیری (باب العلم) که لقب عطا شده از سوی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به امیر مومنان علیه السلام است. از این هفته مبارک در درس نامه انتظار به معرفی خطبه ها و کلام حضرت علی علیه السلام می پردازیم که تصویر آخر الزمان با قلم کلام علوی بر لوح جان پاک شما مشتاقان منتظر امام منتظر ترسیم می گردد. انشاء الله
رسول خدا(ص) فرمود:زمانى بیاید که چهره هاى مردم چهره آدمیان ودل هاشان دل هاى شیاطین باشد، بسان گرگ درنده خونخوار باشند، از منکرات اجتناب نکنند.اگر در جمع آن ها باشى بدنامت کنند وچون با آن ها سخن گویى به تو دروغ گویند وچون از آن ها جدا شوى غیبتت کنند. سنت در میان آن ها بدعت وبدعت به نزدشان سنت بود، محترمتان نزد آن ها موهون،و موهونان محترم باشند. مؤمن نزد آن ها خوار و فاسق ارجمند بود.کودکان شان گستاخ وبى ادب و زنان شان بى شرم وپیرانشان امر به معروف ونهى از منکر نکنند.پناه بردن به آن ها خوارى واعتماد به آن ها ذلت ودرخواست مال از آن ها بیچارگى وننگ باشد. در آن هنگام خداوند باران به موقع به آن ها نبارد و در غیر موسم خود ببارد وبدانشان را بر آنان چیره سازدکه به بدترین وجهى آن ها را آزار دهند، پسرانشان را بکشند وزنانشان را زنده دارند، در آن حال هر چه نیکان دعاکنند به اجابت نرسد. زمانى بر مردم بیاید که شکم هاشان خداى شان بود هر چه خواهد از حلال وحرام به آن بدهند و زنانشان قبله شان باشد که تمام توجه شان به آن ها بود( وپولشان دینشان )که آن را در حد پرستش دوست دارند و شرف وعزت خویش را درتجملات و امتعه دنیا دانند، از ایمان جز نامى واز اسلام جز آثارى واز قرآن جز درسى بیش نماند. مساجدشان از حیث ساختمان آباد و دل هاشان از هدایت تهى وویران، علماشان بدترین خلق خدا در روى زمین باشند.در آن هنگام خداوند آن ها را به سه بلیه دچار سازد: جور سلطان وخشکسالى وظلم وستم حکام وزمامداران.اصحاب از سخنان حضرت به شگفت آمده عرض کردند: مگر آن ها بت مى پرستند فرمود:آرى،پول نزد آن ها چون بت مورد پرستش باشد. زمانى بیاید که دیندارى به نگهدارى آتش درکف دست بماند.زمانى بر امتم بیاید که زمامدارانشان به شیوه جباران وستمگران عمل کنند وعلماى شان طمعکار وکم پرهیز، وپارسایان شان متظاهر، و بازرگانان رباخوار و فریبکار، وزنان شان خود را براى نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آن ها چیره گردند وهر چه دعاکنند به اجابت نرسد . زمانى بر مردم بیایدکه اخلاق انسانى از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکى را بشنوى، به از آن بودکه وى را ببینى ویا او را ببینى به از آن باشدکه او را بیازمایى وچون او را بیازمایى حالاتى زشت و ناروا در او مشاهده کنى.دین شان پول،و هم و غمشان شکم و قبله شان زنان شان باشد. براى رسیدن به گرده نانى کرنش کنند وبراى درهمى به خاک افتند. پریشان و سرگردان باشند، نه خود را در پناه اسلام دانند ونه به کیش نصارى زندگى کنند(1)امیرالمؤمنین (ع) فرمود:زمانى بر مردم فرا رسد که مقرب نباشد جز سخن چین، وجالب شمرده نشود جز فاجر، وتحقیر نگردد جز افراد با انصاف. در آن زمان دستگیرى مستمندان زیان بشمار آید، وصله رحم لطف وبزرگوارى محسوب شود، وعیادت بیمار، وسیله برترى جویى بر مردم باشد.در آن زمان حکومت به مشورت با زنان وفرمانروایى کودکان وتدبیر خواجه سرایان برگزار شود. (2) ا.بحار الانوار ج 103 ص 82 و 22 و 74. 2. نهج البلاغه حکمت 102.
یأتى زمان، سیأتى زمان.عنوانى معروف درکتب حدیث است که روایات بسیارى تحت این عنوان مبنى بر پیشگوئى از وقایع و حوادث ویا ملاحم وفتن ذکر شده است. اینک شمارى از آن ها را می آوریم.