اعتقاد به رجعت یکی از عقاید مسلم و تردید ناپذیر شیعه است، که بر اساس آیات قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام استوار میباشد.
باری، خداوند منان بر طبق حکمت بالغه اش، مقرر فرموده که به هنگام پیاده شدن احکام الهی واستقرار یافتن حکومت واحد جهانی، چشم انتظاران آن روزگار مسعود باز گردند واز برکات بی پایان دولت کریمه خاندان وحی برخوردار شوند.
هنگامی که مؤمنان خالص برای مشاهده الطاف حق، ودرک لذت زندگی در پناه دولت حق باز میگردند، ستمگران و ملحدان نیز باز میگردند، تا پیش از آخرت قسمتی از واکنش اعمال خود را ببینند و مایه سرور و تشفی خاطر ستمدیدگان گردد.
فرمان رجعت همانند فرمان ظهور، از طرف خداوند قادر متعال صادر میشود، و جمعی از بندگان خالص خداوند، که سالها و احیانا قرنها پیش از آنان دیده از جهان فرو بستهاند، باز میگردند و تجلی قدرت خداوند را در دولت کریمه امام مهدی (علیه السلام) میبینند.
آیات بی شماری از قرآن کریم، توسط پیشوایان معصوم - علیهم السلام - به عنوان آیات رجعت مطرح شده، که از بررسی آنها وقوع رجعت در میان پیشینیان وامکان آن در آینده به روشنی اثبات میگردد. در اینجا به چند نمونه از آیاتی اشاره میکنیم، که در احادیث اهل بیت عصمت وطهارت به رجعت گروهی از مؤمنان و مشرکان خالص بعد از ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) تفسیر شده است:
1- "ولئن قتلتم فی سبیل الله..."(سوره آل عمران، آیه 157)
اگر در راه خدا کشته شوید، و یا بمیرید، رحمت و مغفرت خدا بهتر است از آنچه گرد میآورید.
امام باقر (علیه السلام) در پیرامون این آیه از جابر پرسید: ای جابر! آیا میدانی که معنای (سبیل الله) چیست؟
جابر گفت: نه به خدا سوگند، جز اینکه از شما بشنوم. فرمود: (سبیل الله) راه علی و اولاد علی است. هر کس با ولایت وی کشته شود، در راه خدا کشته شده است. و هر کس با ولایت او بمیرد، در راه خدا مرده است.
هیچ مؤمنی از این امت نیست جز اینکه برای او قتل و مرگی هست، هر کدام از آنها کشته شود یک بار دیگر بر می گردد تا بمیرد، و هر کدام از آنها بمیرد، برمی گردد تا کشته شود).(1)
وامام رضا (علیه السلام) نیز در این رابطه فرموده است: (هر مؤمنی در بستر بمیرد در رجعت کشته میشود، و هر مؤمنی کشته شود، در رجعت در بستر خود میمیرد).(2)
2- (ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم به ان لهم الجنه، یقاتلون...). سوره توبه، آیه 111
خداوند از مؤمنان جانها و مالهایشان را خریداری کرد و در برابر، بهشت را از آن آنها ساخت، آنها در راه خدا کارزار کنند و بکشند و کشته شوند. وعده حق خدا در تورات و انجیل و قرآن است. چه کسی از خداوند، به وعده خود وفادارتر است؟ بشارت باد بر شما با این معاملهای که با خدا کردید، واین رستگاری بزرگ است.
زراره بن اعین گوید: دوست داشتم از امام باقر (علیه السلام) در مورد (رجعت) سؤال کنم، ولی نمیخواستم به طور مستقیم بپرسم، از این رو پرسش خود را چنین مطرح کردم: جانم به فدایت، به من خبر ده از کسی که کشته میشود، آیا او مرده است؟ فرمود: نه، مرگ مرگ است و قتل قتل. گفتم: بالاخره کسی که کشته میشود میمیرد.
حضرت فرمود: ای زراره! گفتار خدا حق است که میان مرگ و قتل فرق میگذارد و می فرماید: (اگر بمیرد و کشته شود) (سوره آل عمران، آیه 144)
و در جای دیگری میفرماید: (اگر بمیرد واگر کشته شوید، به سوی خداوند باز میگردید). (سوره آل عمران، آیه 158)
و میفرماید: (خداوند از مؤمنان جان ومالشان را در برابر بهشت خریداری کرده است). (سوره توبه، آیه 111)
عرض کردم: خدای تبارک و تعالی میفرماید: (هر کس طعم مرگ را خواهد چشید).( سوره انبیاء، آیه 35)
آیا کسی که کشته میشود طعم مرگ را نمیچشد؟ فرمود: (کسی که با شمشیر کشته میشود، همانند کسی نیست که در بستر بمیرد. کسی که کشته میشود به ناگزیر باید برگردد تا طعم مرگ را بچشد).(3)
آیات بسیار دیگری وجود دارد که برای آگاهی بیشتر، به کتابهای مربوط به رجعت مراجعه شود.
اینک با آیاتی از قرآن کریم آشنا میشویم که وقوع رجعت را در میان امتهای پیشین اثبات میکند. هنگامی که وقوع رجعت در میان امتهای پیشین ثابت شود، اثبات امکان و لزوم وقوع آن در امت اسلامی نیز ثابت میشود، زیرا بهترین دلیل بر امکان چیزی وقوع آن است.
1- (ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون).( سوره بقره، آیه 56)
آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا شاید سپاسگزار باشید.
این آیه در مورد هفتاد نفر از برگزیدگان قوم حضرت موسی (علیه السلام) است که حضرت موسی آن را از میان قوم خود برگزید وبا خود به طور سینا برد تا بر جریان مکالمهاش با خدا وگرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند، ودر نتیجه بنی اسرائیل صدور الواح را از جانب خدا تکذیب نکنند. چون به (طور) رسیدند ومکالمه حضرت موسی را با خدا مشاهده کردند گفتند: (ای موسی، ما به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خداوند را آشکارا به ما بنمایانی). هر چه حضرت موسی آنها را از این خواسته جاهلانه منع نمود، آنها بر خواهش خود اصرار ورزیدند تا سرانجام صاعقه آمد وهمه آنها را نابود کرد. حضرت موسی عرضه داشت: بار پروردگارا! اگر این هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوی قوم خود بروم؟ آنها مرا به قتل اینها متهم خواهند کرد. خداوند بر او منت نهاد وآنها را زنده کرد وهمراه حضرت موسی به سوی خانه وکاشانه خود بازگشتند.
در مورد سرگذشت این هفتاد نفر هیچ اختلافی نیست، و صریح قرآن است که آنها بر اثر صاعقه جان سپردند، و به درخواست حضرت موسی از نو زنده شدند، که معنای (رجعت) چیزی جز زنده شدن پس از مرگ نیست. چنانکه امیر المؤمنین (علیه السلام) نیز در روایتی به استناد آیات، در مورد مسئله رجعت استدلال نمودهاند.(4)
2- (واذ قتلتم نفسا فادارتم فیها و الله مخرج ما کنتم ...).( سوره بقره، آیات 72 و73)
(به یاد آورید هنگامی را که فردی را به قتل رساندید. سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختید، وخداوند آنچه را که مخفی میکردید آشکار میسازد. پس گفتیم که قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند) خداوند این گونه مردگان را زنده میکند و آیات خود را به شما نشان میدهد، شاید عقل خود را به کار برید).
این آیات پیرامون حادثه قتلی است که در بنی اسرائیل روی داد و به امر خدا گاوی ذبح گردید و قسمتی از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرفی کرد. (5)
از امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت شده که شخص مقتول 60 سال داشت، هنگامی که به اذن خدا زنده شد، خدای متعال 70 سال دیگر به او عمر داد و 130 سال عمر نمود. و تا پایان عمر از نشاط و تندرستی و سلامتی حواس برخوردار بود.(6)
و نیز داستان معروف اصحاب کهف که در قرآن آمده دلالت بر همین امر دارد. در دعاها وزیارات مأثوره نیز (رجعت) بیان شده است که از جمله آنها این فراز از زیارت جامعه کبیره است:
(معترف بکم مؤمن بایابکم، مصدق برجعتکم منتظر لامرکم مرتقب لدولتکم).(7)
(به شما ایمان دارم، بازگشت شما را باور دارم، رجعت شما را تصدیق میکنم، امر شما را انتظار میکشم، دولت شما را چشم به راهم).(8)
بیش از صد کتاب پیرامون رجعت (کتاب مستقل یا بخشی از یک کتاب) از علما ودانشمندان شیعه نوشته شده است که اهمیت مساله رجعت در نظر شیعه را نشان میدهد.
پی نوشتها:
1.تفسیر عیاشی، ج 1، ص 202.
2.بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 53، ص 66.
3.تفسیر عیاشی، ج 2، ص 112.
4.تفسیر صافی، کاشانی، ج 4، ص 77.
5.تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 1، ص 204.
6.تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج 1، ص 129
7. بلدالامین، کفعمی، ص 301.
8.اقتباس از کتاب (رجعت) تالیف محمد خادمی شیرازی.
یکى از مباحث مهم اعتقادى شیعه، «رجعت»است. برخى این اعتقاد را جزء اعتقادات ضرورى شیعه دانسته، منکرین آن را از دایره تشیع بیرون دانستهاند؛ ولى عدهاى نیز هستند که آن را جزء ضروریات مذهب شیعه ندانستهاند؛ گرچه روایات فراوانى نظر نخست را تأیید کرده است. رجـعـت یـکی از مسائل پیچیده مربوط به دوران ظهور حضرت مهدی (عج) است،بر اساس این عـقـیـده گروهی از مومنین به این جهان بازمی گردند تا ظهور دولت حق را مشاهده کنند و از شـکـوفـایـی آن لذت ببرند، و نیز گروهی از منافقین بازگردانده می شوند تا کیفر دنیوی اعمال ناشایست خویش را بچشند. و روشن است که انبیا و ائمه علیهمالسلام به عنوان اشرف مؤمنان محض در بین رجعت کنندگان خواهند بود. دانشمند معاصر شیعى، علامه مظفر در این باره مىگوید:
«عقیده شیعه در رجعت، بر اساس پیروى از اهل بیتعلیهمالسلام چنین است: خداوند عدهاى از کسانى را که در گذشته از دنیا رفتهاند، به همان اندام و صورتى که داشتهاند، زنده کرده و به دنیا برمى گرداند. به برخى از آنان عزت مىدهد وپارهاى را ذلیل و خوار خواهد کرد و حقوق حق پرستان را از باطل پرستان مىگیرد و داد ستمدیدگان را از ستمگران مىستاند و این جریان یکى از رویدادهایى است که پس از قیام مهدى آل محمد به وجود مىآید. کسانى که پس از مردن به این جهان باز مىگردند یا از ایمان بالا برخوردارند یا افرادى در نهایت درجه فساد و آن گاه دوباره مىمیرند». (محمدرضا مظفر، عقاید الامامیه، ترجمه علیرضا مسجدجامعى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ص294.)
ادلهی رجعت شامل عقل، قرآن ، روایات و اجماع علمای شیعه به طور مفصل در جای خود بحث شده است که برای اثبات رجعت کافی است و روایات آن به حدی زیاد است و مورد وثوق است که هیچ شکی در این مورد باقی نمیگذارد و موجب اعتقاد به آن میشود.
بنابراین روایاتی که دربارهی رجعت و بازگشت عدهای از پیامبران و امامان (علیهم السلام) به زمین و حکمرانی آنان بعد از مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفته و نیز آنجه را که در آیات متعدد تفسیر به رجعت شده است ، به این معناست که بعد از حکومت حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یازده امام دیگر به دنیا باز گشته و حکومت میکنند. برخی روایات میگوید رجعت پیامبر (صلوات الله علیه وآله) بعد از رجعت امامان میباشد و نیز در روایات اولین کسی که از معصومین به دنیا باز میگردد امام حسین (علیه السلام) است و امام صادق (علیه السلام) میفرماید: نخستین کسی که به دنیا باز میگردد حسین بن علی (علیه السلام) است و آنقدر حکومت میکند که در اثر پیری موی ابروانش به روی چشمهایشان فرو میافتد.
از روایاتى که به صورت پراکنده به زمان رجعت اشاره کردهاند این نتیجه حاصل مىشود که رجعت از هنگام ظهور حضرت مهدى (عج) آغاز شده تا قبل از قیامت و رستاخیز کبرى ادامه خواهد داشت. امام باقرعلیهالسلام مىفرماید: «ایام الله عزو جل ثلاثة یوم یقوم القائم و یوم الکرة و یوم القیامة؛13 روزهاى خدا سه تاست؛ روزى که قائم(عج) قیام مىکند و روز رجعت و روز قیامت.
بنابراین با ظهور امام زمان حکومت عدل تا روز قیامت ادامه مییابد.
نیمه شعبان، روز شکوهمندی برای شیعیان و البته برای تمام بشریتی است که عاشقانه آن روز بزرگ (ظهور آخرین منجی) را انتظار میکشند. همشهری جمعه در این شماره با پرداختن به این موضوع، در حد توان و وسع خود تلاش کرده است تا به ضرورتهای انتظار بپردازد و دغدغهها وآسیبهای احتمالی را در این مسیر بازگو کند.
روزها را به امید آن که نگاهت فردا بر پهنای آسمان درخشیدن گیرد به شبهایم گره میزنم و دست بر دعا انتظار فردایی را میکشم که از حریم امن خویش درآیی و دلدادگان دیرینهات را با آب زلال مهربانیات سیراب کنی.
هر شب که ماه بر آسمان میافتد، غمی دلگیرتر از همیشه تمام وجود عاشقانت را میگیرد و امید دیدنت باز حماسه شاعرانه میآفریند و شعر هجران به شعر انتظار تبدیل میشود و شاعر چشمهایت در لابلای ابیات ترکخوردهاش به دنبال خودت میگردد.شاعران انتظار در غم هجرانت غزلها را جامه امید میپوشند و الهههای شعرشان هر لحظه به امید وصالی بزرگ، در آسمان آبی دلدادگی به رقص درمیآیند.
راستی تو از طلوع کدامین خورشید جمعه سر بر خواهی آورد و از میانه کدامین آدینه دست مرا خواهی گرفت. من قرنهاست که انتظارت را میکشم. بیآن که دیده باشمات، از تو خاطرهها دارم و بی آن که دستهایت را گرفته باشم، دستهایم بوی تو را میدهند. تو را نادیدن ما اگر غم نباشد مرا نادیدنت تنها غمم هست.
حکایت من را از زبان تمام عاشقانی بپرس که با امید دیدارت راه دیار دیگر را در پیش گرفتند و عاشقانهشان را به سوی سرزمین دیگری روانه کردند. این حکایت من و تمام آنهایی است که روز و شب را با نامت پیوند میزنیم و لحظهها را میشماریم تا شاید به آدینه موعود برسیم.
راهها در تمام قرنها به نام تو خود را در پهنه زمین میکشند و تا آنجا میروند تا نامی و نشانی از تو بیابند. تو نشانی تمام زخمهای کهنهای هستی که شیعه در تار و پود تاریخش جا داده است. تو نشانی تمام لبخندهای فردای منی. راستی که لبخند تو جاودانگی است و حیات دوبارهای که بشر را به سوی یک آرمانشهر رهنمون خواهد کرد. و من به آن آینده روشن دل بستهام. آیندهای که همگان انتظارش را میکشند و آن را باور کردهاند.
تو در دین من و ایمان منی و در لابلای تمام نوشتههای دینیام به تو میرسم. تو آینده روشن منی و گذری در آموزههای ادیان و مکاتب الهی و بشری گویای آن است که عموم متفکران، نهایت تاریخ را روشن و زیبا میدانند.
ترسیم این افق در هر یک از مکاتب با دیگران متفاوت است و حداقل تفاوت اجمال و تفصیل آنها در بیان کیفیت این افق برین است؛ به این معنا که هرچه از مکاتب قدیمی به سوی ادیان متأخر پیش میرویم، تبیینها دقیقتر و اشاره به امور جزیی بیشتر است و برعکس، هرچه به عقب برویم، با اشارات جزیی و پرابهام روبرو میشویم.
در این میان شاید هیچ آیینی به اندازه اسلام به شرح و توضیح این برهه زیبا و دلنشین نپرداخته است و در بین فرقههای اسلامی نیز گنجینه شیعه غنیترین است. یک شیعه همواره خود را منتظر میداند و معتقد است مدینه فاضله بشری زمانی محقق خواهد شد که عناصر اصلی سعادت بشری از عدالت، امنیت، رفاه، آزادی، رشد و پیشرفت علمی و تکنیکی، تعالی اخلاقی و معنوی و ... فراهم شود.
و بر این اساس در آرزوی حکومت مهدوی است. در این مسیر همواره چالشهای متعددی نیز وجود داشته و دارد و منتظران باید بیش از هر زمانی به این چالشها توجه داشته باشند. چالشی برای رسیدن به جامعه ایدهآل. همین جامعه ایدهآل معیارهای عینی و ملموسی دارد که آن را از دیگر جوامع متمایز خواهد کرد.
اذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور و امنت به السبل و اخرجت الارض برکاتها و ردّ کل حق الى اهله و لم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام و یعترفوا بالایمان.(1)
زمانى که حضرت حجة(عج) ظهور کند به عدالت حکم مى کند و کسى نمى تواند به دیگرى جور و ستم روا دارد و راه ها به وسیله او امن مى گردد زمین برکاتش را براى استفاده مردم خارج مى کند و امور را به دست اهلش مى سپارد و هیچ دینى غیر از اسلام باقى نمى ماند و همه به اسلام گرایش پیدا مى کنند.
در این حدیث هفت برنامه براى حضرت بیان شده است:
1 و 2- حکومت عادلانه و رفع ظلم و جور: « اذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور » نقطه مقابل عدل، ظلم است نه جور، و قسط نقطه مقابل جور است. فرق بین عدل و قسط این است که عدالت یعنى حقّ دیگرى گرفته نشود و قسط این است که بین افراد تبعیض نشود، پس ظلم به نفع خویشتن گرفتن و جور حقّ کسى را به دیگرى دادن است. به عنوان مثال، یک وقت خانه زید را براى خودم مى گیرم، که این ظلم است و یک وقت خانه او را مى گیرم و به دیگرى مى دهم که این جور است. نقطه مقابل این است که خانه زید را نمى گیرم براى خودم که این عدل است و اگر به کسى هم ندهم این قسط است، پس قسط عدم تبعیض و عدل عدم ظلم است.
3- امنیت راه ها: « و امنت به السبل » راه ها به وسیله او امن مى شود.
4- شکوفایى طبیعت: « و اخرجت الارض برکاتها » زمین برکاتش را خارج مى کند چه برکات کشاورزى و چه معادن و چه نیروهاى دیگرى که براى ما مخفى است.
5- سپردن امور به اهل خبره: « و رُدّ کلّ حقّ الى اهله » کارها را به اهلش مى سپارند به خلاف زمان ما که بسیارى از کارها به دست نااهلان است چرا که رابطه ها بر ضابطه ها مقدّم شده است.
6- حاکمیّت دین اسلام: « ولم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام » هیچ دینى باقى نمى ماند و همه ادیان دین واحد مى شوند و آن همانا اسلام است.
7- گرایش قلبى به اسلام: « و یعترفوا بالایمان » که دو معنى دارد ممکن است یا اشاره به این باشد که همه تابع مکتب اهل بیت مى شوند و یا اشاره به این باشد که علاوه بر این که در ظاهر ایمان دارند در باطن هم مؤمن هستند.
فرق بین ایمان و اسلام در روایات آمده است، بعضى از روایات مى گویند اسلام آن چیزى است که اگر شخص آن را اظهار بدارد جانش محفوظ و ذبیحه اش حلال است و ایمان آن چیزى است که مایه نجات او در قیامت است. در بعضى از روایات داریم که اسلام مانند مسجدالحرام و ایمان مانند کعبه است. احتمال دارد که این عبارت اشاره به آیه اى باشد که مى فرماید: قالت الاعراب آمنّا...(2)
رئوس کارهایى که آن حضرت انجام مى دهد و از روایات استفاده مى شود در چهار محور خلاصه مى شود:
1- اصلاح عقائد: « ما على ظهر الارض بیت حجر و مدر الاّ ادخله الله کلمة الاسلام » (3)در تمام روى زمین خانه هاى سنگى براى ثروتمندان و خانه هاى گِلى فقرا و چادرها باقى نمى ماند جز این که کلمه «لا اله الاّ الله» در آنها خواهد بود و شرک برچیده خواهد شد.
2- تکامل عقول: جهش علمى و عقلانى پیدا مى شود مرحوم علاّمه مجلسى چنین مى فرمایند:(اذا قام قائمنا وضع یده على رئوس العباد (شاید منظور ایشان این باشد که مردم تحت تربیت او قرار مى گیرند) فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم (اندیشه ها و خردهاى آنها کامل مى شود.(4)
3- عدل و داد: در روایات متعدّد آمده است که یملأ الارض عدلا و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً.(5)
4- اصلاح اخلاق: از بین بردن مفاسد اخلاقى و زنده کردن ارزش هاى اسلامى که این را از روایات علائم آخرالزمان استفاده مى کنیم، روایاتى که مى گوید قبل از قیام قائم انحرافات اخلاقى مثل زنا، سرقت، رشوه خوارى، کم فروشى، شراب خوارى، خون بى گناهان را ریختن زیاد مى شود و معنایش این است که مهدى(عج) قیام مى کند تا اینها را از بین ببرد یعنى نظام ارزشى به طور کلّى مختل شده و حضرت مهدى(عج) نظام ارزشى را درست مى کند.
حضرت مهدى(عج) داراى لشکر و سپاه و اعوان و انصار است همچنان که در «زیارت آل یس» آمده است:
واجعلنى من شیعته و اتباعه و انصاره و یا در بعضى از روایات آمده است که: والمجاهدین بین یدیه، کسانى که مى خواهند از اعوان آن حضرت باشند باید در این چهار محور کار کنند و کسى که هیچ یک از این امور را ندارد و دعا کند که از اعوان او باشد، این دعا دور از اجابت است.
اللّهم اجعلنى من اعوانه و انصاره و اتباعه و شیعته و المجاهدین بین یدیه.
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 52، ص 338.
2- آیه 14، سوره حجرات.
3- تفسیر قرطبى، ج 12، ص 300.
4- بحارالانوار، ج 52، ص 328.
5- بحارالانوار، ج 14، ص 33.
وظایف منتظران نسبت به امام موعود(عج) زیاد است، توجه به این وظایف تا حدود زیادی میتواند امکان شناخت بیشتر از امامان را نیز فراهم کند.
انسان منتظر، پیوسته پیوند قلبی با امام زمان خود دارد . و هیچگاه این گوهر ارزنده را از دست نمیدهد. امام صادق(ع) فرمودند : « کسی که در زمان غیبت قائم علیه السلام بر ولایت ما ثابت و استوار بماند، خداوند به او پاداش هزار شهید عطا فرماید. » در حدیث دیگر آمده است که «بر امامت حضرت مهدی علیه السلام کسی استوار نمیماند مگر آن کس که یقین قوی و شناخت صحیح داشته باشد.»
باید پیوسته منتظر آن حضرت باشیم، و هر لحظه خود را برای آن واقعه عظیم و بیمانند آماده سازیم. خداوند متعال در قرآن، هدف از خلقت انسان را عبادت میداند و پیامبر اکرم در حدیثی معنای این آیه شریفه را بیان میفرمایند: «برترین عبادتها، انتظار فرج است.ِ»
پس انتظار ظهور، رسیدن به بالاترین عبادت و دستیابی به هدف خلقت است. در بیان اهمیت انتظار، امام صادق(ع) میفرمایند: «هرکسی دوست دارد از جمله یاران حضرت قائم علیه السلام باشد، باید در حالی انتظار کشد که پرهیزگاری و اخلاق نیکو داشته باشد.»
حضرت مهدی(عج) در پیامی به مردم فرمودهاند: «برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید، که گشایش شما همان است.» دعا برای تعجیل ظهور، نه تنها برای زود تر فرارسیدن آن روز تاریخی راحت انسانها و حاکمیت عدل در تمام جهان اثر دارد، بلکه وسیلهای برای حل مشکلات فردی و اجتماعی انسانها در زمان غیبت نیز خواهد بود.
به عبارت دیگر هرکس به حل مشکل خود میاندیشد، برای حل آن مشکل، کوتاهترین راه، دعا برای راحتی و آسایش آن امام موعود است که در نظر اهل معرفت، از جان آنها عزیزتر است. خدای مهربان، آنگاه که کسی را به یاد امام موعود و در حال دعا کردن برای آن بزرگوار ببیند، خواسته آن فرد منتظر را نیز بسیار بهتر از آنچه خودش خواسته است بر میآورد.
امام صادق(ع) در مورد دعای عهد ـ که بامداد هر روز خوانده میشود ـ فرمودند : «هرکس چهل روز این دعا را بخواند، از یاوران حضرت مهدی(عج) خواهد بود . و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدای تعالی او را زنده میسازد تا در زمان ظهور، در رکاب آن حضرت جهاد کند.»
در حدیث معتبر از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمودند : « هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناسد، به مرگ دوره جاهلیت ( مرگ کفر و نفاق ) از دنیا میرود. » این کلام جاودانه پیامبر یکی از وظایف مهم ما را به ما یاد آور میشود، وظیفهای که نوعاً از آن غفلت داریم . تردید نیست که شناخت امام عصر(عج) فقط به معنای دانستن نام ایشان، نام پدر و مادر و تاریخ تولد ایشان نیست وگرنه هر فرد کافر منافق میتواند این خصوصیات را یاد بگیرد .
هرکس به نوعی در جهت حل مشکلات مردم بکوشد قلب مبارک امام زمان(عج)را شاد کرده است . کمک به حل مشکلات مردم ـ به خصوص مشکلات کسانی که با حضرتش آشنا و به یاد ایشان هستند ـ نیازمند امکانات مالی فراوان نیست .
مشکلات مختلفی در زندگی انسانها پیش میآید که گاهی با کوچکترین قدمی حل میشود به ویژه در مورد مشکلات خویشاوندان که با احیای سنت حسنه صلهرحم، هم در جهت کاهش گرفتاریها کوشیدهایم، و هم قلب مبارک امام زمان(عج) را که ناظر و شاهد اعمال ما هستند، شاد کردهایم .زندگی آن گاه زیبا میشود که به نیت شاد کردن قلب مبارک آن حضرت ـ که قلب عالم است ـ شادی را در دلهای همه مردم، به ویژه دوست داران و منتظران آن حضرت وارد کنیم .
اهتمام به خدمت کردن آن حضرت و اقامه یاد ایشان در تمام ایام ـ به ویژه در ایام میلاد آن بزرگوار ـ از دیگر وظایف ما، به شمار میآید. هر کسی میتواند در حد امکانات خود، نام و یاد آن بزرگوار را ـ لااقل در محیط خانه و خانواده خود ـ زنده سازد. البته اگر بیش از آن نیز در وسع کسی باشد، باید نسبت به آن نیز اقدام کند .
برای بیان اهمیت اهتمام به خدمت به امام مهدی(عج) کافی است به حدیث شکوهمندی از حضرت امام صادق(ع)دقت کنیم که فرمودند : «اگر قائم علیه السلام را درک میکردم عمر خود را در خدمت به او صرف میکردم. »
در روزگار تراکم اشتغالات روزمره دنیوی گاهی این حقیقت از یاد میرود که ما بر سر سفره احسان حضرت مهدی(عج) نشستهایم و از یاد میبریم که میزبان گرامی ما این حق را به گردن ما دارد که به یاد او باشیم که یاد او خود گرهگشای مشکلات ما در دنیا و آخرت است.
به علاوه باید این امانت را که گذشتگان ما با خون دل خوردن به دست ما رساندهاند، ما نیز باید به نسل آینده منتقل کنیم و تربیت نسل مهدوی نسلی که به یاد امام زمان خود باشد اهتمامی ویژه میخواهد. این جهاد عظیم به امکانات فوقالعاده نیاز ندارد، هرکسی در برابر فرزندان خود، در این راه مسؤلیت دارد.
در تفسیر و تحلیل موضوع مهدویت، هر کس از زاویه دید و نگاه خود به یکسری از یافتهها میرسد. اما در این میان همواره آسیبهایی این تحلیلها را تهدید میکنند.
تفسیرها و برداشتهای نادرست از موضوع مهدویت راه را برا یجاد انحرافات جدید در این مسیر میگشاید. این نوشتار را که تحلیلی بر مهمترین آسیبهای احتمالی مهدویت است باهم میخوانیم.
تحلیل نادرست و ناقص از روایات به دریافت غیر صحیح مىانجامد.بعنوان مثال برداشت غلط از مفهوم «انتظار» سبب شده است که بعضى گمان کنند چون اصلاح جهان از فسادها به دست امام عصر(عج) خواهد بود ما در برابر تباهىها و ناهنجارىها هیچ وظیفهاى نداریم و بلکه ممکن است گفته شود که براى نزدیک شدن ظهور امام مهدى(عج) باید براى ترویج بدىها و زشتىها در جامعه اقدام کنیم!!
این اندیشه نادرست در مقابل دیدگاه قرآن و اهل بیت(ع) است که امر به معروف و نهى از منکر را از وظایف حتمى هر مسلمان مىداند. یکی دیگر از برداشتهاى غلط در فرهنگ مهدویت، نشان دادن چهره خشونتآمیز از امام مهدى(عج) است.
بر خلاف تصوّر بعضى افراد که مىاندیشند امام مهدى(عج) با شمشیر عدالت، دریایى از خون به راه مىاندازد و بسیارى را از دم تیغ عبور مىدهد؛ امام عصر(عج) مظهر رأفت و رحمت پروردگار است و مانند پیامبر بزرگوار اسلام(ص) ابتدا همگان را با بیان روشن و دلائل آشکار به اسلام و قرآن مىخواند و اکثر مردم دعوت آن حضرت را پاسخ مىدهند و به او مىپیوندند. بنابراین امام(عج) تنها با مخالفان سرسخت که آگاهانه از پذیرفتن حق سرباز مىزنند و جز زبان شمشیر نمىفهمند با سلاح برخورد مىکند.
استعجال به معنى عجله کردن و خواستن چیزى قبل از رسیدن وقت آن و تحقّق زمینههاى لازم براى آنست. انسانهاى عجول به خاطر ضعف نفس و کم ظرفیّت بودن، متانت و سکون و آرامش خود را از دست مىدهند و بدون در نظر گرفتن شرایء خواهان تحقّق پدیدهها هستند.
در فرهنگ ناب مهدویّت و در برخورد با مسئله انتظار امام غایب، انسانِ منتظر، پیوسته در طلب ظهور بوده و با تمام وجود و اشتیاق خواستار ظهور است و براى تعجیل امر فرج دعا مىکند ولى هرگز عجله نمىکند و هر چه غیبت به درازا کشد و انتظار طولانى شود. باز هم صبر و شکیبایى را از کف نمىدهد بلکه علیرغم شوق فراوان به ظهور، در برابر اراده پروردگار و خواست او کمال تسلیم را از خود نشان مىدهد و براى تحقّق همه زمینههاى لازم براى ظهور مىکوشد و بردبارى مىکند.
یکی دیگراز آسیبهاى فرهنگ مهدویّت آن است که بعضى به دنبال تعیین زمان براى ظهور هستند. در حالى که زمان ظهور بر مردم مخفى است و در روایات پیشوایان دینى از تعیین وقت براى ظهور به شدت نهى شده است و وقت گذاران دروغگو شمرده شدهاند.از امام باقر(ع) سؤال شد، آیا براى ظهور وقت (معینى) است؟ فرمود:آنها که براى ظهور تعیین وقت مىکنند دروغ مىگویند. (و سه بار این جمله را تکرار کردند.)
در روایات فراوان نشانههایى براى ظهور امام مهدى(عج) بیان شده است امّا کیفیت دقیق و خصوصیات آنها روشن نیست و این بسترى براى تحلیلها و تفسیرهاى شخصى و احتمالى گردیده است. هرازگاهى بعضى در پى تطبیق علائم ظهور بر پدیدههاى موجود بر مىآیند و بدینوسیله خبر از نزدیکى ظهور و احتمال قریبالوقوع بودن آن مىدهند.این جریان نیز از آسیب زنندگان به فرهنگ مهدویت هستند.
در فرهنگ ناب مهدوى معارف فراوانى است که پرداختن به آنها یک ضرورت شمرده مىشود و نقش اساسى در جهت آگاهى بخشى به شیعیان دارد و براى ترسیم نحوه عملکرد آنها در زمان غیبت بسیار مهم است.
گاهى افراد و مجموعهها در قالب گفتار و مقالهها و نشریّات و حتى کنفرانسها به بحثهایى روى مىآورند که هیچ ضرورتى براى طرح آنها احساس نمىشود و بلکه گاهى سبب ایجاد شبههها و سؤالات انحرافى در ذهن و اندیشه منتظران مىگردد.
براى نمونه پرداختن به بحث «ملاقات با امام زمان» و ترغیب و تشویق فراوان و به شکل افراطى نسبت به این موضوع، پیامدهاى ناگوارى دارد و سبب ناامیدى و گاهى انکار امام(عج) مىگردد. در حالى که آنچه در روایات بر آن تأکید شده است، حرکت در جهت رضایت امام مهدى(عج) و پیروى از آن حضرت در گفتار و کردار است و بنابراین آنچه مهم است تبیین وظایف منتظران، در عصر غیبت امام است تا اگر توفیق ملاقات با امام دست داد، در حالت رضایتمندى آن بزرگوار باشد.
پرداختن به مباحثى از قبیل ازدواج حضرت و یا وجود فرزند براى آن بزرگوار و یا محل زندگى حضرت و مانند آن نیز از نمونههاى بحثهاى غیر ضرورى است که بجاست جاى خود را به مباحث کاربردى و تأثیرگذار در مسیر زندگى منتظران بدهد. به همین دلیل گفتگو درباره شرایط و زمینههاى ظهور نیز بر بحث علائم ظهور مقدم است، زیرا آشنایى با شرایط ظهور مشتاقان امام را به حرکت در راستاى تحقق آن شرایط ترغیب مىکند.
در طول سالیان غیبت امام مهدى(عج) افرادى به دروغ ادعا کردهاند که با آن حضرت، ارتباط خاص دارند و یا از سوى آن بزرگوار، به مقام نیابت خاص رسیدهاند.امام زمان(عج) در آخرین نامه خود به نایب چهارم، تصریح کردند:تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهى رفت، کارهایت را سامان ده و درباره جانشینى از خود، به هیچ کس وصیتنکن که غیبت کامل فرا رسیده است... و در آینده بعضى از شیعیان من ادعاى مشاهده (و ارتباط با من) مىکنند.
آگاه باشید که هر کس قبل از خروج سفیانى و صیحه (آسمانى) ادّعاى مشاهده داشته باشد دروغگو است.بعضى از این دروغگویان پا را فراتر نهاده و پس از ادّعاى نیابت، مدّعى مهدویت شدهاند .
امام زمان(علیه السلام) از آن رو که وارث همه پیامبران عظیم الشّأن و اولیاى گران قدر الهى است، مجموعه اى کامل از صفات کمال و جمال را دارا است. او تجلّى بخش اخلاق عظیم پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و خصوصیات شگفت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مکارم و فضایل والاى فاطمه زهرا(علیها السلام) و فرزندان معصوم او است. اشاره به برخى از این ویژگى ها مى توانند مقدمه اى آگاهى بخش براى تبعیّت از او و همسویى با او باشد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره او فرمودند: «هو اکثرکم علماً»؛ «او دانشمندترین شمااست.» (1)
امام باقر(علیه السلام) فرمود: «دانایى به کتاب خداى عزّوجل و سنّت پیامبر او در قلب مهدى ما مى روید همچنانکه گیاهان به بهترین شکل از زمین مى رویند. پس هر کس او را دید بگوید: سلام بر شما اى اهل بیت رحمت و نبوّت و اى گنجینه علم و جاى گاه رسالت» (2)
امام رضا(علیه السلام) درباره او فرمود: «وَ ما لِباسُ الْقائِمَ اِلاَّ الْغَلیظُ، وَ ما طَعامُهُ اِلاَّ الْجَشَبُ»؛ «لباس قائم(علیه السلام) ما چیزى نیست جز پوشاکى خشن و غذاى او چیزى نیست جز طعامى خشک» (3)
امام باقر(علیه السلام) درباره حضرت مهدى(علیه السلام) فرمود: «یَعْدِلُ فى خَلْقِ الرَّحْمنِ، اَلْبِرِّ مِنْهُمْ وَالْفاجِرِ»؛ «او در بین مردم به عدالت رفتار مى کند چه نیکوکار باشند و چه بدکار.» (4)
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «او از من است، اسمش همانند اسم من است. خداوند مرا و آیین مرا به وسیله او حفظ مى کند. و او به سنت و روش من عمل مى کند.» (5)
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «مردى به نزد او مى آید و مى گوید: اى مهدى چیزى به من ببخش، عطایى بفرما. پس حضرت مهدى(علیه السلام)آن مقدار از مال را که او بتواند حمل کند در دامنش مى ریزد.» (6)
نمازهاى خاص و دعاهاى فراوانى که از ناحیه مقدّسه امام زمان(علیه السلام) رسیده است، همگى دلالت بر مداومت آن بزرگوار بر دعاها و عباداتى دارند که به یقین بالاترین نشانه بندگى و قوى ترین عامل در تقرّب به سوى خدا به شمار مى آیند.
اگر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) براى آمادگى یافتن جهت دریافت مسئولیت بزرگ رسالت، مأمور به اقامه نماز شب به صورت واجب مى شود، به این معنا است که کثرت بندگى و شدت اهتمام به نماز و دعا و عبادت، لازمه پذیرش مسئولیت هاى بزرگ است و از همین رو، قبول مسئولیت حاکمیت بخشیدن به توحید و عدالت در سراسر دنیا توسط امام زمان(علیه السلام)جز در سایه عبادت هاى همیشگى و دعاهاى پیوسته آن بزرگوار میسّر نیست.
رویارویى با همه مشرکان و مستکبران و به زانو درآوردن همه قدرت هاى طاغوتى دنیا، دلاورى بى نظیر و استوارى بى بدیل مى طلبد. کسى که همچون امام حسین(علیه السلام) مرد میدان رزم باشد و همانند امام على(علیه السلام) زره اش پشت نداشته باشد و همچون رسول الله در گرماگرم پیکارها رزمش مایه دل گرمى رزم آوران و حضور قاطعانه اش پشتوانه کفر ستیزان باشد.
استقامت و صبر هر انسان را باید با بررسى میزان بلاها و مقدار مشکلات وارده بر او، برآورد کرد. صبورترین و بردبارترین انسان هاى تاریخ چند سال در برابر سختى ها دوام آورده و چه اندازه بلاها و غم ها را تحمل کرده اند؟
به یقین محنت ها و بلاها و مصیبت هاى امام زمان(علیه السلام) در طول این همه قرن، هرگز قابل مقایسه با هیچ انسان دیگرى نیست; زیرا نه تنها کثرت بلاها و طول زمان ابتلائات است که صبر و استقامتى والا مى طلبد; بلکه نوع مسئولیت انسان هم در تعیین میزان استقامت و شکیبایى، تأثیرگذار است و حضرت مهدى(علیه السلام) امام زمان و حجت عالمیان و ولى همه مؤمنان و پدر و سرپرست همه شیعیان است.
پی نوشت ها:
1- غیبت نعمانى، منتخب الاثر، ص309.
2- کمال الدین، منتخب الاثر، ص309.
3- غیبت نعمایى، منتخب الاثر، ص307.
4- منتخب الاثر، ص310.
5- همان و غیبت نعمایى.
6- کنزالعمال، جلد 6، ص39; و ینابع الموده، ص431.
آداب و وظائف ما در عصر غیبت
ما در عصر غیبت، تکالیف و وظایفی داریم که عمل به آن، ارتباط ما را با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مستحکم می کند، آن گاه می توانیم از وجود نوارنی آن حضرت که در پس پرده غیبت قرار گرفته، بیشترین بهره را ببریم، نظر شما را به بخش مهمی از این وظایف سازنده جلب می کنیم:اهمیت انتظار فرج
از مهم ترین تکلیف ها و وظایف، انتظار فرج است، زیرا انتظار فرج از بزرگترین عبادات می باشد.(1)با توجه به این که معنای انتظار فرج، تنها انتظار و امید قلبی نیست، گرچه انتظار قلبی شاخه ای از انتظار فرج است، ولی به معنای عمل به خاطر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز می باشد، تا خداوند در ظهورش تعجیل فرماید. همان گونه که انتظار نسبت به کشاورز، آن است که زمین و سایر شؤون مربوط به زراعت را آماده سازد، و همان گونه که کسی که در انتظار مهمان است، بر او است که مقدمات کار را فراهم نماید، خود را برای پذیرایی از مهمان مهیّا کند، همین طور انتظار فرج به عمل و تهیّه مقدمات بستگی دارد.
بنابراین، بر ما لازم است که در عصر غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خود و جامعه خود را با عمل های شایسته، و امر به معروف و نهی ازمنکر آماده سازیم، و در انتظار دولت عدالت گستر او باشیم.
انتظار به این معنا در روایات اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است، در حدیث آمده، امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: (محبوب ترین کارها در پیشگاه خداوند متعال، انتظار فرج است) (2)
و امام صادق علیه السلام فرمود: (اَفْضَلُ اَعمالِ شِیعتنا اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛(3) بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است).
و حضرت امام رضا علیه السلام در وصف امامان علیهم السلام و شیعیانشان فرمود: (دین آنها تقوا، عفّت، تلاش و کوشش... و اصلاح و انتظار فرج در پرتو صبر و استقامت است). (4)
امیر مؤمنان علی علیه السلام روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (برترین عبادت ها، انتظار فرج است). (5)
امام رضا علیه السلام فرمود: پدرانم از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کردند که فرمود: (بهترین اعمال امّت من انتظار فرج از سوی خداوند متعال است). (6)
امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: (پاداش انتظار کِشنده امر ما، مانند پاداش کسی است که به خون خود در راه خدا، غوطه ور شود). (7)
امام صادق علیه السلام :
(کسی که در حال انتظار فرج ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بمیرد، مانند کسی است که در محضر قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف درخیمه آن حضرت است). سپس فرمود: (نه، بلکه، پاداش او همانند پاداش کسی است که با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی الله علیه وآله با دشمنان می جنگد)
از این احادیث چنین استفاده می شود که انتظار فرج با دشواری های بسیار روبرور می شود، از این رو که امر به معروف ونهی از منکر می کند در عصری که معروف، در میان مردم، منکر، و منکر معروف گشته است، در این صورت مانند کسی است که در خون خود در راه خدا، غلتیده است. اما شخص بی تفاوت و رفاه طلبی که به واجبات خود عمل نمی کند و هیچ گونه احساس مسئولیت نمی کند، آیا چنین کسی در خون خود می غلتد؟!
و در روایتی آمده؛ امام صادق علیه السلام به یکی از شاگردانش فرمود: (کسی که در حال انتظار فرج ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بمیرد، مانند کسی است که در محضر قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف درخیمه آن حضرت است). سپس فرمود: (نه، بلکه، پاداش او همانند پاداش کسی است که با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی الله علیه وآله با دشمنان می جنگد). (8)
گریه حضرت امام صادق بر غیبت امام مهدی
از سَدیر صیرفی روایت شده که گفت: من و مفضّل و ابوبصیر و اَبان بن تغلب به محضر مولایمان امام صادق علیه السلام شرفیاب شدیم، دیدیم آن حضرت لباس مویین خشن وساده پوشیده و روی خاک نشسته، وهمچون شخص سوگوار و عزیز از دست داده، با حالتی سوزان و جگر سوز گریه می کند، به طوری که اندوه جانکاه از چهره اش دیده می شد، وصورتش دگرگون شده بود، و اشک از اطراف چشمانش می ریخت، و در این حال می گفت:(ای آقای من، غیبت تو خواب را از من ربوده، بستر را برایم تنگ ساخته، روح و روانم را بی تاب و پر تنش نموده است؛ ای آقای من، غیبت تو مصیبت مرا، به فاجعه دردناکی تبدیل کرده، واین مصایب به مصیبت های گذشته یکی پس از دیگری، پیوسته که موجب هلاکت و نابودی من شده است، هر اشکی که از چشمانم می ریزد، و هر ناله ای که از سینه ام بر می خیزد، در مورد مصایب پی در پی گذشته، و بلاهای سابق انباشته شده، آن چنان زیاد و طاقت فرسا است که به دیدگانم آسیب می رسانند، و هر وقت که این اشک ها را می نگرم و این صدای ناله سینه ام را به خاطر مصیبت های جان سوز گذشته می شنوم، به یقین می نگرم که مصایب آینده بسی بزرگ تر و جانکاه تر از مصایب گذشته است. وسختی های آن، کمر شکن تر است، چرا که با خشم و اندوه تو آمیخته شده است).
سَدیر می گوید: از وحشت و ناراحتی، عقل از سرِما پرید، و بر اثر جزع وبی تابی، قلب های ما پـاره پـاره شد، به خاطر آن حالـت امـام صادق علیه السلام که بسیار هولناک و تکان دهنده و دردآلود بود، گمان بردیم که آن حضرت دچار حادثه بسیار تلخ وکوبنده، ناگوار و طاقت فرسا شده است، عرض کردیم: (ای فرزند بهترین مخلوقات، خداوند چشمانت را نگریاند، برای کدام حادثه آن قدرگریه کرده ای که اشک چشمانت تمام شده، وباران، اشک از دیدگانت جاری گشته است؟ وچه موضوعی این گونه شما را سوگمند و گریان و پریشان نموده است؟)
آتش بُغض امام آن چنان ترکید و شعله ور شد و ناله ای سوزناک سرداد و سفره دلش گشوده شد، و ترس و هراسش سخت گردید و در این حال فرمود: (وای بر شما، بامداد امروز به کتاب جفر نگاه کردم، و این کتابی است که علم به مرگ ها، بلاها، مصیبت ها و علم آنچه گذشته و آینـده تا روز قیامت خواهد آمد؛ در آن نوشته شـده است، که خداوند محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و امامان بعد از او را، به این کتاب، اختصاص داده است. من در این کتاب تأمّل کردم، ولادت قائم ما عجل الله تعالی فرجه الشریف و غیبت او، و طولانی شدن غیبتش و گرفتاری های مؤمنان در عصر غیبت، و پدیدار شدن شک و تردید در قلب های آنان بر اثر طولانی شدن غیبت، ومرتد شدن بسیاری از دین، و خروج آنها از اسلام، و بی تعهد شدن آنها به ولایت رامشاهده کردم، آن گونه که خداوند می فرماید:
"و هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویخته ایم". (سوره اسراء، آیه 13)
منظور از این طائر، ولایت ماست، وقتی که این همه ناگواری ها در ارتباط با غیبت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف را، در کتاب جفر مشاهده کردم، بی اختیار منقلب شده و قلبم سوخت و اندوه ها مرا فراگرفت.(9)
پی نوشت ها:
1. چنان که روایت شده؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: (اَفْضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛ بهترین اعمال امت من انتظار فرج است).
2. خصال شیخ صدوق، ص 616؛ بحار، ج 52، ص 123.
3. کمال الدین، ص 377.
4. عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص55، حدیث 20.
5. کمال الدین، ص 287، حدیث 6.
6. همان، ص644.
7. کمال الدین، ص 645.
8. همان، ص 338، حدیث 11؛ المحاسن البرقی، ص 174، حدیث 51.
9. کمال الدین، ص 354، بحارالانوار، ج 51، ص 219.
منبع:
امام مهدى جلوه جمال الهى،سید محمد حسینى شیرازى
انتقاد کنندگان میگویند: اگر «حسن بن علی» فرزند خود را به خاطر ترس از کشته شدن پنهان نگه داشته و هیچ گونه خبری از ولادت و زندگانی او برای مردم بیان نکرده است، مسلماً این امر باید به طریق اولی درباره امامان قبل از او انجام میگرفت. به علت اینکه اضطراب و ترسی که امامان شیعه از خلفای زمان خود داشتند و فشار و تهدیدی که از ناحیه آنان نسبت به شیعیان و امامانشان انجام میگرفت، به مراتب شدیدتر و هراس انگیزتر بود، بر خلاف زمان «حسن بن علی» و فرزندش که شیعیان در آن زمان به مراتب بیشتر و ثروتمندتر بودند.
این انتقاد نیز کاملاً بیاساس است؛ به خاطر اینکه آنچه «حسن بن علی» را وادار کرد که ولادت فرزندش و ادامه حیات او را مخفی داشته و حتی اجازه ذکر نام و اشاره از او را به شیعیان نداد، این بود که خلفا و پادشاهان زمان امامان پیشین میدانستند که آنان همواره از برخورد با زمامداران قدرت و خلافت و از دخالت در امور سلطنت پرهیز نموده و قیام مسلحانه علیه آنان را تجویز نمیکنند. و این مطلب را نیز به پیروان خود، تحت عنوان «لزوم تقیه» توصیه میکردند. حتی گاهی بعضی از خویشان خود را که به مبارزه مسلحانه علیه آنان دست میزدند شدیداً توبیخ کرده و عمل آنان را محکوم می نمودند و می گفتند: قیام مسلحانه تا هنگامی که چند قضیه واقع نشود جایز نیست:
اوّل: «رکود خورشید» هنگام ظهر.
دوّم: شنیدن «صدایی از آسمان» که نام «مرد مخصوصی» را اعلام کند.
سوّم: لشکری در بیداد به زمین فرو رود.
خداوند میدانست اگر امامان پیشین، ظاهر شوند از کشته شدن در امان خواهند بود، بر خلاف «مهدی» که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد
در این هنگام خواهد بود که آخرین پیشوای حق، قیام مسلحانه را آغاز میکند تا دولت های ستمگر و باطل پرور را نابود سازد. به همین خاطر خلفای آن زمان، اهمیت زیادی به وجود «امامان شیعه» و ظهور آنان و به کسانی که برای آنان تبلیغ میکردند، نمیدادند. و علاوه بر این، شیعیانی که هوای قیام مسلحانه در سر میپروراندند و یا به چنین دعوتی پاسخ مثبت میدادند، در آن روزگار بسیار اندک بودند.
اما پس از مرگ «حسن بن علی» طبق پیشگویی همان امامان پیشین، وجود کسانی که نبرد مسلحانه را تجویز نمیکردند، سپری گردید و زمان وجود کسی که این عمل را تجویز میکند و حتماً رهبری این کار را به عهده خواهد گرفت، فرارسید. و این امر موجب شد که جستجو، برای دستگیری و نابودی وی، شدیدتر گردید و تصور میکردند که اگر «فرزند حسن» را گرفته و نابود سازند، این قیام مهم و خطرناک را خنثی کرده و زمینه آن را از بین خواهند برد.(1)
وانگهی ما شیعیان، عقیده داریم که وضع داخلی و خارجی امامان راستین شیعه و خط دقیق حرکتهای مهم اجتماعی و سیاسی آنان، همواره با الهام و دستور مستقیم خداوند تعیین میشود.
بنابراین، هیچ بعید به نظر نمیرسد که خداوند میدانست اگر امامان پیشین، ظاهر شوند از کشته شدن در امان خواهند بود، بر خلاف «مهدی» که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد. اگر یکی از پدران، «مهدی» کشته میشد، حکمت و تدبیر الهی اقتضا میکرد که امام دیگری به جای او نصب گردد، ولی اگر «مهدی» کشته شود، مصلحت و تدبیر امور انسانها اقتضا نمیکرد که خداوند امام دیگری را به جای وی نصب نماید.
پی نوشت :
1 - درباره شدت فشار و اختناقی که در این زمان از «طرف خلفای عباسی» نسبت به شیعیان و خویشان «امام حسن علیه السلام» اعمال میگردید، وقایع عجیبی در تاریخ نقل کردهاند. از جمله «کلینی» در کتاب «کافی» نقل کرده است که «عبداللَّه بن سلیمان» وزیر خلیفه، تصمیم گرفت که همه وکلا و نمایندگان «حسن بن علی» و فرزندش «مهدی» رادستگیر کند.
خلیفه گفت: راه این کار بدین گونه میباشد که افراد ناشناسی را مأمور کنید تا به عنوان اینکه میخواهند وجوه اموال شرعی خود را به امام خود برسانند، به افراد مظنون نزدیک شوند. و افرادی که آنها را دریافت کنند، فوراً دستگیر نمایند.
از طرف دیگر «امام» به عموم وکلا و نمایندگان خود دستور داد که تا اجازه بعدی از هیچ فردی «وجوه شرعیه» دریافت نکنند و خود را در رابطه با ما معرفی ننمایند. و نمایندگان نیز از هیچ فردی وجوه شرعیه نمیپذیرفتند.
و نیز در «کافی» در «حالات مهدی» نقل میکند که از طرف «مهدی علیه السلام» به تمام شیعیان دستوری صادر شد که از این پس، به زیارت کربلا و قبرستان «قریش»، (قبرستان قریش جایی بود که اکثر شیعیان در آنجا دفن میشدند) نروند. و بلافاصله فرمانی از طرف خلیفه صادر شد: هر فردی که به زیارت این دو مکان برود، فوراً دستگیرش کنند.
«عثمان بن سعید» که یکی از نمایندگان مخصوص «مهدی» است؛ به «عبداللَّه بن جعفر حمیری» گفت: خانواده آن حضرت در سختی به سر میبرند و هیچ فردی جرأت نمیکند که به آنان کمکی کند و یا به آنان اظهار دوستی نماید (بحار، ج22، ص 94، چاپ کمپانی).
منبع:ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امام مهدی؛ ترجمه کتاب «المسائل العشر فی الغیبة»،شیخ مفید (رحمة الله علیه)
چه فایده و اثری بر وجود امامی که همواره در پنهانی به سر میبرد، بار خواهد بود و اساساً بشر چه احتیاجی به وجود رهبری دارد که نه تبلیغی برای اسلام انجام دهد و نه بتواند حدی از حدود اسلام را جاری کرده و نه حکمی از احکام آن را بیان نماید و نه گمراهی را راهنمایی کند و نه امر به معروف و نهی از منکری انجام دهد و نه امکان داشته باشد که در راه اسلام جهاد کند؟
انتقاد کنندگان میگویند: نقش «امام» در جامعه، حفظ و نگهداری شریعت اسلام و مواظبت کردن از احوال امت و جامعه اسلامی است. و اگر غیبت امام، به آنگونه که «امامیه» میگویند، ادامه پیدا کند و اقامه حدود و اجرای احکام و جهاد با دشمنان که باید به وسیله او انجام شود، همگی متوقف گردد و احتیاجی که موجب نصب او گردیده برآورده نگردد، بنابر این، وجود چنین امامی با عدمش مساوی خواهد بود.
این انتقاد نیز سست و بیپایه است، به خاطر اینکه:
اولاً: دعوت به حق و تبلیغ اسلام، منحصر به شخص امام نیست بلکه این وظیفه همه مسلمین و مؤمنین است، مگر نه این است که همواره، این شیعیانند که تبلیغ و ترویج مذهب و شناساندن راه صحیح را به مردم به عهده گرفته و انجام میدهند. امام شخصاً احتیاج به عهده گرفتن این کار را ندارد، همانگونه که ظهور و گسترش دعوت پیغمبران همواره به وسیله پیروان و مؤمنین به آنها بوده است. و به همین مقدار نیز عذر و بهانه افراد بر طرف شده و حجت بر آنان تمام میشود و آنان احتیاجی به تحمل سفر و از نزدیک به حضور امام رسیدن ندارند و پس از وفات آنان نیز تبلیغ و ترویج حق، به همین گونه انجام میپذیرد و اجرای حدود و احکام و جهاد با دشمنان نیز به عهده نمایندگان و فرماندهان آنان بوده و هرگز منحصر به شخص آنان نیست. به همین جهت، در زمان پیغمبران، نمایندگان و فرماندهان آنان این امور را بدون هیچ سستی و تأخیری انجام میدادند و هرگز نمیگفتند که باید خودشان شخصاً به این کارها بپردازند.
آنچه عقلاً بر خداوند واجب است، این مطلب میباشد که برای هدایت امت و حفظ قانون شریعت و تحصیل امنیت، امامی را نصب کند
از بیانات فوق، این مطلب به وضوح روشن شد که علت احتیاج به وجود امام این است که شریعت و قانون اسلام حفظ شده و به همان گونه که وظیفه آنان است تبلیغ گردد و اگر کسی و یا کسانی پیدا شوند که به این امور قیام کنند در این صورت امام حق دارد ساکت بماند و یا پنهان شود و هرگاه که همه امت بر ترک این عمل اتفاق کرده و کسی از آنان این کار را به عهده نگرفت و تمامشان از راه حق و قانون صحیح، منحرف شوند، قهراً امام حق ندارد که در پنهان بماند، بلکه باید ظاهر شده و این کارها را شخصاً انجام دهد. همین مطلب، فلسفه وجود امام را عقلاً تشکیل داده و وجوب نصب او را ثابت میکند.
ثانیاً
: آنچه عقلاً بر خداوند واجب است، این مطلب میباشد که برای هدایت امت و حفظ قانون شریعت و تحصیل امنیت، امامی را نصب کند. هنگامی که امت، راه ظلم و ستم را پیشه سازند و مانع انجام وظیفه او گردند و قصد نابودی او را کنند، در اینجا این تنها امت هستند که مانع ادامه انجام وظیفه او شده و موجب نهان شدن او گردیدهاند و هرگونه فسادی که از این امر تولید شود، خودشان مسئول آن خواهند بود، ولی اگر خداوند امام را بمیراند و یا او را نصب نکند و میراندن یا نصب نکردن امام، موجب فساد و هرج و مرج گردد، در این صورت مقصر و عامل اصلی در ایجاد فساد و هرج و مرج خداوند خواهد بود. پر واضح است که حق تعالی هرگز موجب فساد و هرج و مرج نمیشود.(1)1 . مرحوم «علاّمه حلی» در کتاب «کشف المراد» در بحث «وجوب نصب امام» پس از توضیح کلام «خواجه نصیرالدین طوسی» که فرموده: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا؛ یعنی وجود امام برای مردم لطف خداوند است و حکومت او بر جامعه لطف بهتری است برای آنان و اگر در این زمان امام شخصاً اداره امور جامعه را به دست نمیگیرد، این ما هستیم که موجب آن شدیم»، میگوید:
«تحقیق در این باره این است که فایده و ثمره نیکوی امامت در اجتماع بشری به چند چیز حاصل میشود:
اول اینکه: خداوند امام را به طور واضح نصب کند و امکان اداره صحیح امور مردم را به او بدهد، این کار را خداوند انجام داده است.
دوم اینکه: امام نیز حاضر به قبول منصب امامت گردیده و آماده انجام وظیفه خود بشود. این کار را نیز امام به نوبه خود انجام داده است.
سوم اینکه: مردم نیز به وظیفه خود نسبت به وی عمل کنند، به این معنا که فرمان او را بپذیرند و در اداره امور، او یاری دهند. این همان چیزی است که مردم آن را انجام ندادهاند. پس بنابر این، تنها امت بودهاند که از شامل شدن لطف خداوند نسبت به خود جلوگیری به عمل آوردهاند، نه خداوند و نه شخص امام». (کشف المراد، ص 285).
منبع:
ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امام مهدی؛ ترجمه کتاب «المسائل العشر فی الغیبة»، شیخ مفید (رحمة الله علیه)