![]() اسوه حسنه زندگی به مثابه کوهی میماند که دارای فراز و نشیبهای گوناگون و پرتگاههای خطرناک است، و از آنجائی که انسان بدون راهنما نمیتواند در کوه قدم از قدم بردارد، از این رو برای رسیدن به قله، نیاز به راهنما دارد تا بتواند به سلامت به مقصد برسد. در زندگی نیز انسان برای رسیدن به قله انسانیت و کمال بشری، چارهای ندارد جز اینکه یک الگو و راهنمایی داشته باشد تا بتواند به سلامت به سرمنزل مقصود نایل گردد. یکی از آن الگوها که مرد وزن مسلمان خصوصاً زنان مسلمان باید الگوی خویش قرار دهند وجود مقدسه حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) میباشد. بررسی زندگانی این مخدره و ویژگیهایی که در مراحل مختلف حیات مبارک ایشان به منصه ظهور رسیده، ما را به طور کامل با آنچه اسلام از «زن» خواسته است آشنا میسازد و اسوهای تمام عیار به زنان تشنه فرهنگ اصیل اسلام ارائه میدهد. شخصیت وجودی حضرت از زمان کودکی در دامان نبوت و مهد ولایت، شکل میگیرد و همگام با جریانات سرنوشتساز تاریخ اسلام تکامل مییابد. در کنار پنج معصوم، آب حیات از این چشمههای جوشان، مینوشد و نقشی مکمل و سازنده ایفا میکند. اگر چه از کودکی نشانههای علم الهی و عظمت روح در این بانو، هویدا بود و بسیاری از ویژگیهای ایشان افاضههای قدسی حقتعالی بوده، اما به طور مسلم ظرف وجودی حضرت نیز توانایی و لیاقت پذیرش این افاضات را داشته است. حال با این نگرش کلی، اگر زنان مسلمان ما به شخصیت و کرامت واقعی خود پی ببرند و احساس حقارت در آنها ریشه کن شود نه تنها هرگز قربانی امیال و هواهای نفسانی نخواهند شد، بلکه همچون شعلههایی فروزان، روشنگر راه دیگران شده و خود تهاجمی مقدس را علیه هواپرستی پایهگذاری خواهند کرد. عنایت به شخصیت عظیم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و درک این مطلب که «زن» میتواند به مقامی چنین رفیع و جایگاهی چنین و الا دست یابد، شناختی صحیح از اسلام و «زن» به ما میدهد و در این راستا بطلان بسیاری از ادعاها و تبلیغاتی که درباره جایگاه زن در مکتب اسلام مطرح میشود، به وضوح ثابت میگردد. از باب نمونه یکی از نکاتی که در بررسی شخصیت حضرت زینب (سلاماللهعلیها) با آن مواجه میشویم، مقام نیابت خاصه است . در حدیث آمده است: «یکی از شیعیان عصر غیبت احمد بن ابراهیم میگوید: در سال دویست و شصت و دو، خدمت حکیمه دختر امام جواد (علیهالسلام) رسیدم از پشت پرده، با وی سخن گفتم و چون از ائمه پرسیدم از اولین تا آخرین آنان، حضرت مهدی(عج) را نام برد... گفتم: فعلا رهبر مردم کیست؟ جواب داد: «مادر امام عسکری(علیهالسلام)» گفتم:آیا پیروی از زن جایز است؟! گفت: این کار به پیروی از امام حسین(علیهالسلام) است که در ظاهر خواهرش زینب(سلاماللهعلیها) را جانشین خود قرار داد و با این کار، هم جان امام سجاد(علیهالسلام) حفظ شد، وهم از طریق وی اوامر امام سجاد(علیهالسلام) به اجرا درآمد». 1 حضرت امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند: «سوگند به خدا ما مدرک و سندی برای برائت از آتش جهنم در دست نداریم و با خدا نیز قوم و خویشی نداریم، به نفع خود نیز از او حجتی نگرفتهایم. ما تنها با عبادت و بندگی به خدا نزدیک میشویم» ![]() به عهده گرفتن وظایف و مسئولیتهای یک امام معصوم، حاکی از ظرفیت وجودی بیکران ایشان است. از این رو حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در همه موارد میتواند الگوی فضایل انسانی و سجایای اخلاقی باشد، و زنان امت اسلامی را رهبری و راهنمایی فرماید. البته بدیهی است رسیدن به این مقام میسور دیگران نیست و هرگز چنین توقع و انتظاری هم از کسی نیست. آیات فراوانی در قرآن و احادیث حاکی از آن است که عدالت الهی ایجاب میکند هرکس، به هر اندازه و مقیاس با شناخت و معرفت در راه عبودیت گام بردارد و به طاعت و عبادت واقعی آفریدگار بپردازد، به همان نسبت الطاف و تفضلات الهی شامل او میگردد و وجودش در جهان هستی موثر خواهد بود. حضرت امام باقر(علیهالسلام) در این خصوص میفرمایند: «سوگند به خدا ما مدرک و سندی برای برائت از آتش جهنم در دست نداریم و با خدا نیز قوم و خویشی نداریم، به نفع خود نیز از او حجتی نگرفتهایم. ما تنها با عبادت و بندگی به خدا نزدیک میشویم.»
نتیجه پس نتیجه میگیریم که نه تنها زینب (سلاماللهعلیها) که وارث همه فضایل و مناقب اهل بیت بود با عبادت و عرفان خود دنیا را مبهوت کرد، بلکه همه رهروان راه انبیا و اولیا میتوانند به فضایل اخلاقی و سجایای انسانی دست یابند.2
پینوشتها: 1- بابازاده علی اکبر، سیمای زینب کبری«س» ص ۶۲ 2- همان، ص ۶۱ روزنامه رسالت، شماره ۶۹۶۱ به تاریخ 28/1/89، صفحه ۶ (اخلاق) نویسنده: مصطفی صبوری
| ||
چرا زینب(س) را عقیله می خوانند؟
در مورد دوران کودکی و نوجوانی زینب (علیهاالسلام) اطلاعات زیادی در دست نیست؛ ولی پس از گذشتن دهها سال از این دوران، زینب از خانه بیرون میآید و حادثه سرنوشت ساز کربلا، او را به ما نشان میدهد.
چنان که طبری در تاریخش نقل میکند، حمید بن مسلم، یکی از افرادی است که زینب (علیهاالسلام) را در کربلا با دیدگان خود دیده است. او این بانوی بزرگوار را برای ما این گونه توصیف میکند: "گویا میبینم زنی را که مانند خورشید میدرخشید و با شتاب از خیمه گاه بیرون میآمد. پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او زینب، دختر فاطمه دختر پیامبر خدا است."(1)
اگر بخواهیم شخصیت زینب (علیهاالسلام) را بیشتر بشناسیم، بهتر است که منتظر شویم تا حوادث، از دلیری و پایداری او پرده بردارد و او را به عنوان بهترین نمونه از دلاوری و زیر بار ظلم نرفتن و بزرگ منشی به ما بنمایاند. به همین زودی است که تعجب مورّخان از ایستادگی زینب (علیهاالسلام) و استقامت او در برابر یزید بن معاویه آشکار میشود.
ابن حجر(عسقلانی) در کتاب "الاصابه"، زینب (علیهاالسلام) را با صفاتی چون "عاقله، خردمند و حکیم" وصف میکند.(2) او در شرح حال زینب (علیهاالسلام) به ماجرای گستاخی مرد شامی در مجلس یزید و واکنش زینب(علیهاالسلام) اشاره میکند و در این زمینه میگوید: "پاسخ زینب به یزید نشان از عقلانیت و قوت قلب و روح این بانو دارد."(3)
مردم آن عصر در کربلا و در مجلس استاندار کوفه و مجلس یزید بن معاویه سخنانی از زینب (علیهاالسلام) میشنوند که فصاحت و بلاغتش همه را متعجب میکند؛ به همان اندازهای که امروز ما را به تعجب میاندازد و همگی به فوقالعادگی او و سخنوری و سحر بیانش گواهی میدهند.(4) و (5)
پس از انتهای خطبه او در کوفه، علی بن الحسین (علیهما السلام) متوجه زینب (علیهاالسلام) میشود و میگوید:
"عمه جان! تو به حمدالله ناخوانده، دانایی و نیاموخته، خردمند هستی ..."(6)
صفات برجستهای در زینب (علیهاالسلام) جمع بوده که هیچ یک از زنان عصر او آنها را دارا نبوده اند، لذاست که به عقیله بنیهاشم (بانوی خردمند بنیهاشم) معروف گردید. لذا وقتی ابن عباس ـ صحابی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ـ میخواهد از او روایتی نقل کند، چنین میگوید: "بانوی خردمند ما، زینب دختر علی چنین گفت ..."
ابن طیفور نیز در کتاب "بلاغات النساء" از قول راوی این گونه نقل میکند:
"پس از شهادت حسین(علیه السلام) وارد کوفه شدم ... و زینب را دیدم. به خدا قسم بانوی باحیاتر، ناطقتر و گویندهتر از او ندیدم. گویا از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) سخن میگفت."(7)
این شمایل زینب (علیهاالسلام) است؛ به طوری که او را در کربلا دیدهایم و چنان که در زمان جوانیاش نمونهای از فضایلش برای ما نمایان شده، زیرا میشنویم که او در مهربانی و رقّت قلب به مادرش و در دانش و پرهیزکاری به پدر مانند بوده است.
و بر اساس بعضی از روایات، زینب (علیهاالسلام) دارای مجلس علمی پرباری بوده و زنانی که میخواستند مسائل دین را بیاموزند، در آن مجلس حاضر میشده و کسب دانش میکردهاند.(8)
صفات برجستهای در زینب(علیهاالسلام) جمع بوده که هیچ یک از زنان عصر او آنها را دارا نبوده اند، لذاست که به عقیله بنیهاشم (بانوی خردمند بنیهاشم) معروف گردید. لذا وقتی ابن عباس ـ صحابی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ـ میخواهد از او روایتی نقل کند، چنین میگوید: "بانوی خردمند ما، زینب دختر علی چنین گفت ..."(9)
شهرت زینب (علیهاالسلام) بدین لقب تا حدی بود که وقتی میگفتند "بانوی خردمند"، همه میفهمیدند منظور زینب (علیهاالسلام) است. فرزندان او نیز به چنین لقبی افتخار میکردند و به «زادگان بانوی خردمند» شناخته شده بودند.
پی نوشت ها:
1- تاریخ طبری، جلد 4، صفحات 340 و 341، چاپ شده زیر نظر "مؤسسة الاعلمی للمطبوعات" در بیروت
2- "و کانت عاقلة لبیبة جزلة" (الإصابة، جلد 8، صفحه 167، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415 هجری قمری)
3- الإصابة، جلد 8، صفحه 167، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415 هجری قمری
4- اگر کمی تاریخ را دقیقتر مورد بررسی قرار دهیم، در مییابیم که حقیقت ورای اینهاست. به راستی کسی که پس از واقعه عاشورا آن همه مصائب را مدیریت کرده و از پیام و نهضت عاشورا در آن شرایط سخت، صیانت و محافظت میکند و در لباس اسارت و در کاخ جنایتکاری چون یزید، او را این گونه خطاب قرار میدهد: "به خدا قسمای دشمن خدا و زاده دشمن خدا من قدر و منزلت تو را کوچک میشمرم."، توصیف عظمتش ورای این جملات است. لذا سخنان حضرت زینب (علیهاالسلام) در مقابل یزید و یا استاندار کوفه، نه تنها نشانگر فصاحت و بلاغت ایشان است، بلکه حاکی از قوت قلب، یقین، شجاعت و ظلم ستیزی آن بانوی بزرگوار نیز میباشد.
5- برای مشاهده قسمتهایی از خطبه حضرت زینب (علیهاالسلام) در مجلس ابن زیاد ـ استاندار کوفه ـ و مجلس یزید در شام، میتوانید به ترتیب به مناسبت نامههای "بانویی سخن ور" و "قهرمان صبر" مراجعه کنید.
6- احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 305- بحار الانوار، جلد 45، صفحه 164 به نقل از احتجاج
7- بلاغات النساء، جلد 1، صفحه 11- همین نقل نیز در کتاب نثر الدر جلد 1، صفحه 268 ذکر شده است.
8- ریاحین الشریعة، حجت السلام ذبیح الله محلاتی، جلد3، صفحه 75 - خصائص زینبیه، حجت الاسلام سید نورالدین جزایری، صفحه 27
9- مقاتل الطالبین، صفحه 60
10- نویسنده این کتاب، بانو دکتر عایشه بنت الشاطی، از نویسندگان طراز اول عرب و فرزند یکی از روحانیان اهل سنت مصر است. علیرغم اینکه این کتاب به قلمی زیبا، سبکی دلپذیر و بیانی تأثیرگذار نگارش شده است، اما خالی از بعضی اشکالات تاریخی نیست. لذا مرحوم آیت الله سید رضا صدر به برخی از آنها در خلال ترجمه، اشاره نموده است. بر این اساس توصیه میشود استفاده، اقتباس و نقل قول از این کتاب، با تحقیق، دقت نظر و مشورت با اهل فن همراه باشد.
بخش عترت و سیره تبیان
منبع :کتاب "السیدة زینب، عقیلة بنیهاشم"(10) تألیف: دکتر عایشه بنت الشاطی، ترجمه و تحقیق مرحوم آیت الله سید رضا صدر، "بااندکی تغییر و اضافات"
در تقویم انتظار، همه فصل ها از عطر بهارى مهدى علیه السلام متبرک است.
نوروز منتظران روزى است که از شب ظهور آغاز مىشود.
انتظار، فاصلهاى است میان دو جمعه: جمعه ولادت و جمعه ظهور.
بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیباى نرگس.
اگر سختى زمستان غیبت نبود، شوق آمدن بهار عدالت معنا نداشت.
خانه تکانى، رسم قدیمى همه منتظران بهار است. بهار مهدى علیه السلام از راه مىرسد، خانه تکانى دلها را فراموش نکنیم.
بهترین هدیهاى که مىتوان براى گلدان شکسته قلب منتظران خرید، یک شاخه گل نرگس است.
جمعهها کافى نیست، هر روز سهمى را به امام زمان علیه السلام اختصاص بدهیم.
منتظران واقعى به اشک و آه و دعا اکتفا نمىکنند.
نوروزها مىآیند و مىروند، حیف است اگر فقط با نقل و شکلات و شیرینى و دید و بازدید برگزارش کنیم.
کم لطفى مهمان است بر سر سفره بنشیند و صاحبخانه را نشناسد، حتى اگر او را نبیند.
امام زمان علیه السلام بیشتر از آن به گردن شیعه حق دارند که فقط نیمههاى شعبان و جمعهها به یادشان بیفتیم.
اگر خورشید از چشم ما پنهان مانده است، تقصیر ابرها نیست، چشمان ما باران نخورده است.
حتى اگر امام از چشم ما غایب باشد، باز هم ما از چشم او غایب نیستیم.
اى کاش روزهاى «غفلت» ما از شبهاى «غیبت» او طولانىتر نبود.
مبادا فقط وقتى همه درها به رویمان بسته شد، درب خانه امام زمان علیه السلام را بزنیم.
مکه با همه «صفا»یى که دارد، بىگل روى مهدى علیه السلام بى«صفا» است.
هر دستى در آرزوى بوسیدن حجرالاسود است، حجرالاسود در آرزوى بوسیدن دست مهدى علیه السلام است.
منتظرتر از امام زمان علیه السلام سراغ داریم؟ 1168 سال در انتظار!
دلنشینترین اشعار در دیوان انتظار، سروده دل سپردهترین شاعران است، آنها که دل به حضرت مهدى علیه السلام سپردهاند.
نماز هیچ مأمومى بى امام اقامه نمىشود، ما چند رکعت را به امام خویش اقتدا کردهایم؟
عید است ولی بدون او غم داریم
عاشق شدیم و عشق را کم داریم
ای کاش این عید ظهورش برسد
این گونه هزار عید با هم داریم .
************
چه زیباست صدای دلپذیر بهاری در این فصل از زندگانی!
درختان زیبا لبخند شکوفه بر لبانشان نشسته است و به قناریان گوش می دهند که می خوانند:
" خوش است خلوت اگر یار، یار من باشد".
باران ، نم نم از دلم و قلبم و احساسم می بارد و مرا بیش تر از قبل دلتنگ می سازد. با هر گره ای که بر چمنزار میزنم آرزو میکنم او بیاید.
خدایا مهدی بیاید تا همه ی وجودم را به پایش بریزم و برایش آوای خوش عاشقی را بخوانم همرا با نوای شیرین انتظار.
این روزها همه منتظرند کاش انتظار به سر آید .
مهدی می آید .میدانم .همین روزها می آید .
بهار به پیشواز ما آمده است. او در آستانه تحول تمام طبیعت همانند آیینهای چشمان ما را به خود میخواند تا بار دیگر بر تمام آنچه این حرکت شگرف طبیعت در خود داراست، بنگریم و بیندیشیم و هر تحول و تغییری را اشارهای به نفس خود برای نوشدن بدانیم.
عید در کلام حضرت عیسی علیه السلام در قرآن با چند ویژگی مطرح شده است ؛
نخست آنکه از آسمان لطف و کرامت الهی، ریزشی مبارک انجام شودو مائده ای خدایی فرود آید.
دیگر آنکه روز شادی و شادمانی گرددو نه تنها حاضران بلکه پیشینیان و پسینیان نیز از فیض حضورعید بهره برند.
سومین اثر آن، نشانه و آیتی از عظمت خداوند باشد (و هماره جاودان بماند) و نکته دیگر رزق و روزی دنیوی در پرتو آن فراهم شود و سفره ای پر نعمت مهیا گردد ؛ « قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَکُونُ لَنَا عِیداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَةً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ؛ عیسی بن مریم گفت: بارالها! پرودگارا! برای ما از آسمان مائدهای بفرست تا این روز برای ما و کسانی که پس از ما می آیند، عید باشد که تو بهترین روزی دهندگانی و آیت و حجتی از جانب تو برای ما باشد.»(مائده ، 114)
چنین پیش آمد مقدسی، چنان تاثیری ژرف در آئین مسیحیت نهاد که منشا عیدمسیحیان گردید و روزهای یکشبنه بدین خاطر، روز عید و تعطیل نام نهاده شد تا در آینه این روز تاثیر دعای عیسای مسیح جاودان ماند و پرتو معنویت و آثار آسمانی عید حقیقی بسان صحیفه ای از معرفت، همیشه گشوده بماند.
به راستی عید حقیقی چه روزی است ؟
ریشه واژه عید از عود مىباشد و آن به معناى برگشتن و برگشت دادن است، تغییر انسان و گردیدن خودمان از حالتى به حالت دیگر را " عید " مىگویند .
در تعالیم اسلامی عید روزی است که در آن سود و منفعتی به دست بیاید ؛ هم چنین عید روزی است که در آن نماز ویژهای برگزار کنند یا خلق از ماتم به شادمانی حرکت کنند یا روزی است که تفاوتی میان درویش و توانگر نباشد .
امام خمینی (ره):
" عید براى ما یک معنى دارد و براى ابراهیم خلیل(علیه السلام) و براى پیامبران دیگر(علیه السلام) یک معناى دیگر دارد . آنها " عیدی " که مىگیرند " عید لقاءالله است. "
حضرت علی(علیه السلام) در نهجالبلاغه مىفرمایند:
« کل یوم لایعصى الله فیه فهوم یوم عید: هر روزى که آن روز را از نور اطاعت حق تعالى روشن سازى و خواست خداى بزرگ و فرمان او را بر خویشتن حاکم سازى و در آن روز معصیت خداوندبارىتعالى انجام نشود ، آن روز " عید " است.» (نهج البلاغه ، حکمت ۴۲۸٫) ؛ چرا که روح آلوده نشده و در نتیجه شادابى و طراوت ریشه دار است. نه تصنعى و ظاهرى که متأسفانه امروزه رسم بر این شده که برخى با درون آلوده و روح فاسد شده، با تبسّم و لبخند ظاهرى مى خواهند اظهار شادى و نشاط نمایند» به طوری که در روایتی از امام زین العابدین(علیه السلام)می خوانیم که می فرمایند : « مبادا کارى کنید که چهره ظاهرى شما زیبا و عمل شما زشت باشد .»
پیروزی غریزه بر وظیفه
آرى عید روزى است که وظیفه بر غریزه پیروز شده است. حیوان غریزه دارد و فرشته وظیفه ؛ انسان هم غریزه دارد و هم وظیفه و انسان سعادتمند آن کسى است که وظیفه را فداى غریزه نکرد.
بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینی(ره) در مورد عید مىفرمایند: " عید براى ما یک معنى دارد و براى ابراهیم خلیل(علیه السلام) و براى پیامبران دیگر(علیه السلام) یک معناى دیگر دارد . آنها " عیدی " که مىگیرند " عید لقاءالله است. "
تفاوت در کیفیت عید در نظر معصومین
عید ابراهیم علیه السلام در حقیقت همان قربانى کردن اسماعیل(علیه السلام) و شکستن بتهاى بتخانه ، داخل آتش افتادن ، تنها گذاشتن همسر و فرزند در بیابان بدون آب همه این عملها از سوى حضرت ابراهیم(علیه السلام) عید محسوب مىشد.
پیروزى حضرت یوسف(علیه السلام) در برابر نفس اماره و در برابر وسوسههاى گناهآلود زلیخا، این عمل هم براى آن پیامبر عزیز(علیه السلام) عید به حساب مىآمد.
ترک همسر و فرزند گناهکار براى همیشه از جانب نوح پیامبر(علیه السلام) این عمل او نیز عید بود و صبر حضرت ایوب(علیه السلام) در برابر ناملایمات و بلاهاى زندگى این عمل صبر ایشان نیزعید است . دعا کردن براى بخشش خداى مهربان از سوى حضرت آدم و حوا(علیه السلام) نیز بعد از اجابت از سوى پروردگار این عمل آنها هم عید بود .
در بستر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و به جاى ایشان به استقبال مرگ رفتن از سوى حضرت علی(علیه السلام) نیز عید محسوب مىشد.
بیمه کردن اسلام با تقدیم خون خود و فرزندان گرامى و یاران وفادارش و اسیرى خاندانش از سوى آقااباعبداللهالحسین (علیه السلام)این عمل ایشان نیزعید محسوب مىشد و در زمان عطش فراوان و دیدن آب و نخوردن آب نه تنها از سوى ما در ایام روزهدارى بلکه از سوى ماه بنىهاشم حضرت ابوالفضل العباس یعنى عید و به قول حضرت امام(ره) " لقاءالله " است .
شادی هایمان را تقسیم کنیم !
درروز عید به نشاط و شادى خود بسنده نکنیم ، سعى کنیم شادى هایمان را بین دیگران تقسیم کنیم ، امامان معصوم(علیهم السلام)، تلاش داشتند سرور و شادى روز عید را به شکل هاى مختلف به دیگران انتقال دهند مثلاً در شب و روز عید برده ها را آزاد مى کردند(وسائل الشیعه ، ج ۹۸، ص ۱۸۸٫) و ما مى توانیم با کمک به دیگران رفع گرفتارى هاى آنان و…دل شکسته اى را شاد کنیم و غم دیده اى را با نشاط.
منابع :
- ایکنا
- مقاله حمیدرضا افراونده ، رسالت/6322
خودت گفتی وعده در بهار است
بهار امد دلم در انتظار است
بهار هرکسی عید است و نوروز
بهار عاشقان دیدار یار است
اللهم عجل لولیک الفرج
خانه تکانی رسم هر ساله ی منتظران بهار است. اما این روزها بوی بهاری دیگر می آید؛ بهاری از جنس دل، بهاری برای نو شدن و شکوفایی قلب ها و روح ها؛ بهاری که برای آن هم باید خانه تکانی کرد. یک خانه تکانی اساسی در قلب و روح و جان آدمیان!
در روایات آمده است که کسی که ادّعا کند زمان ظهور منجی بشریت را می داند، بدانید که او کذّاب است. زیرا خود مولا و صاحب الزمان(عج) نیز زمان دقیق ظهور حضرتش را نمی دانند. اما بر اساس معارف و آموزه های دینی همان طور که هر روز صبح می خوانیم: انّهم یرونه بعیداً و نرئه قریباً؛ براستی که آنان(دشمنان) امر ظهور را دور می دانند اما ما آن را نزدیک می بینیم. این فراز پایانی دعای عهد است که مژده ظهور مولایمان را هر روز نزدیکتر از دیروز در مقابل چشمانمان قرار می دهد. اویی که با ظهورش بهاری حقیقی دل ها را نو و تازه می کند. آری و این روزها چقدر مژده ی ظهورش نزدیکتر شده است ....
دل های آماده در سرزمین ما
این روزها که مردمان مسلمان در سرزمین های دور و نزدیک ما در منطقه ای که خاورمیانه می خوانندش، به برکت اسلام بیدار شده اند و از درون غارهای غفلت بیرون آمده اند، این روزها بوی بهار بیشتر می آید. بوی آمدن بهاری نو از جنس دیگر. بهاری که با آمدنش دیگر سرسبزی و طراوت جایش را به زمستان نخواهد داد. شما هم بوی بهار را حس می کنید؟!
براستی چقدر برای آمدن بهار دل ها آماده شده ایم؟ آیا میدان التحریر و لؤلؤ و ... جان مان را انقلابی کرده ایم؟ بوی بهار می آید؛ بوی ظهور ...
این روزها که مردمان مسلمان در سرزمین های دور و نزدیک ما در منطقه ای که خاورمیانه می خوانندش، به برکت اسلام بیدار شده اند و از درون غارهای غفلت بیرون آمده اند، این روزها بوی بهار بیشتر می آید. بوی آمدن بهاری نو از جنس دیگر. بهاری که با آمدنش دیگر سرسبزی و طراوت جایش را به زمستان نخواهد داد. شما هم بوی بهار را حس می کنید؟!
قلب های تکانده شده!
بیایید همان طور که شیشه ها و در و دیوارهای خانه ها و شهرمان را گردگیری می کنیم و برای آمدن بهار آماده شان می کنیم، گرد و غبار از شیشه ی قلب مان پاک کنیم و خانه های وجودمان را حسابی خانه تکانی کنیم تا ما نیز برای استقبال از بهار آماده باشیم؛ استقبال از بهار و ظهور مردی از تبار روشنی ها؛ بوی بهار می آید؛ بوی ظهور ...
خرید شب عیدعید روزی است که در آن گناه نشود» مولایمان علی (علیه السلام) چه زیبا برای ما بهترین روزها را ترسیم نمود؛ عید واقعی ما روزی است که مژده ی ظهور مردی آسمانی تحقق یابد؛ آن روز عید واقعی ماست که دیگر گناه نمی کنیم و جان هایمان را با نور معرقفت شستشو داده ایم. برای آمدن چنین روزی عیدی آماده باید شد؛ باید از امروز خریدهای عید را انجام داد تا در آن روز زرق و برق گناه ما را نفریبد. از همین حالا مهیای خرید باشد؛ هر آنچه لازم داری؛ هر آنچه که تو را بی نیاز از انجام گناه و بدی می کند همه را بخر؛ همین امروز؛ دیر نشود، بوی بهار می آید؛ بوی ظهور ... .
آمده است؛ قریب است که ظاهر شود ...
اگر مهیا شده ای، اگر آماده ی آماده ی دیدنش هستی. فراموش نکن او آمده است، او اصلاً از میان ما نرفته بود که بخواهد بیاید، او همیشه در میان ما بوده است اما نه ظاهر که غایب بود از دیدگان ما و امروز با همه ی وجود حس می کنیم که او به زودی ظهور خواهد کرد، در سرزمین ما در جایی که خاورمیانه خوانده می شود؛ بوی بهار می آید؛ بوی ظهور ...
منابع :
1- مفاتیح الجنان- شیخ عباس قمی- دعای عهد
2- نهج البلاغه- ترجمه و شرح علامه ی جعفری
3- 15 گفتار شهید مطهری
به امید ظهور بهار دلها حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه
بهار عشق شکوفا نمی شود بی تو - شعر امام زمان
بهار عشق شکوفا نمی شود بی تو
بیا که غنچه ی دل وا نمیشود بی تو
بر آی از افق ای آفتاب صبح امید
که شب رسیده و فردا نمی شود بی تو
هزار چشمه جوشان به دشتها جاریست
یکی روانه ی دریا نمی شود بی تو
ز سرد مهری شبهای هجر دلتنگم
بیا که عقده ی دل وا نمی شود بی تو
بیا،بیا گره از کار عاشقان بگشای
که عشق و عاطفه معنا نمی شود بی تو
دست عشق از دامن دل دور باد
می توان آیا به دل دستور داد
می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد
موج را آیا توان فرمود ایست
باد را فرمود باید ایستاد
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد
..قیصر..
امام باقر علیه السلام در تأویل و تفسیر این آیه شریفه فرموده است: «هنگامی که مهدی ما ظاهر شود، به خانه کعبه تکیه میدهد و 313 تن از یاران خاص او به دورش گرد میآیند. اولین سخنی که بر زبان مبارکش جاری میشود این آیه شریفه است: " بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ" سپس میفرماید: "من بقیة الله، خلیفة الله و حجة الله هستم بر شما". آنگاه احدی بر حضرت سلام نمیکند، جز اینکه میگوید: " السلام علیک یا بقیة الله فی الارض؛ سلام بر توی بازمانده خدا در روی زمین".