منتظران ظهور
منتظران ظهور

منتظران ظهور

مهدویت

مهدی(عج) در تفاسیر اهل سنت

 مهدی(عج) در تفاسیر اهل سنت

 

- ایاتی از قران در مورد امام مهدی(عج) در تفاسیر اهل سنت

آیاتی از قرآن کریم دربارة حضرت مهدی (عج)است و روایات فراوانی نیز عهده دار تفسیر آن آیاتند

و اکنون برخی از آن آیات از منظر مفسران اهل سنت به حضرت مهدی (عج) اختصاص دارند تقدیمتان می کنیم.

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»(1)

«او کسی است که پیامبر خود را برای مردم فرستاد، با دینی درست و بر حق، تا او را بر همة دین ها پیروز گرداند، هر چند مشرکان را خوش نیاید.»

در تفسیر قرطبی آمده است:«پیروزی اسلام بر دیگر ادیان، هنگام قیام مهدی (عج) است در آن زمان، مردمان یا باید مسلمان شوند و یا جزیه دهند.

و این که گفته شده است مهدی همان عیسی است نادرست است زیرا اخبار صحیح به گونه ای متواتر وارد شده که مهدی از خاندان پیامبر (ص)است .....»(2)

و در کتاب البیان در تفسیر این آیه آمده است:«کسی که خدا او را بر همة ادیان چیره می گرداند، مهدی از فرزندان فاطمه است.(3)

و در تفسیر کشف الاسرار که از تفاسیر معتبر اهل سنت است در شرح این آیه می گوید:

«رسول در این آیه محمد (ص)است و هدی و هدایت قرآن و ایمان است و دین حق، اسلام است و خدا این دین را بر دیگر دیان برتری می دهد،

چنان که دینی نماند مگر این که اسلام بر آن غالب آید. و این امر بعد از این خواهد شد و هنوز نشده است.»(4)

پی نوشت:

1- سورة توبه، آیه 33.

2-ابو عبدالله محمد بن احمد انصاری قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، ج 8، (تحقیق عبدالرزاق المهدی)،، ص 111.

3- سید مؤمن بن حسن الشبلنجی: نورالابصار، ص 343.

4-رشید الدین، امام احمد میبدی، کشف الاسرار، ج 4، ص 119 ـ 120.

- «بَقِیَّةُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛(1) اگر با ایمان باشید«بقیة الله برای شما خیر است.»

در نور الابصار آمده اس:«چون (مهدی) ظهور کند، کعبه را پایگاه خویش قرار می دهد و 313 نفر از یارانش به او می پیوندند،‌

آنگاه در نخستین سخن این آیه را تلاوت می کند«بقیة الله بهتر است برای شما اگر ایمان بیاورید، پس می گوید: منم بقیة الله و خلیفة خدا و حجت او بر شما.»(2)

پی نوشت:

1-سورة هود، آیة 86.

2-مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجی: نورالابصار، ص 349

«..... لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْ‏آخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ»(1)

..... آنان در مسجدها جز بیمناک و ترسان داخل نخواهند شد و نصیبشان در دنیا خواری و در آخرت عذابی بزرگ است.»

سیوطی می نویسد:«خواری و ذلّت در دنیا زمانی فرا می رسد که مهدی(عج) به پا خیزد و قسطنطنیه را فتح کند و آنان را بکشد.»(2)

و در تفسیر طبری و تفسیر کشف الاسرار(3)نیز همین مطلب که سیوطی نوشته است تصریح شده است.

پی نوشت:

1- سورة بقره، آیة 114.

2- جلال الدین سیوطی، الدّر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج 1، ص 264.

3- تفسیر کسف الاسرار، ج 1، ص 325

- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(1)؛

ای کسانی که ایمان آورده اید، صبر کنید و مقاومت ورزید و مرابطه کنید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید.»

حافظ قندوزی از (امام) محمد باقر(ع) دربارة این آیه روایت کرده است که فرمود:

شکیبا باشید بر ادای فرائض و واجبات، و در برابر آزار دشمنان استقامت ورزید و با امامتان مهدی (عج) مرابطه نمائید(2)

پی نوشت:

1- آل عمران، آیة 200.

2- صادق حسینی شیرازی، موعودِ قرآن، ص 22، به نقل از ینابیع المودة، ص 506

- «.... یسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها»(1)

از تو دربارة ساعت می پرسند که زمان وقوع آن کی است .... حافظ قندوزی از مفضل بن عمر ازامام جعفرصادق (ع) روایت کرده است که فرمود:«ساعت قیام قائم است.»(2)

پی نوشت:

1- سورة اعراف، آیة 187.

2-صادق حسینی شیرازی، موعودِ قرآن، ص 44، به نقل از ینابیع المودة، ص 429.

«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(1)

بدانید که خدا زمین را پس از مرگش احیاء می کند.

حافظ قندوزی می نویسد:

«خداوند آنرا توسط«قائم» زنده می سازد، پس در آن عدالت کند و زمین را توسط عدل، پس از مردنش به واسطه ظلم، زنده سازد.»(2)

پی نوشت:

1- حدید، آیة 17.

2- صادق حسینی شیرازی، موعودِ قرآن، ص 139، به نقل از ینابیع المودة، ص 514.

- «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»(1)

پس ایمان آرید به خدا و رسول و نوری که فرود آوردیم، و خداوند بدانچه کنید آگاه است.

علاّمه قبیسی می نویسد حافظ ابوجعفر محمد بن جریر طبری ..... گفت .... در حجة الوداع پیامبر(ص) فرمود:

ای مردم،«آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا» سپس فرمود: نور در من است، سپس در علی (ع) است، و بعد در نسل وی باشد تا قائم مهدی(عج).(2)

پی نوشت:

1- سورة تغابن، آیة 8.

2- موعودِ قرآن، ص 146، به نقل از، ماذا فی التاریخ، ج 3، ص 147 ـ 145

- «حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً»(1)

تا وقتی که ببیند آنچه را وعده داده می شوند، پس به زودی بدانند که چه کسی از حیث یار ناتوان تر و از حیث عدد کمتر است.

حافظ قندوزی از امام سجاد(ع) در تفسیر این آیه نقل می کند که«ما یوعدون» (آنچه وعده داده می شوند) در این آیه «قائم» مهدی و اصحاب و یاران اویند.

و هنگامی که «قائم» ظهور کند دشمنان او ضعیف تر و عددشان کمتر است.(2)

گفتنی است که از منظر اهل سنت آیات فراوان دیگری دربارة حضرت مهدی(عج) وجود دارد(3).

برای اطلاع بیشتر به کتاب موعود قرآن، صادق حسینی شیرازی مراجعه فرمائید.

پی نوشت:

1- سورة جن، آیة 24.

2- موعود قرآن، به نقل از ینابیع الموده، ص 515.

3-چون آیة 5 سورة قصص، آیة 105 سورة انبیاء، آیة 59 سورة نساء و .....

منبع : گفتگوی دینی

http://www.askdin.com/showthread.php?t=5659

ساختگی بودن داستان امام زمان

یک دلیل دیگر بر ساختگی بودن داستان امام زمان!

طرح شبهه از طرف کاربر :

عضو کوشا

شیعه ها میگویند امام زمانشان وقتی که در 5 سالگی از دیدها پنهان شد برای خود 4 نایب تعیین کرد.

به عقیده شیعه، امام زمانشان، عثمان بن سعید العمری را برای نیابت عامه خود انتخاب کرده است.

نیابت نوّاب خاص در میان علمای شیعه، از مسائل قطعی است و جزء ضروریات مذهب شان به شمار می رود؛

شیعه میگوید:

مرحوم شیخ طوسی در اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی) نامه مفصلی از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، خطاب به اسحاق بن اسماعیل نوشته و به وی دستور می‌دهد:

«از شهر خارج نشو مگر بعد از ملاقات با عمرى، خدا از او راضى باشد به واسطه رضایت ما و سلام بر او بنما و خود را به او معرفى کن تا ترا بشناسد او مردى پاک و عفیف و مورد اعتماد و نزدیک به ما است هر مبلغى که از نواحى براى ما می‌رسد عاقبت به او می‌دهند و او به ما می‌رساند (و الحمد للَّه کثیرا) خدا ما و شما را در پناه خود محفوظ دارد و در تمام کارها پشتیبانمان باشد سلام بر تو و جمیع دوستان و رحمة اللَّه و برکاته درود بر سرور ما پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم تسلیما کثیراً .

اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 848 .

و هنگامی عثمان بن سعید به رحمت خدا پیوست، امام زمان علیه السلام در نامه‌ای جهت تعزیت به فرزند بزرگوارش محمد بن عثمان می‌نویسد:

کمال الدین وتمام النعمة، ص 510 و الغیبة، ص 361 .

تو مصیبت زده اى و ما هم اندوهناک هستیم فراق پدرت براى تو و ما هر دو وحشتناک است خداوند او را در جایى که دارد شاد گرداند از کمال سعادت او این بود که مثل تو فرزندى داشت که بعد از او بماند و به دستور وى جانشین او گردد ....من هم میگویم: الحمد للَّه، زیرا شیعیان به وجود تو و آن چه خداوند در تو و نزد تو قرار داده است، مسرورند پروردگار عالم تو را یارى کند و نیرو بخشد و پشتیبانى نماید و در کار خود توفیق دهد خداوند دوست و نگهبان تو باشد»

.پس از آن که وی از دنیا رفت فرزندش محمد بن عثمان جانشین وی شد و همان مسئولیت ها را به عهده داشت، پس از وفات او حسین بن روح نوبختی جای وی را گرفت و پس از وی علی بن محمد سمری نیابت را عهده دار شد، این چهار نفر هر یک با فرمان و دستور امام زمان علیه السلام و تعیین فرد قبلی منصب نمایندگی را پذیرا شدند، و شیعیان سخنان آنان را در صورتی که همراه با نشانه‌ای از طرف حضرت صاحب الأمر مانند معجزه و غیر آن که تایید کننده مقام نیابت و ادعای آنان بود می پذیرفتند.

الغیبة، ص 353 .

پاسخ اهل سنت:

این قصه 4 نایب دروغی است بر دروغی دیگر، یعنی وقتی امام زمانی نیست پس نایب هم نیست

اما حالا ما میخواهیم دروغ بودن نواب اربعه را ثابت کنیم این که ثابت شد پس دروغ بودن خود امام زمان نیز لاجرم اثبات میشود:

اولا شما در متن جواب شیعه میبینید که امام زمان از پیروان خود پول جمع میکند پس لاجرم این پول را پخش نیز میکند و به مردم نیز میدهد پس امام زمان در تقریبا 80 سالی که نایب داشت مثل یک انسان عادی زندگی کرد و سخت فعال بود و تشکیلات بزرگی داشت و خمس و زکات از ثروتمندان میگرفت و توسط عاملان خود آنرا بین نیازمندان تقسیم میکرد

علاوه بر این مرجع دینی و پاسخگوی سوالهای شیعیان نیز بود و سوال ها میامد و جواب ها به خطایشان بیرون میرفت.

پس چرا مخفیانه زندگی میکرد و اگر خلفای عباسی دشمن ایشان بودند چطور در این 80 سال متوجه فعالیت نایبان ایشان نشدند و چرا کسی را دستگیر نکردند؟

اینکه در کنار گوش خلفای عباسی چنین فعالیت عظیمی در جریان بود و آنها 80 سال بیخبر بودند و حتی یک نفر دستگیر نشد خود بهترین دلیل است که یا کل داستان دروغ است یا اصلا خلفای عباسی اعتنایی به امام زمان نداشتند

تصور کنید که حالا در ایران پسر شاه،یک نماینده تعیین کند و این وکیل خیلی فعال هم باشد و از طرفداران شاه پول جمع کند و به فقرا بدهد و 80 سال این کار ادامه داشته باشد و دستگاهای اطلاعاتی ایران حتی یک مورد را هم گذارش نکنند حتی یک نفر را هم دستگیر نکنند.


ادامه مطلب ...

شماچه پاسخی میدهید؟

 شماچه پاسخی میدهید؟ (در رابطه با ظهور امام زمان)

عضو آشنا

به نام خدا
یکی از دوستان در سایتی شبهه ای رو در خصوص امام زمان طرح کردند که کلام و علم بنده به تنهایی کفاف راهنمایی ایشون رو نمیداد. ممنون میشم راهنمایی بفرمایین تا اطلاعات خودم هم افزون بشه :

-این همه ظلم در عراق افغانستان فلسطین یمن ودر سراسر دنیا به مسلمانان وشیعه ها می شود وبه بدترین نحوی تحقیر وتذلیل می شوند پس چرا امام زمان نمی آید؟ مگر اوضاع قرار است ازین هم بدتر شود که بیاید ؟این همه بی گناه کشته می شود واین همه به قرآن ومسلمانها توهین می شود وامام زمان دارد نگاه می کند...

واقعا بودن او برای مسلمانان چه سودی داشته ؟ از چه می هراسد که نمی آید آیا خداوند این قدرت را ندارد که ازاو درمقابل دشمنان وآمریکا واسراییل محافظت کند پس چرا نمی آید؟ حتما وقتی می خواهد بیاید که امریکا واروپا واسراییل نسل تمام مسلمانان جهان راکم کم ریشه کن کرده باشند ! وازدین اسلام جز داستانی نمانده باشد ؟ آنوقت بیاید از کی دفاع کند؟ از مسلمانانی که دیگر در قید حیات نیستند ؟ آن وقت دفاع از شیعه های مرده چه سودی به حال آنها دارد؟ نوشدارو بعد از مرگ سهراب؟

الان که زنده اند وتحقیرشده یا توهین می شنوند فرج لازم دارند واز خدا عاجزانه فرج را می خواهندواشک ریزان تضرع می کنند الان لازم است بیاید نه بعد از کشته شدن یا در تحقیر وتوهین ودر آرزو مردن

پس آن وقتی که مردند ظهور امام زمان میخواهند چکار؟

مسلمانان جهان وبه ویژه شیعه ها بعد از مرگشان ظهور امام زمان به چه دردشان می خورد؟؟

پس الان اگر نیاید بعد از مرگ ما هم نمی خواهیم بیایدکه وقتی که ما مردیم آمدنش چه سود نوش دارو چه سود؟

اخر وقتی که افراد از بین بروند دیگر دینداری وجود ندارد دیگر دینی وجود ندارد! دین بازندگی انسانها اقامه می شود

با سلام

در مورد غیبت حضرت حجت و مساله غیبت در همین سایت در بخش کلام و عقاید --مهدویت
مباحثی مطرح شده است و مراجعه به این ادرس ها کمک کارخواهد بود به ایت ادرس مراجعه فرمایید

http://www.askdin.com/forumdisplay.php?f=19

ولی برای این سوال چنین می توان نوشت .

نقل

نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : مشتاق

این همه ظلم در عراق افغانستان فلسطین یمن ودر سراسر دنیا به مسلمانان وشیعه ها می شود وبه بدترین نحوی تحقیر وتذلیل می شوند پس چرا امام زمان نمی آید؟

 

فرموده اید ظلم بر مسلمانان !!!!!

-مسلمانان چند درصد از کل جمعیت جهان را تشکیل می دهند و در این بین چند درصد ان را شیعیان تشکیل میدهند؟؟؟

امام زمان (عج) مگر فقط برای این می اید که مسلمانان را از دست دشمنان نجات دهد؟

مگر امام زمان مخصوص شیعیان است ؟؟؟

وقتی که ظلمی به این ها شد زود بیاید و این ها را از دست ظالمین نجات دهد؟؟؟

اصلا چه تلازمی است بین این که چون به مسلمین در جهان ظلم می شود باید امام زمان بایند؟؟؟

چرا؟؟؟چرا این سوال را می کنیم ظلم به مسلمین چه ربطی به ظهور دارد ؟؟؟

خداوند این همه قدرت به مسلمانان داده و این همه منابع داده و این همه جمعیت هستند فکرشان رابه کار بیندازند و حواسشان را جمع کنند.

اتحادشان را حفظ کنند و در مقابل دشمنان بایستند این چه ربطی به امام زمان دارد ؟؟

مگر امام زمان غایب شده اند که هر وقت مسلمانان مورد ظلم واقع شدند بیایند و مسلمین را نجات دهند؟؟؟

از کجا می دانید که در این زمان بیشتر از زمانهای گذشته به مسلمین ظلم شده است؟؟؟

و حالا می فرمایید الان بیشتر از کذشته ظلم می شود والان وقت ظهور است؟؟؟

چرا به فکر حل مساله اتحاد بین مسلمین نیستیم و چاره ان را در ظهور می دانیم هر چند که در زمان ظهور خیلی از مسایل حل می شود

امام زمان امام کل بشریت است و برای ظهور ایشان هم شرایطی در روایات است.

نقل

نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : مشتاق

مگر اوضاع قرار است ازین هم بدتر شود که بیاید ؟این همه بی گناه کشته می شود واین همه به قرآن ومسلمانها توهین می شود وامام زمان دارد نگاه می کند...

 

در احادیث و روایات برای اخرالزمان شرایطی را ذکر کرده اند که درتایپکی به قسمت هایی از ان اشاره شده است .

http://www.askdin.com/showthread.php?p=6341#post6341
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3234
 


ادامه مطلب ...

سوال در مورد حجتی ها

سوال در مورد حجتی ها. چه اعتقاداتی دارند از کی تاسیس شده چه تفکرات و عقایدی دارند ؟

عضو آشنا

سلام
من در مورد این گروه اطلاعات چندانی ندارم
فقط میدونم در مورد امام زمان در ان جا صحبت میشه حالا چی میگن نمی دونم
می خوام بدونم چه اعتقاداتی دارند از کی تاسیس
شده چه تفکرات و عقاِیدی دارند

با سلام

خدمت دوست بزرگوار

آنچه در زیر می اید مقاله ای است در موردانجمن حجتیه:

یکی از جریانات مهم و تاثیر گذار بر شرایط سالهای بعد از 1320 گسترش و تسلط فرقه بهائیت در ایران بود.

احساس خطر جامعه روحانیت از این جریان منجر به گرایش روحانیون به سمت خنثی سازی و مقابله با اقدامات این فرقه گردید.

انجمن حجتیه در حقیقت پس از ملی شدن صنعت نفت و قبل از کودتای 28 مرداد در سال 1331 با نام انجمن ضد بهائیت آغاز به کار کرد.

موسس انجمن شیخ محمود ذاکر زاده تولایی مشهور به حلبی است. ایشان در مشهد متولد شد.

در دوران جوانی جزء خطبا و علمای مشهور و فعالین سیاسی مشهد بود.. کار عمده شیخ محمود حلبی پس از شهریور 1320 مبارزه با بهائیان در قالب منبر و خطابه بود.

وی در مبارزات ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت ، اما بواسطه اختلاف میان رهبران مبارزه، شکست مبارزه در جریان کودتا و عدم موفقیت در ورود به مجلس هجدهم از فعالیت های سیاسی و مبارزه ناامید شد و ریشه این تفکر که «بایستی بنشینیم تا امام زمان (عج) بیایند و امور را اصلاح نمایند» شکل گرفت.

علل شکل گیری انجمن توسط حلبی

در اینکه چرا حلبی اقدام به تشکیل این انجمن نمود دیدگاه های متفاوتی وجود دارد:

برخی معتقدند که رژیم به دنبال سرگرم کردن جوانان مذهبی و غافل کردن آنها از مبارزه با رژیم بود ، لذا اقدام به رشد و ترویج فرقه ضاله بهائیت نمود.

یعنی علت تشکیل انجمن حجتیه را واکنش به گسترش فرقه بهائیت می دانند.

برخی عقیده دارند که در جریان اقدام روحانیت علیه بهائیت، شیخ محمود حلبی به همراه همکلاسی اش سید عباس علوی از سوی استادشان میرزا مهدی اصفهانی مامور به تحقیق پیرامون بهائیت می گردند که در طی این مسیر سید عباس علوی به فرقه بهائیت می پیوندد و این امر موجب حساسیت بیش از حد حلبی و احساس خطر بیش از پیش نسبت به این فرقه شد.

دیدگاه سوم معتقد است اختلاف میان آیت الله کاشانی و دکتر مصدق در کنار شکست شیخ محمود حلبی در انتخابات مجلس هفدهم منجر به دلسردی وی از فعالیت های سیاسی و مبارزه با رژیم و گرویدن به مبارزه! (به معنی فعالیت اخباری گونه و اعتقادی صرف ) با بهائیت گشت.

برخی دیگر که بیشتر اعضای انجمن می باشند معتقدند که علت تشکیل انجمن خوابی است که آقای حلبی دیده که در آن حضرت ولی عصر(عج) ایشان را به تشکیل انجمن سفارش نمود.

بررسی مختصر اساسنامه

انجمن حجتیه با نام انجمن ضد بهائیت در سال 1331 تاسیس و سپس در سال 1336 با تدوین اساسنامه کار خود را با نام انجمن خیریه حجتیه مهدوی آغاز نمود.

در آن هدف از تاسیس را تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن با رعایت مقتضیات زمان اعلام نمود. از مهمترین نکات تاکید بر عدم دخالت انجمن در امور سیاسی بود.

به گونه ای که قید گشت:

انجمن به هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤولیت هرنوع دخالتی را که در زمینه‌های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت.(3)

از سایر نکات مهم در اساسنامه که بعدها به شدت مورد انتقاد انقلابیون قرار گرفت؛ پذیرش رژیم حاکم و تاکید بر این نکته که تمام فعالیت ها در چهارچوب قوانین کشور انجام می پذیرد، بود. تقریبا در تمامی بندهای اساسنامه به گونه ای بر این بحث تاکید شد.

انجمن قبل از انقلاب

انجمن مدعی است که در طول دوران فعالیت اش مورد تایید مراجع بود. این مطلب متاثر از ماهیت مذهبی انجمن و خطر بهائیت در آن برهه بود.

بهتر آن است که بگوییم چون کسی تصور مبارزه و سرنگونی رژیم را نمی کرد مبارزه با بهائیت می توانست کار مقبول و مفیدی باشد و در اولویت قرار گیرد.

البته در این بین نمی توان از نقش و تاثیر سوالات جهت داری که انجمن جهت تایید خود از مراجع پرسیده بود، صرف نظر کرد.

در این میان امام خمینی هیچگاه به طور کامل انجمن را تائید نکرد. ایشان یک بار مشروط بر صحت ادعاهای درج شده اجازه استفاده از وجوهات شرعیه را داد و پس از آن (بویژه پس از شروع مبارزات) دیگر تایید ننمود.(4)

از نکات تاریک تاریخچه انجمن سازش با رژیم پهلوی و همکاری با ساواک است. به گونه ای که خود اعضای انجمن گزارش جلساتشان را به ساواک می فرستادند و اگر مزاحمتی برای جلسات انجمن یا اعضای آن پدید می آمد به محض روشن شدن ارتباط آنها با انجمن مسأله رفع می شد.

ممانعت شهربانی در برگزاری مراسم در یزد و مذاکرات حلبی از تاریک ترین این مسائل است که در آن شیخ محمود حلبی با تکریم و تجلیل از جنایتکاران پهلوی و شاه ملعون یاد کرد.(5)

نقل شد که در جلسه ای در حدود سال 1345 که آقای حلبی و شهید مفتح و جمعی دیگر از علما حضور داشتند، شهید مفتح از اختناق و ممانعت از سخنرانی های مذهبی انتقاد و گله کرد، آقای حلبی بر آشفت و اظهار داشت که بد می کنید شما، بر خلاف مصالح مملکت صحبت می کنید دستگیرتان می کنند ولی ما کمیسیون ها و کنفرانس های عظیم تشکیل می دهیم و هیچکس مزاحم ما نمی شود.(6)

این مسأله آنقدر حاد بود که انجمن در سال 1356 و پس شهادت آقا مصطفی خمینی و چاپ مقاله اهانت آمیز نسبت به حضرت امام خمینی (ره) علی رغم تمامی ظلم ها و فسادهای دربار و شهادت مبارزین و شکنجه آنان توسط ساواک باز هم از سازمان مخوف برای ادامه حیات خود مجوز می گرفت.(7)

برخی مبتنی بر دید سرگرمی نسبت به انجمن معتقدند ساواک میان آنها و بهائیت موازنه برقرار می نمود. یعنی در برهه ای آنها را در محدودیت و در برهه ای دیگر بهائیان را محدود می نمود که چگونگی آن بستگی به شرایط رژیم داشت.

لذا جمع بندی این گونه رفتار نشان می دهد مسأله بهائیت آنچنان در ذهن و فکر آنها حائز اهمیت گشته که بقاء بر هر چیزی ارجح بود.

انجمن در خلال مبارات بواسطه دید بسته خود نسبت به مرجعیت، امام خمینی را در کنار سایر مراجع یکسان می¬دیدند و لذا خود را شرعا ملزم به حضور در مبارزات نمی دانستد و حتی تقابل و تمسخر هم می نمودند. در قبال این مسأله اسناد و رویدادهای متعددی است؛ من جمله سخنرانی مشهور آقای حلبی(8) و واقعه نیمه شعبان 1357 و...

در نیمه شعبان 1357 امام خمینی در اعتراض به جنایات رژیم برگزاری جشن و چراغانی را تحریم نمود لیکن انجمن این اعتصاب را شکست و اقدام به چراغانی کوچه و خیابان ها نمود. (9)

انجمن حجتیه پس از انقلاب

انجمن پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا مدتها در سردرگمی بوده و از هر گونه موضع گیری خودداری نمود.

اما پس از مدتی با اصلاح اساسنامه اش سعی در همراهی انقلاب نمود.

لیکن شواهد حاکی از باقی ماندن روحیه دینداری بی خطر و عدم اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی و... می باشد.

من جمله اینکه انجمن همیشه موید پیروزی پس از پیروزی بود. انجمن از سه لایه افراد تشکیل شد.

لایه اول عناصر وابسته به رژیم ستمشاهی که مغرض بودند و یا کج فهم.

لایه دوم عناصر عافیت طلب

لایه سوم اشخاص مومن و مسلمانی که صادقانه راه را اشتباه تشخیص داده بودند.(10)

البته مشخص است که لحن تند و شدید امام خمینی در سخنرانی 21/4/1362 و منشور روحانیت بیشتر متوجه دو گروه اول بود.

تعطیلی انجمن

در هر حال حضرت امام خمینی (ره) در سخنرانی مورخ 21/4/1362 با اشاره غیر مستقیم انجمن را چنین مورد خطاب قرار می دهند:

«یک دسته دیگر هم تزشان اینست که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چی می آید؟ حضرت صاحب می آید معصیت را بردارد.

ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، این دسته بندی ها را برای خاطر خدا، اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید این دسته بندی ها را بردارید.

در این موجی که الان این ملت را به پیش می برد در این موج خودتان را وارد کنید و بر خلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.»(12)

در پی این سخنان امام خمینی انجمن در بیانیه ای در تاریخ 1/5/62 که سراسر نشان از اختلافات فکری و اعتقادی آنها با خط امام دارد اعلام تعطیلی نمود.

گرچه انجمن حجتیه ازفر قه های ضاله نیست اما ، متا سفانه این گروه دچار انحراف عقیدتی وسیاسی ... شده است

پی نوشت :

1. حسین (ع) ، عقل سرخ - حسن رحیم پور ازغدی

2. منشور روحانیت - پیام حضرت امام خمینی (ره) به روحانیون 3/12/67

3. جهت آگاهی بیشتر به متن کامل اساسنامه مراجعه نمایید

4. استفتاء اول در سال 1390 ه.ق انجام شده و نظر دوم حضرت امام خمینی (ره) مربوط به دوران تبعید ایشان در نجف می باشد که در پاسخ به نامه یکی از علماء بیان فرموده اند.

5. سلسله مقالات سایت خبری بازتاب - فتاح غلامی

6. در شناخت حزب قاعدین زمان عماد الدین ص 81

7. در شناخت حزب قاعدین زمان - همان بخش اسناد ص 332

8. متن کامل این سخنرانی در انتهای کتاب در شناخت حزب قاعدین عماد الدین باقی منتشر شده است.

9. در شناخت حزب قاعدین زمان -همان ص 58 و59 به نقل از مصاحبه حجت الاسلام خوئینی ها با روزنامه کیهان 17/4/1361

10. مصاحبه عباس سلیمی نمین با روزنامه کیهان 6/2/82

11. سلسله مقالات سایت خبری بازتاب مصاحبه با روزنامه اطلاعات 6/11/60

12. صحیفه نور جلد 18 ص 36 و 37

ata

دوست جدید

سلام دوستم.من قبل از این در بعضی مواقع خیلی زود قضاوت می کردم ولی دیدم کار خیلی اشتباه است.
اگه مایل هستید با هم در این مورد بیشتر تحقیق کنیم.موافقین؟؟؟؟؟؟
چون مسئلهء امام زمان است نمیشه از روش راحت رد شد!
من خود اطلاعت کمی در این مورد دارم ولی....................
بیشتر تحقیق کنیم تا........
شاید انسان در بعضی مواقع خود دچار اشتباه وجهل شود و فکر کند دیگران دچار اشتباه شدند!!!!!!!!!!!!!!
(دوست عزیز اقای طاها)

سلام
من خیلی در این زمینه تحقیق کردم ولی متاسفانه همه چند وقت پیش پاک شد!
باز هم سعی می کنم مطالبم رو اینجا بذارم

نکته اساسی در مورد انجمن حجتیه این است که این انجمن در گذر زمان نتوانست مهیا و همراه با تحولات جامعه خود را متحول سازد. این عقب‌ماندگی از سیر تطورات و تغییرات اجتماعی و سیاسی، به‌ویژه خود را در زمان شکل‌گیری، گسترش و پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد. گردانندگان انجمن حجتیه با پافشاری بر مواضع پیشین خود، نه تنها موفق به درک فلسفه انقلاب اسلامی و دیدگاه‌های حضرت امام (ره) نشدند، بلکه در نهایت از امواج خروشان مردمی - که با ایمان به رهبر خود، افق‌های تازه‌ایی را برای جامعه رقم می‌زدند - جدا افتادند و دور ماندند. اعضای انجمن حجتیه بحث ایجاد حکومت اسلامی و تز ولایت فقیه حضرت امام (ره) را قبول نداشتند و با دیدگاه‌های فلسفی و عرفانی ایشان نیز همراه نبودند. این دوری و افتراق از مردم، انقلاب و رهبر آن، در فرجام، حکم به زوال انجمنی داد که خود را متناسب با شرایطی دیگر، در سه دهه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شکل داده بود.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی درباره مواضع این انجمن می‌گوید:

«جریان دیگری که ظهور کرده بود و مسأله‌آفرین بود همین انجمن حجتیه بود. گروهی سال‌ها پیش به فکر افتادند که مبارزه با بهایی‌ها بکنند و انجمن را تشکیل دادند و کارشان این بود که بهایی‌ها را شناسایی می‌کردند و در جلسات‌شان می‌رفتند و این‌ها را محکوم می‌کردند و جلوی جذب شدن مسلمان‌ها را به آن‌ها می‌گرفتند، به‌طور کلی با بهاییت مبارزه می‌کردند.

رژیم از این‌گونه کارها خوشش می‌آمد چون این کارها خیلی به رژیم برخورد نمی‌کرد و یک مقدار از نیروها را مشغول می‌کرد.

.. در سراسر کشور هم شبکه این‌ها باز شده بود، مزاحمتی هم نداشتند اما چون مبارزه را قبول نداشتند و یک سری از نیروهای مبارز را جذب می‌کردند ما با این‌ها مخالف بودیم ...

مسأله مهم ما پیش از پیروزی این بود که چرا این‌ها به مسأله جنایات رژیم بی‌تفاوتند؟ ما می‌گفتیم خوب این‌که رژیم به شما اجازه می‌دهد مبارزه کنید (با بهاییت) این سرگرمی است و الا خود رژیم، بهایی‌ها را دارد تقویت می‌کند. آن‌موقع وزیر جنگ بهایی بود، پزشک مخصوص شاه بهایی بود، پست‌های حساس را به بهایی‌ها می‌دادند.

وزرای دیگر هم بهایی بودند. وزیر آب و برق و ... این بود که وضع بدی پیش آمده بود. مبارزه را قبول نداشتند و می‌گفتند نمی‌شود امروز حکومت اسلامی تا نیامدن امام زمان حکومت اسلامی تشکیل نمی‌شود، که البته الآن گفتن این، خود مشکل است و بی‌خود تلاش نکنید.

شما باید همین‌جا کمک کنید که اوضاع خراب‌تر نشود و مبارزه با رژیم را نوعی بازی بچه‌گانه می‌دانستند»

افکار و عقاید انجمن

1. با توجه به تبصره 2 از ماده دوم که در سال 1335 تدوین و تصویب شد به هیچ وجه انجمن در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت چون که دخالت در سیاست زیبنده پیشوایان دینی نیست.

2. مرحوم حلبی تأکید می کرد که دشمن اصلی اسلام بهائیت است. و امروز تکلیف شرعی و دینی همه ما آن است که با بهائیت مبارزه کنیم.

3. قبل از امام زمان (عج) هر پرچمی که بلند شود در ضلالت است و به شکست می انجامد (تمسک به روایات رأیت) باید منتظر بود تا خود حضرت بیایند.

4. تشکیل حکومت خالص در زمان امام مهدی (عج) است: استناد به روایت امام صادق ـ علیه السّلام ـ که می فرماید: "ما خرج و لا یخرج منا اهل البیت الی قیام قائمنا احد لیدفع ظلما او ینعش حقا الا اصطلمة البلیة و کان قیامه زیادة فی مکر و هنا و شیعتنا".

5. باید گناه و ستم و معصیت به اوج خود برسد تا زمینه قیام آن حضرت فراهم شود و حضرت بیایند.

6. جهاد در دوران غیبت معنا ندارد، گفتار مرحوم حلبی: شیعه می گوید در عصر غیبت امام زمان (عج) جهاد نیست چرا و پاسخ می دهد چون که حاکم اسلامی باید معصوم باشد مصداق پیدا نکرده است.

7. تقیه را در مقابل مبارزه قرار می دادند و معتقد بودند که مبارزه هدر دادن نیروهاست.

8. در عصر غیبت تمام مسئولیتها و وظایف یک انسان مسلمان، انتظار است و ندیدن امام معصوم از بزرگترین مصیبت هاست .

9. بهایی ها وجود امام زمان (عج) را منکرند، انجمنی ها آثار وجودی حضرت را نفی می کنند.

10. یکی دیگر از برخوردها و روش های انجمن که پس از پیروزی انقلاب و حتی هم اکنون به آن دامن می زنند بحث اختلاف شیعه و سنی است.

11. فلسفه را نوعی بدعت و ورود فلسفه یونان را به اسلام از طرح های استعماری می دانند.

12. هر گونه مبارزه با استعمار و استبداد نه تنها سودی ندارد بلکه مایه نیرومندی وپیشرفت بهائیها خواهد و پیوسته این اندیشه را پراکنده می ساختند که مبارزه با زورمندان و قدرت های جهانی ویژه حضرت مهدی (عج) است و قرآن با صدای رسا اعلام می دارد که خود را به دست خویش هلاک نکنید. و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه.

13. خود را از علما و فقها، اسلام شناستر، آگاه تر، عالم تر و دلسوزتر برای اسلام می دانستند.

14. رهبر و ولی و حاکم جامعه فقط باید معصوم باشد، عدالت تنها کافی نیست، عصمت هم می خواهد.

16. اصول سه گانه: 1. خودداری از تعرض به شاه؛ 2. خودداری از تعرض به آمریکا و اسراییل؛ 3. خودداری از تعرض به مسایل سیاسی.

روش برخورد شاه با انجمن

حکومت از آنها حمایت می کرد زیرا از یک سو کاری به سیاست نداشتند و خطری برای رژیم به حساب نمی آمدند و از طرفی نیز می توانستند بستری برای مبارزه با رشد کمونیسم باشند.

مرحوم حلبی می گفت شاه از همه سلاطین قبلی با عفت تر استو در سال 1357 که مردم فوج فوج در خون خویش غوطه ور بودند انگشتری را که روی سطح آن نوشته بود یدالله فوق ایدیهم برای سلامت شاه ارسال کرد.

جواب از عقاید انجمن حجتیه

1. عدم مداخله در امور سیاسی:

دخالت نکردن در سیاست به این معنا بود که در مقابل شاه و رژیم او ساکت باشد و در حالی که امام تقیه را حرام کرده بودند.

2. بزرگ نمایی بهائیت و تکلیف فقط مبارزه با بهائیت است:

علت قوت و پرورش بهائیت، شاه و رژیم اسراییل و آمریکا بود اگر شاه از بین می رفت بهائیت هم از بین می رفت، پس باید مبارزه با شاه می شد تا با رفت علت، معلول هم از بین برود.

3. قبل از امام زمان (عج) هر پرچمی بلند شود در ضلالت است و به شکست می انجامد

مراد پرچمی است که به نام امام مهدی و با ادعای مهدویت برپا گردد نه هر پرچمی که برای برطرف کردن ظلم و جور برپا شود.

4. باید گناه و ستم و معصیت زیاد بشود تا امام زمان (عج) بیاید.

امام در پیام خودشان فرمودند یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد شود تا حضرت صاحب بیاید حضرت صاحب مگر برای چه چیزی می آید،

حضرت صاحب می آید معصیت را بردارد ما معصیت کنیم که او بیاید این اعوجاجات را بردارید، این دسته بندی ها را برای خاطر خدا اگر مسلمان هستید و برای کشورتان اگر ملی هستید، این دسته بندهای را بردارید. در این موجی که الان این ملت را به پیش می برد در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست (پیام امام در 26 تیرماه 1362).

5. جهاد در دوران غیبت معنا ندارد

اولاً که قیامها در زمان شاه، دفاع از اسلام بوده است و ثانیاً دلیل آنها بر عدم جهاد این بود که می گفتند رهبر معصوم نبوده و مصداق حاکم اسلامی وجود ندارد. در جواب باید گفته شود که خود امامان هم نایب داشتند و وکالت در امور را به بعضی از امنا و فقها سپرده بودند و در دوران غیبت امام معصوم امور را به فقها سپرده شده است.

6. تقیه را در مقابل مبارزه قرار دادن و گفتن این که مبارزه، هدر دادن نیروهاست

امام راحل می فرماید: و الله گنهکار است کسی که ساکت بنشیند.[16]

7. تمام مسئولیت و وظیفه یک انسان انتظار است و ندیدن امام بزرگترین گناه است تمام وظیفه یک انسان عمل به تکلیف است و تکلیف در هر زمان فرق می کند و امام زمان (عج) از ما انجام وظیفه را می خواهد و دیدن آن حضرت تکلیف نیست.

8. جدایی دین از سیاست

امام راحل فرمود: دیانت ما عین سیاست ماست، دین بدون سیاست که معنا ندارد یعنی فقط از ما یک نماز و روزه را خواستند شیوه امامان معصوم هم و دخالت در امور اجتماعی و رهبری جامعه را به عهده داشتن این سیاست است پس ائمه ـ علیهم السّلام ـ هم دین و سیاست را با هم عمل می کردند

و در سال 1362، 26 تیرماه امام راحل در پیامی که یک دسته دیگر هم تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید حضرت صاحب مگر برای وحی می آید،

حضرت صاحب می آید که معصیت را بردارد ما معصیت کنیم که او بیاید این اعوجات را بردارید این دسته بندی ها را به خاطر خدا اگر مسلمید و برای کشورتان اگر ملی هستید این دسته بندی ها را بردارید در این موج که الآن این ملت به پیش می برد در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.

و پس از این بود که با پیام مرحوم حلبی جلسات انجمن حجتیه تعطیل اعلام شد. در ضمن باید گفت که انجمن که قبل از انقلاب تز جدایی دین از سیاست را می زد

پس از انقلاب رو به پُست های کلیدی آورد که مورد مخالفت شدید روشنفکران قرار گرفت و پس از انقلاب بسیاری از اسناد را در مرکز ساواک که به ضرر خودشان بود از بین بردند.

ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که خط و تز و فکر انجمن خراب بود و عده ای از آقایان به خاطر اعتقاد به وجود امام زمان(عج) شاید چند روزی هم با آنها همکاری می کردند ولی بعد از این که مخالفت انجمن و امام را دیدند از انجمن جدا شدند.

منبع : گفتگوی دینی

http://www.askdin.com/showthread.php?t=3290

جزیره خضراء

آیا امام زمان(ع) در جزیره خضراء زندگی می کند؟
 

دوست جدید

 آیا امام زمان(ع) در جزیره خضراء زندگی می کند؟

 

شخصی به نام «زین الدّین علی بن فضل مازندرانی»، در سال 690 ق. از سرزمین «بربر»، طی سفری به اقیانوس اطلس، سه روز با کشتی در دل آب، حرکت می کند تا به جزایر روافض (شیعیان) می رسد. در آنجا مطلع می شود که جزیره ای به نام جزیرة خضرا وجود دارد که فرزندان حضرت ولی عصر(ع) در آنجا زندگی می کنند. وی مدت چهل روز در همان محل اسکانش می ماند. پس از چهل روز، هفت کشتی حامل مواد غذایی، از جزیره خضرا، به این جزیره می آید.

یکی از موضوع های مرتبط با زندگی و شخصیت امام مهدی (ع) که در مجامع مختلف درباره آن پرسش می شود، موضوع «جزیره خضرا» است. بسیاری می پرسند آیا واقعاً امام زمان (ع) در این جزیره دوردست در اقیانوس اطلس زندگی می کند؟ آیا چنان‌که برخی می گویند: یاران و فرزندان آن حضرت نیز در این جزیره اند؟ و... در پاسخ این پرسش ها باید گفت که موضوع «جزیره خضرا» به عنوان محل اقامت و زندگانی حضرت ولی عصر(ع) در عصر غیبت کبری، برگرفته از حکایتی است که عالمان شیعه، درباره استناد آن، اتّفاق نظر ندارند؛ گروهی آن را پذیرفته و در نتیجه معتقد به وجود جزیره خضرا هستند و جمعی، آن را بی اعتبار دانسته و اساساً وجود چنین جزیره ای را رد می کنند. در اینجا برای روشن تر شدن موضوع به بررسی این دیدگاه ها مهم ترین دلایل دو گروه می پردازیم.


ادامه مطلب ...

ندای آسمانی

این بخش دارای 4 قسمت می باشد . (1)    (2)    (3)   (4)

ندای آسمانی (1)

چکیده

میان علامت‌های قیام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ندای آسمانی جایگاه ویژه‌ای دارد. مطرح شدن این مطلب در روایات فراوان، تطبیق آیاتی از قرآن توسط اهل‌بیت علیه السلام بر آن، مطرح شدن آن در آخرین توقیع، حتمی بودن و آغاز ظهور حضرت به وسیله ندا، نشان از اهمیت آن دارد. مهم‌ترین هدف از ندای آسمانی، شناساندن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به جهانیان و اعلان آمدن او است. در این نوشتار، ابتدا مباحث «واژه شناسی ندا»، «هدف از اعلان ندا»، «نشانه‌های حتمی و بدا»، و «ندای آسمانی در قرآن کریم» مطرح می‌شوند، سپس ندای آسمانی معرفی و به وظیفه مخاطبان ندا و نداهای دیگر و ندای آسمانی از نگاه عامه اشاره می‌شود.

مقدمه

وعده ظهور برقرار کننده عدالت در جهان و برچیننده ظلم از گیتی، برجسته‌ترین آینده بینی حجت‌های پروردگار است که همة ادیان آسمانی از آن خبر داده‌اند. این حادثه، به قدری با ارزش است که آینده نگری‌های وحیانی، نشانه‌ها و حوادث پیرامون آن را بازگو کرده‌اند. بخش زیادی از روایتهای اسلامی در بحث مهدویت، مربوط به علامت‌های قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

میان نشانه ها، «ندا یا صیحه آسمانی» جایگاه ویژه‌ای دارد؛ زیرا ده‌ها حدیث دربارة آن به دست ما رسیده است. آیاتی از قرآن کریم ـ به ویژه آیه چهارم سوره شعراء ـ طبق روایت‌های تفسیری بر آن دلالت دارند. این نشانه، در توقیع آخر برای نایب چهارم علی بن محمد سمری مطرح شده و ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف منوط به خروج سفیانی و صیحه آسمانی معرفی شده است.

علاوه بر این، ندای آسمانی از نشانه‌های حتمی قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به شمار می‌آید. با این ندا، نام و نسب و برحق بودن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و پیروانش برای جهانیان اعلان می‌شود و مردم از زمان ظهور آگاه می‌شوند. می‌توان گفت با آمدن فردی با خصوصیت‌های سفیانی از وادی یا بس و تسلط او بر منطقه خاور میانه و رخ ندادن «ندای آسمانی » نمی‌توان ادعا کرد این فرد، همان سفیانی مطرح شده در علایم حتمی متصل به قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ ولی با اعلان ندای آسمانی ظهور حضرت رقم می‌خورد.

در این نوشتار، مطالبی دربارة ندا، به صورت فشرده مطرح می‌شود و سپس به بحث اصلی دربارة آن می‌پردازیم.

الف. واژه شناسی ندا

در احادیث ندا، واژه‌های « ندا» «صیحه» «صوت» «اعلان» «فزعه» و «هدّه» به کار رفته است که به توضیح اجمالی آن‌ها می‌پردازیم:

1. واژه «ندا» به معنای خواندن با صدای بلند است. «النداء رفع الصوت و ظهوره؛ ندا بلند کردن و آشکار کردن صدا را گویند» (راغب، بی‌تا: ص486). در روایت‌ها، واژه «ندا» بیشتر برای صدایی بامحتوا، به کار رفته است.

2. واژه «صیحه» به معنای فریاد یا صدای بسیار بلند است. «الصوت بأقصی الطاقة؛ مراد از صیحه، صدا با نهایت توان است» (طریحی، 1362: ج2، ص389). این واژه در احادیث ندا، برای صدای با محتوا استفاده شده است.

3. واژه «صوت» به معنای صدای سخن است. «الصوت فی العرب جرس الکلام» (طریحی، همان: ص209). صوت در زبان عربی به معنای صدای سخن است.

در چندین روایت از احادیث ندا، کلمه «صوت» آمده است. در حدیثی، عبدالله بن ابی یعفور از امام جعفر صادق علیه السلام می‌پرسد: «مراد از صوت چیست؟ آیا همان ندا دهنده است؟» فرمود: «بلی و به وسیله آن، صاحب این امر شناخته می‌شود» (نعمانی، 1422: ص266).

4. واژه «اعلان» به معنای «آشکار کردن» آمده است. «علن الامر…أی شاع و ظهر؛ علن الأمر، یعنی آن امر را آشکار و پخش کرد» (فراهیدی، 1409: ج2، ص141).

تنها در یک روایت از احادیث ندا، کلمه «یعلن» آمده است. این حدیث، از امام رضا علیه السلام نقل شده است که می‌فرماید: «بردن نامش در دوران غیبت جایز نیست تا این‌که ایشان را می‌بینند و نامش اعلان می‌شود و تمامی مردم آن را می‌شنوند» (خصیبی، 1419، ج1: ص364). در نتیجه «اعلان» در این روایت، به معنای آشکارا بیان شدن نام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای همة مخلوقات است.

5. واژه «فزعه» به معنای ترس است. «فزع منه… أخافه و روعه؛ فزع منه، یعنی از او ترسیده و هراسناک شده» (ابن منظور، بی‌تا: ج8، ص251). اگر درباره ندای آسمانی، این واژه را بپذیریم، ترسناکی ندای آسمانی را روشن می‌کند.

6. واژه «هدّه» به معنای صدایی است که از فرو ریختن یا انهدام چیزی شنیده می‌شود. «الهدّ هدم له وقعٌ و سقوط شیء ثقیل و الهدّة صوتُ وقعِهِ؛ هدّ به معنای انهدامی است که همراه فرو ریختن و سقوط شیء سنگینی باشد. الهدّة، صدای فرو ریختن آن را گویند» (راغب، همان، ص537). در احایث شیعه، تعبیر «هدّه» دربارة ندا نیامده است؛ ولی در تعداد قابل ملاحظه‌ای از روایت‌های عامه، تعبیر «هدّه» به کار رفته است.

در روایتی عبدالله بن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌پرسد:‌ ای رسول خدا! مراد از صیحه چیست؟ فرمود: صدایی است که در نیمه رمضان شنیده می‌شود» (مروزی، 1423: ج1، ص185).

ب. هدف از اعلان ندا

1. شناساندن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به جهانیان

مهم‌ترین هدف ندای آسمانی، شناساندن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به جهانیان است؛ زیرا قیام آن امام، انقلابی جهانی است و شناسایی او نیز باید جهانی باشد، تا حجت بر همگان تمام شود و نگویند راه و مسیر حق را نشناختیم. در روایتی وقتی عبدالله بن ابی یعفور از امام جعفر صادق علیه السلام می‌پرسد: «آیا مراد از صوت، همان ندا دهنده است؟» حضرت در پاسخ می‌فرماید: «بلی و به وسیله آن، صاحب این امر شناخته می‌شود (نعمانی، همان: ص266).

2. بشارتی برای مؤمنان و رنجشی برای کافران

پیروان حق با شنیدن ندای آسمانی، نشاط و شادابی خاصی می‌یابند و آگاه می‌شوند که مولایشان بعد از قرن‌ها انتظار می‌آید و در پرتو آن، حق و عدالت همه جا را نورانی خواهد کرد. گویی با شنیدن ندا، روحی تازه در وجودشان دمیده می‌شود. از سوی دیگر، دشمنان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با شنیدن آن ندا، می‌فهمند برابر قدرت آسمانی او توانی ندارند و نمی‌توانند مقاومت کنند. از امام رضا علیه السلام نقل شده است:

هنگام فقدان آب گوارا، بسیاری از مردان و زنان مؤمن، دلسوخته و متأسف و اندوهناکند. گویی آنان را در ناامید‌ترین حالاتشان می‌بینم که ندا را می‌شنوند؛ ندایی که از دور، مانند شنیده شدن از نزدیک، شنیده می‌شود. آن، رحمتی برای مؤمنان و عذابی بر کافران است (شیخ صدوق، 1380: ج2، ص59).

3. اتمام حجتی همگانی

ندای آسمانی، همگانی است و هر کس با زبان خود این ندا را می‌شنود (نعمانی، همان: ص262). دیگر جایی برای عذر و بهانه باقی نمی‌ماند که اگر واقعاً می‌دانستیم او حجت خداوند است، از او پیروی می‌کردیم. در روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام چنین نقل شده است: «به اسم و کنیه و نسب حضرت، ندا داده می‌شود. این مطلب، دهان به دهان بین اهل حق و باطل و موافقان و مخالفان می‌چرخد، تا حجت را بر آنان در شناختن او تمام کند» (مجلسی، 1404: ج53، ص3).

ج. نشانه‌های حتمی و بدا

با توجه به حتمی بودن ندای آسمانی که با واژه‌های گوناگون در احادیث اهل‌بیت علیه السلام (طوسی، 1425: ص435؛ نعمانی، همان: ص261) بیان شده است، آیا احتمال عدم وقوع ندای آسمانی هست؟ به عبارت دیگر آیا می‌شود در نشانه‌های حتمی بدا حاصل شود؟ داوود بن قاسم جعفری می‌گوید: «نزد ابو‌جعفر علیه السلام )امام نهم( بودیم که از سفیانی و حتمی بودن امر او سخن میان آمد. از امام پرسیدم: «آیا در امر محتوم، بدا حاصل می‌شود؟» فرمود: «بلی». به آن حضرت گفتم: «می‌ترسم در امر قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز بدا حاصل شود؟» فرمود: «آمدن قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف از وعده‌های الهی است وخداوند، خلف وعده نمی‌کند» (نعمانی، همان: ص314).

این حدیث، بدا را در امور حتمی جایز می‌شمارد. بنا بر این روایت، احتمال دارد ندای آسمانی واقع نشود. نشانه حتمی، به علامتی گویند که آمدنش بر امر دیگری متوقف نباشد و صد در صد واقع شود؛ به همین دلیل می‌بینیم علامه مجلسی در توجیه روایت بالا می‌گوید: «احتمال دارد مراد از واقع شدن بدا در امور محتوم، بدا در خصوصیات آن‌ها باشد، نه در اصل وجودشان؛ مانند خروج سفیانی قبل از نابودی بنی عباس و مانند آن» (مجلسی، همان: ج52، ص251). توجیه علامه مجلسی نمی‌تواند مناسب باشد؛ زیرا خلاف ظاهر روایت است؛ ولی می‌توان گفت:

اولاً: روایت از جهت سند، به دلیل مجهول بودن «محمد بن احمد بن عبدالله خالنجی» ضعیف به شمار می‌آید.

ثانیاً: بر فرض اعتبار سند، با احادیث دیگر که امور حتمی را تغییر ناپذیر معرفی می‌کنند، منافات دارد (نعمانی، همان: ص312؛ شیخ طوسی، همان: ص449).

ثالثاً: صاحب مکیال المکارم می‌نویسد:

غرض و منظور از قرار دادن نشانه‌ها آن است که مردم به وسیله آن‌ها امام غایب خود را بشناسند و از کسی که به دروغ ادعای امامت کند، پیروی ننمایند؛ پس هر گاه تمام نشانه‌ها تغییر کند و هیچ یک از آن‌ها برای مردم آشکار نشود، نقض غرض لازم می‌آید و این، بر خداوند محال است (موسوی اصفهانی، 1381: ج1، ص512).

رابعاً: می‌توان از روایات، سه مطلب استفاده کرد:

1. اخباری که اگر شرایط حاصل شود و مانعی نباشد، حادث می‌شوند.

2. اخباری که همة شرایطشان حاصل است و مانعی برای تحقق ندارند، مگر اراده و خواست الهی.

3. اخباری که همة شرایطشان آماده است و مانعی ندارند و خداوند در تحقق آن‌ها دخالت نمی‌کند؛ زیرا با وجود قدرت بر این کار، با صفات ربوبی او نمی‌سازد؛ مانند ستم که خداوند قادر بر آن است؛ ولی از باری تعالی محال است «و لا یظلم ربک احداً»؛ چون با عدل الهی منافات دارد. همچنین است وعده الهی که خداوند خلف وعده نمی‌کند: >ان الله لا یخلف المیعاد< (آل عمران، 9).

امور حتمی، از نوع دوم است؛ یعنی شرایطشان حاصل و مانعی برای تحققشان وجود ندارد؛ ولی اراده و خواست الهی در تحقق آن‌ها دخیل است (ر.ک: عاملی، 1412: ص60). پروردگار متعال به سبب اثرهای مطلوب نشانه‌های حتمی و اثرهای نامطلوب رخ ندادن آن‌ها از تحققشان جلوگیری نمی‌کند. در ندای آسمانی، آنچه حتمی مطرح شده است، اصل ندا است؛ ولی خصوصیات آن، حتمی نیست؛ مثال، زمان ندا می‌تواند ماه رمضان نباشد و هر زمان می‌توان منتظر ندای آسمانی و ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بود. «توقعوا الفرج صباحا و مساءاً» (شیخ طوسی، همان: ص457).

د. ندای آسمانی در قرآن کریم

آیاتی از قرآن کریم به وسیله احادیثی از پیشوایان معصوم علیه السلام بر ندای آسمانی، تفسیر یا تطبیق شده‌اند (نعمانی، همان: ص267 و 269؛ قمی، 1404: ج2، ص326؛ حسینی، 1409: ج2، ص732). روایاتی، مراد از «آیه» چهارم سوره شعراء را صیحه یا ندای آسمانی دانسته‌اند (قمی، همان: ص118؛ کلینی، همان: ج8، ص258؛ نعمانی، همان: ص267).

آیه چنین است: >ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلّت أعناقهم لها خاضعین<؛ اگر بخواهیم از آسمان بر آنان آیه‌ای )= معجزه ای( نازل می‌کنیم، تا گردن‌هایشان برابر آن فروتن شود.

جایگاه آیه در بحث مهدویت

میان احادیثی که مراد از «آیه» را ندای آسمانی می‌دانند، پنج روایت با سند صحیح وجود دارد. عبدالله بن سنان می‌گوید: نزد امام جعفر صادق علیه السلام بودم. شنیدم مردی از همدان به حضرت می‌گوید: «آنان )= عامه( ما را مسخره می‌کنند و به ما می‌گویند: شما گمان می‌کنید منادی از آسمان به اسم صاحب این امر ندا می‌دهد؟!». عبدالله بن سنان می‌گوید: امام در حالی که تکیه داده بود، ناراحت شد و صاف نشست. سپس فرمود:

از من روایت نکنید و از پدرم نقل کنید و این مطلب برای شما اشکالی ندارد. شهادت می‌دهم من از پدرم شنیدم که می‌فرمود: «به خدا قسم این مطلب در کتاب خداوند عز و جل روشن است. وقتی می‌آورد «ان نشأ…» پس در آن وقت کسی در زمین نمی‌ماند، مگر این‌که گردنش مقابل آن، خاضع شده و فرو می‌افتد» (نعمانی، همان: ص267).

دیدگاه مفسران

تفسیر آیه با آنچه در این روایات مطرح شده است، مناسبت ندارد؛ به همین دلیل مفسران به دنبال پاسخ این اشکال بر آمده اند:

علامه طباطبایی دربارة این احادیث می‌گوید:

در تفسیر قمی، ذیل آیه «إن نشأ ننزل…» می‌گوید: پدرم از ابن ابی عمیر از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود:

گردن‌هایشان ـ بنی امیه ـ با صیحه آسمانی به نام صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف، نرم و خاضع می‌شود. می‌گویم: این معنا را کلینی در روضه کافی و صدوق در کمال الدین و مفید در ارشاد و شیخ در الغیبه روایت کرده‌اند و ظاهر این روایات، همه از باب جری و تطبیق است نه از باب تفسیر؛ چون سیاق آیه با تفسیر بودن آن نمی‌سازد (طباطبایی، 1417: ج15، ص254).

این حدیث در تفسیر قمی از ابن ابی عمیر از هشام از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده است (قمی، همان: ج2، ص118).

در تفسیر نمونه آمده است:

روشن است که منظور از این روایات، بیان مصداقی از مفهوم وسیع آیه است که سرانجام به هنگام ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رهبر حکومت جهانی، تمام حکومت‌های ظلم و جور که خط بنی امیه را ادامه می‌دهند، به حکم اجبار در برابر قدرت مهدی و حمایت‌های الهی او، سر تسلیم فرود می‌آورند (مکارم شیرازی، 1374: ج15، ص188).

نتیجه

چنان‌که گذشت اهل تفسیر «ندای آسمانی» را از باب جری و تطبیق و بیان مصداقی از مفهوم وسیع آیه دانسته‌اند؛ یعنی مفهوم آیه چنین است: خداوند هر وقت بخواهد، معجزه‌ای از آسمان می‌فرستد، تا گردن‌ها برابر آن فرو افتد و تسلیم امر خداوند شوند و یکی از مصداق‌های آن، می‌تواند هنگام ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ندای آسمانی به نام آن حضرت باشد.

سؤال: آیا خداوند کسی را از روی اجبار به پذیرش ایمان دعوت می‌کند؟ در پاسخ به این پرسش، شیخ طوسی در ذیل آیه می‌گوید:

«ایمان اجباری، مقصود از تکلیف را نقض می‌کند؛ زیرا خدای تعالی اگر این کار را بکند، دیگر مستحق ثواب و مدح نخواهند بود» (طوسی، بی‌تا: ج8، ص5) پس ایشان این کار را از خداوند نفی می‌کند.

در پاسخ به این پرسش می‌توانیم بگوییم: وقتی به آیات قرآن می‌نگریم، دربارة بنی اسرائیل چنین می‌خوانیم: «وقتی کوه )طور( را بر سر آنان بر افراشتیم، گویی سایبانی بود و گمان بردند که بر آنان فرو خواهد افتاد )و گفتیم:( آنچه به شما داده‌‌ایم، با قوت بگیرید و آنچه در آن هست، به خاطر بسپارید، تا تقوا پیشه کنید» (اعراف، 171).

بنا بر مفاد این آیه، خداوند، بنی اسرائیل را مجبور به ایمان و پذیرش دستورهای تورات می‌کند، هنگامی که آنان به سبب سختی شریعت، از پذیرفتن آن سرباز می‌زدند. شیخ طوسی ذیل این آیه می‌گوید:

دلیل قرار گرفتن کوه بر آنان این بود که حضرت موسی علیه السلام وقتی تورات را بر ایشان آورد و از احکام و حدود آن آگاه شدند و سختی عبادت و پذیرش آن را فهمیدند، از پذیرفتن آن امتناع ورزیده و گفتند: این کار بر ما سخت و سنگین است. پس خداوند، کوه را مانند سایبانی بر روی آنان افراشت و حضرت موسی علیه السلام به آنان فهماند که اگر تورات را نپذیرید و به دستورهای مطرح شده در آن عمل نکنید، کوه بر شما فرود می‌آید؛ به همین دلیل آنان تورات را پذیرفتند و خداوند فرود آمدن کوه را از آنان باز داشت (طوسی، همان: ج5، ص25).

می‌بینیم شیخ طوسی ایمان اجباری درباره بنی اسرائیل را مطرح می‌کند و هیچ اعتراضی به بی ارزش بودن آن نمی‌کند یا توجیهی برای آن نمی‌آورد. در تفسیر نمونه این سؤال مطرح شده است که آیا ایمان آوردن در این حال (کوه طور بالای سر) جنبه اجباری ندارد؟ و پاسخ می‌دهد « شک نیست که در آن حال، یک نوع اضطرار بر آنان حکومت می‌کرده؛ ولی مسلما بعد از بر طرف شدن خطر، راه را با اختیار خود می‌توانستند انتخاب کنند» (مکارم شیرازی، همان: ج6، ص238).

این مطلب، دربارة ندای آسمانی نیز صادق است؛ یعنی گر چه ندا باعث کرنش ابتدایی همگان می‌شود، ولی پس از مدتی، هر کس راه خود را انتخاب می‌کند و این مطلب در روایات اهل‌بیت علیه السلام پس از شنیدن ندای ابلیس، مطرح شده است (نعمانی، همان: ص267).


ندای آسمانی (2)

بحث اصلی در این نوشتار، بیان ویژگی‌ها و پیامدهای ندای آسمانی و وظیفه مخاطبان در مقابل آن است که در چند محور بیان می‌شود.

محور اول. ویژگی‌های ندای آسمانی

الف. ندا دهنده

احادیثی ندا دهنده را جبرئیل امین علیه السلام معرفی می‌کنند (نعمانی، همان: ص262؛ طوسی، 1425: ص454؛ صدوق، 1380: ج2، ص558؛ حسینی، همان: ص708؛ بحرانی، بی‌تا: ص238). این مطلب با عبارت‌های « هی جبرئیل»، «هو صوت جبرئیل» «ینادی به جبرئیل» و… آمده است. این روایات، از نظر سند ضعیف هستند؛ ولی به دلیل تظافر آن‌ها و نداشتن مخالف، می‌توان پذیرفت که ندای آسمانی توسط جبرئیل امین علیه السلام اعلان می‌شود.

ب. مکان ندای آسمانی

بیشتر احادیث، به آسمانی بودن ندا با عبارت‌های مختلف اشاره دارند. در یک روایت، عبارت متفاوتی آمده است: «لایخرج القائم حتی ینادی باسمه من جوف السماء» (نعمانی، همان: ص301). در این حدیث که از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده است، کلمه«جوف» به آسمان اضافه شده است که اشاره دارد که مکان ندا، وسط آسمان است.

ج. زمان ندای آسمانی

یکی از مباحث مهم و قابل طرح دربارة ندای آسمانی، زمان آن است. این مطلب از چند حیث قابل بررسی است:


ادامه مطلب ...

نهی اعلام زمان ظهور

چرا اعلام زمان ظهور نهی شده است؟

 

در این روزها، نویسندگان زیادی اقدام به مشخّص کردن زمان ظهور امام زمان(ع) کرده‌اند. این خود، نشان‌دهندة اشتیاق و لحظه‌شماری مردم برای زودتر تحقّق یافتن بشارت‌های نبوی(ص) است که طبق آن، صفحات تاریخ دگرگون می‌شود و جهت حرکت بشریّت را از ستم و بی‌عدالتی به سمت عدالت و دادپروری تغییر می‌دهد. این کار، یا از عشق زیادشان به حضرت بقیّـةالله(ع) سرچشمه می‌گیرد یا از ناآگاهی آنها از حقایق واقعی.

حقیقتی که باید بدان توجّه داشت، این است که ائمة اهل‌بیت(ع) با وجود آنکه بسیار، از امام مهدی(ع) سخن گفته و ویژگی‌های دوران ایشان و نشانه‌های ظهورش را برشمرده‌اند، امّا از بیان زمان ظهور خودداری کرده و حتّی مردم را از مشخّص کردن زمان خاصّی برای ظهور ایشان، نیز نهی کرده‌اند. امامان(ع) به ما دستور داده‌اند، هر کس را که از زمان ظهور خبر می‌دهد، تکذیب کنیم، زیرا زمان ظهور یکی از اسرار الهی است که خداوند بزرگ، با حکمتی، آن را از مردم پوشیده و پنهان نگاه داشته است.

در زیر برخی نمونه‌های توقیت و تعیین کردن زمان ظهور را بیان می‌کنیم:

1. عبد محمّد حسن، در کتاب خود: «اقترب الظّهور» با استناد به برخی احادیث اهل‌بیت(ع) و تطبیق آن با اوضاع و احوال جهان می‌نویسد: «زمان ظهور امام نزدیک شده است و امام در روز شنبه 10 محرم سال 1429 ق. برابر با 19 ژانویة 2008 م. ظهور می‌کند». او در کتاب خود، به برخی نشانه‌های پیش از ظهور و زمان روی دادن آن اشاره می‌کند. از جمله:

ـ 18 ژوئن تا 24 ژوئن 2007، بارش بسیار زیاد باران؛

ـ 21 جولای 2007، روز جمعه،‌ روز خروج سفیانی؛

ـ 4 اکتبر 2007، شب جمعه در شب قدر، صیحه و ندای آسمانی با صدای جبرئیل؛

ـ 19 دسامبر 2007، کشتار کوفه به دست سفیانی؛

ـ 3 ژانویه 2008، کشته شدن نفس زکیّه در مکّه؛

ـ 24 ژانویه 2008، خسف بیداء؛

ـ اوّل اکتبر 2008، نزول حضرت عیسی(ع)؛

ـ 17 اکتبر 2008، فتح قدس.

2. جابر البلوشی، در کتاب خود: «ظهور الامام المهدی(ع) عام 2015 م. نبوءةٌ قرآینة» ظهور امام(ع) را در روز شنبه، دهم ماه محرم سال 1437 ق. بر اساس علم اعداد و حروف و با توجّه به آیات قرآن دانسته است. او بسیاری از حوادث ظهور و وقت وقوع آن را بیان کرده است، از جمله:

ـ 2010 م، ترسیم مرزهای همیشگی اسرائیل، خروج آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها از عراق؛

ـ 2014 م، یک سیارة بزرگ به زمین برخورد می‌کند و باعث به وجود آمدن طوفان‌ها، زمین‌لرزه‌ها و سیل‌های زیادی در تاریخ 21/3/2014 می‌شود؛

ـ 1436 ق. خروج سفیانی، خراسانی و یمانی؛

ـ 2018 م، نزول حضرت مسیح(ع)؛

ـ 2019 خداوند ایالات متّحدة آمریکا را با دو طوفان و با یک سیارة کوچک (شهاب سنگ) نابود و ویران می‌کند.

3. فارس فقیه، در جزوه‌ای که تحت عنوان «أنت الان فی عصر الظّهور؛ تو، اکنون در عصر ظهوری» تهیه کرده، نام شخصیّت‌های دوران ظهور مانند خراسانی، یمانی، شعیب بن صالح و ... را مشخّص کرده، برخی از شخصیّت‌های کنونی را با آن تطبیق داده و آنها را یمانی، خراسانی و... دانسته است. وی همچنین جزوة دیگری به نام «جمیع الأدیان تقول أنّه عصر ظهور؛ همة ادیان می‌گویند اکنون دوران ظهور است» منتشر کرده است.
 

4. ماجد المهدی، صاحب کتاب «بدأ الحرب الأمریکیة ضدّ الإمام المهدی(ع)» در مورد تعیین زمان ظهور در فصلی از آن نوشته است: «آیا تعیین کردن زمان ظهور مبارک ایشان، حرام و نهی شده است؟ روایت‌ها و عقل این را نفی می‌کند». او سپس به بررسی موضوع تعیین زمان ظهور می‌پردازد و می‌گوید: «حتّی دشمنانمان، از نزدیک بودن زمان ظهور، آگاه هستند در حالی که ما می‌خواهیم با دلایل واهی و نادرست، سر خود را مانند کبک زیر برف کنیم».2
 

5. سیّد محمد علی طباطبایی در کتاب خود: «مائتان و خمسون علامة؛ دویست و پنجاه نشانه»، زمان‌هایی را به عنوان سال ظهور مشخّص کرده است و در فصل یازدهم آن، براساس محاسبة ابجدی زمان ظهور، گفته است: «اینها تنها می‌تواند یک احتمال باشد».3
 

6. سیّد حسین حجازی نویسندة کتابی با عنوان: «إستعدّوا فإنّ الظّهور قریب؛ آماده باشید، ظهور نزدیک است»، نوشته است: «بدون اینکه تاریخی برای فرج تعیین کنیم، با مطالعة این کتاب و پس از تأمل، اندیشه و درنگ به این نتیجه می‌رسیم که زمان ظهور نزدیک است و به طور دقیق‌تر باید بگوییم که حتّی سالمندان ما هم باید آروزی دیدار مولایمان را در زمان حیات خود داشته باشند».
 

تعیین کردن زمان ظهور یا نشانه‌های آن، در بین اهل سنّت نیز مصادیقی داشته است؛ ازجمله:
 

7. احمد عبدالله زکی عمیش5 در مصر، در کتاب خود: «إنّ المهدی المنتظر علی قید الحیاة؛ مهدی منتظر در قید حیات است» 12 دلیل ذکر کرده که براساس آن، مهدی موعود اسلامی، در قید حیات است. او در کتاب خود، سال 1430 ق. را سال قیام مهدی(ع) می‌داند. وی گفته است حداکثر تا سال 1430 ق. مهدی امین خروج می‌کند.6

8. بسّام نهاد جراد، در فلسطین، در کتابی تحت عنوان: «زوال اسرائیل عام 2022 نبوءة أم صدف رقمیة» مسئلة نابودی اسرائیل را در سال 2022 م. با ظهور امام مهدی(ع) مرتبط می‌داند.

دلایل تعیین کنندگان زمان ظهور:
 

تعیین‌کنندگان وقت ظهور هیچ‌گونه ایرادی برای تعیین زمان ظهور نمی‌بینند، نه حرمتی و نه هیچ‌گونه نهی‌ای. آنها می‌گویند:

1. احادیث و روایات شریفه‌ای که تعیین زمان ظهور را نهی می‌کنند، عام و مطلق نیستند، بلکه منظور آنها تکذیب کسانی است که توقیت را به اهل‌بیت(ع) نسبت می‌دهند و درحقیقت، توقیت منسوب به ایشان(ع) به دروغ را نهی کرده است. یعنی کسانی که زمانی برای ظهور تعیین می‌کنند، صرفاً اگر آن زمان و گفتة خود را به اهل‌بیت(ع) نسبت دهند، دروغ‌گو هستند، زیرا امامان(ع) در گذشته، زمانی برای آن مشخّص نکرده‌اند و در آینده نیز زمانی را تعیین نمی‌کنند.

2. روایتی وجود دارد که ثابت می‌کند ائمّة اهل‌بیت(ع)‌ زمان ظهور را بیان کرده‌اند،‌ خداوند بداء پیش آورده و زمان ظهور را تغییر داده است. به عنوان مثال، در روایتی آمده است: «ابوحمزة ثمالی گفت: از امام محمّد باقر شنیدم، فرمود: ای ثابت، خداوند، زمان این امر را در سال 70 هجری تعیین کرده بود، زمانی که حسین(ع) کشته شد، امّا غضب خداوند شدّت یافت و آن را به سال 140 به تأخیر انداخت، هنگامی که ما در مورد آن با شما سخن می‌گوییم شما آن را منتشر و فاش می‌کنید و پرده و نقاب را برمی‌دارید و به همین دلیل، خداوند پس از آن، زمانی را معین نفرموده است. ابوحمزه می‌گوید: در مورد آن با امام جعفر صادق(ع) سخن گفتم و ایشان فرمود: «درست است، این‌گونه بوده است».8 این روایت روشن و صریح است و همان‌گونه که ماجد المهدی می‌گوید، اگر توقیت و تعیین زمان ظهور، حرام یا ممنوع بود، آیا امکان دارد معصومی مرتکب فعل حرام و ممنوع شده باشد؟
 

3. روایات زیادی از اهل‌بیت(ع) نقل شده که مردم را از نام‌گذاری یا نام بردن امام زمان(ع) نهی می‌کند و از روایات مختلف درمی‌یابیم که حتّی بردن نام امام مهدی(ع) نیز ممنوع و نهی شده و از نظر شرعی حرام است9. جدا از این، یک روایت وجود دارد که افرادی را که در میان مردم نامی بر او می‌گذارند لعن کرده است. با توجّه به این مطالب، باید گفت همة ما ملعون هستیم زیرا ما شب و روز نام‌هایی را برای ایشان به کار می‌بریم. در گردهم‌آیی‌ها، بر منبر مسجدها و حسینیه‌ها و در اینترنت، چه کسی از ما نام شریف ایشان را نمی‌داند؟!

حال، ما چگونه می‌توانیم این احادیث را با احادیث و روایات زیادی از اهل‌بیت(ع) که نام امام مهدی(ع) را ذکر کرده‌اند، در کنار هم بگذاریم؟ و حتّی یک حدیث اهل‌بیت از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند که نام دوازده امام بعد از خودشان را ذکر کرده است. با خواندن این حدیث متوجّه می‌شویم که نام امام مهدی(ع) «م‌ح‌م‌د» بن امام حسن عسکری است و با توجّه به این، توقیت را نیز می‌توان از این باب دانست و آن را جایز شمرد.

4. شیخ کلینی در کتاب «الکافی» هشت باب را به صاحب‌الزّمان(ع) اختصاص داده که ششمین باب تحت عنوان «مکروه بودن توقیت» است. کلینی در این باب، دو خبر از امام باقر(ع) و پنج خبر از امام جعفر صادق(ع) در نفی مسئلة توقیت ظهور امام ذکر کرده امّا چرا تعیین زمان ظهور را مکروه دانسته است، نه حرام؟ ماجد المهدی سؤال می‌کند: چرا شیخ کلینی این باب را تحت عنوان مکروه بودن توقیت آورده نه حرام و ممنوع بودن توقیت؟

نهی توقیت؛ روایات و عقل
 

برخی ادّعا می‌کنند که تعیین زمان ظهور امام(ع) امکان‌پذیر است. با پژوهش و بررسی ادلّة شرعی و عقلی، در می‌یابیم که نهی توقیت از جمله اموری است که در بسیاری از اخبار و روایات بر آن تأکید و توصیه شده است که اعلام زمان ظهور، امری الهی است. از برخی اخبار این‌گونه دریافت می‌شود که هر کس زمانی برای ظهور آن حضرت معین کند، در حقیقت در علم خداوند شریک شده است امّا باید دانست، حکمت الهی چنین اقتضا کرده که زمان ظهور ناشناخته و نامعلوم و از مردم پوشیده باشد؛ همانند امور دیگر مانند شب قدر یا زمان مرگ. علّت نهی توقیت یا تعیین و مشخّص کردن روز ظهور، به وجود حکمتی الهی و اسرار زیادی باز می‌گردد که سیره و زندگی‌نامة ایشان را در بر گرفته است، مانند مسئلة غیبت. با توجّه به این، از نظر نگارنده راز اصلی توقیت، این است که از امور غیبی است. به همین دلیل، ما در ادامة این پژوهش در شماره‌های بعدی سعی می‌کنیم برخی از حکمت‌ها و دلایل نهی توقیت و راز پوشیده نگاه داشتن زمان ظهور را برای خوانندگان گرامی، روشن سازیم.

مجتبی الساده

مترجم: سیّد شاهپور حسینی

ماهنامه موعود شماره109

پی‌نوشت‌ها:

1. پژوهش ارائه شده در اوّلین کنفرانس علمی در مورد امام مهدی(ع) که مرکز الدراسّات التخصیصیـ[ فی الامام المهدی(ع) در تاریخ 22 تموز 2007 در نجف اشرف آن را برگزار کرد.

2. این پژوهش در تاریخ 10/12/2006 در سایت شبکة هجر الثقافیة منتشر شد.

3. مائتان و خمسون علامـ[، ص 184.

4. استعدوا فان الظهور قریب، ص 8.

5. منبع و اندیشمند مصری، دارندة مدرک لیسانس مطالعات اسلامی و زبان عربی، دانشکدة دارالعلوم، دانشگاه قاهره.

6. کتاب المهدی المنتظر علی قید الحیا\، مراجعه کنید دلیل دهم.

7. مراجعه کنید کتاب: اقترب الظّهور؛ عبد محمّد حسن، ص 14 و پژوهش: هل التوقیت للظهور المبارک محرم أو منهی عنه؟؟ الروایات و العقل ینفی هذا؛ ماجد المهدی، پایگاه اینترنتی شبکه هجر الثقافیة تاریخ 10/12/2006

8. غیبـ[ نعمانی، ص 197، غیبـ[ طوسی، ص 287، المعجم الموضوعی لأحادیث المهدی، ص 767.

9. سیّد محمّد حسینی شیرازی در کتاب خود تحت عنوان الامام المهدی(ع) گفته است: گفته شده ذکر نام ایشان در زمان غیبت جایز نیست، امّا سخن غیر متیقنی است زیرا شرایط سیاسی زمان امام عسکری(ع) و پس از آن، اجازه ذکر نام شریف ایشان را نمی‌داد زیرا عبّاسیان و امثال اینها، تلاش می‌کردند ایشان را از یادها ببرند و ایشان را به قتل برسانند و تصوّر می‌کردند می‌توانند نور خداوند را خاموش کنند. امّا ظاهراً ذکر نام ایشان در این زمان جایز است. هرچند تمام حکمت‌های عدم ذکر نام ایشان در آن زمان برای ما روشن نشده است جدا از این، در مورد حرمت نام‌گذاری و حرمت ذکر نام شریف ایشان نیز اختلاف نظر وجود دارد. در دوران متأخر، مشهور این است که ذکر نام ایشان جایز است و حرمت نام‌گذاری مربوط به زمان غیبت صغرا است و آن هم علل داشته که ما آن را ذکر کردیم. به نظر ایشان، آن‌گونه که در موسوعة الفقه، ج 93، کتاب المحرمات، ص 198 آمده: تسمیّة امام غایب(ع)، به نام م‌ح‌م‌د، ظاهراً نام بردن از ایشان با این نام حرام نیست، قول به حرام بودن آن مشکل است هر چند احتیاط در ترک آن است.

10. کمال‌الدّین، ص440.

چرا حضرت مهدی(ع) ظهور نمی‌کند؟

چرا حضرت مهدی(ع) ظهور نمی‌کند؟  


پاسخ: برنامه حضرت مهدی(ع) با برنامه پیامبران و سایر پیشوایان یک تفاوت کلی دارد و آن این که برنامه وی قانونگذاری نیست، بلکه یک برنامه به تمام معنی اجرایی در تمام جهان است. به این معنی که او مأموریت دارد تمام اصول تعالیم اسلام را در جهان پیاده کند و اصول عدالت و دادگری و حق و حقیقت را در میان جامعه بشری بگستراند.

روشن است که پیاده شدن چنین برنامة انقلابی جهانی، که به وسیله آن اصول عدالت و دادگری و حقّ و حقیقت در میان همه مردم جهان گسترش یابد، به شرایط و مقدّماتی نیاز دارد که تحقق آنها جز با مرور و تکامل همه جانبه اجتماع ممکن نیست; برخی از آن مقدمات عبارتند از:

1. آمادگی روحی

در درجه نخست باید مردم جهان برای اجرای این اصول، تشنه و آماده گردند و تا زمانی که در مردم جهان تقاضایی نباشد، «عرضه» هر نوع برنامه مادّی و معنوی مؤثر نخواهد بود. قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگی اقتصادی حکمفرماست، بلکه مشابه این نظام در عرضه برنامه‌های معنوی و اصول اخلاقی و مکتب‌های سیاسی و انقلابی نیز حاکم می‌باشد و تا در اعماق دل مردم ـ برای این نوع امور ـ تقاضا و درخواستی نباشد، عرضه آن با شکست رو به رو شده و کاری از پیش نخواهد رفت.

امام باقر(ع) می‌فرماید: «روزی که قائم آل محمّد(ص) قیام کند، خدا دست خود را بر سر بندگان می‌گذارد، در پرتو آن خردها را جمع می‌گرداند و شعور آنان به حد کمال می‌رسد».1

البتّه گذشت زمان و شکست قوانین مادّی و پدید آمدن بن‌بست‌های جهانی و کشیده شدن بشریّت بر لب پرتگاه جنگ، مردم جهان را به تنگ آورده و آنان را به این حقیقت واقف خواهد ساخت که اصول و قوانین مادّی و سازمان‌های به اصطلاح بین المللی، نه تنها نمی‌توانند مشکلات زندگی را حل کنند و عدالت را در جهان حکمفرما سازند، بلکه همین خستگی و یأس، مردم دنیا را برای پذیرش یک انقلاب بنیادی مهیّا و آماده می‌سازد و می‌دانیم که این موضوع نیاز به گذشت زمان دارد تا تجربه‌های تلخ زندگی ثابت کند که تمام نظامات مادّی و سازمان‌های بشری در اجرای اصول عدالت و احقاق حق و برقراری امنیّت و آرامش، عاجز و ناتوان می‌باشند و سرانجام باید بر اثر یأس و نومیدی، این تقاضا در مردم گیتی برای تحقّق چنان آرمان الهی پدید آید و زمینه برای عرضه یک انقلاب جهانی به وسیله یک مرد الهی و آسمانی، از هر نظر مساعد گردد.2

امام باقر(ع) می‌فرماید: «روزی که قائم آل محمّد(ص) قیام کند، خدا دست خود را بر سر بندگان می‌گذارد، در پرتو آن خردها را جمع می‌گرداند و شعور آنان به حد کمال می‌رسد».

2. تکامل علوم و فرهنگ‌های انسانی

از سوی دیگر برای برقرار ساختن یک حکومت جهانی بر اساس عدل و داد، نیاز فراوان به پیشرفت علوم و دانش‌ها و فرهنگ‌های اجتماعی و مردمی است که آن نیز بدون پیشرفت فکری و گذشت زمان، ممکن و میسّر نمی‌گردد.

برقراری حکومت جهانی که در پرتو آن، در سراسر جهان عدل و داد و قانون حکومت کند و همه مردم جهان از کلیه مزایای فردی و اجتماعی اسلامی بهره‌مند گردند بدون وجود یک فرهنگ پیشرفته در کلیّه شؤون بشری امکان پذیر نیست و هرگز بدون یک فرهنگ کامل، جامه عمل به خود نمی‌پوشد. این نیز احتیاج به گذشت زمان دارد.

3. تکامل وسایل ارتباط جمعی

از سوی دیگر، چنین حکومتی به وجود وسایل کامل ارتباط جمعی نیاز دارد تا در پرتو آن بتواند مقرّرات و احکام و اصول انسانی را از طرق مختلف در مدّت کوتاهی به مردم جهان اعلام کند. این امر نیز بدون تکامل صنایع انسانی و گذشت زمان محقق نمی‌شود.

4. پرورش نیروی انسانی

از همه اینها گذشته ، پیشبرد چنین هدفی و پی‌ریزی چنان انقلابی، به یک نیروی فعّال و سازنده انسانی نیاز دارد که در واقع ارتش انقلاب جهانی را تشکیل می‌دهد. تشکیل چنین ارتشی و به وجود آمدن چنین افراد پاکباخته و فداکاری، که در راه هدف و حقیقت از همه چیز بگذرند، به گذشت زمان نیاز دارد.

اگر در برخی از روایات می‌خوانیم که فلسفه طولانی شدن غیبت امام زمان، همان امتحان و آزمایش مردم است، ممکن است ناظر به همین نکته باشد; زیرا امتحان و آزمایش در منطق اسـلام به معنی آزمـون‌های معمولی و کشف امور پنهانی نیست; بلکه مقصود از آن پرورش روحیّات پاک و پدید آوردن حداکثر ورزیدگی در افراد می‌باشد.3

مجموع این جهات چهارگانه4 نیاز به این دارد که زمان قابل ملاحظه‌ای بگذرد و جهان از بسیاری جهات پیش برود; و آمادگی روحی و فکری برای پذیرش حکومت جهانی بر اساس حقّ و عدالت در مردم پدید آید; آنگاه این برنامه با وسایل و امکانات خاصّی در سطح جهانی وسیله حضرت مهدی ـ عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف ـ پیاده گردد و این است گوشه‌ای از فلسفه غیبت طولانی امام(ع).

نویسنده : حضرت آیت الله سبحانی

منبع : گروه دین و اندیشه تبیان

________________________________________

[1] . کافی:1/25، کتاب العقل، ح21.

[2] . یکی از نشانه‌های روشن قیام امام زمان که احادیث اسلامی همگی بر آن اتّفاق دارند این است که سراسر اجتماع بشری را جور و ستم و تعدّی و بیدادگری فرا می‌گیرد و ابرهای یأس و نومیدی زندگی جامعه انسانی را تیره می‌سازد و در حقیقت فشار ظلم و تعدّی آن چنان بر دوش آنان سنگینی می‌کند که انسان را برای پذیرش انقلاب دیگر، انقلابی عمیق و بنیادی به دست توانا و نیرومند یک مرد الهی آماده می‌سازد.

[3] . تمام آزمونهای الهی که درباره پیامبران و اولیای وی انجام می‌گیرد برای همین منظور است. اگر خدا ابراهیم را با تکالیف و وظایف سنگینی آزمود، چنان که می‌فرماید: «وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلماتٍٍ فَأَتَمَّهُنَّ» (سوره بقره، آیه 124) برای همین هدف بوده است تا این رادمرد الهی به قدری در کوران حوادث قرار گیرد که در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب دیده درآید.

[4] . مجموع این جهات چهارگانه را می‌توان در امور زیر خلاصه نمود: 1. تکامل روحی، 2. تکامل فرهنگی، 3. تکامل وسایل ارتباط جمعی، 4. تشکیل یک ارتش انقلاب جهانی از یک جمعیت پاکباخته و فداکار.

بزرگ‌ترین فتنه آخرالزّمان

بزرگ‌ترین فتنه آخرالزّمان 


خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته‌اند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه می‌فرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».

اشاره:

در روایات اسلامی، به ویژه روایاتی که به طریق اهل‌سنّت از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده از فتنه‌ای سخن به میان آمده که به تعبیر روایات بزرگ‌ترین فتنة آخرالزّمان است و از آغاز آفرینش آدم تا روز قیامت فتنه‌ای به مانند آن نیامده است. از این رویداد بزرگ و فتنة سهمگین در روایات به «خروج دجّال» تعبیر شده است.

با وجود آنکه روایات فراوانی در زمینة ویژگی‌های دجّال و اعمال و رفتار او نقل شده است،1 ولی باید اعتراف کرد که درک همة وجوه این موضوع به راحتی امکان‌پذیر نیست و نمی‌توان به تصویری کامل و بدون ابهام از این پدیدة عجیب و بی‌مانند دست یافت. با این حال، با توجّه به ضرورت شناخت این رویداد آخرالزّمانی و اهمیّت آماده شدن برای رویارویی با این فتنة جهان‌گستر، در این مقاله با بهره‌گیری از روایات به تبیین برخی از وجوه فتنة دجّال می‌پردازیم.

1. معنا و مفهوم دجّال

«دجّال» بر وزن فعّال صیغة مبالغه است که در ادبیات عرب برای دلالت بر زیادی انجام کار از سوی فاعل به کار می‌رود. در کتاب‌های لغت، احتمال‌های متعددی برای ریشه و معنای این واژه مطرح شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف) واژة دجّال از «دُجَیل» به معنای «قَطْران»2 گرفته شده است، گفتنی است اعراب در گذشته، بدن شتران خود را برای پوشاندن عیوب آنها با ماده سیاه‌رنگی به نام قطران می‌پوشاندند و در عرف عرب به پوشاندن کامل بدن شتر با این ماده «تَدجیل» می‌گفتند. از آنجا که دجّال نیز چون قطران سراسر زمین را می‌پوشاند، از او با این عنوان یاد می‌شود.

ب) واژة یاد شده از «دَجْل» به معنای «دروغ»و «فریب» مشتق شده و دلیل نام‌گذاری دجّال به این نام این است که او ادّعای پروردگاری می‌کند و این کار از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست.

ج) ریشة لغت دجّال، «دَجْل»، به معنای «در نوردیدن» است و از این رو این نام به دجّال اطلاق می‌شود که او بیشتر مناطق جهان را درمی‌نوردد و تحت سلطة خود درمی‌آورد.

د) دجّال از «تَدجیل» به معنای «پوشاندن» ریشه گرفته است و به این دلیل دجّال را با این نام می‌خوانند که او با کفرش مردم را می‌پوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش می‌پوشاند یا اینکه حق را با باطل می‌پوشاند.

هـ‍) این واژه از «تَدجیل» گرفته شده که به معنای «زراندود کردن» برای فریب است. بنابر این قول، دلیل نام‌گذاری دجّال به این نام این است که او با دروغ و نیرنگ خود و همچنین با بیان کردن خلاف آنچه در دل دارد، باطل را حق جلوه می‌دهد و موجب فریب مردم می‌شود.

خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته‌اند.

و) لغت دجّال از «دُجال» به معنای «طلا» یا «آب طلا» مشتق شده است؛ چون دجّال در هر جا که قدم می‌گذارد گنج‌های طلا نیز با او همراه است.

ز) ریشة این لغت «دَجّاله» به معنای «گروه بزرگ هم‌سفران» است و به این دلیل دجّال را به این اسم نام‌گذاری کرده‌اند که او سراسر زمین را با هواداران فراوان خود می‌پوشاند.

ح) این واژه از لغت «دَجال» به معنای «سرگین»، گرفته شده است؛ زیرا دجّال نیز مانند سرگین گسترة زمین را با اعمال خود آلوده می‌کند.3

مؤلف لغت‌نامة «تاج العروس» پس از نقل اقوال یاد شده می‌نویسد: «...بهترین وجه آن است که گفت: دجّال به معنای بسیار دروغ‌گوست و دروغ او سحر، فریب، تهمت، حق‌پوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد».4

2. دجّال در روایات

با نگاهی اجمالی به مجموعه روایت‌هایی که در زمینة خروج دجّال و رویدادهای وابسته به آن نقل شده است، با موضوع‌ها و سرفصل‌های متعدّدی روبه‌رو می شویم که بررسی کامل همة آنها نیازمند پژوهشی ژرف و گسترده است. در این مجال اندک، برخی از این موضوع‌ها و سرفصل‌ها را بررسی می‌کنیم.

الف) حتمی بودن خروج دجّال: در روایات متعدّدی بر گریزناپذیر بودن خروج دجّال، به عنوان یکی از رویدادهای آخرالزّمان یا نشانه‌های قیامت، تأکید شده است. از جمله در روایتی که امیرمؤمنان علی علیه‌السلام از پیامبر گرامی اسلام نقل می‌کند، می‌خوانیم: «پیش از ساعت [قیامت] ده رویداد گریزناپذیر است: [خروج] سفیانی، [خروج] دجّال و...».6

در برخی روایات حتمی بودن خروج دجّال به مانند حتمی بودن ظهور امام مهدی علیه‌السلام دانسته شده و انکار آن کفر به شمار آمده است. از آن جمله می‌توان به روایت نبوی زیر اشاره کرد: «هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمّد نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی را منکر شود کافر شده و هر کس خروج دجّال را انکار کند، کافر شده است».7

ب) بزرگی فتنة دجّال: در بسیاری روایات بر این موضوع تأکید شده که فتنة دجّال، فتنه‌ای بزرگ و بی‌مانند است. براساس یکی از این روایات، پیامبر اعظم در یکی از خطبه‌های خود می‌فرماید:

«ای مردم! بر روی زمین فتنه‌ای بزرگ‌تر از فتنه دجّال نبوده است، خدای تعالی هیچ پیامبری را برانگیخته، مگر اینکه امّتش را از او برحذر داشته است».8

در روایت دیگری، در همین زمینه از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چنین روایت شده است: «از آفرینش آدم ـ درود خدا بر او باد ـ تا برپایی قیامت، امری بزرگ‌تر از دجّال نبوده است».9

ج) هشدار همة پیامبران دربارة خروج دجّال: خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته‌اند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه می‌فرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».10


ادامه مطلب ...

طلوع خورشید از مغرب

طلوع خورشید از مغرب


یکی از نشانه هایی که برای ظهور قائم آل محمد صلی الله علیه و اله شمرده می شود، طلوع خورشید از سمت مغرب است.

روایات مربوط به این نشانه، بیشتر در منابع اهل سنت آمده و آن چه در کتاب های شیعه وجود دارد، همان مضمون را تکرار کرده است. بخش عمده این احادیث، ذیل آیه 158 سوره ی انعام وارد شده و در آنها طلوع خورشید، کنایه یا نشانه ای برای برپایی قیامت گرفته شده است. بخش دیگر روایت که مستقل از تفسیر آن آیه ذکر می شود نیز طلوع خورشید از مغرب را نشانه قیامت می داند. در این میان، تنها چند خبر وجود دارد که ظهور مهدی را با این موضوع مرتبط می کند که به بررسی آنها خواهیم پرداخت.

اما روایاتی که در ارتباط با آیه 158 سوره انعام یا در تفسیر واردشده، فراوان است، از جمله:

(73) محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق علیهم السلام روایت کرده است که مقصود از «بعضء ایت ربک» (برخی نشانه های پروردگارت... ) طلوع خورشید از سمت مغرب و خروج دابه و دود است و وقتی این نشانه ها ظاهر شود، کسی که بر گناهان اصرار کرده و عمل شایسته ای نداشته، ایمانش سودی نخواهد داشت. (1)

(74) طبق نقل ابن مسکان، امام باقر علیه السلام درباره ی آیه «یوم یأتی بعض ءایت ربک» فرمود: وقتی خورشید از مغرب بیاید، ایمان آوردن در آن روز فایده ای نخواهد داشت. (2)

(75) نزال بن سبره گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام خطبه ای خواند و فرمود: پیش از آن که مرا از دست بدهید از من پرسش کنید. صعصعه بن صوحان بلند شد و پرسید: ای امیرمؤمنان! دجال چه زمانی خواهد آمد؟ علی علیه السلام فرمود... برای این موضوع نشانه هایی است... وقتی مردم نماز نخوانند و امانت را ضایع کنند و دروغ بگویند... سپس دابه الارض سر بر می آورد و این پس از طلوع خورشید از مغرب خواهد بود. آن هنگام توبه برداشته می شود، یعنی نه توبه ای پذیرفته می شود و نه عملی بالا می رود و «هر کس تا آن زمان ایمان نیاورده، ایمان آوردنش سودی ندارد»... . (3)

(76) امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند محمد صلی الله علیه و اله را با پنج شمشیر برانگیخت که سه تای آن کشیده است و غلاف نخواهد شد تا جنگ تمام شود و جنگ تمام نمی شود تا آن که خورشید از مغرب طلوع کند. آن گاه که خورشید از مغرب در آید، همه مردم ایمان آوردند و آن روز «هرکس تا آن زمان ایمان نیاورده یا عمل شایسته ای نداشته، ایمانش سودی ندارد. »... (4)

(77) رسول خدا فرمود پیش از شش چیز به انجام عمل روی آورید: 1- طلوع خورشید از مغرب؛ 2- دابه؛ 3- دجال؛ 4- دود؛ 5- خویصه یعنی مرگ؛ 6- امر عمومی. (5)

(78) ابوسعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل کرده است: مقصود از آیه «روزی که نشانه های پروردگارت آشکار شود، ایمان آوردن بی فایده است» طلوع خورشید از سمت مغرب است. (6)

این روایت و آثاری با همین مضمون، از دیگر صحابه نیز نقل شده و در منابع اهل سنت فراوان است. به طور کلی، از این مجموعه چنین به دست می آید که طلوع خورشید از مغرب، یا علامت واقعی بر پایی قیامت است یا کنایه از آن؛ به گونه ای که هرگاه سخن از طلوع خورشید از مغرب به میان می آید، برپایی قیامت فهمیده می شود. این که در این روایات تأکید شده «وقتی خورشید از مغرب در آید ایمان آوردن سودی نخواهد داشت» بدان جهت است که این، نشانه ی پایان دنیاست و پس از آن، تکلیفی وجود ندارد تا ایمان و عمل مؤثر باشد. شیخ طوسی گوید: «پس از مرگ امامان تکلیف برداشته می شود؛ چون نشانه های قیامت مانند طلوع خورشید از مغرب و خروج دابه و... آشکار خواهد شد. » (7)

هم چنین در موارد دیگری زمان طلوع خورشید از مغرب، آخرین فرصت برای توبه بندگان به درگاه خداوند تعیین شده است، چنان که در روایت 75 به آن اشاره شد و در روایات مستقل دیگری چنین آمده است:

(79) ابوهریره از رسول خدا نقل می کند: هرکه پیش از طلوع خورشید از مغرب توبه کند، توبه اش پذیرفته می شود. (8)

ممکن است گفته شود عنوان طلوع خورشید از مغرب، کنایه از ظهور امام عصر است؛ چنان که صعصعه از کلام علی علیه السلام این گونه برداشت کرده است؛ (9) اما به فرض صحت این نقل، باید گفت در آن صورت دیگر این موضوع، نشانه ی ظهور مهدی نخواهد بود؛ بلکه خود، عنوان و کنایه ای برای آن حضرت است و بنابراین، تحول در آفتاب، جزو نشانه های ظهور تلقی نخواهد شد. لیکن این برداشت که از سوی فاطمیان دامن زده شده،

از جهاتی محل اشکال است: 1- در روایات دیگری تصریح و حتی قرینه ای بر این که منظور از خورشید مغرب وجود مقدس امام دوازدهم باشد وجود ندارد. 2- در روایات متعددی که به برخی از آنها اشاره شد آمده است که با طلوع خورشید از مغرب، توبه و عمل فایده ندارد، در حالی که ظهور امام عصر علیه السلام ابتدای زندگی واقعی است و معنا ندارد تکلیف برداشته شود و توبه و عمل صالح پذیرفته نشود. 3- در روایات زیادی تصریح شده که طلوع خورشید مغربی نشانه قیامت است. 4- در برخی احادیث، طلوع خورشید از مغرب و ظهور مهدی قائم علیه السلام در کنار هم قرار گرفته اند که نشان می دهد دو موضوع ارتباطی به یک دیگر ندارند بلکه هر دو، نشانه برای مطلب دیگری به شمار می روند.

(80) ابوحمزه ثمالی گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: آیا آمدن سفیانی حتمی است؟ فرمود: آری، ندا هم حتمی است، طلوع خورشید از مغرب هم حتمی است... قیام مهدی آل محمد صلی الله علیه و اله هم حتمی است. (10)

(81) ابوطفیل عامر بن واثله از حذیفه بن اسید (در روایت دیگر از ابوسریحه) نقل کرده است: گروهی در حال گفت وگو بودیم که رسول خدا بر ما وارد شد و فرمود: از چه سخن می گویید؟ گفتیم: درباره قیامت. فرمود: قیامت بر پا نمی شود، مگر ده نشانه را ببینید: دود، دجال، دابه، طلوع خورشید از مغرب، فرود آمدن عیسی علیه السلام، یأجوج و مأجوج، فرو رفتن زمین در مشرق، و در مغرب، و در جزیره العرب، آتشی که مردم را به محشر بکشاند. (11)

همین خبر به گونه ای دیگر در منابع شیعه آمده است:

(82) ابوطفیل از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند که رسول خدا فرمود: ده چیز پیش از قیامت حتمی است: سفیانی، دجال، دود، قیام مهدی علیه السلام، طلوع خورشید از مغرب، فرود آمدن عیسی علیه السلام فرو رفتن زمین در مشرق، (و در مغرب)، و در جزیره العرب، آتشی که مردم را به محشر بکشاند. (12)

گرچه تفاوت های جدی در مضمون روایات شیعه و سنی (13) اعتماد به آنها را کم می کند، این نکته در همه روایات وجود دارد که طلوع خورشید از مغرب نشانه ای برای قیامت است.

تا این جا نتیجه چنین شد که مفاد احادیثی که در آنها به طلوع خورشید مغربی اشاره شده، بیان نشانه های قیامت (اشراط الساعه) است و تصریحی به ظهور مهدی ندارد. اما به علت این که این موضوع، نشانه ظهور مهدی علیه السلام قلمداد شده، آمیختگی علائم ظهور با نشانه های قیامت است و آن چه درباره ی نشانه های برپایی قیامت گفته شده، فراوان بر نشانه ظهور قائم علیه السلام حمل می شود. اختلاف مضمون برخی روایات شیعه با اهل سنت در شمارش این نشانه ها نیز دلیل دیگر این آمیختگی است که نمونه آن در روایت 81 و 82 گذشت.

مطلب دیگری که گویا باعث شده طلوع خورشید از مغرب را نشانه ظهور بدانند، آن است که شیخ مفید در ردیف ده ها علامتی که برای ظهور قائم علیه السلام بیان کرده طلوع خورشید از سمت مغرب را نیز آورده است، اما باید توجه داشت که وی این مطلب را به عنوان روایت نیاورده بلکه در ردیف نشانه ها ذکر کرده و سرانجام هم می گوید خداوند آگاه تر است. (14) روایتی هم که او و شاگردش شیخ طوسی در این زمینه آورده اند، گذشته از آن که ابهام هایی دارد، (15)

 تنها از حتمی بودن برخی حوادث سخن می گوید و حتمی بودن بدان معناست که قضای الهی بر وقوع آنها تعلق گرفته و الزاما مربوط به ظهور قائم نیست؛ به خصوص که در این روایت، طلوع خورشید از مغرب و قیام مهدی در کنار هم ذکر شده اند و معنا ندارد که آن دو نشانه ی ظهور باشند.


ادامه مطلب ...