منتظران ظهور
منتظران ظهور

منتظران ظهور

مهدویت

آیا شناخت شناسنامه ای و تاریخی از امام کافیست؟


چنان معرفت و شناختی از امام زمان(عج) باید حاصل شود که ما را از مرگ جاهلیت نجات بخشد و بنابر روایات رسیده از ائمه اطهار(علیهم السلام) بدون تردید مقصود از معرفتی (شناختی) که امامان(علیه السلام) ما را به تحصیل آن امر فرموده‌اند شناخت آن حضرت چنان‌که هست می‌باشد، به گونه‌ای که سبب سالم ماندن از شبهه‌های ملحدان گردد و مایه نجات از گمراه ساختن گمراه‌کنندگان شود .


امام زمان

معرفت امام یعنی چه؟

در روایت منقول از شیعه و سنی شنیده‌ایم: «من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة الجاهلیة؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است

 

منظور از این شناخت و معرفت چیست و چگونه حاصل می‌شود؟

به دلیل اهمیت حیاتی و غیرقابل انکاری که شناخت امام و به خصوص امام زمان(عج) یعنی رهبر و الگوی زمان و تنها عامل پیوند ما با خداوند دارد، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.(1)

آنچه که از روایت فوق برداشت می‌شود این است که نشناختن امام زمان خود به معنی عدم ارتباط با امام است و عدم ارتباط با امام یعنی قطع پیوند هدایت با خداوند و این همان مرگ جاهلیت و خروج از دین و گمراهی است و امام صادق(علیه السلام) در جواب سۆال از چگونگی از معنای جاهلیت فرمودند:

منظور از آن جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است.(2)

پس چنان معرفت و شناختی از امام زمان(عج) باید حاصل شود که ما را از مرگ جاهلیت نجات بخشد و بنابر روایات رسیده از ائمه اطهار(علیهم السلام) بدون تردید مقصود از معرفتی (شناختی) که امامان(علیه السلام) ما را به تحصیل آن امر فرموده‌اند شناخت آن حضرت چنان‌که هست می‌باشد، به گونه‌ای که سبب سالم ماندن از شبهه‌های ملحدان گردد و مایه نجات از گمراه ساختن گمراه‌کنندگان شود و چنین شناختی دو وجه دارد:

1. شناخت شخص امام(علیه السلام) به نام و نسب (شناخت اسمی)

2. شناخت صفات و ویژگی‌ها و مقامات امام(علیه السلام) (شناخت رسمی)

و به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است چنانچه امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

نشانه را بشناس... چون اگر نشانه را شناختی، دیگر پس از هدایت شدن گمراه نخواهی شد و به فریب‌کاران تمایلی نخواهی یافت.(3)

شناخت ولیّ خدا و امام عصر(علیه السلام) تنها راه نجات و رستگاری است که با درخواست از ذات اقدس خداوند و مجاهدة علمی و عملی شدنی است

شاهد بر این مطالب روایاتی است که ائمه اطهار(علیه السلام) به ذکر علامت‌ها و صفات و ویژگی‌های حضرت حجت(عج) می‌پردازد و در آنها توصیف نشانه‌ها و علائم ظهور و ویژگی‌های عصر ظهور بیان گردیده است. البته معرفت به نعت و صفت مرتبه بالاتری از معرفت اسم است در این معرفت ما امام را تنها از روی اسم و خصوصیات ظاهری بیان شده نمی‌شناسیم بلکه به یک سلسله ویژگی‌ها و کمالات باطنی شناخت پیدا می‌کنیم چنین معرفتی از طریق شنیدن اوصاف و کمالات و مقامات امام(علیه السلام) حاصل می‌شود.

چنانچه آن حضرت(علیه السلام) در بیان وجوب معرفت پروردگار و فرستادگان او فرموده‌اند: «... و بعد از آن معرفت (معرفت پروردگار، رسول و اقرار به پیامبری او) معرفت امامی است به نعت و صفت و نامش، که در حال سختی و راحتی به او اقتدا می‌نماییم. و کمترین درجه شناخت امام آن است که دانسته شود او همتای پیامبر(صلی الله علیه وآله) است به جز در مقام نبوت. و امام وارث پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و اطاعت خداوند و اطاعت رسو ل خدا(صلی الله علیه وآله) و تسلیم بودن به او در همه امور و مراجعه کامل به او و پذیرش گفته او از مراتب شناخت می‌باشد.»(4)

پس بنابر روایت فوق، معرفت واجب شده از طرف پیامبر(صلی الله علیه وآله) درجه‌ای بالاتر از معرفت به اسم و رسم است و آن معرفت و تصمیم قلبی است که اگر کسی آن را نداشته باشد به مرگ جاهلیت می‌رسد. اهل بیت(علیه السلام) تعریفی که از معرفت ارائه داده‌اند این است که معرفت همان فهم و شناخت روایات می‌باشد.(5)

چنانچه این تعریف خود میزانی است برای تشخیص معرفت صحیح به طوری که در هر باب احادیث مربوط با آن باب معیار صحیح معرفت می‌باشد مثلاً در بحث خداشناسی میزان صحت و یا عدم صحت معرفت خدا روایاتی است که در این خصوص وارد شده است.

معرفت

آنچه از روایات استفاده می‌شود این است که خداوند متعال است که معرفتی را به بندگان خدا عطا می‌کند و نقش انسان در تحقق آن فقط قبول و یا ردّ آن معرفت عطا شده می‌باشد.

پس می‌توان گفت معرفت امام(علیه السلام) به لطف و عنایت خداوند است که بنده باید از او درخواست کند و بخواهد تا شامل چنین فضلی شود. و تحقق این امر (معرفت امام زمان(علیه السلام)) در زمان غیبت از راه تسلیم نسبت به احادیث ائمه(علیه السلام) و تقید به مراجعه به روایات در همه مسائل اعم از اعتقادی، اخلاقی و عملی امکان‌پذیر است.

پس معرفت یک امر اکتسابی نیست که انسان با انجام دادن یک سری افعالی به آن دست یابد بلکه معرفت یک امر عنایتی است که از طرف خداوند به بندگان عطا می‌شود و انسان باید زمینه این عنایت را در خود ایجاد نماید. البته برای طلب معرفت امام عصر وسایل و اسبابی از طرف خداوند قرار داده شده است که انسان با توجه به آنها می‌تواند به نتیجه و مقصود خود برسد. بعضی از این اسباب و وسایل عبارتند از:

1. طلب و درخواست از خداوند متعال (دعا)

2. توسل پیدا کردن به ائمه برای طلب معرفت

3. پناه بردن به وجود مقدس امام زمان(عج) و طلب معرفت و یاری ایشان در این راه

4. تفکر و تدبر در کلمات نورانی اهل بیت درباره آن بزرگوار (تفقه)

5. تسلیم و گردن نهادن به ولایت امام عصر(عج)

6. مطالعه معجزات و عنایات خاصی که به دست امامان عزیز و مهربان واقع شده.

برای شناخت مقام والای امامت و شخصیّت منحصر به فرد امام عصر(علیه السلام) راه‌های فراوانی هست؛ بررسی دعاها و زیارت‌هایی که از خود امام عصر(علیه السلام) رسیده است و یا فرموده امامان دیگر(علیه السلام) دربارة آن حضرت از بهترین این راه‌هاست.

معرفت صحیح امام عصاره و نتیجه شناخت دین و فهم صحیح روایات و تسلیم در مقابل آن است. شناخت صحیح امام(علیه السلام) آثاری دارد که قلب انسان را پر از محبت می‌کند و قلبی که مملو از محبت امام زمان(علیه السلام) شد همه حالاتش بر اساس آن شکل می‌گیرد و اعمال او متناسب به میزان محبت قلبی‌اش روح و ارزش پیدا می‌کند و چنین محبتی است که باعث می‌شود که انسان در همه احوال به یاد امام زمانش باشد و از یاد او غافل نگردد و او را به انتظار فرج مولایش می‌نشاند تا جاییکه وظیفه خود می‌داند که برای رفع غم و غریبی آن حضرت تلاش کند و دست به دعا بردارد.

 

تنها راه نجات و رستگاری

شناخت ولیّ خدا و امام عصر(علیه السلام) تنها راه نجات و رستگاری است که با درخواست از ذات اقدس خداوند و مجاهده علمی و عملی شدنی است.

ایمان

وعده نجات از جهالت و رهایی از ظلمت گمراهی، دل انسان‌های بصیر را از دیرباز به خود مشغول داشته است، به همین سبب بعضی شاگردان خاص اهل بیت(علیه السلام) برای یافتن طریق هدایت سۆالاتی دربارة معرفت آخرین حجّت الهی در محضر ایشان مطرح کرده‌اند، چنان‌که جناب «زراره» می‌گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود: قائم ما پیش از قیام خود، غیبتی طولانی خواهد داشت. عرض کردم: چرا؟ فرمود: اگر ظاهر باشد او را می‌کشند؛ سپس فرمود: ای زراره! اوست که انتظارش را می‌کشند و مردم در ولادتش شک می‌کنند؛ برخی می‌گویند پدرش از دنیا رفته و فرزندی از خود به جای نگذارده است؛ بعضی می‌گویند در شکم مادرش است؛ گروهی گویند غایب است؛ دسته‌ای گویند به دنیا نیامده و عدّه‌ای دیگر گویند دو سال قبل از وفات پدرش به دنیا آمد! همان، موعود منتظر است؛ ولی خدای والا می‌خواهد تا شیعیان را بیازماید و در این آزمایش دشوار، باطل‌گرایان دچار تردید می‌شوند.

دعا تنها مجموعه‌ای از الفاظ برای خواندن و درخواست کردن نیست، بلکه معارف عمیق و درس‌های ارزشمندی در دعای معصومان(علیه السلام) نهفته است که فهم آنها و تأمّل در آموزه‌هایشان ارزشمند علمی و عملی به بار می‌آورد، چنان‌که زراره در پی آن است با این درس گرانقدر مشکل خویش را بگشاید.

برای شناخت مقام والای امامت و شخصیّت منحصر به فرد امام عصر(علیه السلام) راه‌های فراوانی هست؛ بررسی دعاها و زیارت‌هایی که از خود امام عصر(علیه السلام) رسیده است و یا فرموده امامان دیگر(علیه السلام) درباره ی آن حضرت از بهترین این راه‌هاست.

اگر کسی معروف شناس باشد، حقیقت آن را در ولیّ‌امر در می‌یابد. همان‌طور که شناسندة عدل و احسان، عدل و احسان را در سنّت و سریرة و سیرة امام مشاهده می‌کند و در می‌یابد که او صاحب مقام ولایت است

همان‌گونه که تأمّل در عبارات نهج‌البلاغه، سخنان سیّد الشهدا(علیه السلام) از آغاز تا پایان حادثه کربلا، معارف بلند صحیفه سجّادیه گویای برنامه‌های امام علی، امام حسین و امام سجّاد(علیه السلام) اند و از ایجاد حوزه‌های علمی و برگزاری مناظرات علمی برنامه صادقین(علیه السلام) استنباط می‌شود، از ادعیه مأثور یا مرتبط با امام عصر(علیه السلام) برنامه‌های ایشان فهمیده می‌شود؛ زیرا وقتی امامی دعا می‌کند، علاوه بر مقتضیات دعا، ویژگی‌های امامت و وظیفه ی امام در برابر امّت و چگونگی پیوند امام با امّت و تأثیر ملکی و ملکوتی امام را تشریح می‌کند.

 

مراتب شناخت امام زمان (عج)

شناخت امام زمان(علیه السلام) مراتبی دارد که تأثیرگذاری آنها در زدودن غبار جاهلیّت و پاک کردن گرد تحجّر و ارتجاع یکسان نیست؛ زیرا آثار هر مرتبه از معرفت در تبیین انتظار حقیقی و صحیح، با مرتبه دیگر متفاوت است؛ مثلاً شناخت شناسنامه‌ای امام عصر(علیه السلام) و دانستن تاریخ ولادت و زمان غیبت صغرا و کبرا و امثال آن، هرگز همانند معرفت معنای حقیقی امامت و شناخت حقیقت ولایت و انطباق انحصاری آن شخصیّت حقوقی در فلان شخص حقیقی نخواهد بود؛ همان‌طور که براهین حدوث، نظم، امکان ماهوی، امکان فقری و نظایر آنها برای شناخت خدا راهگشاست؛ امّا آنکه خدا را با الوهیّت می‌شناسد، بهترین راه معرفت خداوند را پیموده و خداشناس خوبی شده است؛ و نظیر اینکه هر چند شناخت رسول از راه معجزه کافی است، ولی مربته بالای معرفت را تأمین نمی‌کند؛ امّا آن که رسول را با علم به رسالت می‌شناسد، از معرفت آن حضرت به سبب معجزه بی‌نیاز می‌شود؛ چرا که وقتی معنی الوهیت و رسالت فهمیده شد، خداوند و رسول شناخته می‌شوند.

اگر کسی معروف شناس باشد، حقیقت آن را در ولیّ‌امر در می‌یابد. همان‌طور که شناسنده ی عدل و احسان، عدل و احسان را در سنّت و سریره و سیره امام مشاهده می‌کند و در می‌یابد که او صاحب مقام ولایت است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسی، بحارالأنوار، ج8، ص368.

2. کلینی، اصول کافی، ج1، ص337.

3. همان، ج1.

4. تفسیر برهان، ج2، ص340.

5. مجلسی، همان، ج2، ص184.


راهکارهایی در خصوص کسب معرفت امام عصر (عج)


معرفت امام زمان (علیه السلام)

امام زمان


معنای معرفت و راه های کسب معرفت امام علیه السلام

همه ما کم و بیش تاکنون در مورد لزوم «معرفت امام زمان(علیه السلام)»، مطالبی خوانده یا شنیده ایم و به اجمال می دانیم بر اساس روایات قطعی و تردید ناپذیری که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) نقل شده، نداشتن معرفت نسبت به امام زمان (علیهم السلام) به منزله مرگ در زمان جاهلیت؛یعنی مردن در حال کفر و شرک است.


هم چنین از جایگاه و نقشی که در آموزه های اسلامی برای امامان معصوم (علیهم السلام) ترسیم شده است، شناخت داریم،ولی شاید بسیاری از ما نسبت به کم و کیف و لوازم این معرفت چندان آگاه نباشیم و به درستی ندانیم که چه شناخت تفصیلی باید نسبت به امام عصر خو داشته باشیم.

این وضعیت برای کسانی که همه افتخارخود را در پذیرش امامان معصوم و اعتقاد به امام عصر(علیه السلام) می دانند، هرگز زیبنده نیست.از این رو، همه باید در حد توان و درک خود برای رسیدن به سطحی قابل قبول از شناخت و معرفت امام

بکوشیم و معرفت اجمالی خود را به معرفت تفصیلی تبدیل کنیم.

 

معرفت امام در آموزه های اسلامی:

«معرفت امام» جایگاه و اهمیت ویژه ای در آموزه های اسلامی دارد و در سخنان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) تأکید فراوانی برآن شده است.

درآموزه های اسلامی بر تأثیر پرهیزکاری و انجام اعمال شایسته در حصول معرفت راستین و نهادینه شدن آن در وجود آدمی بسیارتأکید شده است. بر اساس این آموزه ها انسان می تواند با عمل کردن به آموخته های خود،مرزهای دانایی اش را گسترش دهد و به آن چه نمی داند دست یابد. قرآن کریم دراین زمینه می فرماید:«یاأیها الّذین آمنوا إن تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً؛ای کسانی که ایمان آورده اید، اگرازخدا پروا دارید، برای شما (نیروی) تشخیص حق از باطل قرار می دهد»

برای روشن تر شدن این موضوع به برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شده است، اشاره می کنیم:

1-    در روایتی که به صورت متواتر و از طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، نشناختن امام زمان و معرفت نداشتن نسبت به او با مردن در عصر جاهلیت (عصر کفر و شرک) برابر دانسته شده است.

در این روایت می خوانیم: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»

2-     امام باقر (علیه السلام) در این زمینه می فرماید: «هرکس در حالی که امامی نداشته باشد، بمیرد،مردنش، مردن جاهلیت است و هر آن که درحال شناختن امامش بمیرد، پیش افتادن یا تأخیراین امر (دولت آل محمد(علیهم السلام))، او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را شناخته، هم چون کسی که در خیمه قائم [(علیه السلام)] با آن حضرت باشد»

3-    ) حارث بن مغیره از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل می کند: «به ابوعبدالله [امام صادق](علیه السلام) عرض کردم: آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«کسی که بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»؟ فرمود:«آری». گفتم: جاهلیت کامل یا جاهلیتی که امامش را نشناسند؟ فرمود: «جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی»

 

امام زمان

مفهوم معرفت امام:

شیخ صدوق (ره) درباره ضرورت معرفت امام و آن چه که هر مسلمان باید در مورد امام خود بداند،می نویسد: «بر ما واجب است که پیامبر[اسلام] و امامان پس از او را که درود خدا برآنان باد، با نام ها و ویژگی هایشان بشناسیم.

این امر، فریضه واجبی است که برما لازم آمده است و خداوند عذر هیچ کس را در مورد آن نمی پذیرد،خواه جاهل [قاصر] باشد و خواه (جاهل) مقصّر».

نویسنده کتاب ارزشمند «مکیال المکارم»، مراد و مقصود از «معرفت امام» را که در روایت ها بر آن ها تأکید شده است،چنین توضیح می دهد: «بدون تردید،مقصود از شناختی که امامان ما-درودها و سلام های خداوند بر ایشان باد- تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امرفرموده اند، این است که ما آن حضرت را چنان که هست بشناسیم، به گونه ای که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه های ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدّعیان دروغین باشد.

چنین شناختی جز به دو امر به دست نمی آید: شناختن شخص امام به نام و نسب و دوم،شناخت ویژگی های او. به دست آوردن این دو شناخت از اهمّ واجبات است»

خواندن زیارت و تأمّل و تدبّر در اوصافی که در این زیارت برای ائمه معصومین(علیهم السلام)نقل شده، در حصول معرفت نسبت به مقام و جایگاه امام درهستی بسیار مۆثر است

باید دانست شناخت ویژگی های امام، در عصر ما از اهمیت بیشتری برخورداراست و در واقع، این نوع شناخت می تواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحوّل باشد؛ زیرا اگر کسی به حقیقت به صفات و ویژگی های امام عصر(علیه السلام) و نقش و جایگاه آن حضرت در هستی و فقرو نیاز خود نسبت به او آگاه شود،هرگزازیاد و نام آن حضرت غافل نمی شود.

نکته ای که باید در نظر داشت، این است که شناخت امام زمان(علیه السلام) از شناخت دیگر امامان معصوم(علیهم السلام) جدا نیست. اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه ائمه هدی آگاه شد، صفات و ویژگی های آن ها را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آن ها پی برد، به یقین، به شناختی شایسته از امام عصر(علیه السلام) نیز دست می یابد.

 

زلال

راه های به دست آوردن معرفت:

معرفت امام زمان(علیه السلام) نیز چون برخی دیگر از معرفت ها از دو طریق حاصل می شود:

الف)معرفت اکتسابی:

یکی ازراه های پی بردن به مراتب و مقامات بلند امامان معصوم شیعه به طور کلی و امام عصر(علیه السلام) به طور خاص، مطالعه و تأمّل در کتاب ها و مقاله هایی است که دراین زمینه نگاشته شده است.

هم چنین خواندن زیارت و تأمّل و تدبّر در اوصافی که در این زیارت برای ائمه معصومین(علیهم السلام)نقل شده، در حصول معرفت نسبت به مقام و جایگاه امام درهستی بسیار مۆثر است.

شاید بتوان گفت شناخت نشانه های ظهور نیز یکی از فروع شناخت امام عصر(علیه السلام) است؛ زیرا شناخت دقیق نشانه های ظهور سبب می شود انسان، فریب مدعیان دروغین مهدویت را نخورد و در دام شیّادانی که ادّعای «مهدی» بودن دارند، نیفتند.

برای ظهورمنجی آخرالزمان،نشانه های حتمی و تردید ناپذیری شمرده شده است که با مشاهده آن ها به حقانیت آن منجی و این که او واقعاً همان امام منتظر؛یعنی امام مهدی (علیه السلام) است، می توان پی برد. بنابراین، بر همه منتظران لازم است که پس از شناخت کامل امام عصر(علیه السلام)،به مطالعه و شناسایی نشانه های ظهور نیز بپردازند.

ب)معرفت اعطایی:

درآموزه های اسلامی بر تأثیر پرهیزکاری و انجام اعمال شایسته در حصول معرفت راستین و نهادینه شدن آن در وجود آدمی بسیارتأکید شده است.

امام باقر (علیه السلام) در این زمینه می فرماید: هرکس در حالی که امامی نداشته باشد، بمیرد،مردنش، مردن جاهلیت است و هر آن که درحال شناختن امامش بمیرد، پیش افتادن یا تأخیراین امر (دولت آل محمد(علیهم السلام))، او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را شناخته، هم چون کسی که در خیمه قائم [(علیه السلام)] با آن حضرت باشد

بر اساس این آموزه ها انسان می تواند با عمل کردن به آموخته های خود،مرزهای دانایی اش را گسترش دهد و به آن چه نمی داند دست یابد. قرآن کریم دراین زمینه می فرماید:«یاأیها الّذین آمنوا إن تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً؛ای کسانی که ایمان آورده اید، اگرازخدا پروا دارید، برای شما (نیروی) تشخیص حق از باطل قرار می دهد»

و درجایی دیگر می فرماید: «إلیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصّالح یرفعه؛سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود و کارشایسته به آن رفعت می بخشد»

امام باقر (علیه السلام) نیز در زمینه نقش عمل به دانسته ها در افزایش دانایی می فرماید:«هرکس به آن چه می داند، عمل کند، خداوند آن چه را نمی داند به او می آموزد»

بنابراین، کسانی که در پی امام عصر، معرفت امام عصر (علیه السلام) و راه یافتن به ولایت ایشان هستند باید افزون بر مطالعه و تحقیق و تدبّر در ویژگی های امامان معصوم (علیهم السلام)، در پیروی از این بزرگواران و دوری از مخالفت آن ها نیز بکوشند و خود را از همه آلودگی هایی که پیشوایان معصوم نمی پسندند،پیراسته سازند. در این صورت است که می توان امیدوار بود انوار معرفت این حجت های الهی در قلب ما راه یابد.

درروایتی که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است،دراین زمینه چنین می خوانیم: «ای ابا خالد!به خدا سوگند بنده ای ما را دوست ندارد و ازما پیروی نکند تا این که خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بنده ای را پاکیزه نمی کند تا این که تسلیم محض ما شده و با ما آشتی کرده باشد. پس چون با ما از درآشتی درآمد،خدا از حساب سخت نگاهش دارد و از هراس بزرگ روز رستاخیز ایمنش سازد».

ناگفته نماند که در این راه باید عنایت حضرت حق نیز مدد جوییم و-هم چنان که در دعایی که پیش از این بدان اشاره کردیم،ملاحظه شد-از درگاه الهی نیز توفیق شناخت حجّتش را درخواست کنیم تا بدین وسیله از گمراهی و سرگردانی نجات یابیم.



منابع :

سایت حوزه

سایت اندیشه قم

مجله مهدویت

ویژگیهای ظاهری و باطنی حضرت مهدی علیه السّلام‏


امام زمان


امام رضا علیه السلام فرمودند: نشانه مهدی آن است که در سن پیری است ولی جوان به نظر میآید که هرکس او را ببیند گمان میکند که 40 سال یا کمتر دارد و یکی دیگر از نشانه های او این است که با گذشت زمان تا هنگام رسیدن اجل اثر پیری در او مشاهده نمیشود.

الف) ویژگیهای ظاهری

حضرت مهدی علیه السّلام از لحاظ جمال ظاهری دارای اندامی زیبا و دل انگیز است که به قسمتی از آن جمال خجسته اشاره میشود:

1ـ پیشانی باز و نورانی

2- بینی کشیده و باریک: قال رسول اللّه صلّی الله علیه و اله: «المهدی منّی اجلی الجبه اقنی الانف» (کشف الغمه ج2/ ص184) مهدی از من است، پیشانی باز و نورانی و بینی کشیده و باریک دارد.

3ـ صورت مانند ماه تابان‏

4ـ رنگ عربی (گندمگون)

5ـ جسم اسرائیلی (راست قامت و تا حدی بلند قد)

قال رسول اللّه صلّی الله علیه و اله: «المهدی من ولدی وجهه کالقمر الدرّی اللّون لون عربی و الجسم جسم اسرائیلی» (کشف الغمه ج2/ ص184)

مهدی از فرزندان من است، سیمایش چون ماه تابان گرد و درخشان است، رنگش عربی (گندمگون) و جسمش اسرائیلی (راست قامت و تا حدی بلند قد) است.

حضرت مهدی علیه السّلام با حضرت عیسی علیه السّلام دور هم آیند و هنگام نماز فرا میرسد، حضرت مهدی علیه السّلام به حضرت عیسی میفرماید: بفرمائید جلو، حضرت عیسی علیه السّلام میگوید: نه، شما برای امامت نماز شایسته تر هستید، آنگاه حضرت عیسی علیه السّلام به آن حضرت اقتدا میکند و نماز را پشت سر او میخواند

6ـ صورت مانند دینار گرد و گلگون‏

7ـ دندان ظریف و منظم.

قال رسول اللّه صلّی الله علیه و اله: «وجهه کالدّینار اسنانه کالمنشار ...» (الغیب 247 باب 14 ح 1) چهره اش گرد و گلگون و دندانهایش مانند شانه ظریف و منظم است.

8ـ محاسن پرمو

9ـ خالی جذاب بر گونه راست: «کثّ اللّحی علی خدّه الایمن خال» (منتخب الاثر 166)

دیدگان مبارکش سرهم کشیده و محاسن مبارکش پرمو و بر گونه راست او خالی (جذاب) است.

10ـ شانه ها پهن: «عریض مابین المنکبین» (بحارالانوار51/ 40) مهدی دارای شانه های پهن است.

11ـ نورانیت خاص: «المهدی طاووس اهل الجّن علیه جلابیب النّور» (کشف الغمه 2/ 481) مهدی طاووس اهل بهشت است که هاله هایی از نور او را احاطه کرده است.

12ـ چهره ای جوان: امام رضا علیه السّلام: نشانه مهدی آن است که در سن پیری است ولی جوان به نظر میآید که هرکس او را ببیند گمان میکند که 40 سال یا کمتر دارد و یکی دیگر از نشانه های او این است که با گذشت زمان تا هنگام رسیدن اجل اثر پیری در او مشاهده نمیشود. (کمال الدین شیخ صدوق ج 2/ ص652)

 

امام زمان

ب) ویژگیهای باطنی:

1ـ آرامش روحی‏

2ـ وقار ویژه‏

3ـ شناخت به حلال و حرام خداوند

4ـ بی نیاز از همه مردم‏

قال الحسین علیه السّلام: «تعرفون المهدی علیه السّلام بالسّکین و الوقار و بمعرف الحلال و الحرام و بحاج النّاس الیه و لا یحتاج الی احد» (منتخب الاثر ص 309)

مهدی را با سکینه و وقار و شناخت حلال و حرام و نیاز همگان به او و بی نیازی او از همه خواهید شناخت.

5ـ زهد و وارستگی از دنیا: قال الصادق علیه السّلام: «فوالله ما لباسه الّا الغلیظ و لا طعامه الّا الجشب» (الغیب ـ نعمانی ـ 233 باب 13 ح 20) به خدا سوگند لباس او جز پارچه های زبر و خشن و غذای او جز غذایی ساده نیست.

6ـ داناترین مردم‏

7ـ حکیمترین آنان‏

8ـ پرهیزگارترین انسان‏

9ـ بردبارترین مردم‏

10ـ سخی ترین شخص‏

11ـ عابدترین فرد

12ـ سخن گفتن فرشتگان با او

 

ویژگیهای شخصی حضرت مهدی علیه السّلام‏

حضرت مهدی علیه السّلام دارای ویژگیهای شخصی فراوانی است از جمله:

1- پیروی از حضرت فاطمه علیها السّلام؛

قال المهدی علیه السّلام: «فی ابن رسول الله لی اسو حسن» (کتاب الغیب ـ شیخ طوسی ـ 285) دختر رسول خدا برای من اسوه و الگویی نیکوست.

2- مقتدای حضرت عیسی علیه السّلام؛

حضرت مهدی علیه السّلام با حضرت عیسی علیه السّلام دور هم آیند و هنگام نماز فرا میرسد، حضرت مهدی علیه السّلام به حضرت عیسی میفرماید: بفرمائید جلو، حضرت عیسی علیه السّلام میگوید: نه، شما برای امامت نماز شایسته تر هستید، آنگاه حضرت عیسی علیه السّلام به آن حضرت اقتدا میکند و نماز را پشت سر او میخواند. (تذکر الخواص 2/ 325)

3- محبوب امام صادق علیه السّلام؛

قال الصادق علیه السّلام: «لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی» (الغیب ـ نعمانی ـ 245 باب 13 ح 26) اگر دوران او را درک میکردم، همه زندگی ام را در خدمت به او میگذراندم.

امام رضا علیه السلام فرمودند: نشانه مهدی آن است که در سن پیری است ولی جوان به نظر میآید که هرکس او را ببیند گمان میکند که 40 سال یا کمتر دارد و یکی دیگر از نشانه های او این است که با گذشت زمان تا هنگام رسیدن اجل اثر پیری در او مشاهده نمیشود

4- ایجاد کننده وحدت؛

امام هادی علیه السلام : اوست که وحدت کلمه ایجاد میکند و نعمتهای الهی را به اتمام میرساند و خداوند به وسیله او حق را پابرجا و باطل را نابود میسازد. (یوم الخلاص، 404)

5- محوکننده باطل «و یزهق الباطل و هو مهدیکم المنتظره» (یوم الخلاص، 404)

6- سایه انداختن ابر سفید بر سر مبارک او؛

رسول اللّه صلّی الله علیه و اله: امام مهدی علیه السّلام در آخر الزمان ظهور میکند، ابر سفیدی بالای سرش حرکت میکند و در برابر خورشید وجود مقدسش سایه میاندازد. از میان ابر فرشته بانگ برمیآورد این مهدی است، از او پیروی کنید. (روزگار رهایی، 1/ 479)

7- رزق مردم به برکت امام زمان علیه السّلام‏

8- برپائی نظام هستی به برکت امام مهدی علیه السّلام‏

 «بیمنه رزق الوری و بوجوه ثبتت الارض و السّماء» (دعای عدیله) به برکت او (امام مهدی علیه السّلام) به خلق روزی میرسد و به وجود او زمین و آسمان پابرجاست.

9ـ رفع گرفتاری از مردم به برکت امام مهدی علیه السّلام:

10ـ امنیت مردم به برکت امام مهدی علیه السّلام:

11ـ انتقام گیرنده از دشمنان‏

12ـ تأیید خاص الهی برای امام‏

13ـ ظاهر شدن گنجهای زمین برای امام مهدی علیه السّلام‏

14ـ جهانی بودن حکومت مهدی علیه السّلام


منابع:

1-     25 سخن پیرامون حضرت مهدی علیه السلام ـ اکبر دهقان

2-     کشف الغمه ج2

3-     منتخب الاثر ص166

4-     بحار الانوار

5-     من لا یحضره الفقیه ج4

ویژگی هاى همراهان حضرت مهدى (عج)


امام زمان

1- خداجویی : خداجویى و توحید، سرلوحه عقاید و خصال یاران مهدى است. امام صادق علیه السلام درباره اینان مى فرماید:مردانى که گویا دل هایشان پاره هاى آهن است. غبار تردید در ذات مقدس ‍ خداى، خاطرشان را نمى آلاید ... همانند چراغ هاى فروزانند، گویا دل هایشان نور باران است. از ناخشنودى پروردگارشان هراس دارند. براى شهادت دعا مى کنند و آرزومند کشته شدن در راه خدایند.(1)

امیر المومنان علیه السلام یاران مهدى را گنج هایى مى داند؛ آکنده از معرفت خدایى.(2)

2- عبادت و بندگى : یاران مهدى، مردان عبادتند و نیایش؛ آن هم نه عبادتى عادت گونه و یا چون پرستش مزدوران و تاجران، بلکه نیایشى عارفانه و پاکبازانه. روح بندگى و راز و نیاز با جانشان در هم آمیخته، همواره خود را در محضر خدا مى بیند و از یاد او لحظه اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نیمه شب، چونان مادران فرزند مرده مى گریند.(3)

3- حفاظت از حدود الهی:  نخستین شرط بیعت امام با یاران، حفاظت از حدود خدا است .

على علیه السلام مى فرماید:یاران با این شرایط با امامشان بیعت مى کنند که دست پاک باشند و پاکدامن. زبان به دشنام نگشایند و خون کس، به ناحق نریزند. به سکونتگاه مردم هجوم نبرند و کس را به ناحق نیازارند. بر مرکب هاى ممتاز سوار نشوند و لباس هاى فاخر نپوشند. مسجدى را خراب نکنند و بر مردم راه نبندند. به یتیم ستم روا ندارند و راهى را نا امن نکنند و شراب ننوشند. در امانت، خیانت نکرده و پیمان شکن نباشند. احتکار نکنند و پناهنده را نکشند. فراریان را دنبال نکرده، مجروح را نکشند. ساده بزیند و در راه خدا به شایستگى جهاد کنند. امام نیز متعهد مى شود، بسان همراهان زندگى کند، دربان و حاجت براى خود نگیرد. به اندک قانع باشد و به یارى خدا در راه استقرار عدالت بکوشد و خدا را به شایستگى عبادت کند.(4)

امام، بر رفتار کارگزاران خود و مواظبت آنان بر اجراى وظایف خود نظارت دو چندان دارد.(5) اگر کارگزاران نظام توحیدى، با فضیلت باشند و وظیفه شناس، مردم نیز حرمت دین نگه دارند.

از ویژگی هاى بارز همراهان مهدى، ایثار و مواسات است. آنان براى یکدیگر خود را به رنج افکنند و در بهره گیرى از زیبایی هاى زندگى، دیگران را بر خود پیش دارند و باید چنین باشند. آن کس که خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگى کند و آن که بر دوست خود، مهر نورزد؛ دیگران را شایسته ترحم نبیند

4- بصیرت و آگاهى : یاران مهدى، در بصیرت و خردمندى سرآمدند. در فتنه هایى که زیرکان در آن فرو مى مانند، هوشیارانه راه می جویند و حق را از باطل باز می شناسند.

5- شجاعت : یاران مهدى، دلیرمردند. امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: گویا، آنان را مى نگرم، سیصد و اندى مرد بر بلنداى نجف کوفه ایستاده اند. دل هایى چون پولاد دارند. در هر سو، تا مسافت یک ماه راه، ترس بر دل هاى دشمنان سایه مى اندازند. در سوار کارى و تیر اندازى بى نظیرند. در رزمگاه، نشان شجاعان بر تن دارند و چونان پیامبر(صلی الله علیه و آله) در نبرد بدر، نشانه ویژه بر سر نهاده اند.(6)

6- فرمانبرى : یاران امام، عاشقان مولاى خودند و پاکبازان راه او. در انجام دستورهاى وى، بر یکدیگر پیشى مى گیرند. به فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله)، تلاش گر و کوشا در پیروى از اویند.(7)

پیروى آنان نه برخاسته از زور، بلکه عشق و علاقه قلبى به مهدى، آنان را به فرمانبرى وا مى دارد. لبخند او را، جلوه رضاى خدا و عتابش را تازیانه خشم خدا مى شمرند. او را بیش از هر کس، دوست مى دارند و پیروى از او را بدون قید و شرط بر خود لازم مى شمارند. سوارانى با نشان و پرچم، براى تبرک دست بر زین مرکب امام مى سایند و در گرد امام در چرخشند. با جان و دل، او را در جنگ ها یارى مى کنند.(8)

7- ایثار و مواسات : از ویژگی هاى بارز همراهان مهدى، ایثار و مواسات است. آنان براى یکدیگر خود را به رنج افکنند و در بهره گیرى از زیبایی هاى زندگى، دیگران را بر خود پیش دارند و باید چنین باشند. آن کس که خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگى کند و آن که بر دوست خود، مهر نورزد؛ دیگران را شایسته ترحم نبیند.

برید عجلى نقل مى کند: به امام باقر گفته شد؛ یارانمان در کوفه بسیارند. اگر فرمان دهى از تو اطاعت خواهند کرد. فرمود: چنان هستند که کس بدون اجازه برادر دینى، از مال او نیازمندى خود را بر طرف کند؟ گفت خیر. فرمود: پس آنان که از بذل مال دریغ کنند، در نثار جان بخیل ترند . . . زمان قیام قائم دوران رفاقت فرا رسد؛ مرد به سراغ مال برادر رفته حاجت خود برگیرد و کس او را منع نکند.(9)

در روایات، از یاران مهدى علاوه بر تعبیر مزامله به رفقا، نیز نام برده شده اند،(10) به معناى دوستان همدل و همراز، با لطف و صفا، دوستان بزم و رزم، دوستیشان، چنان محکم است که گویا برادران تنى اند. گویا یک پدر و مادر آنان را پروریده اند. دل هاى آنان از محبت و خیر خواهى به یکدیگر آکنده است.(11)

یاران مهدى، مردان عبادتند و نیایش؛ آن هم نه عبادتى عادت گونه و یا چون پرستش مزدوران و تاجران، بلکه نیایشى عارفانه و پاکبازانه. روح بندگى و راز و نیاز با جانشان در هم آمیخته، همواره خود را در محضر خدا مى بیند و از یاد او لحظه اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نیمه شب، چونان مادران فرزند مرده مى گریند

8- زهد و ساده زیستى : زهد و ساده زیستى، زینت کارگزاران مهدى است .غذایشان ساده و لباسشان بى پرایه است. زندگی شان از معیشت درویشان فراتر نمى رود. با دردهاى جامعه آشنا و رنج هاى بشر در احساس لطیفشان، بازتاب دارد. نمى توانند تن به آسایش و شادکامى سپارند و از احوال مردمان غافل شوند و نام مصلح جهان بر خویش نهند؛ چرا که آن که با عشرت طلبان همسو شوند و دل در گرو آز و طمع بندند، نمى توانند مروج دین باشند و کارگزارى شایسته براى حکومت عدل و داد.(12)

در حجاز، فرودستان و بینوایان در انتظار ظهور مهدى لحظه مى شمارند(13)و در سایر سرزمینها نیز، غیر مسلمانان براى رهایى از ستم بیدادگران، امام را مى جویند.(14)

9- نظم و انضباط : نظم در زندگى و کار، از ارزش هاى انسانى و از رموز کامیابى است. انسانهاى موفق، برنامه دارند و بر اساس اصول مشخص، حرکت مى کنند. یاران امام زمان نیز، داراى نظم و تشکیلاتى مناسب با حکومت جهانى اند. با این که روابط گرمى با مردم دارند، بسان پدر و فرزند، ولى کارها را بر اساس اصولى محکم و روشن پیش مى برند و تشکیلاتى بر اساس معیارهاى اسلامى در میانشان برقرار است .

از یاران امام برخى سمت نقابت و نمایندگى دارند.(15)دیگران ، در اختیار این گروهند. سپاهیان امام ، لباس یکسان استفاده مى کنند. نیروهاى متحدالشکل و منظم مهدى، منظم ترین نیروهاى رزمى جهانند.

بیاییم با خود بیندیشم اگر انشاءالله امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) همین جمعه بیاید، می توانیم در صف یاران او بایستیم و بگوییم ای یوسف زهرا ما چشم انتظار آمدنت بودیم؟

دلا بکوش مگر دامنش به دست آری

که وصل، بی‌طلب و انتظار ممکن نیست

پی نوشت ها:

1-     بحار الانوار، ج 52، ص 308.

2-     ینابیع الموده، ص 449.

3-     الزام الناصب، شیخ على یزدى حائرى ، ج 2، ص 20.

4-     الملاحم والفتن،‌ص 149.

5-     منتخب الاثر، ص 311.

6-     بحارالانوار، ج 52، ص 310.

7-     عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 63.

8-     بحارالانوار، ج 52، 308.

9-     اختصاص، شیخ مفید، ص 24.

10-ینابیع الموده، ص 433.

11-الزام الناصب، ج 2، ص 20.

12-نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 110.

13-بحارالانوار، ج 53، ص 83.

14-همان، ص 85.

15-فروع کافى، ج 8، ص 167.


ویژگی های یک خانواده منتظر!!

ویژگی های یک خانواده منتظر!!

اصول حاکم بر خانواده منتظر

انتظار


خانواده کوچک ترین نهاد اجتماعی است که نقش بالنده و اساسی در تکوین جامعه دارد. خانواده زمینه ساختارهای هویتی و عاطفی جامعه فردا را مهیا می نماید. خانواده با التزام عملی به اصول اعتقادی خویش زمینه ساز جامعه کلان فردا است که باید روابط اجتماعی، عاطفی، سیاسی ـ فرهنگی آن در جهت ارزش های بایسته نظام گیرد.


 

تعریف خانواده چیست؟

اصل اول حاکم بر خانواده اصل تعریف خانواده است: خانواده مجموعه ای از افراد است که وظیفه دارد تحت سرپرستی پدر خانواده در مسیر رضایت ولی خدا خود را شکل و ارتقاء داده و در تعامل با محیط اطراف نیز نه تنها از خود پاسداری نموده بلکه براساس باورهای خود در رشد و شکوفایی جامعه نیز تاثیرگذار باشد.

 

خانواده مهدوی چه ارکانی دارد ؟

خانواده مهدوی، خانواده ای است که با درک حضور ولی خدا در متن زندگی سعی دارد رفتار خویش را با رضایت ولی خدا انطباق داده و خود را در مسیر اهداف آن سالار مکتب عشق و آن یار غائب از نظر به شکوفایی برساند تا نه تنها در مقابل اهریمنان انس و جن مقاوم باشد بکه آن ها را نیز در مسیر حق راهبری نماید.

 

قبول عبودیت پروردگار

قبول عبودیت پروردگار باید روح حاکم بر زندگی اعضای خانواده خانواده باشد. عبودیت خدا اعضاء را در یک مسیر روشن راهبری می کند و به هویت می رساند.

خانواده مهدوی، خانواده ای است که با درک حضور ولی خدا در متن زندگی سعی دارد رفتار خویش را با رضایت ولی خدا انطباق داده و خود را در مسیر اهداف آن سالار مکتب عشق و آن یار غائب از نظر به شکوفایی برساند تا نه تنها در مقابل اهریمنان انس و جن مقاوم باشد بکه آن ها را نیز در مسیر حق راهبری نماید

باید اعضاء خانواده با امام زمان علیه السلام آشنا شوند و این آشنایی نه در حد اطلاعاتی از شناسنامه و اسم و رسم آن عزیز ـ که این خوب است ـ اما کافی نیست که باید باور کنند او :

اولاً زنده است

 ثانیاً «حاضر» است و «غیبت» او نه به منزله «عدم حضور» که به معنای «عدم ظهور» است. او ظاهر نیست اما حاضر است.

آن ها باید بدانند هر هفته امام زمان علیه السلام از احوالات انسان با خبر می شود و نه تنها در طول هفته، که هر روز و نه هر روز، که هر ساعت و نه هر ساعت، که هر لحظه، زیرا امام علیه السلام هر وقت بخواهد و اراده کند می داند آنچه را که باید بداند، پس با این آگاهی و با آن درک عبودیت حضرت حق اعضای خانواده به آگاهی مطلوب و آزادی نسبی از غیر خدا دست می یابند و نه تنها از بحران های اجتماعی خلاصی می یابند و به مقام صبر و ایستادگی می رسند. که به بالندگی و نشاط و اطمینان و آرامش و تلاش در جهت اشاعه ارزش های الهی دست می یازند.

 

مهدویت

اصل ارتقاء سطح سلامت جسمی و روشی خانواده مبتنی بر فرهنگ مهدویت

وقتی می گوییم فرهنگ مهدویت یعنی اسلام یعنی قرآن و عترت علیه السلام. یعنی تمامیت دین خدا ،فرهنگ اسلامی یعنی فرهنگی که باید با رضایت ولی خدا همراه باشد.

سلامتی جسمی نیز باید در جهت رضایت او باشد یعنی اینکه از طریق حق به حقیقت و حق برسیم. یعنی هم در مسیر اطاعت از امام علیه السلام گام برداریم و هم در نیل به مقصد در مسیر او باشیم و رضایت او را طلب نماییم در تغذیه به خویش دقت کنیم روزی حلال را بخوریم و بیاشامیم و همچنین در مصرف میانه رو باشیم و در انفاق و بخشش متناسب با ظرفیتی که داریم اقدام نماییم. طوری انفاق نکنیم که طاقت آن را نداشته باشیم.

بدیهی است اگر خوراکی متناسب با حلال و حرام تعریف شود و حتی از شبهات بپرهیزیم می توانیم گام های اساسی را برداریم و از نظر روحی و روانی نیز به آرامش و سکینه و اطمینان قلبی برسیم که این همه را وقتی به ما می دهند که ما از کانال انتقال غذا به روح که جسم است؛ مراقبت نماییم و حق او را ادا کنیم.

مدام به یاد آوردن و ذکر نمودن امام عصر (علیه السلام) می تواند تأثیر عمیقی بر اعضای خانواده بگذارد

رویکرد حاکم بر زندگی مهدوی

رویکردها، جهت و روح حاکم بر زندگی هستند که زندگی بر اساس آن ها شکل می گیرد و هویت می یابد. رویکرد زندگی مهدوی یک چیز بیشتر نیست و آن تلاش در جهت کسب رضایت ولی خدا است. این تلاش، تلاش مقدسی است که با «درک حضور» امام زمان علیه السلام شکل گرفته و عینیت می یابد.

بیاییم زندگی خوبی را با رضایت آن عزیز همراه نماییم. چراکه او آگاه است. پس «اشتباه» ندارد و او «آزاد از غیر خدا» است؛ پس گناه نمی کند. آری او عزیز و دوست داشتنی است؛ زیرا از ما به ما آگاه تر و از ما به ما مهربان تر است

راه کارهای تقویت رابطه خانواده و فرزندان با مهدویت چیست؟

راه کارهای زیادی در باره وجود دارد که ما شما را تنها با چند راه کار ساده آشنا می سازیم:

1- معرفت به امام عصر(علیه السلام). باید تلاش کنیم که امام عصر را خود خوب بشناسیم و خوب بشناسانیم.

2- عمل به معرفت امام عصر (علیه السلام). باید سعی نماییم به آنچه معرفت پیدا کردیم عمل کنیم.

3- باید زمینه های دو مورد پیش گفته را در محیط خانواده فراهم کنیم.

4- نباید از مسئله دعا غافل شویم، هم در حق خود، هم در حق امام خود.

5- مدام به یاد آوردن و ذکر نمودن امام عصر (علیه السلام) می تواند تأثیر عمیقی بر اعضای خانواده بگذارد.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش مهدویت تبیان


منابع :

وبلاگ امان313

مهدویت از دیدگاه قرآن


امام زمان

بقاى حضرت مهدى علیه السلام‏

«ما ننسخ من ءایة أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها ألم تعلم أنّ اللّه على کلّ شى‏ء قدیر» هر حکمى را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را مى‏آوریم. آیا نمى‏دانستى که خداوند بر هر چیز توانا است؟! (بقره/ 106)

مقصود از آیه، اعمّ از آیه‏ى تشریعى و حکم الهى و آیه‏ى تکوینى است که شامل انبیا و معصومین علیهم السلام مى‏شود. بنابراین، معناى آیه‏ى فوق این است که ما هر حکمى را نسخ کنیم هر پیامبر و امام معصومى مدتش منقضى شد، خداوند حکم دیگر یا نبى دیگر یا وصى دیگرى را مى‏آورد.

پس، از این آیه‏ى شریفه مى‏توان بقاى وجود حضرت بقیة اللّه الأعظم علیه السلام را استفاده کرد. زیرا به نصّ قرآن، دین اسلام تا قیامت باقى است و به نصّ اخبار وارده از رسول اکرم صلى الله علیه و آله اوصیاى او منحصر به دوازده نفرند و یازده نفر از آن‏ها در دنیا رحلت کرده‏اند. از این رو، لازم است وصى دوازدهم باقى باشد، و گرنه جمله «نأت بخیر منها أو مثلها» صادق نخواهد بود.

جالب این که در این زمینه امام صادق علیه السلام مى‏فرمایند: «ما نمیت من امام أو نفسه ذکره نأت بخیر منه من صلبه مثله». (نور الثقلین/ ج 1/ ص 116؛ اطیب البیان/ ج 2/ ص 140)

 

اولیاى الهى منتظران حقیقى حضرت مهدى علیه السلام‏

امیر المۆمنین علیه السلام آیه‏ى شریفه‏ى «ألا انّ أولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (یونس/ 62)  را تلاوت کردند، بعد از یاران خویش سۆال کردند، مى‏دانید «اولیاء اللّه» چه اشخاصى هستند؟ عرض کردند: شما بفرمایید. امام فرمودند: دوستان خدا، ما و پیروان ما هستند که بعد از ما مى‏آیند، خوشا به حال ما و بیشتر از آن خوشا به حال آن‏ها.

بعضى پرسیدند: چرا بیشتر از ما، مگر ما و آن‏ها هر دو پیرو یک مکتب نیستیم؟

امیر المۆمنین علیه السلام آیه‏ى شریفه‏ى «ألا انّ أولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» را تلاوت کردند، بعد از یاران خویش سۆال کردند، مى‏دانید «اولیاء اللّه» چه اشخاصى هستند؟ عرض کردند: شما بفرمایید. امام فرمودند: دوستان خدا، ما و پیروان ما هستند که بعد از ما مى‏آیند، خوشا به حال ما و بیشتر از آن خوشا به حال آن‏ها

فرمودند: نه، آن‏ها مسئولیت‏هایى بر دوش دارند که شما ندارید و تن به مشکلاتى مى‏دهند که شما نمى‏دهید؛ «هم نحن و أتباعنا، فمن تبعنا من بعدنا و طوبى‏ لنا و طوبى‏ لهم أفضل من طوبى‏ لنا. قالوا: یا أمیر المۆمنین! ما شأن طوبى‏ لهم أفضل من‏ طوبى‏ لنا، ألَسنا نحن و هم على أمر؟ قال: لا انّهم حُمّلوا ما لم تحملوا علیه و أطاقوا ما لم تطیقوا». (نور الثقلین/ ج 2/ ص 309)

در روایت دیگرى آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «طوبى لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فى غیبته و المطیعین له فى ظهوره، أولئک أولیاء اللّه الّذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛ خوشا به حال پیروان امام قائم علیه السلام که در غیبتش انتظار ظهورش را مى‏کشند و به هنگام ظهورش مطیع فرمان اویند، آن‏ها اولیاى خدا هستند؛ همان‏ها که نه مى‏ترسند و نه غمى دارند. (نور الثقلین/ ج 2/ ص 309)

 

حضرت مهدى علیه السلام و حیات معنوى انسان‏ها

«قل أرأیتم ان أصبح ماۆکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین» بگو: «به من خبر دهید اگر آبهاى (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسى مى‏تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!» (ملک/ 30)

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه مى‏فرمایند: «نزلت فى الإمام القائم؛ یقول: ان أصبح امامکم غائباً عنکم لا تدرون أین هو، فمن یأتیکم بامام ظاهر یأتیکم بأخبار السّموات و الأرض و حلال اللّه و حرامه؟ ثم قال: و اللّه! ما جاء تأویل هذه الآیة و لابدّ أن یجى‏ء تأویلها»؛ آیه‏ى شریفه درباره‏ى حضرت مهدى علیه السلام نازل شده و معنایش این است: اگر امام شما پنهان گردد و ندانید که او کجاست، پس چه کسى براى شما امامى مى‏آورد که از اخبار آسمان‏ها و زمین شما را مطلع ساخته و حلال و حرام الهى را بیان کند؟ آنگاه فرمود: سوگند به خداوند تأویل این آیه هنوز نیامده و ناگزیر خواهد آمد. ( نور الثقلین/ ج 5/ ص 387)

امام زمان

این روایت و مانند آن از قبیل تطبیق است؛ یعنى آیه‏ى شریفه مربوط به آب جارى است که مایه‏ى حیات موجودات زنده است و باطن آن مربوط به امام و علم و عدالتِ جهان گستر اوست که آن نیز مایه‏ى پیدایش حیات معنوى جامعه‏ى انسانى است. (المیزان/ ج 19/ ص 349؛ نمونه/ ج 24/ ص 360)

سرّ این که عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام را به آب حیات‏بخش تشبیه کرده، شاید به دلیل امور زیر باشد:

1ـ همان گونه که نزول آب از عالم بالاست، موضوع امامت حضرت مهدى علیه السلام و ظهور آن بزرگوار نیز امر آسمانى است.

2ـ آب منشأ حیات موجودات است؛ «و جعلنا من الماء کلّ شى‏ء حىّ»،حکومت حضرت مهدى علیه السلام نیز مایه‏ى حیات فکرى و معنوى مسلمانان است.

3ـ آب مایه‏ى پاکیزگى و رفع آلودگى‏هاست. حکومت حضرت مهدى علیه السلام نیز مایه‏ى پاکیزگى و طهارت دلهاست.

4ـ سرسبزى و طراوت گیاهان و درختان به دلیل آب است، طراوت و شادابى مۆمنان نیز در زمان حکومت حضرت مهدى علیه السلام خواهد بود.

 

پیروزى اسلام و حکومت حضرت مهدى علیه السلام‏

«هو الّذى أرسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدّین کلّه و لوکره المشرکون» او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‏ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند (توبه/ 33)

کنیزى شاخه‏ى گلى خدمت امام حسن علیه السلام هدیه کرد، امام در مقابل آن، وى را آزاد ساخت و هنگامى که از علت این کار سۆال کردند، فرمود: خداوند این ادب را به ما آموخته است، آن جا که مى‏فرماید: «و إذا حیّیتم بتحیّة فحیّوا بأحسن منها». سپس اضافه فرمود: تحیتِ بهتر همان آزاد کردن اوست

این آیه‏ى شریفه به همین صورت در سه جا آمده است: آیه‏ى 33 سوره‏ى توبه، آیه‏ى 28 فتح، آیه‏ى 9 صف. گرچه اسلام از نظر منطق و استدلال همیشه پیروز است، اما این آیه غلبه‏ى ظاهرى و وعده‏ى حاکمیت اسلام بر جهان را مى‏گوید.

از سویى، مفاد این آیه تاکنون تحقق نیافته است، از سوى دیگر، خداوند وعده‏ى حاکمیت کلى اسلام را داده و وعده‏اش دروغ نیست، در نتیجه همان گونه که در روایات بسیارى آمده، این آیه به ظهور حضرت مهدى علیه السلام اشاره دارد. (تفسیر نور/ ج 5/ ص 42)

 

لطف امام علیه السلام نسبت به شیعیان‏

«و إذا حیّیتم بتحیّة فحیّوا بأحسن منها أو ردّوها» هرگاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا (لااقل) به همان گونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد (نساء/ 86)

کنیزى شاخه‏ى گلى خدمت امام حسن علیه السلام هدیه کرد، امام در مقابل آن، وى را آزاد ساخت و هنگامى که از علت این کار سۆال کردند، فرمود: خداوند این ادب را به ما آموخته است، آن جا که مى‏فرماید: «و إذا حیّیتم بتحیّة فحیّوا بأحسن منها». سپس اضافه فرمود: تحیتِ بهتر همان آزاد کردن اوست؛ «جاءت جاریة للحسن علیه السلام بطاقى ریحان، فقال لها أنت حرّة لوجه اللّه، فقلت له فى ذلک فقال: أدّبنّا اللّه تعالى فقال: «و إذا حیّیتم بتحیّة ...» و قال أحسن منها اعتاقها». (نور الثقلین/ ج 1/ ص 525)

از این آیه، با توجه به روایت پیش گفته، یک حکم کلى در پاسخ‏گویى به هر نوع اظهار محبتى، اعم از لفظى و عملى را مى‏توان استفاده کرد. بنابراین، ما شیعیان که براى حضرت مهدى علیه السلام دعا مى‏کنیم و دعاى شریف «اللّهمّ کن لولیّک الحجة بن الحسن ...» را مى‏خوانیم، ان شاء اللّه مشمول لطف آن حضرت خواهیم بود.



منابع:

1-     هزار و یک نکته از قرآن کریم ج 1 ـ اکبر دهقان

2-     تفسیر المیزان/ ج 19

3-     تفسیر نمونه نمونه/ ج 24

4-     تفسیر نور الثقلین/ ج 1

5-     اطیب البیان/ ج 2

امام زمان و انسان معاصر


امام زمان


انسان است، انسانی که تا دیروز از کمترین امکانات مادی بهره‌مند بود؛ ولی امروزه ذره را شکافته و به سوی فضا راه یافته است و از این علل و اسباب مادی بیشترین استفاده را می کند، در عین حال او انسان است و فطرت خداجوی او همواره او رابه سوی شناخت پروردگار خویش حرکت می دهد. او پس از شناخت خدا مسیر حرکت را می پیماید، ولی با تحیر از این همه جاده در پی حرکت در راه مستقیم است راهی که او را به کمالات انسانی برساند، اینجاست که برای طی طریق، فطرت پاکش، او رابه شناخت حجت خدا وا میدارد!
از اینرو از اول خلقت از پیامبران و اوصیای الهی پیروی نموده و در مسیر کمال خویش از آنها استمداد جسته است. ولی انسان معاصر به دلیل عدم شناخت از ولی زمان خود در یک صحرای تحیر معنوی به سر می‌برد! از این رو خواه ناخواه زبان به عجز گشوده و از این شاخه به آن شاخه می‌رود تا به وسیله آن فطرت پاک به باور و شناخت وجود امام زمان در زندگی خویش برسد!

در این میان دو عامل اند که انسان را از این مسأله حیاتی باز داشته اند:غفلت و تغافل، نبود شناخت صحیح! که عامل اول از آن کسانی است که شناختی هر چند سطحی از آن موعود الهی دارند ولی به عللی در این صحرای تحیر و تاریک بسر می برند و یا خود را به تغافل زده و از این نعمت خدادادی محروم مانده اند. عامل دوم از آن کسانی است که به اسباب مادی دل بسته اند ولی در عین حال از این زندگی که همچون زنجیری آنها را به حصار کشیده خسته شده و به دنبال یک مصلح جهانی هستند. اما به دلیل نبود شناخت صحیح از ان موعود جهانی دور افتاده اند!

که اگر درهای شناخت به سوی همچون حجت الهی باز باشد و آدمیان بفهمند و باور کنند که تنها او می تواند انسان را از ورطه هلاکت برهاند و از این منجلاب فساد نجاتش داده و به آرامش برساند در پی او حرکت کرده و خود را به او خواهند رسانید.(1)

ما رنج هایی در دل داریم و زخم هایی بر سینه و زنجیرهایی بر خویشتن! بگذار با تو بگوییم که ما زنجیره ی خویش هستیم، خود را با دست خویش بسته ایم، ما هنوز هم رهسپار پس کوچه های گنگ ایم! ما در روز تولد تو به امید تولد دوباره خویش جشن می گیریم، تا شاید در این تولد مسرور بتوانیم زنجیرها را بگسلیم! ای سایبان شوق

که اگر انسان امروز امام زمانش را بشناسد قطعا به دنبال او به راه خواهد افتاد! برای شناخت آن حضرت  هزاران نکته وجود دارد که آدمی از شمارش آنها قاصر است اما اگر انسان می دانست که:

 چه بسیارند بلاها و گرفتاری هایی که از ابتدای تولد قرار بوده است برای انسان پیش بیاید و یکی پس از دیگری از او دفع شده اند و این بخاطر وجود شریف آن حضرت بوده است! چراکه امام زمان می فرماید: خداوند بخاطر من بلاها را از اهلم و شیعیانم دفع می کند.(2)

و اینکه عامل آرامش انسان ،با توجه به تفسیر آیه( الابذکرالله تطمئن القلوب) در سخن امام صادق علیه السلام که می فرماید:« منظور از ذکر خدا: امیرالمۆمنین و ائمه می باشند»(3)

وجود امام عصر در هر دوره ای است و مسلما در این دوره نیز امام زمان، حضرت حجت بن الحسن عسگری(عج) عامل آرامش قلبها می باشند!

اگر در نا آرامی های زندگی به امام عصر توجه کرده و آن حضرت را پشتیبان خود در همه اوقات زندگی؛ غم ها و شادی ها ، خلوت ها و جلوت هایش بداند به آرامشی وصف ناپذیر خواهد رسید!(4)

و اگر بفهمد تمامی نعمت ها، برکات و رحمت ها با توجه به سخن امام باقر علیه السلام که می فرماید: خداوند بخاطر اهل بیت به بندگانش روزی می دهد و بخاطر ایشان سرزمین ها را آباد می کند و بخاطر ایشان برکات را از زمین خارج می کند.(5)

از ناحیه ایشان و بخاطر ایشان به دست ما رسیده و می رسد!

اگر درهای شناخت به سوی همچون حجت الهی باز باشد و آدمیان بفهمند و باور کنند که تنها او می تواند انسان را از ورطه هلاکت برهاند و از این منجلاب فساد نجاتش داده و به آرامش برساند در پی او حرکت کرده و خود را به او خواهند رسانید

به دنبال او راه خواهد افتاد نعمت وجودش را باور کرده، از جان و دل او را پذیرفته و خود را به او می رساند.....

و کسی که صادقانه در جستجوی امام عصر باشد و در راه او خدمت نماید؛ سرانجام راه به جایی خواهد برد، و روزنه ای به سویش گشوده می شود!

بنابراین از کمک و فداکاری نسبت به آن حضرت که دوران غیبت همچون ریسمانی که دشمنان به گردن اول مظلوم عالم هستی حضرت امیرالمومنین افکندند، و دستان آن بزرگوار را بستند- دستان آن حضرت را بسته است، دست برنداریم و با تلاش درباره ظهور حضرت بقیة الله ارواحنافداه تاری از ریسمان غیبت را پاره کنیم!

و اما سخنی با شما، ای آقای من!

ما رنج هایی در دل داریم و زخم هایی بر سینه و زنجیرهایی بر خویشتن! بگذار با تو بگوییم که ما زنجیره ی خویش هستیم، خود را با دست خویش بسته ایم، ما هنوز هم رهسپار پس کوچه های گنگ ایم! ما در روز تولد تو به امید تولد دوباره خویش جشن می گیریم، تا شاید در این تولد مسرور بتوانیم زنجیرها را بگسلیم! ای سایبان شوق.(6)

 

پی نوشت ها:

1-     جلوه های نور از غدیر تاظهور، ص37

2-     کمال الدین،ص441

3-     تفسیر قمی ج1ص365

4-     نقش امام زمان در زندگی من، ص117

5-     کمال الدین،ص260

6-     تو می آیی، ص 52 

فاطمه زین الدینی

بخش مهدویت تبیان


مخالفان حضرت مهدی (عج)


امام زمان


کند و کاو درباره مخالفان، نشان مى دهد سواى مستکبران بیدادگر که در سر لوحه قهر سپاه مهدى قرار دارند، بیشترین کارشکنی ها، از جانب کسانى است که ادعاى موافقت با امام دارند و خود را از منتظران مهدى مى دانند.(1)در این بخش، به برخى از این گروه ها اشاره مى کنیم .

1- راحت طلبان :

راحت طلبى ریشه در خود پرستى دارد و خودخواهى، منشاء همه مفاسد است. لذت طلب، دین را به گونه اى توجیه مى کند که با رفاه او در تزاحم نباشد.

امام خمینى درباره اینان مى گوید: از صدر اسلام تاکنون، دو خط بوده است : یک خط اشخاص راحت طلب که تمام همّشان به این است که یک طعمه اى پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا را هم، آن هایى که مسلمان بودند مى کردند. اما مقدم بر هر چیزى در نظر آنان، راحت طلبى بود ... از اول نهضت اسلامى، ما شاهد اشخاصی که ... راحتی را بر هر چیزى مقدم مى داشتند ( بوده ایم ) تکلیف را در این مى دانستند که نمازى بخوانند و روزه اى بگیرند.(2)

این گروه در پاسخ دعوت امام به جهاد با مستکبران، آیات تقیه را مى خوانند.

امام صادق مى فرماید : فلسفه تشریع تقیه، حفظ خون هاست. اگر تقیه، به مرز خون رسد؛ جاى تقیه نیست. به خداى سوگند، اگر شما براى یارى ما دعوت شوید، خواهید گفت : ما در تقیه هستیم و نمى توانیم شما را یارى دهیم. همانا تقیه از پدران و مادران برایتان عزیرتر است. اگر قائم ما بپا خیزد، به یاوه گویی هاى شما گوش نخواهد داد و در حق بسیارى از شما مردم منافق، حدود خداوند را جارى خواهد ساخت.(3)

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: آزردگی هایى که مهدى ما از سوى نادانان روزگار خود متحمل مى شود، بیش از زحماتى است که به پیامبر از جاهلان زمان خود وارد شده .گفتم : و چگونه؟ فرمود: پیامبر در زمانى برانگیخته شد که مردم سنگ و درخت و چوب مى پرستیدند. قائم، آن گاه که قیام کند، مردم علیه او قرآن را تاویل مى کنند. به خدا سوگند، همانند سرما و گرما عدالت وارد سراهاى آنان خواهد شد

2- جمود اندیشان :

از بامداد اسلام، ظاهر گرایان از مهم ترین موانع احیاى دین و تحولات اجتماعى بوده اند، محدود بودن درکشان نسبت به دین، موجب مى شود که در زمان هاى حساس، تکلیف را نشاسند و به رویارویى پیامبر و امامان کشانده شوند.

در جریان نزول آیه روزه و نماز مسافر، پیامبر در سفر، دستور افطار دادند و خود روزه گشودند، ولى گروهى که به خیال مقدس مآبانه خود، هر سختى ثواب دارد، به روزه ادامه دادند. پیامبر با آنان برخورد کرد و بدیشان لقب گناهکار داد.(4)

امام، احیاگر دین است  و در همه مسائل فکرى و کاربردى اسلام، به دگرگونی هاى وسیعى دست مى زند. (5)

حضرت، براى ایجاد عدالت عمومى، اموال نامشروع را مصادره مى کند، قطایع و زمین هایى که حکومت ها به ناروا به افراد واگذار کرده اند، به بیت المال بر مى گرداند.(6) دست حرامخواران را از اموال عمومى کوتاه مى کند و نقب هاى نامریى به بیت المال را مسدود مى کند.(7)در اجراى عدالت، تا آن جا پیش مى رود که راه را بر افرادى که به زیارت مستحبى خانه خدا مى روند بسته و حج واجب را در اولویت قرار مى دهد.(8) شیوه حرمسازى و مسجد نمایى را نمى پسندد و مساجد را از تزئینات غیر ضرورى پاک مى سازد.(9) در حرم پیامبر و مسجد الحرام تغییرات مهمى را به اجراء مى گذارد. در قضاوت، شیوه داودى را پیش مى گیرد و با معیارها و موازین نوینى که در اختیار دارد، کشف حقیقت مى کند و تنها به شیوه قضایى گذشته، یعنى بینه و سوگند اکتفا نمى کند.(10) در تفسیر قرآن، اسرار پنهانى و رموزى که بر مردم پنهان مانده را آشکار ساخته و درهاى حکمت و معرفت را بر مردم مى گشاید. تأویل قرآن و مصادیق بارز و پنهان آیات آن را بر مردم آشکار مى سازد.(11)

امام زمان

اذا قام القائم استانف دعاء جدیدا کما دعاء رسول الله(12) امام دین ساز نیست؛ بلکه جدید بودن روش حضرت، در ارتباط با شناخت واژگونه مردم آن دوره از دین است، که کارهاى امام را جدید جلوه مى دهد، گویى دین جدید آورده است. گروهى که از فهم بطون و معانى بلند قرآن عاجزند، به ظواهر قرآن، علیه امام استشهاد مى کنند و عده اى با استدلال به سیره اى از پیامبر که در خیال دارند، به تحولات اجتماعى و اقتصادى امام انتقاد مى کنند.امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: آزردگی هایى که مهدى ما از سوى نادانان روزگار خود متحمل مى شود، بیش از زحماتى است که به پیامبر از جاهلان زمان خود وارد شده .گفتم : و چگونه؟ فرمود: پیامبر در زمانى برانگیخته شد که مردم سنگ و درخت و چوب مى پرستیدند. قائم، آن گاه که قیام کند، مردم علیه او قرآن را تاویل مى کنند. به خدا سوگند، همانند سرما و گرما عدالت وارد سراهاى آنان خواهد شد. (13)

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید : در وقت ظهور قائم ما، برایتان سخنانى گوید که تاب شنیدن آن را ندارید. علیه او در رمیله شورش خواهید کرد. او، با شما جنگیده و شما را نابود خواهد کرد.(14)

خطاب امام به شیعیان نشانگر آن است که این گروه از مخالفان امام، از شیعیان هستند و همگى، به دست امام از میان مى روند.

از بامداد اسلام، ظاهر گرایان از مهم ترین موانع احیاى دین و تحولات اجتماعى بوده اند، محدود بودن درکشان نسبت به دین، موجب مى شود که در زمان هاى حساس، تکلیف را نشاسند و به رویارویى پیامبر و امامان کشانده شوند

3- کافران و منافقان

منافقان، گاه تردستانه، تا سطح تصاحب مقامات عالى حکومت امام پیش مى روند، ولى ذکاوت و قدرت امام جایى براى دست اندازى منافقان باقى نمى گذارد و شدیدا پاکسازى مى شوند.(15) دو چهره هایی که آینده خود را در خطر مى بینند، با پخش شایعه و همکارى با گروه هاى معارض، دشمنى خود را آشکار مى کنند. در مناطق مرزى، با دشمنان خارجى هم دست مى شوند و در مرکز خلافت، کوفه، آشکارا با امام مى جنگند. حضرت، پس از درهم شکستن مقاومت مخالفان، پیروزمندانه وارد کوفه مى شود و منافقان را در ردیف سایر فرقه هاى منحرف نافرمان، از میان بر مى دارد. (16)

کفار نیز، که ادعاى سرکردگى مردم جهان را داشته، براى جلوگیرى از مسلمان شدن مستضعفان و حاکمیت محرومان، نیرو تهیه کرده و با سپاهیان امام درگیر مى شوند. مشرکان و کفار از قیام مهدى ناخشنودند.

دنیاى کفر، با دستاویز قرار دادن کیش نصرانیت، با امام درگیر مى شوند و به دشمنان امام کمک مى رسانند و به هنگام شکست، بدیشان پناه مى دهند.(17) از برخى از روایات استفاده مى شود، سفیانى، مهم ترین مخالف امام نیز، صلیب در گردن دارد.(18)

امام طى گفت و گوهاى اعتقادى و سیاسى، معارضان غیر مسلمان را همراه خود مى کند و مشرکان کینه ورز جنگ افروز را، شکست مى دهد.

وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود

شیطان دوباره دست به نیرنگ می شود

نقشه کشیده است، مرا دشمنت کند

 با لشگر گناه هماهنگ می شود

دارد حنای توبه و شرمی که داشتم

 پیشت عزیز فاطمه بی رنگ می شود... (19)

 

بار الها به آبروی یوسف زهرا، بر بصیرت و عمل ما بیفزا تا در زمره مخالفان ایشان قرار مگیریم.

 آمین یا رب العالمین

 

پی نوشت ها:

1-     میزان الحکمه، رى شهرى، ج 1، ص 292.

2-     صحیفه نور، ج15، ص 45.

3-     وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 11، ص 483.

4-     تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 165.

5-     مجموعه آثار شهید صدر، مقاله همراه با تحول اجتهاد، ص 8.

6-     منتخب الاثر، ص 305.

7-     بحارالانوار، ج 52، ص 338.

8-     فروع کافى، ج 4، ص 427.

9-     الغیبه، شیخ طوسى، ص 473 – 475.

10-کافى، ج 1، ص 397.

11-بحارالانوار، ج 52/ص  364 – 336.

12-الغیبه، نعمانى، ص 322.

13-همان، ص 297.

14-بحارالانوار، ج 52، ص 375.

15-همان، ص 338.

16-همان.

17-بحارالانوار، ج 52، ص 344.

18-الغیبه، شیخ طوسى، ص 463.

19-شعر از وحید قاسمی.

فراوری: فاطمه سرفرازی

بخش مهدویت تبیان



در فاطمیه از دل و جان گریه می کنیم                                  همراه با امام زمان گریه می کنیم

 

اجرک الله فی مصیبة امّک یا صاحب الزمان

اللهم العن اول الظالم ظلم حق محمد واآل محمد




بغضی غریب بر سینه آسمان نشسته است بغضی که بندبند استخوانم را می‌لرزاند.

آه! ای بهانه هستی! چگونه اندوهگین نباشم وقتی که جشن هجده سالگی‌ات را سیاه پوشیدم هجده شمع خاموش، هیجده …

    فاطمیه شعر داغ لاله است                  قصه زهراى هجده ساله است

فاطمیه قصه‎گوى رنج‎هاست             بهترین تفسیرسوز مرتضى است



گل شکسته من 


چه می شودکه به زانوی من توان بدهی

دوباره صورت خود رابه من نشان بدهی

چه می شود که زمان قنوت نیمه شبت

دوباره بازوی خود را کمی تکان بدهی

چه می شود که دگر مثل روزهای قدیم

کنارسفره خودت نان به دستمان بدهی

به جای آنکه شوی پرپر و به خاک افتی

و روح خسته خودرابه آسمان بدهی .....

گل شکسته ی من پا بگیر دراین باغ

که بازعطربهشتی به باغبان بدهی

تو رابه جان عزیزت مخواه بنشینم

به چشم خویش ببینم چگونه جان بدهی

نفس تومی کشی وحال کودکان این است

چه می شود تو اگر جان در این میان بدهی




جــان بــه قــربــان تـو و سینـه سپر کردن تو                                       صبر کــردی و نگفتی که سپر می شکند

 

یاس‏ها چقدر شبیه تواند، فاطمه!

ای گم‏گشته بقیع! کدام گم‏شده به تو پناه آورد و پیدایش نکردی؟!

ای بهشت گم‏شده پهلو شکسته، کدام شکسته از تو التیام جست و مرهم نگذاشتی؟!

تو، آن‏سوی خودت بودی و همیشه بهترین را برای دیگران می‏خواستی و این است شیوه عشق، که از پدر به تو رسیده بود.

بانوی مهربانی و آیینه‏ها، چه زود وقت خداحافظی رسید.

 

        صدای خم شدن پشت سنگ می‎آید                  مگر علی غم خود را به کوه نازل کرد !

شبی که آینه‎اش  دفن شد چه حالی داشت             از این که فاطمه را با نبی مقابل کرد


خطبه ای از جنس آسمان


نجابت و عصمت، از حضور آسمانی اش معطّراند و صداقت حضورش «مسجد» را عطرآگین کرده است. انگار تمام کاینات، غرق سکوت، گوش به «خطبه های» بی نظیر حضرت فاطمه علیهاالسلام دوخته اند، آرام آرام، شروع به سخن می کند:

اَلْحَمدُللّه ِ عَلی ما اَنعَمَ وَ لَهُ الشُّکْرَ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِن عُمومِ نِعَمٍ اِبْتِداها،...

همه ساکتند؛ این زن کیست که این گونه آسمانی، سخن می گوید!

او را می شناسند؛ آن گونه که خودشان را!

أَیُّهَا النَّاسْ، اِعْلَمُوا اِنّی فَاطِمةُ و اَبی مُحمّدٌ صلی الله علیه و آله وسلم ،...

أَقولُ عَوْدا و بَدْوا،...

به خدا که آنها تو را می شناسند؛ بهتر از خودشان، بهتر از زندگی حقیرشان! که اگر وجود تو و رسالت آسمانی پدرت نبود همان دریوزِگان بت های سنگی خود بودند!

به خدا که آن ها تو را می شناسند؛ حتی بهتر از های و هوی خلافتشان!

حتی بهتر از «منبری» که یادگار پدر توست!

بانو! با آنان سخن مگو.

آنان تابع هیچ حقیقتی نیستند، تا با وجدانِ دینی شان، به حقوق اهل بیت علیه السلام احترام بگذارند!

بغضی غریب بر دلش سنگینی می کند و داغ غربت، به اوج می رسد:

«چیست این تغافل و کوتاهی در حق من! چرا ظلم را به من می پسندید؟»

نه، بانو! با آنها از شِکوه هایت مگو؛

آنها به همان بت های چوبی اجدادشان شبیه ترند تا پیروان دین اسلام!

نه، بانو! با آنها از کلمات آسمانی سخن مگو.

«آه! دعوتم را می شنوید که دادخواهی می کنم و از ستمی که به من می شود آگاهید»

دعوتم را می شنوید، ولی به فریادم نمی رسید؛ صدایم به گوشتان می رسد، ولی همراهی ام نمی کنید».

ای ضمیر سبب سازِ «لَوْلاک»، ای برترین آیینه عصمت الهی، فاطمة! به خدا، که حتی گریه، حتی غم و حتی داغ مرثیه هایت نمی تواند مرهمی بر زخم تاریخیِ دل هامان باشد!

وای از زندگی های بی ارزش، که دختر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، از امت پدر، چنین شکوه کند و کسی به همراهی برنخیزد!

وای بر کسانی که حرمت تو را شکستند، بانو!

ای ضمیر سبب سازِ «لَوْلاک»، ای برترین آیینه عصمت الهی، فاطمة! به خدا، که حتی گریه، حتی غم و حتی داغ مرثیه هایت نمی تواند مرهمی بر زخم تاریخیِ دل هامان باشد!

چگونه می شود داغ تو را فراموش کرد و «بقیع» خاطراتت را در «بیت الاحزان» دل، به سوگ ننشست؟

چگونه می شود اندوهانِ رنج ها و غربت هایت را به دل تاریخ سپرد و فراموش کرد؟

امروز، این تو هستی بانو، که غصه هامان را به آستانه تو دخیل می بندیم و شفای دردهایمان را از تو می طلبیم.

بانو، یا فاطمة الزهرا علیهاالسلام ، یا بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم ، یا اُمّ النُجَباء، یا سَیدة السادات؛ یَا وَجِیهَةً عِندَ اللّه ، دریاب دل خسته ما را که درماندگانیم!