چرا به هنگام شنیدن نام قائم (عج) برمی‌خیزیم؟

1281752509323614912916726102142240190225217.jpg


هنگامى که «دعبل خزاعى» اشعار خود را در محضر امام هشتم علیه السلام خواند، چون از بقیة اللَّه و قیام شکوه‏مند آن حضرت یاد کرد، امام رضا علیه السلام از جاى برخاست و دست مبارکش را بر سر نهاد و در برابر نام حضرت ولى عصر(عج) تواضع نمود و براى فرجش دعا کرد.(1)

از امام صادق علیه السلام سؤال شد که چرا به هنگام شنیدن نام «قائم» لازم است برخیزیم؟ 

فرمود: 


براى آن حضرت غیبت طولانى است و این لقب یادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت اوست. و لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتى که به دوستانش دارد، به هر کسى که حضرتش را با این لقب یاد کند، نگاه محبت‏آمیز مى‏کند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى که مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخیزد، پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند منان مسئلت بنماید.(2)

پی‌نوشت‌ها:

1. التسترى، قاموس الرجال، ح 4، ص 290.

2. منتخب الاثر، ص 506.

موسیقی درآخرالزمان

mozic.jpgرسول خدا (ص):گروهی از امت من در آخرالزمان به صورت خوک و میمون مسخ می شوند .عرض شد:یا رسول الله آیا اینها شهادت به یگانگی خدا و رسالت شما میدهند و روزه می گیرند و نماز می گذارند ؟ فرمود بلی عرض شد پس چرا باید مسخ شوند؟ فرمود برای اینکه ایشان آلت موسیقی می نوازند و شراب می نوشند .پس ایشان صبح می کنند در حالی که به صورت خوک و میمون مسخ شده اند. کنزالعمال جلد 14صفحه 281


رسول خدا (ص):از نشانه های آخرالزمان این است که آلات لهو و موسیقی و تار و طنبور و آواز خوانی به دست شرور ترین این امت ظاهر می گردد .ومردم درآن زمان آلات لهو و موسیقی را نیکو می شمارند .در آن زمان اشخاصی هستند که قرآن را یاد می گیرند و در آلتهای مثل بوق و نی و به شکل آوازه خوانی می خوانند و مردم نرد و شطرنج بازی می کنند پس ایشان در ملکوت آسمان و در میان فرشتگان پلید و نجس خوانده می شوند. تفسیر جامع جلد 6صفحه 347


حضرت محمد (ص) : در امت من فرو رفتن در زمین و سنگباران ظاهر میشود ، گفته شد یا رسول الله (ص) چه وقت این طور میشود ؟ فرمود هرگاه آشکار شود آلات موسیقی و زنان خواننده و شرابخواری ، به خدا قسم هر آینه مردمانی از امت من در شب ، خوش و با کیف و ناز و سرگرم بازی هستند ، پس در صبح آن شب میمون و خوک شده اند ، به سبب اینکه حرام خدا را حلال نموده و زنان خواننده را با خود جمع کرده و کار آنها شرابخواری و رباخواری و پوشیدن حریر است. وسائل الشیعه کتاب تجارت باب تحریم الغناء


ضمن روایاتی که درباره نشانه های آخرالزمان است می فرماید:آلات لهو (موسیقی) نواخته می گردد و یک نفر نیست که نهی از منکر کند و کسی جرات بر نهی آن نمی کند (چنانچه در این زمان مشاهده می شود در خیابان ها بازارها مغازه ها و خانه ها با صدای بلند موسیقی نواخته می شود و کسی هم جرات نهی ندارد)و نیز در شریفترین مکان ها یعنی مکه معظمه و مدینه منوره علنا آلات لهو نواخته می شود. مستند نراقی ، گناهان کبیره جلد 1 صفحه 287
د کتاب ((مهدی منتظر)) نوشته ی حاج شیخ محمد جواد خراسانی در مورد حوادث و وقایع که در دوران غیبت و نزدیک ظهور حضرت مهدی (عج)رخ می دهد چنین می خوانیم :


1.در این زمان مردم غنا و آواز را دوست دارند.
2.رقص و طرب و غنا را حلال می شمرند.
3.آلات ساز و آواز ظاهر می شود.
4.تار و طنبور زنی را مستحسن شمارند و نیکو بیاموزند.
5.زن های آوازه خوان و رقاصه آشکار می شوند.
6.زن های آوازه خوان و آلات آواز برای خود اتخاذ می کنند.
7.لهو و آلات لهو ظاهر شود عابرین بروی بگذرند (بی توجه بگذرند)و احدی احدی را منع نکند.
8.برای غنا و آوازه مالها خرج می کنند.
9.همچنین آلات غنا و موسیقی در حرمین (مکه و مدینه)ظاهر می شود.
مهدی منتظر صفحه 145


حضرت محمد (ص) برای سلمان بیان فرمود از چیزهای بدی که در آخرالزمان به وقوع می پیوندد و از علامات قیامت است که از آن جمله این است که قرآن را به حالت غنا و موسیقی می خوانند. عین الحیوة صفحه 230 ، وسائل الشیعه کتاب تجارت باب 27


رسول خدا (ص) از نشانه های آخرالزمان این است که : آوازه خوانی آشکار شود ، و قرآن را با لحن موسیقی میخوانند. ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 164


نوشته شده توسط سرکار خانم ندا محمدی 

کلوب گلباران 

با یک توسل چگونه نجات یافت ؟

دعا
 

محمد بن هارون از ابوالحسین بن ابى البغل کاتب نقل کرد که او گفت از طرف منصور بن صالحان کارى به عهده گرفته بودم، بین من و او به واسطه آن کار تیره شد، به طورى که مجبور شدم خود را پنهان کنم ابو منصور پیوسته مرا جستجو مى کرد مدتى هراسان و سرگردان در حال اختفا گذراندم .

در یک شب جمعه تصمیم گرفتم به مقابر قریش حرم مطهر حضرت موسى بن جعفر و امام محمد تقى (علیهما السلام ) بروم . آن شب را در آنجا بسر بردم تا خداوند گشایشى عنایت کند. باران مى آمد، باد هم مى وزید، شب تاریکى بود. وارد حرم شدم . از ابو جعفر متصدى حرم خواهش کردم درها را ببندد و کوشش کند کسى وارد نشود تا با خاطرى آسوده و حضورى قلب عرض نیاز و دعا کنم ، در ضمن از گرفتار شدن به دست اشخاصى که در جستجویم بودند ایمن باشم ، پذیرفت و درها را بست .

شب به نیمه رسید باد و باران آنقدر زیاد بود که رفت و آمد مردم را قطع نمود. من با دلى آکنده از اندوه و اشک جارى دعا مى کردم و زیارت مى نمودم . در این بین یک مرتبه متوجه صداى پائى از طرف قبر مولى موسى بن جعفر (علیه السلام ) شدم . نگاه کرده مردى را دیدم مشغول زیارت است بر آدم و انبیاء اولوالعزم سلام داد. ائمه طاهرین (علیهم السلام ) را زیارت نمود ولى نامى از حجة بن الحسن (روحى فداه ) نبرد. بسیار در شگفت شدم با خود گفتم ممکن است فراموش کرده باشد یا آن جناب را نمى شناسد احتمال نیز دارد که مذهبش همین باشد.

زیارتش تمام شد دو رکعت نماز خوانده به طرف مدفن حضرت جواد (علیه السلام ) آمد همانند سلام و زیارت اول باز تکرار کرد دو رکعت نماز خواند چون او را نمى شناختم ترس مرا فرا گرفت . دیدم جوانى است کامل لباس سفیدى پوشیده و عمامه اى با حنک (گوشه اى از عمامه که بر دوش و زیر گلو آویز شود) بر سر بسته است . ردائى نیز بر شانه انداخته . این بار که زیارتش تمام شد به طرف من توجه کرد فرمود ابوالحسین بن ابى البغل (این انت من دعاء الفرج ) ؛ اگر گرفتارى چرا دعاى فرج را نمى خوانى ؟ پرسیدم آن دعا چگونه است ؟

فرمود دو رکعت نماز مى خوانى آنگاه این دعا را تلاوت مى کنى

یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح یا من لم یواخذ بالجریرة و لم یهتک الستر یا عظیم المن یا کریم الصفح یا حسن التجاوز و یا واسع المغفرة یا باسط الیدین بالعطیة یا منتهى کل نجوى و غایة کل شکوى یا عون کل مستعین و یا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها یا رباه (ده مرتبه) یا غایة رغبتاه (ده مرتبه) اسئلک بحق هذه الاسماء و بحق محمد و آله الطاهرین (علیهم السلام ) الا ما کشفت کربى و نفسى همى و فرجت غمى و اصلحت حالى .

پس از این عمل هر چه خواستى دعا کن و حاجت خود را بخواه آنگاه طرف راست صورت را بر زمین مى گذارى و در آنحال صد مرتبه مى گوئى. یا محمد یا على یا على یا محمد اکفیانى فانکما کافیاى انصرانى فانکما ناصراى .

پس از آن ، طرف چپ صورت را بر زمین مى گذارى صد مرتبه مى گوئى: (ادرکنى ) آنگاه مى گوئى : (الغوث الغوث الغوث ) این لفظ را زیاد تکرار مى کنى تا اینکه نفست تمام شود در این موقع سر از زمین برمى دارى خداوند به کرمش حاجتت را برمى آورد انشاء الله تعالى .

اگر گرفتارى چرا دعاى فرج را نمى خوانى ؟امام زمان ولی ماست بی شک گره از کار همگان می گشاید.
عبادت، دعا، سنا، حمد، ستایش

همین که من مشغول آن دعا و نماز شدم از حرم بیرون شد. پس از آنکه پایان رفت پیش ابو جعفر رفتم تا سوال کنم این مرد چگونه وارد شد، درها را مانند اول بسته دیدم در شگفت شدم با خود گفتم شاید در دیگرى هست که من از آن اطلاعى ندارم . ابو جعفر را دیدم از اطاق روغن چراغ بیرون آمد، نزد او رفته جریان را به صورت گله گفتم پاسخ داد درها همانطور بسته است و من باز نکردم ولى به این وضع که مى گوئى آن آقا مولاى ما صاحب الزمان (علیه السلام ) است مکرر در مثل چنین شبى هنگام خلوت بودم  آن آقا را دیده ام .

بسیار اندوهگین شدم که چرا من آنجناب را نشناختم و این سعادت پر ارج را از دست دادم . از حرم بیرون آمدم نزدیک سپید شدن افق بود. به طرف کرخ رفتم همان محلى که مدت ها مخفیانه آنجا زندگى مى کردم هنوز چاشتگاه نشده بود چند نفر از کارداران ابن ابى صالحان در پى من آمدند با خود امانى از وزیر آورده بودند از دوستانم محل مرا مى پرسیدند. نامه را که خط خود وزیر دیدم با یکى از دوستان مورد اعتمادم پیش او رفتم . همین که چشمش به من افتاد از جاى حرکت کرده مرا به طورى در آغوش ‍ گرفت که تاکنون هیچ سابقه نداشت گفت گرفتاریت به جائى رسید که شکایت مرا به مولایم صاحب الزمان (علیه السلام ) بکنى؟ گفتم من درخواستى از آنجناب نمودم او در دنباله کلام خود افزود: دیشب در خواب مولاى خود صاحب الزمان (علیه السلام ) را دیدم (همان شب جمعه ) به من امر کرد که نسبت به تو نیکى کنم و چنان دستور را صریح و محکم ادا کرد که ترسیده از خواب جستم .

گفتم لا اله الا الله گواهى مى دهم که این خانواده نهایت حقانیت را دارند. به من فرمود چنین و چنان کن تفصیل دستورات را برایش شرح دادم . وزیر بسیار در شگفت شد پس از آن نیکى هائى به من کرد که خیال نمى کردم از او صادر شود و به منظورى نائل شدم که تصورش را نمى کردم البته تمام به برکت مولى صاحب الزمان عجل الله فرجه بود.1

 

منبع : آگاه شویم حسن امیدوار جلد 14.

 


نوشته شده توسط سرکار خانم ندا محمدی 

کلوب گلباران 


1- فرج المهموم سید بن طاووس در تاریخ علماء نجوم ، ص ‍ 247.

آیت الکرسی یک آیه یا بیشتر؟

خداوند متعال در آیه 255 سوره بقره می‎فرماید: 


"اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ".


هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانة زنده که قائم به ذات خویش است، و موجودات قائم به او هستند؛ هیچ‎گاه خواب سبک و سنگین او را فرا نمی‎گیرد؛ (و لحظه‎ای از تدبیر جهان غافل نمی‎ماند)؛ آنچه در آسمان‎ها و آنچه در زمین است از آن او است. کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟ (بنابراین، شفاعت شفاعت‎کنندگان برای آنها که شایستة شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمی‎کاهد) آنچه را در پیش روی آنها (بندگان) و پشت سرشان است، می‎داند (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او یکسان است) و کسی از علم او آگاه نمی‎گردد، جز به مقداری که او بخواهد، (او است که به همه چیز آگاه است و علم و دانش محدود دیگران پرتوئی از علم بی‎پایان و نامحدود او است)، تخت (حکومت) او آسمان‎ها و زمین را در برگرفته و نگاهداری آن دو او را خسته نمی‎کند، بلندی و مقام و عظمت، مخصوص او است[1].

 

با توجّه به تفاسیر و کتب مختلف و وجود قرائن و شواهد، روشن می‎شود آیةالکرسی منحصر در یک آیه است و فقط شامل آیه 255 سوره بقره است. قرائن و شواهد عبارتند از: 


1. با مراجعه به کتب تفسیر در می‎یابیم مفسران فقط همین آیه را به عنوان آیةالکرسی مورد بررسی و تفسیر قرار داده و متعرض آیه‎های بعد نشده اند. 


2. شأن نزول آیه‎های بعدی با شأن نزول این آیه متفاوت است، علاوه بر این‎که برخلاف پیام و محتوای این‎ آیه که بیان توحید خالص و صفات کمالیه خداوند است، آیه‎های بعدی پیام و محتوای مستقل و جداگانه دیگری را دنبال می‎کنند، و این مسئله موجب تفکیک این آیه از آیات بعدی می‎شود. 


3. با توجّه به روایاتی که در این باره از معصومین ـ علیهم السّلام ـ آمده میان عالمان شیعه انحصار آیة‎الکرسی به همین یک آیه اشتهار یافته از این‎رو علامه مجلسی فرمود: 


الف) ... و المشهور انّ آیة الکرسی الی "العلی العظیم"...[2]. 


ب) ... والأشهر فی آیة الکرسی الی "العلی العظیم"...[3]. 


ج) هم‎چنین در روایتی که از حضرت امیرمؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ در باب فضیلت آیةالکرسی بیان شده[4] آن حضرت آیةالکرسی را از جمله "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ" شروع و با جمله "الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ" ختم کرده‎اند، که فقط همین یک آیه را شامل می‎شود.[5]. 


--------------------------

[1] . بقره/255.

[2] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج86، ص 4، روایت 3، باب 38.

[3] . همان ، ج 87، ص 99، روایت 17، باب 4.

[4] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 2، ص 515.

[5]. با تلخیص از پرتال جامع نور


نوشته شده توسط سرکار خانم ندا محمدی 
کلوب گلباران

 

ز آن یار دلنوازم...جملاتی حکیمانه از آیت الله بهجت

http://img.tebyan.net/big/1388/12/9251635694202250621682452231604716222914.jpg

افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!
 

جملاتی حکیمانه از آیت الله بهجت:


لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.

*

ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.

*

دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است.

*

در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان (عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد!

*

با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ الله الناظره است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟!

*

هر چند حضرت حجت (عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می‌دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی - هر چند ضعیف - خدمتش می‌فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم!

*

علایمی حتمیّه و غیر حتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده اند. ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد! لازمۀ این مطلب آن است که در بعضی علایم، بَداء صورت می گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق می افتد.

*

انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست!

*

چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است!

*

خداوند کام همۀ شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج) شیرین کند! شیرینیها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است.

*

مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد.

*

افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خودآن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!

*

امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزیرۀ خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد.

*

قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است.قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آن جا هست!

*

اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!

*

به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه.

*

آری، تشنگان را جرعۀ وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشنۀ معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آن که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟!

*

ائمه (علیهم السلام) فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید!

*

تا رابطۀ ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطۀ ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.

*

چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد!

*

هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطۀ فیض، یعنی فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد.

*

خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم!

*

آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولیّ عصر (عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!

*

اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟!

*

با این که به ما نه وحی می شود نه الهام، به آن واسطه ای که به او وحی و الهام می شود توجه نمی کنیم؛ در حالی که در تمام گرفتاری ها - اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی - می توان به آن واسطۀ فیض؛ حضرت حجّت (علیه السلام)، رجوع کرد.

*

حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید!

*

راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقۀ زبان... بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.


نوشته شده توسط سرکار خانم ندا محمدی 

کلوب گلباران 

اسامى ، اوصاف و القاب حضرت مهدى علیه السلام

2551815923623658184301981931271492544519327.jpg

مرحوم ثقة الاسلام نورى در بیان اسماء شریفه امام عصر (علیه السلام)، با استناد به آیات و روایات و کتب آسمانى پیشین و تعبیرات راویان و تاریخ نگاران تعداد یکصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(علیه السلام)ذکر مى کند و مدّعى است که در این مقام، از استنباط هاى شخصى و استحسان هاى غیر قطعى خوددارى نموده است که در غیر این صورت چندین برابر این اسماء و القاب، قابل استخراج از کتب مختلفه بود. که از آن جمله است:

محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شرید صاحب، غائب، قائم، منتظر و.... (1)

کنیه هاى آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم [هم کنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)]، ابوعبداللّه، اباصالح که مرحوم نورى ابوابراهیم، ابوالحسن و ابوتراب را نیز از کنیه هاى ایشان شمرده است.

در اینجا به ذکر پاره اى عناوین و صفات که در ضمن زیارت هاى مختلف و ادعیه مربوط به حضرت مهدى (علیه السلام) مورد تصریح قرار گرفته است اشاره داریم، با این امید که دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را که غالباً از لسان معصومین(علیهم السلام) در ضمن این دعاها و زیارتها براى امام دوازدهم(علیه السلام)بر شمرده شده برایمان روشن تر سازد.

قابل ذکر اینکه تمام این عناوین و اوصاف به طور خاص در مورد حضرت مهدى(علیه السلام)وارد گردیده، اگرچه بسیارى از آنها در مورد سایر امامان بزرگوار اسلام(علیهم السلام)نیز مى تواند مصداق داشته باشد.

دیگر اینکه، آنچه ذکر مى شود نه به ادّعاى اسم یا لقب آن حضرت، بلکه به عنوان بهره ورى از تعابیر موجود در نصوص زیارت و دعاست، اعم از اینکه واژه اى مفرد یا جمله اى توصیفى باشد.

بقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمین.

خلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایق.

وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى که اولیاى حق رو به او دارند.

باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى که خدا جویان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مى کنند.

داعى اللّه: دعوت کننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّه.

سبیل اللّه: راه خدا، که هرکس سلوکش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاکت نخواهد داشت.

ولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا.

حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن کس که براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مى کنند.

نور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر کننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت ره جویان.

عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت کردار بندگان.

188691348318818914539147159661041141192.jpg

سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران.

خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم).

علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت.

سفینة النّجاة: کشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى.

عین الحیوة: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى.

القائم المنتظر: قیام کننده مورد انتظار، انقلابى بى نظیرى که همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند.

العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.

السیف الشاهر: شمشیر کشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل و داد.

القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سیاه فتنه و جور.

شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین.

ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شکوفایى انسان، فصل اعتدال خلایق.

نضرة الأیّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاریخ.

الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جاى مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، کیان آیین، روح مذهب.

الکتاب المسطور: قرآن مجسّم، کتاب نوشته شده با قلم تکوین، معجزه پیامبر در هیئت بشرى.

صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهى، صاحب فرمان و اختیاردار شریعت.

صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده کل هستى به اذن حق.

مطهّر الأرض: تطهیر کننده زمین که مسجد خداست، از بین برنده پلیدى و ناپاکى از بسیط خاک.

ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گیتى.

مهدى الامم: هدایتگر همه امّت ها، راه یافته راهنماى همه طوایف بشریت.

جامع الکَلِم: گردآورنده همه کلمه ها بر اساس کلمه توحید، وحدت بخش همه صفها.

ناصر حق اللّه: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت.

دلیل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.

الثائر بأمر اللّه: قیام کننده به دستور الهى، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا.

محیى المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاى اهل ایمان.

مبیر الکافرین: نابود کننده کافران، درهم شکننده کاخ کفر، هلاک کننده کفار.

معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان.

مذلّ الکافرین: خوار کننده کافران، درهم شکننده جبروتِ کفر پیشگان.

منجى المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایى بخش استضعاف کشیدگان.

سیف اللّه الّذى لاینبو: شمشیر قهر خدا که کندى نپذیرد.

میثاق اللّه الّذى أخذه: پیمان بندگى خدا که از بندگان گرفته شده.

مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مرکز پیدایش زمان.

ناموس العصر: نگهدارنده زمان، کیان هستى دوران.

کلمة اللّه التامه: کلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.

تالى کتاب اللّه: تلاوت کننده کتاب خدا، قارى آیات کریمه قرآن.

وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهى.

رحمة اللّه الواسعة: رحمت بى پایان خدا، لطف و رحمت بى کرانه پروردگار رحمت گسترده حق.

حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.

معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانش هاى پیامبرى ـ خزانه معارف نبوى.

نظام الدین: نظام بخش دین.

یعسوب المتقین: پیشواى متقین.

معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران.

مذلّ الأعداء: خوار کننده دشمنان.

وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران.

نور ابصار الورى: نور دیدگان خلایق.

الوتر الموتور: خونخواه شهیدان.

کاشف البلوى: بر طرف کننده بلاها.

المعد لقطع دابر الظلمه: مهیّا شده براى ریشه کن کردن ظالمان.

المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بین بردن کژیها و نادرستى ها.

المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف کردن ستم و تجاوز.

المدّخّر لتجدید الفرائض و السنن: ذخیره شده براى تجدید واجبات و سنن الهى.

المؤمّل لاِحیاء الکتاب و حدوده: مورد امید براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.

جامع الکلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.

السبب المتصل بین الأرض و السماء: واسطه بین آسمان و زمین، کانال رحمت حق بر خلق.

صاحب یوم الفتح و ناشررایة الهدى: صاحب روز پیروزى و بر افرازنده پرچم هدایت.

مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت و درستکارى.

الطالب بدم المقتول بکربلا: خونخواه شهید کربلا.

المنصور على من اعتدى علیه و افترى: یارى شده علیه دشمنان و افترا زنندگان.

المضطرّ الّذى یجاب اذا دعى: پریشان و درمانده اى که چون دعا کند دعایش مستجاب شود. 



پی نوشت:

1-نجم الثاقب، از صفحه 55 تا 132.


نوشته شده توسط ندا محمدی

کلوب گلباران 

امام مهدی(ع)،سوگوار دائمی حسین(ع)

از جمله زیارات شریفه، زیارت ناحیه مقدسه است که منسوب به حضرت مهدی آل محمد (عج) می باشد. یکی از فقرات زیارت مزبور، این جمله است:

«وَ لَئِن اَخَّرتَنِی الدُّهُور وَ عَاقَنِی عَن نَصرِکَ المَقدُور لاُ ندِبَنَّّ عَلَیکَ صَباحَاً وَ مَساءَاً وَ لَاَبکَینَّ عَلَیکَ بَدَّلَ الدُّمُوعِ دَمَاً»

اگر روزگار مرا به تاخیر انداخت و از یاری و نصرت تو در روز عاشورا باز داشت، هر آینه من صبح و شام بر تو ندبه می کنم و به جای قطرات اشک، بر تو خون گریه می کنم.

این جمله، حاصل بزرگترین پیام محبت و دلبستگی و ارتباط دل و جان گوینده با مخاطب می باشد و از جهاتی در خور توجه و تأمل کامل است.

در آغاز، از اینکه بر اثر قضاء الهی از نظر زمانی در عصر امام حسین (ع) نبوده و روی جریان طبیعی می بایست چند نسل بگذرد، تا نوبت به او برسد و قدم به عرصه ی وجود بگذارد، اظهار تألم و تأثر می نماید و گویا آرزو می کند که ای کاش جزء طبقات قبل و نسل پیشین خاندان پیغمبر (ص) بود و به هنگام وقوع جریان دلسوز کربلا جزء نسل موجود به شمار می رفت و امکان حضور در صحنه ی خونین و عرصه ی نبرد کربلا برایش بود تا به یاری جدّ بزرگوار خود قیام کرده و با جان شریف خود رفع بلا از جان مبارک آن حضرت می نمود و حتّی به مقام شهادت می رسید.

 

 

 

به جبران این عدم امکان حضور، و نبودن قهری- نه اختیاری- در صحنه کربلا و روز عاشورا، برای خود برنامه ای قرار داده که با تأکید تمام از آن اسم برده و بیان می کند و آن ندبه و گریه های بلند بر امام حسین (ع) آن هم در هر صبح و شام و به صورت مستمر و به عنوان یک عمل همیشگی و قطع ناشدنی می باشد.

اولاً: خود گریه به صورت گریه های معمولی نیست. بلکه به صورت ندبه و زاری و گریه های دردمندانه و بلند بلند است.

ثانیاً: علی رغم نوع داغداران که اگر صبح بر عزیز از دست رفته خود گریه کردند دیگر عصر و شب گریه نمی کنند، آن بزرگوار، هم صبح گریه می کند و هم هنگام عصر و شب.

ثالثاً: برخلاف دیگران که چند روز سوگواری نموده و بعد عزاداری را رها می کنند و اگر احیاناً یک روز تحت تأثیر عواملی، گریه کردند برای مدتها آرامند و یا بکلی عزیز از دست رفته خود را فراموش می کنند، امام زمان (ع) هر روز و شب در این سوگواری است و این عزا برای او کهنگی ندارد و این آتش سوزان و پر از لهیبی که در جان مقدسش ایجاد شده، خاموش نمی شود و به سردری نخواهد گرائید.

اوج مراتب ارتباط و دلدادگی و عشق سوزان حضرت مهدی (ع) به جد بزرگوارش امام حسین (ع)، اینجا بروز می کند که می گویند: «به جای اشک در عزای تو خون می گریم.» چنانکه این جمله، بیانگر شدّت مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع) و عمق فاجعه کربلا و ظلم و ستم بنی امیه است. 


نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

مصائب امام حسین(ع) از زبان امام مهدی(عج)

مصائب آن حضرت بسیار است، آن بزرگوار در سوگ همه امامان معصوم (ع) و در سوگ پیامبر (ص) و فاطمه (س) و در همه رنج هایی که در راه اسلام متوجه مردان خدا می شود و آنها شهید یا مجروح می کردند، مصیبت زده و متأثر می گردد. در اینجا به ذکر مصیبت آن بزرگوار در رابطه با امام حسین (ع) اکتفا می کنیم.

خاطراه کربلا بسیار جانسوز و غمبار است. هیچکس عمق آن فاجعه را مانند امام زمان (ع) درک و لمس نمی کند. آن حضرت به یاد مصائب جانگداز امام حسین (ع) بیاناتی دارد که در اینجا به چند فراز از آن که از زیارت ناحیه مقدسه گرفته شده می پردازیم، در فرازی می فرماید:

«لَئِن اَخَّّرتَنِی اَلدُّهُورُ وَ عاقَنی عَن نَصرِکَ المَقدُور لَاَبکِینَّکَ صَباحَاً وَ مَساءَ ... فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَبکَینَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً»

اگر زمانه مرا تأخیر انداخت و مقدرات مرا از یاری تو جلوگیری کرد، صبح و شب به یاد مصائب تو گریه می کنم و از بام تا شام سرشک از دیده می بارم و ندبه می نمایم و به جای اشک خون می گریم.

 

 

 

«اَمَرَ اللَّعینُ جُنُودَه فَمَنَعُوکَ الماءَ وُرودَهُ وَ ناجَزُوکَ القِتالَ وَ عاجَلُوکَ النِزالَ وَ رَشَفُوکَ بِالسَّهامِ وَ النِّبالِ فَاحدَقُوا بِکَ مِن کُلِّ جَهاتٍ وَ اَثخَنُوکَ بِالجَراحِ»

ای جد بزرگوار، فراموش نمی کنم آن هنگام که عمر سعد ملعون به لشکرش فرمان داد که از ورود آب به خیام جلوگیری نمایند و با تو بجنگند و به تو حمله کنند و بدن نازنینت را آماج تیرها و نیزه ها قرار دهند و از هر سو تو را محاصره کردند و هر کدام با اسحله ای پیکرت را مجروح ساختند و داغ زخم را بر بدنت نهادند.

«وَ اَسرَعَ فَرَسُکَ شارِادً اِلی خِیامِکُ قاصِدَاً مُحَمحمِاً باکِیاً وَ هِیَ تَقُولُ لظََّلیمَهُ مِن اُمَّهٌ قَتَلَت إبنُ بِنتِ نَبِیَّهَا»

ای جد بزرگوار فراموش نکنم آن هنگام را که اسب بی صاحبت، رمیده به سوی خیمه های تو آمد، همهمه می کرد و سرشک اشک از چشمانش سرازیر بود و (با زبان بی زبانی) می گفت: وای از ظلم و ستم امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند.

«فَلَمّا رَأینَ النِّّساءَ جَوادَکَ مَخزِیاً وَ نَظَرنَ سرَجَکَ عَلَیهِ مَلوِیّاً بَرزَنَ مِن الخُدُورِ ناشِراتُ الشُّعُورِ لاطمِاتُ الخُدُودِ سافِراتُ الوُجُوهِ بِالعُوَیلِ داعِیاتُ وَ بَعدَ العِزَّّ مُذَّلَّلاتُ وَ إلی مِصرَعِکَ مُبادِراتٍ وَ الشِّمرُ جالِسٍ عَلی صَدرِکَ مُولِعٍ سَیفَهُ عَلَی نَحرِکَ ...»

ای جد بزرگوار، چگونه یاد بیاروم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده دیدند که زینش واژگون شده است. از خیمه ها بیرون آندند در حالی که موهای خود را پریشان نموده و سیلی بر چهره خود می زدند و صورت هایشان آشکار شده بود و فریاد و فغانشان بلند بود چرا که عزت خود را از دست داده بودند. با آن حال به سوی قتلگاه شتافتند و دیدند شمر بر سینه ات نشسته، شمشیر خود را بر گلویت گذارده و می خواهد سرت را از بدنت جدا سازد.

«فَهَوَیتَ اِلَی الاَرضِ جَرِیحاً تَطَؤُکَ الخُیُولُ بِحَوافِرِها وَ تَعلُوکَ الطُّغاهُ بِبَواتِرِها قَد رَشَحَ لِلمَوتِ جَبِینکَ وَ اختَلَفَ بِالاِنقِباضِ وَ الاِنبِساطِ شِمالُکَ وَ یَمِینُکَ ...»

ای جد بزرگوار چگونه یاد بیاورم آن هنگام که پیکر پر از زخمت بر زمین قرار گرفت. گروهی سرکش بر اسب های خود سوار شدند و پیکرت را لگدکوب اسب ها قرار دادند در حالی که لحظات آخر عمر را می پیمودی و راه به جانان نزدیک می نمودی.

 

 

 

«وَ سُبِیَ اَهلُکَ کَالعَبِیدِ وَ صُفِدُوا بِالحَدیِدِ فُوقَ اَقتابِ المَطّیات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ یُساقُونَ فِی البَرارِی وَ الفَلَوات اَیدِیَهُم مَغلُولَهٌ اِلَی العِناقِ یُطافُ بِهِم فِی الاَسواقِ فَوَیلٍ لِلعُصاه الفُسّاقِ ...»

ای جد بزرگوار فراموش نمی کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسیر کردند و زنجیر آهنین به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندرو بی سرپوش و فاقد محمل (با کمال بی احترامی) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرمای سوزان سوخت، آنها در بیابان ها و راه ها حرکت داده شدند، دست هایشان را به گردن هایشان بستند و در کوچه ها و میدان ها عبور دادند وای بر آن مردم گنهکار و بی شرم.

«فَقامَ ناعِیکَ اِلَیهِ بِالدَّمعِ الهَطُول قائِلاً یا رَسُولَ الله قُتِلَ سِبطُکَ وَ فَتاکَ وَ استُبِیحَ اَهَلَکَ وَ حمامُکَ وَ سُبِیَت بَعدَکَ ذَراریِکَ وَ َوَقَعَ المَحذُورُ بِعِترَتِکَ وَ ذَوِیکَ فَانزَعَجَ الرَّسُوُل وَ بَکی قَلبُهُ المَهول ...»

خبر شهادت تو را در کنار قبر جدت رسول خدا (ص) (بشیر) به او داد در حالی که گریان بود. عرض کرد ای رسول خدا سبط تو کشته شد و من خبر شهادت فرزندت را آورده ام. زاده جوانمردت کشته گردید ای رسول خدا فرزندان و نزدیکان خاندانت با سختی و محنت دست به گریبان و اسیر دشمنان گردیدند. رسول خدا (ص) از این خبر منقلب و گریان شد و قلب داغدارش پردرد گردید ...» (الحوادث و الوقایع ، ج3، ص 304-301)


نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

اعطاء لقب قائم (ع) در روز عاشورا

یکی از القاب عالی و شکوهمند حضرت ولی عصر (عج) لقب قائم است. این لقب از القاب خاصه است که ویژه ی آن حضرت می باشد و بر دیگر امامان معصوم (ع) اطلاق نمی شود و نیز لقبی است که دارای رمز و راز مخصوص می باشد و یادآور صحنه های حیرت انگیز و روزهای شکوهمند و شگفت آوری است.

در روایاتی تصریح شده که مبداء پیدایش این لقب افتخارآفرین، مصادف با عاشورا بوده است و در روز شهادت سالار شهیدان و پیشوای احرار و آزادگان جهان، حضرت حسین بن علی (ع)، از سوی ذات لایزال الهی به این لقب مقدس و پر افتخار نایل و سرافراز گردید.

 

 

طبری از علمای امامیه در قرن چهارم هجری، نقل می کند که ابوحمزه ثمالی می گوید به حضرت امام محمد باقر (ع) عرض کردم: «ای فرزند رسول الله! چگونه علی (ع) «امیرالمؤمنین» نامیده شد و حال آنکه هیچ کس پیش از او به این اسم نامیده نشده و بعد از او هم روا نیست احدی را بدین نام بخوانند؟» حضرت فرمود: «لِأَنَّهُ میرَهُ العِلم یمتارُ مِنهُ وَ لا یمتارُ مِن اَحَدٍ سِ.ته؛ یعنی، زیرا او منبع و کانون علم بود از او اخذ علم می شد و از غیر او اخذ نمی شد.» عرض کردم: «ای زاده ی پیامبر! مگر همه شما قائم به حق نیستید و حق را بر پا نمی دارید، پس چرا تنها ولی عصر را قائم می خوانند؟» فرمود: «چون جدم حسین (ع) کشته شد، فرشتگان صدا را به گریه و ناله بلند نموده عرض کردند: «بار خدایا از کسانی که برگزیده ی تو و فرزند برگزیده ی تو، ارزشمندترین و بهترین خلق تو را کشتند در می گذری؟!» خداوند، به آنان وحی فرستاد: «ای فرشتگان من آرام بگیرید سوگند به عزت و جلال خودم که قطعاً از آنان انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از مدتی باشد.» آنگاه پرده از جلوی دیدگان آنان کنار زد و امامان از فرزندان امام حسین (ع) را یکی پس از دیگری به آنان نشان داد. فرشتگان از این منظره، مسرور و شادمان گردیدند و دیدند که یکی از آن بزرگواران ایستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود: «با این قائم (شخص ایستاده) از قاتلان حسین (ع) انتقام خواهم گرفت.»(دلائل الامامه ، محمدبن جریر طبری،452)

و نیز شیخ طوسی (ره) نقل کرده که محمد بن حمران می گوید امام صادق (ع) فرمود: «چون جریان شهادت امام حسین (ع) واقع شد، فرشتگان به خدا نالیدند و خروش برآورده و به خداوند متعال عرض کردند: «بار خدایا آیا با حسین که انتخاب شده ی تو و فرزند پیامبر توست اینچنین رفتار می شود؟» خداوند شبح و سایه ی قائم (ع) را در برابر آنان در حالت ایستاده مجسم کرد و فرمود: «با این (قائم) از ستم کنندگان به حسین (ع) انتقام خواهد گرفت.»(کافی ، ج 1،ص465)

اکنون با ملاحظه این دو روایت، شدت ارتباط و پیوند محکم و پایدار میان حضرت امام حسین (ع) و حضرت ولی عصر (ع) را بنگرید. آری لقب مقدس قائم در روز شهادت حسین و به برکت امام حسین (ع) به آن حضرت اعطا شد و در رابطه با شهادت امام حسین (ع) مهدی (ع) قائم آل محمد (ع) گردید.


نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

 

یاد حسین (ع) در دعای ندبه

دعای ندبه یکی از دعاهای بسیار مشهور در میان شیعه است و از موقعیت خاصی برخوردار می باشد. دعای شریف ندبه که علامه مجلسی آن را در کتاب گرانسنگ «بحارالانوار» و نیز کتاب شریف «زادالمعاد» نقل کرده به سند صحیح از حضرت صادق (ع) روایت شده است.

چشم انداز اصلی این دعا توجه به حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء است و بخش عمده و چشمگیری از آن التجاء به مهدی موعود (ع) و اظهار تأسف از غیبت و دردمندی از فراق و دوری آن بزرگوار است. سوز و گدازی که در این دعا از غم مهدی آل محمد علیهم السلام به چشم می خورد در هیچ دعای دیگری مشاهده نمی شود و کلاً دعای گریه، ناله، زاری و غم دل با حبیب گفتن است و نام آن که ندبه است، حکایت از محتوا و مضامین عالیه ی آن می کند و از این رو همواره با اشک، آل، ناله و زمزمه های دلسوزانه همراه است و در این حالات، قرائت می شود.

فقراتی از این دعا از این جهت ممتاز است، و موارد شاخص دعا به شمار می رود، و آن فقرات راجع به حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) است. مانند:

«أینَ الحَسَن؟ أینَ الحُسَین؟ أَینَ اَبناءُ الحُسَین»

حسن (ع) کجاست؟ حسین (ع) چه شد؟ فرزندان حسین کجایند و چه شدند. 

 

 

در حقیقت، شکایت فقدان و از دست دادن امام حسن (ع) و شهادت حضرت امام حسین (ع) و فقدان فرزندان حسین (ع) و فرزندان برومند آن بزرگوار را به ساحت قدس حضرت ولی عصر امام زمان ارواحنا له الفداء می بریم و بدین ترتیب، گویا آن امام والامقام را به حرکت و قیام فرا می خوانیم و به پیشگاه مبارکش عرض می کنیم که ما عزیزترین عزیزان را از دست دادیم و جنایتکاران، بزرگترین سرمایه های گرانقدر و آسمانی اسلام را از او گرفتند. اکنون چه می شود که ظهور کنی و به این درد بزرگ رسیدگی فرمائی و آن را درمان نمایی.

فراز دیگری از این دعای شریف که از حساسیت فوق العاده ای برخوردار است این جمله ی مبارکه است:

«أَینَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الاَنبیاء وَ اَبناءِ الاَنبیاء؟ أینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتُولِ بِکَربَلا؟»

کجاست آن امام بزرگواری که از ظلم و ستم امت بر پیغمبران و اولاد پیغمبران دادخواهی می کند؟ کجاست آنکه ازخون جدش که در کربلا شهید شد، انتقام خواهد گرفت.

ندبه کنندگان بر حضرت مهدی موعود (ع) امام و پیشوای خود را می خوانند که بیاید و انتقام خون شهید کربلا را بستاند و قاتلان را به کیفر عمل شنیع خود برساند.

در دعای ندبه از میان همه امامان، نام امام حسین (ع) و ابناء آن بزرگوار آمده است و این خود نکته ای است که پیوند اصیل و بی نظیر میان حضرت حسین بن علی (ع) و حجت بن الحسن (ع) را بازگو می کند که ذکر یک شهید در میان شهدای بسیار از آل علی و بنی الحسن و بنی عقی و آل جعفر و دیگران، دالّ بر خصوصیت و امتیاز اوست و حکایت از رابطه خاص میان این دو بزرگوار و دو امام معصوم- حسین و مهدی علیهماالسلام- می کند.


نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا