فرزند موعود

فرزند موعود
سال ها قبل از تولد فرزند موعود «قائم آل محمد»سخنان زیادی گفته و نقل می شد. از زمان پیامبر خدا(ص) و از زبان او، درباره ی کسی سخن گفته می شد که از نسل اوست و در آینده به دنیا خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت.
این پیشگوئی، از سویی مؤمنان و پیروان حق و ستمدیدگان تاریخ را خوشحال و امیدوار می ساخت و به آینده ای بهتر و روشن تر نوید می داد ، از سوی دیگر ستمگران و قدرت های باطل و زورگویان را نگران می ساخت. امامان دیگر که جانشین حضرت محمد(ص) بودند ، هر کدام در زمان خود و به نوبه ی خود ، مژده ی آمدنش را می دادند و درباره ی ویژگی های او و انتظار و وظیفه ی مردم در این مدت و خصوصیات دوران حکومت جهانی او سخن می گفتند. این سخنان نورانی، مجموعه ای از احادیث را تشکیل می داد که دهان به دهان و سینه به سینه نقل می شد و راویان ، آنها را در کتاب ها و دست نوشته های خویش ثبت می کردند. در روایات، از او به عنوان «قائم آل محمد»یاد می شد.(1)


 

ولی آن قائم که بود و این لقب بر کدام یک از امامان تطبیق می کرد؟
گاهی از بعضی امامان سؤال می کردند: آیا شما قائم هستید؟ می فرمودند: همه ی ما قائمیم، ولی آن قائمی که وعده ی آمدنش داده شده ، آخرین امام و نهمین فرزند از نسل حسین بن علی(ع) است و خداوند به دست او جهان را اصلاح ، همه ی ستم ها را نابود کرده و عدالت را در همه ی گیتی حکمفرما خواهد ساخت.(2)
با این حساب پیش بینی می شد که در میان مشتاقان و دوستدارانش ، دشمنانی در کمین هم داشته باشند ، تا اگربه دنیا آمد، نابودش سازند. همان گونه که مژده ی ظهورحضرت موسی(ع) برای نجات قوم بنی اسرائیل ،قدرت های فرعونی را هراسان کرده بود و برای پیشگیری از پیدایش و تولد او ، فرعون چه نقشه ها که نکشید وچه نوزادان پسر را که نکشت.(3)
ولی تدبیر و برنامه ی خدا، بر خواسته و نقشه ی فرعون چیره شد و موسی(ع) پنهانی به دنیا آمد و بزرگ شد و به پیامبری رسید و قوم ستمدیده ی بنی اسرائیل را نجات داد و فرعونیان در رود نیل غرق شدند، تا عبرتی برای ستمگران باشند.(4)
خلفای عباسی امامان شیعیان را زیر نظر داشتند، چون می دانستند که آن «موعود» از نسل اینان خواهد بود؛ به خصوص از زمان امام هادی (ع) و امام عسکری(ع) کنترل و مراقبت شدیدتر شد. هم امام هادی و هم امام عسکری(ع) به اجبار در سامرا در یک منطقه ی نظامی به سر می بردند، تا بیشتر زیر نظر نیروهای دستگاه خلافت باشند.
چون امام حسن عسکری(ع) در عَسکر(لشکر) تحت نظر بودند، به این نام مشهور شدند.
از آن جا که خدا می خواست، تولد این نوزاد موعود نیز، معجزه آسا انجام گرفت و از گزند دشمنان محفوظ ماند.
آمدی با مژده ای شیرین بوی گل در آسمان پیچید
میده ات دل های غمگین را شور و شوق تازه ای بخشید(5)

 پی نوشتها : 
(1) به عنوان نمونه : کلینی، کافی، ج۱، ص۳۹۷ .
(2) به عنوان نمونه : مجلسی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۲۶ .
(3) سوره مبارکه قصص ، آیه ی ۴ .
(4) سوره مبارکه قصص ، آیه ی ۴۰ .
(5) شعر از علی اصغر سید آبادی .

نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

دوره امامت ، چگونه آغاز شد؟

دوره امامت ، چگونه آغاز شد؟

خلفای عباسی بنابر عادت معمول خویش ، هرگاه فرصتی برای کشتن اولیاء الله می یافتند ، فورا آنها را به زهر از پای در می آورند . 
معتصم نیز ، امام حسن عسکری (ع) را به زهر شهید کرد و سپس درصدد یافتن فرزند آن حضرت برآمد تا او را نیز از میان بردارد و به خیال خویش دنباله امامت را نیست و نابود گرداند . 
معتصم عده ای را به خانه امام فرستاد تا هر که و هر چه در آنجاست توقیف کنند . بهتر است خبر این ماجرا را از زبان احمد بن عبد الله بن یحیی بن خاقان پسر وزیر معتصم بشویم . او در این باره می گوید : 
چون امام حسن عسکری بیمار شد . پدرم به من پیغام داد که امام بیمار شده . آنگاه خود همان لحظه سوار شد و به دارالخلافه رفت و سپس با پنج نفر از خادمان امیرالمومنین معتصم شتابان بازگشت . همه آنان از افراد مورد وثوق و خواص خلیفه بودند . یکی از آنها هم «نحریر» بود. پدرم به آنها دستور داده بود در خانه حسن بن علی باشند و اوضاع و احوال او را زیر نظر بگیرند . همچنین در پی عده ای از پزشکان فرستاده بود و به آنان دستور داده بود که در خانه امام حسن عسکری رفت و آمد کنند و هر بام و شام از او پرستاری و مراقبت کنند . 
چون دو روز از این ماجرا گذشت ، کسی نزد پدرم آمد و به وی خبر داد که آن حضرت بیماری اش شدت یافته و ضعیف شده است . پدرم سوار شد و به خانه آن حضرت رفت و به پزشکان دستور داد بخوبی حال آن حضرت را تحت نظر بگیرند . همچنین در پی قاضی القضات فرستاد و به او دستور داد که پیش او بیاید و ده تن از کسانی را که به دین و امانتداری و پرهیزگاری آنان مطمئن است ، انتخاب کند و با خود بیاورد . آنگاه تمام آنها را به خانه امام حسن فرستاد و به ایشان تکلیف کرد که شبانه روز همانجا بمانند . آنها در آنجا بودند تا آنکه امام حسن عسکری (ع) در گذشت . با رحلت او سامراء یکصدا ناله برمی آورد که ابن الرضا از دنیا رفت .
خلیفه عده ای را به خانه آن حضرت فرستاد تا خانه و اتاقها را بازرسی کنند و هر آنچه در خانه است مهر و موم نمایند و نشان فرزند آن حضرت را بجویند . همچنین زنانی آوردند که از حمل و آثار آن آگاه بودند . زنان پیش کنیزهای امام رفته ، یکایک آنها را معاینه کردند . یکی از این زنان ادعا کرد که در میان این کنیزها ، کنیزی است که نشانه حمل با خود دارد . 
از این رو دستور دادند آن کنیز را در اتاقی نگه دارند . نحریر و یارانش و نیز زنانی که با او بودند ، مامور مراقبت از این اتاق شدند .


سپس احمد بن عبدالله در ادامه گفتار خویش می گوید : 
مامورینی که گمان می کردند آن کنیز باردار است و از او مراقبت می کردند ، دو سال و اندی وی را زیر نظر داشتند تا آنکه به اشتباه خود پی بردند . سپس میراث امام حسن میان مادر و برادرش جعفر ، تقسیم شد و مادرش ادعا کرد وصی او است و این امر نزد قاضی ثابت شد .
سپس وی ماجرای مخالفت جعفر با وصایا را نقل کرده تا آنجا که می گوید : 
بیرون آمدیم ، وضع بر همین منوال بود ، و خلیفه امروز در پی جستن نشانی از فرزند امام حسن (ع) است .( کمال الدین- صدوق ، ج 1 ، ص 125) 
بدین گونه قدرت جاهلی و استکباری می کوشید ، ریشه های امامت را از بیخ برکند و حرکت اصیل مکتبی را دستخوش نابودی سازد . اما به مقصود خود نایل نیامدند که دست خداوند بر فراز دستان آنها بود . 
« خواهند پرتو خدا را با دهانهای خویش فرونشانند اما خداوند چنین نخواهد مگر آنکه پرتو خویش را به انجام رساند ، هر چند که کافران تا خوش دارند» (سوره توبه، آیه 32)
امام حجت (ع) عمویی داشت ، که نامش جعفر بود . او ادعا می کرد که امامت پس از برادرش امام حسن عسکری (ع) حق اوست . بنابر همین ادعای باطل او مردم را به خود می خواند .
جعفر که خود می دانست از شایستگی های کافی برای امامت بهره ای ندارد و به خوبی آگاهی داشت که امت ، پیشوایی او را به رسمیت نمی شناسد نزد عبدالله بن یحیی بن خاقان ، وزیر خلیفه وقت عباسی رفت ، و کوشید از کمکهای او برخوردار شود . پسر این وزیر ماجرای این برخورد را چنین بازگو می کند : 
پس از تقسیم میراث ، جعفر نزد پدرم آمد و بدو گفت : حقوق پدرم را برای من نیز مقرر دار و هر سال 20 هزار دینار به من انعام بده . 
پدرم او را از این خواسته نهی کرد و بدو گفت : احمق! خلیفه ، در مورد کسانی که ادعا می کنند پدر و برادر امامند ، شمشیر خویش را آخته و تازیانه اش را بالا برده تا آنان را از این باور بازگرداند . اما این امکان برای خلیفه فراهم نشد تا آنان را از این اعتقاد درباره پدر و برادر تو منصرف سازد . پس اگر تو پیش پیروان پدر و برادرت امام بودی چه نیازی به خلیفه داشتی که حقوق آنها را برای تو قرار دهد؟ و اگر پیش اینان چنین جایگاهی نداری ، در نزد ما هم بدان حقوق دست نخواهی یافت . 
دیری نپایید که جعفر از این ادعای دروغ خود دست برداشت و به راه صواب بازگشت و امامت حضرت حجت (ع) را پذیرفت . از این رو پیش شیعیان که او را جعفر کذاب نامیده بودند ، ملقب به «جعفر تواب» شد . 


 نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

توقعات امام زمان از شیعیان

پرهیز از افراط و تفریط:

امام زمام (عج) در توقیعی می فرمایند:

«تقوا پیشه کنید، تسلیم ما باشید و کار را به ما واگذارید که بر ماست شما را از سرچشمه سیراب بیرون آوریم چنانکه بردن شما به سرچشمه از سوی ما بود ... به سمت راست میل نکنید و به سوی چپ نیز منحرف نشوید.» (1)

 

توجه به آن حضرت همراه با محبت

امام زمان (ع) در توقیع شریفی خطاب به شیعیان می فرمایند: «توجه خود را همراه با محبت و دوستی به سوی ما قرار دهید و در مسیر دستورات روشن و قطعی دین حرکت کنید که همانا من برای شما خیرخواهی می کنم و خداوند گواه است بر من و شما و اگر نبود علاقه ما به نیکو بودن شما و رحمت و مهربانیمان بر شما، به سخن گفتن با شما نمی پرداختیم.»(2)

 

ادامه مطلب ...

نگرانی های مهدی (عج) از شیعیان

حجاب و عفت:

مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (ع) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید هنگامی که وارد شدن اشک می ریختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بیایم!»

بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد.» (1)

 

رعایت حلال و حرام در زندگی

یکی دیگر از نگرانی های امام زمان (ع) بی توجهی مردم به حلال و حرام است. یکی از دانشمندان مدت ها در آرزوی زیارت حضرت مهدی (عج) بود، برای رسیدن به این هدف زحمت های فراوان کشید از جمله علم جفر آموخته و چلّه نشینی کرده و چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفته بود. اما هر چه می کوشید راه به جایی نمی برد تا به او گفتند: دیدار امام زمان (ع) برای تو ممکن نیست مگر در فلان شهر. او حدود 37 روز در آن شهر می ماند تا در بازار آهنگرها کنار دکان پیرمردی قفل ساز هنگامی به محضر امام زمان (ع) شرفیاب می شود که آن حضرت در کنار پیرمرد قفل ساز نشسته و با او گرم گرفته بودند و سخن می گفتند. در همین حال می بیند پیرزنی ناتوان و قد خمیده ،عصا زنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: «برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی از من بخرید. من سه شاهی پول نیاز دارم.» پیرمرد با کمال سادگی گفت: «این قفل دو عباسی و هشت شاهی ارزش دارد، من آن را به هفت شاهی می خرم زیرا در معامله دو عباسی بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است.» پیرزن با ناباوری گفت: «من التماس کرده ام اما هیچ کس راضی نشد این قفل را به سه شاهی از من خریداری کند.» سرانجام پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید هنگامی که پیرزن رفت امام عصر (ع) به من فرمود: «آقای عزیز! دیدی؟ اینطور باشید تا ما به سراغ شما بیاییم. چلّه نشینی لازم نیست، علم جفر سودی ندارد، علم سالم داشته باشید و مسلمان باشید. در تمام این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام چون دین دارد و خدا را می شناسد، هفته ای بر او نمی گذرد مگر اینکه من به سراغ او می آیم و از او دلجویی و احوال پرسی می کنم.»(2)

 

بی توجهی شیعیان به امام زمان (ع)

مرحوم حاج محمدعلی فشندی تهرانی می گوید که در مسجد جمکران سیدی نورانی را دیدم با خود گفتم این سید در این هوای گرم تابستانی از راه رسیده و تشنه است ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: «آقا! شما از خدا بخواهید تا فرج امام زمان (ع) نزدیک گردد.» فرمودند: «شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند، اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما می رسد.»(3)

 

اعمال ناپسند و بی توجهی به عرضه اعمال

در تشرّف مرحوم شیخ محمدطاهر نجفی، خادم مسجد کوفه، می فرمایند: «آیا ما شما را هر روز رعایت نمی کنیم؟ آیا اعمال شما بر ما عرضه نمی شود؟ چرا شیعیان برای فرج ما دعا نمی کنند؟»(4)

آقامیرزا محمدباقر اصفهانی می گوید که شبی در خواب گویا مولایم حضرت امام حسن مجتبی (ع) را دیدم که به من فرمودند: «روی منبرها به مردم بگویید که توبه کنید و برای فرج حضرت حجت (ع) دعا نمائید و بدانید این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست بلکه مانند نمازهای یومیه بر تمام مکلفین واجب است.»(5)

در تشرّف آقا شیخ حسیم سامرایی در سرداب مقدس فرمودند: «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم بدهند به حق عمه ام حضرت زینب (ع) که فرج را نزدیک گرداند.»(6)

در تشرّف مرحوم آیت الله حاج سید محمد- فرزند آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی (ره)- امام زمان (ع) فرمودند: «از علایم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و چه بسا آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندد. شما برای فرج من دعا کنید.»(7)

در تشرّف دیگری که یکی از علماء به محضر امام زمان (ع) پیدا کرده بود آن حضرت فرمودند: «به آنان بگو که برای فرج من دعا کنید تا خدا مرا از زندان غیبت نجات دهد.»(8)

 

همکاری شیعیان با ظالمان و ستمگران

شیخ عبدالحسین حویزاوی می گوید مردی به نام میرزا احمد رئیس شهرداری نجف اشرف بود، او مرد متدین و خوبی بود که به اجبار او را شهردار کرده بودند. شبی در عالم رؤیا به محضر امام زمان (ع) مشرّف شدن و دیدم که رئیس شهرداری نجف نزد ایشان حاضر است حضرت با تندی به او فرمودند: «چرا داخل شغل حکومتی شدی و اسم خود را در زمره آنها محسوب داشتی؟» بعد مطلبی فرمودند که آن مرد متوجه نشد من خواستم گفته حضرت را به او بفهمانم. گفتم حضرت بقیه الله (ع) می فرمایند: وَ لا ترکَنُوا اِلی الّذین طَلَبُوا فَتَمّسکُمُ النّار؛ یعنی، به سوی ستمگران میل نکنید به آنان تکیه ننمایید که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد.» وقتی این جمله را گفتم، حضرت رو به من کرد و فرمود: «پس تو چرا مدح می کنی؟» عرض کردم: «تقیه می کنم.» حضرت دست مبارک را به دهان گذاشتند و به عنوان انکار سخن من با تبسم فرمودند: «تقیه! تقیه! تقیه!- یعنی تو از روی خوف و تقیه مدح نمی کنی- هفت روز بیشتر از عمر تو باقی نیست فردا برو و مُهر حکومتی را رد کن.»(9)

 

تحصیل معارف از طریق غیر مشروع

امام زمان (ع) می فرماید: «طَلَبُ المَعارِف مِن غَیرِ طَریقَتِنا اَهلَ البَیتِ مُساوِقُ لِلاِنکارِنا؛ یعنی، بدست آوردن معارف جز از طریق ما خاندان پیغمبر (ص) مساوی با انکار ماست.»(10)

 

گناه شیعیان

امام زمان (ع) می فرمایند: «نادان ها و کم خردان شیعه و کسانی که به اندازه پر و بال پشه دین ندارند- با رفتار و گفتار ناشایست خود- ما را آزار می دهند.»(11) امام زمان (ع) می فرمایند: «به خدا پناه می برم از کوری بعد از بینایی و از گمراهی بعد از هدایت.»(12)

 

پرهیز از تصرف اموال معصوم (ع)

از توقیع شریفی که به وسیله ی نایب دوّم ابوجعفر محمد بن عثمان از امام عصر (ع) رسیده است، آن حضرت در مورد خمس که باید به فقیه جامع الشرایط پرداخت شود، می فرماید: «کسی که آنچه را از اموال ما در دست او است حلال می داند و بدون اجازه ما در آنها تصرف می کند، همانند تصرفی که در مال خود می کند، ملعون است و در روز قیامت از دشمنان ما محسوب می گردد.»(13)

امام زمان (ع) در توقیع شریفی می فرمایند: «هر کس در اموال مربوط به ما تصرف کند و بخورد، بدرستی که آتش را در شکم خود وارد کرده است و به زودی در آتش افروخته وارد خواهد شد.»(14)

ایشان می فرماید: «وقتی برای هیچ کس جایز نباشد که در مال دیگران بدون اجازه آنان تصرف کند چگونه این کار در مال ما جایز می شود؟»(15)

در توقیع دیگر می فرماید: «لعنت خداوند و ملائکه و تمامی مردم بر کسی که یک درهم از مال ما را حلال بداند و در آن تصرف کند.»(16)

 

پی نوشتها :

(1)    شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 3 ، ص 158.

(2)    ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 268.

(3)    شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 155.

(4)    برکات حضرت ولی عصر (عج) ، ص 35.

(5)    ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 87.

(6)    ملاقات با حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 251.

(7)    شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 184.

(8)    کرامات الصالحین ، ص 174.

(9)    برکات حضرت ولی عصر (عج) ، ص 361.

(10)صحیفه المهدی ، ص 334.

(11)احتجاج ، ج 2 ، ص 474.

(12)الخرائج ، ج 3 ، ص 1110.

(13)کمال الدین ، ص 520.

(14)کمال الدین ، ص 520.

(15)کمال الدین ، ص 521.

(16)نجم الثاقب ، ص 411.

نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

ادامه مطلب ...

آینده تابناک

 انتظار، به معنای «چشم به راه بودن و درنگ کردن به امید پیشامدی خاص» و به بیان دیگر: «کیفیتی است روحی که موجب به وجود آمدن حالت آمادگی است برای آنچه فرد، انتظارش را دارد» و «ضدّ آن، حالت ناامیدی و بریدن از همه کس و همه چیز است».(1) از این‏رو انتظار، در درجه نخست، ویژگی حیات و زندگی انسان است.

ماهیت زندگی انسان با انتظار و امید به آینده عجین شده است، به گونه‏ای که زندگی بدون انتظار، برای وی مفهومی ندارد و بدون آن، شور و نشاط لازم برای تداوم زندگی در کار نیست.

حیات اکنون بشر، ظرف پویایی، تلاش و حرکت به‏سوی فردا و فرداهاست و این چنین پویایی و حرکتی بدون عنصر «انتظار» ممکن نیست؛ زیرا احتمال معقولِ «بقا و پایداری جهان» و امید به «تداوم حیات» است، که به زندگی کنونی معنا و مفهوم می‏بخشد و پویایی و نیروی لازم را برای ادامه آن تأمین می‏کند. از این‏روست که ماهیت زندگی با انتظار پیوندی ناگسستنی دارد.

پدیده انتظار آثاری دارد و نخستین اثر و نمودش این است که انسان را به حرکت در جهت متناسب با انتظار برمی‏انگیزد و از هر حرکت و گرایشی به‏سوی جهت‏های نامتناسب یا ناسازگار و متضاد با انتظار، باز می‏دارد.(2)

به نظر می‏رسد یکی از امور مهمی که ارزش انتظار را معین می‏کند، چیزی است که انسان در انتظار آن به سر می‏برد و چنانچه آن چیز از اهمیت فوق‏العاده‏ای برخوردار باشد، انتظار مربوط به آن نیز دارای فضیلت و برتری خواهد بود.

یکی از انتظارهایی که به عنوان امیدهای متعالی بشر همواره از آن یاد شده است، انتظار جامعه‏ای آرمانی - که برجسته‏ترین ویژگی آن، اقامه عدل و قسط باشد - بوده است. اگرچه اغلب ادیان و ملل به نوعی در انتظارِ چنان جامعه‏ای به سر می‏برند، ولی به نظر می‏رسد این انتظار - که تحت عنوان مهدویت (اعتقاد به ظهور مهدی موعود) در جامعه مسلمانان مطرح است - شکل کامل آن ایده است.

با این بیان می‏توان گفت که مهدویت سبزترین اندیشه‏ای است که خداوند به انسانیت هدیه کرده است و می‏رود تا با شکوفه زدن، جهان هستی را به عطر دل‏انگیز خود طراوتی بهشت‏گونه بخشد. انتظارِ پدید آمدن آن جامعه الهی، از برترین اعمال است.

 

 

 

تحلیل انتظار

آنچه در نگاه نخست به مسأله انتظار، خودنمایی می‏کند، این است که در واقع این انتظار مرکّب از دو عنصر است: عنصر «نفی» و عنصر «اثبات». عنصر نفی، همان بیگانگی با وضع ناشایست موجود و عنصر اثبات، خواهان وضع بهتر بودن است. اگر این دو جنبه در روح انسان به صورت ریشه‏دار حلول کند، سرچشمه دو رشته اعمال دامنه‏دار خواهد شد. این دو رشته اعمال، عبارت‏اند از: ترک هرگونه همکاری و هماهنگی با عواملی که وضع ناشایست را به وجود آورده‏اند از یک سو، و خودسازی و خودیاری و جلب آمادگی‏های جسمانی روحی مادی و معنوی برای شکل‏گرفتن وضع مطلوب، از سوی دیگر.(3)

شهید مرتضی مطهری، پس از اشاره به اندیشه پیروزی نهایی نیروی حق بر باطل و ریشه‏دار بودن آن بین همه مردم جهان و اعتقاد مسلمانان به مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان مجری این حاکمیت، چنین می‏نویسد: «امید و آرزوی تحقّق این نوید کلّی جهانی - انسانی، در زبان روایات اسلامی «انتظار فَرَج» خوانده شده است و «عبادت» و بلکه «افضلِ عبادات» شمرده شده است».(4) اصل «انتظار فرج (یعنی توقّع گشایش داشتن)» از یک اصل کلّی اسلامی و قرآنی دیگر استنتاج می‏شود و آن، اصل «حرام بودن نومیدی از رحمت خداوند»(5) است.

مردم مؤمن به عنایت الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمی‏دهند و تسلیم ناامیدی و بیهوده‏گرایی نمی‏گردند. چیزی که هست، در این مورد خاص، این «انتظار فرج» و این «عدم یأس از رحمت خدا» در مورد یک عنایت عمومی خداوند به بشر است و نه به یک شخص یا گروه، و به‏علاوه توأم است با نویدهای خاص و مشخص که به آن، قطعیت داده است.(6)

انتظارِ موعود نه‏ فقط نویدبخش آینده‏ای زیبا و باشکوه است، که خود ـ اگر به‌طور صحیح مورد توجه و عمل قرار گیرد ـ زندگی زیبا و باشکوهی را رقم خواهد زد. در احادیث فراوانی ذکر شده که خود انتظار فرج (گشایش الهی)، از بزرگ‏ترینْ فرج‏هاست.(7) امروزه از نظر دانش روز به اثبات رسیده که امید به آینده خوش و انتظار زندگی بهتر، سهم بسزایی در ایجاد خوشی در زندگی کنونی فرد دارد. پس به راحتی می‏توان گفت: انتظار گشایش (فرج خداوند) داشتن، خود بخشی از گشایش الهی است و در مقابل، کسانی که دچار یأس و سرخوردگی و ناامیدی هستند، نه‏تنها در آینده خود جز تاریکی چیزی نمی‏بینند، بلکه «اکنون» خود را نیز آکنده از سیاهی و تاریکی می‏کنند.

 

به‏سوی انتظار راستین

در جواب این سؤال که انتظار راستین چگونه حاصل می‏آید، می‏توان به موارد ذیل که به نوعی لازمه داشتن حالت انتظار است، اشاره نمود:

1. خودسازی فردی

کسی که در انتظار موعود است، همواره متوجه این امر است که چنین تحولی قبل از هرچیز نیازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانی است که بتوانند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را در جهان به دوش بکشند و این در درجه نخست، محتاج به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهی و آمادگی روحی و فکری برای همکاری در پیاده کردن آن برنامه گسترده است.

تنگ‏نظری‏ها، کوته‏بینی‏ها، کج‏فکری‏ها، حسادت‏ها، اختلافات کودکانه و نابخردانه و به طور کلّی هرگونه نفاق و پراکندگی، با موقعیت «منتظران واقعی» سازگار نیست.

بنابراین، انتظارِ یک مصلح جهانی، به معنای آماده‏باش کامل فکری، اخلاقی، مادّی و معنوی برای اصلاح همه جهان است. فکر کنید چنین آماده‏باشی چه‏قدر سازنده است!؟

اصلاح تمام زمین و پایان دادن به همه ستم‌ها و نابسامانی‏ها، شوخی نیست و کار ساده‏ای هم نمی‏تواند باشد. آماده‏باش برای چنین هدف بزرگی باید متناسب با آن باشد؛ یعنی باید به وسعت و عمق آن باشد. برای تحقق بخشیدن به چنین تحوّلی، انسان‌های بزرگ و مصمّم، بسیار نیرومند و شکست‏ناپذیر، فوق‏العاده پاک و بلندنظر، کاملاً آماده و دارای بینش عمیق، لازم است(8)

 

 

 

2. خودیاری‌‏های اجتماعی

منتظران راستین، در عین حال وظیفه دارند تنها به خویش نپردازند؛ بلکه باید مراقب حال یکدیگر نیز باشند و علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران نیز بکوشند؛ زیرا برنامه گسترده و سنگینی که انتظارش را می‏کشند، یک برنامه فردی نیست. در یک میدان وسیع مبارزه دسته جمعی، هیچ فردی نمی‏تواند از حال دیگران غافل بماند؛ بلکه موظف است هر نقطه‏ضعفی را در هرکجا دید، اصلاح کند و هر موضع آسیب‏پذیری را ترمیم نماید و هر عضو ضعیف و ناتوانی را تقویت کند؛ زیرا بدون شرکت فعّالانه و هماهنگ تمام مبارزان، پیاده کردن چنان برنامه‏ای امکان‏پذیر نیست.

3. حل نشدن در فساد محیط

اثر مهمّ دیگری که انتظار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد، حل نشدن در مفاسد محیط و عدم تسلیم در برابر آلودگی‏هاست.

هنگامی که فساد فراگیر می‏شود و اکثریت (یا جمع کثیری) را به آلودگی می‏کشانَد، گاهی افراد پاک در یک بن بست سخت روانی قرار می‏گیرند؛ بن بستی که از یأس اصلاحات سرچشمه می‏گیرد. حتّی گاهی فکر می‏کنند کار از کار گذشته و دیگر امیدی به اصلاح نیست و تلاش و کوشش برای پاک نگاه داشتن خویش بیهوده است. این یأس و ناامیدی ممکن است آنها را تدریجاً به‏سوی فساد و همرنگی با محیط بکشاند و نتوانند خود را در جهان به صورت یک اقلیت صالح، (در برابر اکثریت ناسالم) حفظ کنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوایی بدانند.

تنها چیزی که می‏تواند در آنها روح «امید» بدمد و به مقاومت و خویشتنداری دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند، امید به اصلاح نهایی است. تنها در این صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش برای حفظ پاکی خویش و اصلاح دیگران برنخواهند داشت. به همین دلیل، امید را می‏توان همواره به عنوان یک عامل مؤثّر تربیتی در تربیت شخصیت‏های ناسالم شناخت. همچنین افراد صالحی که در محیط فاسد گرفتارند، بدون امید نمی‏توانند خویشتن را حفظ کنند.(9)

از آنچه اشاره شد، به خوبی می‏توان دریافت که چرا پیشوایان معصوم ما جایگاه بس والایی برای انتظار فرج (بویژه در دوران پنهانْ‏زیستی آخرین حجّت الهی) قائل بوده‏اند.

کوتاه سخنْ این‏که: انتظار، باوری است بارور به عمل، که در زندگی انسان منتظر، در قالب کرداری خاص تجسم می‏یابد. دست روی دست‏گذاردن و بی‏هیچ کُنِشِ منتظرانه، خود را منتظر دانستن، تفسیری وارونه و منافقانه از «انتظار» است.

انتظار، اعتقادی است در گروِ عمل؛ عمل کردن به آنچه فرهنگ انتظار ایجاب می‏کند. انتظار، چشم داشتن به حاکمیتی است که در آن ناپاکان، ظالمان، متظاهران بی‏اعتقاد و معتقدان بی‏کردار، به شمشیر عدالت و دیانت سپرده می‏شوند؛ دین از بدعت‏ها، کجی‏ها، نفاق‏ها و ناروایی‏های بشری پیراسته می‏گردد؛ نادرستی‏ها و ناراستی‏ها کنار می‏روند؛ کاخ‏های به ظلم افراشته تاریخ، سقوط می‏کنند؛ زنجیرهای جهل و اسارت، گسسته می‏شوند و نابِخردی‏ها و ناحقّی‏ها پایان می‏یابند.

و این است آن آینده تابناک، زیبا و باشکوهی که انتظار سبز موعود، نویدبخش آن است.

 

پی نوشتها:

(1)    سید محمد تقی اصفهانی، مکیال المکارم، ج 2، ص 152.

(2)    محمد حکیمى، عصر زندگى، ص 261.

(3)    ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 7، ص 281.

(4)    شیخ صدوق، کمال‏الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 287، حدیث 6.

(5)    سوره یوسف، آیه 87.

(6)    مرتضى مطهرى، قیام و انقلاب مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف، ص 14.

(7)    کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 319، حدیث 2.

(8)    نعمانى، الغیبه، ص 200، حدیث 16.

      (9)  تفسیر نمونه، ج 7، صص 384 - 387 (با اندکى تصرف).


نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

 

دو کشتی نجات

بخش اول از سلسله مقالات ‌سیدالشهدا(ع) در جبین امام زمان(عج):

« امام بعد ، امروز که اینجا نشسته‌اید ، هر کس ملاحظه‌ی حال خود کند ،‌اگر می‌بینی هیچ نگفته و نشنیده ، دلت گرفته است و گریه بر تو مستولی شده ، و چنین حالتی در خود ملاحظه کردی بشارت باد تو را که علامت ایمان است » (1)

 هر بار که این جملات حزن آور شیخ شوشتری را می‌خوانم ، یادم می آید که فرود آمدن اشک برای سیدالشهداء علیه السلام ، بهانه نمی‌خواهد و حاجتی به روضه و مصیبت خوانی ندارد . همین که نام حسین علیه السلام را می‌شنوی میان این اسم و غربت تناظر برقرار می‌کنی ، و وقتی مفهوم غربت را فهم کرده باشی و تلخکامی آن را چشیده باشی ، دیگر تو می‌مانی و پلکهایی مرطوب ، تو می‌‌مانی و قطره‌هایی سرازیر ...

 

 

 

هر دو غریب

 زیارت ناحیه را که می‌شناسی ، زیارتی است که شیخ مفید در کتاب المزار از قول امام عصر علیه السلام نقل نموده . جملات جانگداز این مصیبت نامه به آشکاری نشانت می‌دهد که رابطه و علاقه‌ای ناگسستنی و محکم ازجهات مختلف میان سیدالشهداء علیه السلام و واپسین فرزندش برقرار است .

 امام عصر علیه السلام را « طرید الوحید الغریب »(2) - طرد شده‌ی تنهای غریب - خوانده‌اند . صاحب ما ناشناخته است ، کسی به عظمت و قدرش آگاه نیست ،کمتر کسی گاه و بیگاه دست به دامان او می‌شود . ولایتش عصمتش و امامتش مورد تعرض تاریک فکران قرار می‌گیرد .

امام عصر علیه السلام غربت زده است ،یادش از در و دیوار روزگار ما زدوده شده ، کسی سراغش را نمی‌جوید ،‌روزها و ساعت‌ها به غفلت از او می‌گذرد و اندکند آنان که به رضای او اهمیت می‌دهند .

امام عصر علیه السلام از اهل و دیارش دور افتاده و ساکن تنهای بیابان‌ها شده و اگر چه گاه در میان ماست ، اما با ما نیست و تنهاست و حال ، این غریب ، جد شهیدش را اینگونه می‌خواند:

 السلام علی غریب الغرباء

السلام علی شهیدالشهداء

السلام علی المظلوم بلاناصر (3)

سلام بر غریب غریبان ،

سلام بر شهید شهیدان ،

سلام بر مظلوم بی‌یاور ،

او و پدر بزرگوارش هر دو تنهایند ، بی‌یاورند ،دور افتاده‌‌اند ، طرد شده‌اند و ... غریب !

 

 هر دو یتیم نواز

اگر امام ،‌پدر شفیق باشد و انیس دم تنهایی ، اگر صاحب الزمان ما خوب را « اب رحیم »(4) - پدر مهربان - بخواند ، وقتی دستمان به او نرسد ، چه حسی از یتیمی و بی‌کسی به ما دست می‌دهد ؟ چه دردی با دوری و بی‌خبری او به جانمان می‌افتد ؟

 امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند :

 اشد من یتم یتیم الذی انقطع عن أبیه یتم یتیم انقطع عن إمامزمانه و لایقدر علی الوصول إلیه (5)

سخت‌تر از یتیمی کسی که پدرش را از دست داده ، یتیمی است که از امام زمانش دور افتاده و به او دسترسی ندارد .

 

 

 

آری ، این یتیمی سخت‌تر و آزار دهنده‌تراست ، این حس غریب بی‌پدر زیستن و بی پناه نفس کشیدن ، سوز بیشتری دارد ما یتیمان ، بهارمان را گم کرده‌ایم ،طراوتمان را گشته‌ایم و نیافته‌ایم ، از گرمای نوازشش محروم شده‌ایم و از گرد قافله‌اش وا مانده‌ایم . این پدر مهرورز ما نیای بزرگوارش را اینگونه می‌خواند :

 کنت ربیع الأیتام و عصمه الأنام (6)

تو بهار یتیمان و پناهگاه مردمان بودی

امام عصر علیه السلام و اباعبدالله ، هر دو بر ما یتیمان مشفق و دلسوز و نگرانند ، و هر دو پناه بخش ما پناه جویانند، و هر دو آغوش عشق پدرانه‌شان به رویمان باز ! ...

 

هر دو کشتی نجات

 کسی که غرق گرفتاری شده و با تلاطم امواج زندگی دست به گریبان است ؛ کسی که در گرداب اسیر شده و ظلمات ، هیچ سوسویی به چشمش نمی‌رساند، چرا پنجه‌اش را از میان هیاهوی امواج بیرون نمی‌کند تا دستگیری به نجاتش بیاید ، امام حسین و امام عصر علیهما السلام هر دو را کشتی نجات بخش دانسته‌اند . و مگر در زیارت این هر دو بزرگار نخوانده‌ای ؟

السلام علیک یا سفینه النجاه (7)

 

پی نوشتها :

(1)    مواعظ ، شیخ شوشتری

(2)    کمال الدین ، باب 34 ف ح 4.

(3)    بحارالانوار ، ج 101 ، ص 317 تا 327.

(4)    دعای عبرات – ربیع الأنام.

(5)    مستدرک الوسائل ، ج 17 ، ص317 تا 327.

(6)    بحارالانوار ، ج 101 ، ص317.

(7)    بحارالانوار ، ج 101 ، ص317.


نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

 

امام عصر(عج) حقیقت آب حیات

وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انسان کامل عصر ماست و وجود انسان کامل از آن جهت که مظهر اسم اعظم الهی است، واجد تمام کمالات است و بر همین اساس، امام معصوم مایه تأمین حیات معنوی و سرچشمه آب زندگانی است: (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا)؛(1)خداوند زمین را پس از مردنش زنده می‌کند و زندگی مرهون آب است: (وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیءٍ حَی)(2) و امام معصوم علیه السلام همان چشمه زلالی است که سرزمین دل‌ها با آن زنده می‌شود.

آب زندگانی، بارانی نیست که از بالا ببارد و آب چشمه یا چاه نیست که از پایین بجوشد، بلکه حقیقتی است که به صورت قانونی الهی در عرصه تشریع و در قالب انسان کامل و معصوم در عرصه تکوین ظهور می‌کند. کتاب خدا دین الهی را چشمه حیات عرصه تشریع می‌شناساند و در بیان حیات‌بخشی آن می‌فرماید: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یحْییکُمْ)؛(3)یعنی راه‌آورد دین، نه تنها افیون و مخدر نیست بلکه نیروی محرک و عامل حیات و پویایی است.

رسول اعظم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز در سخنی نورانی ـ همان طور که گذشت ـ شناخت انسان کامل و امام معصوم هر عصر را عامل حیات معقول فرد و جامعه معرفی فرمود: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة؛(4) آن که بمیرد و امام معصوم در عصر خویش را نشناخته باشد، چونان جاهلان و به مرگ جاهلیت مرده است و چون مرگ عصاره زندگی است، آن که جاهلانه مرده، زیستنی جاهلانه داشته است و فاقد حیات معنوی و والای انسانی بوده است.

مسأله زنده کردن زمین به آب حیات پس از مرگش، در روایات عترت طاهره علیه السلام مورد تأیید و تأکید است و بر پایه آن روایات خداوند زمین مرده را نیز با انسان کامل زنده می‌کند، همان‌طوری که زمین مرده را با آب: عن أبی جعفر علیه السلام قال: یحییها الله (عزوجل) بالقائم علیه السلام بعد موتها؛ بموتها یعنی کفر أهلها و الکافر میت.(5)

گاهی جامعه، زمانی دل‌ها و هنگامی زمینة فرهنگی ملّتی می‌میرد. آن‌جا که محیط جهل و جهالت باشد، فضای سیطره مرگ است که گاه با گفتن و نوشتن و هدایت‌های ظاهری دفع می‌شود؛ اما زمانی چنان عمیق و فراگیر است که باید دم مسیحایی و نفس قدسی مسیحادم آن عصر امت را زنده کند و آن که امروز  نفسش دم روح‌القدسی است و وجودش چشمه زلال زندگانی، جز وجود مقدس ولی الله الاعظم حجت بن الحسن المهدی علیه السلام نیست.

 

 

 

معرفت امام عصر علیه السلام مایه حیات قلوب انسان‌ها و بازیابی بشر به عرصه حیات معقول انسانی است و ثمره‌اش معنوی و انسانی است، که همانا هجرت از خدر طبیعت به فرا طبیعت و انتقال از سجن دنیا به خلد آخرت است.

این احیای تام جامعه منحصراً در دست انسان کامل است و سر حیات‌بخشی امام معصوم هر زمان، آن است که دیگران گاهی واجد علم و فاقد فضائل عدل‌اند و گاه عکس چنین قضیه‌ای صادق است و زمانی می‌شود که فی الجمله هم عالم باشند و هم عادل؛ اما در هیچ کدام به نصاب مطلوب کمال نرسیده‌اند. ایشان انسان‌های شایسته و وارسته‌ای هستند که خودشان را نجات می‌دهند و شاید درمانگر برخی بیماران باشند؛ اما انسان کامل چون عملش و عدلش کامل و در مقام مظهریت اسم اعظم خداوند است همه برکات را به همراه دارد، پس به تنهایی کار آب زندگانی می‌کنند.

ولایت و امامت، حقیقت آب زندگانی است و تمام شئون علمی و عملی وجود مبارک ولی الله الاعظم امام زمان علیه السلام آب زندگی است، از این‌رو با ظهورش دل‌ها و زمین‌های مرده را احیاء می‌کند.

امام عصر علیه السلام به نمایندگی و مظهریت حق سبحانه سبب تام احیاء دل‌ها و زمین‌های مرده است و وظیفه بشر عرضه کردن زمین و زمینه دل خویش به حضور مبارک آن حضرت است، به گونه‌ای که در پرتو فیض معرفت و هدایتش از سرچشمه زلال چشمه حیات بهره‌مند و احیا شود.

 

زندگی آسوده، ثمره اطاعت از انسان کامل

راحت زیستن، آرزوی تمامی انسان‌هاست؛ اما انسان به یقین نمی‌داند که راحت حقیقی خود را در کجا بجوید. انسان کامل که متن ظاهر و اسرار باطن عالم را می‌شناسد، بهترین راهنماست که جامعه با اطاعت او به کمال سعادت می‌رسد. آنان می‌آموزانند که برای آسوده زیستن نخست باید ساده زیست بود و از تجمل دست شست؛ سپس باید چنان افق اندیشه را بالا برد که دانست هرگز جمالی بیرون از جان انسان یافت نمی‌شود.

خداوند به مؤمنان مستضعف صدر اسلام می‌فرماید که شما در برابر ایمان و عمل صالح از حیات طیب برخوردارید: نعمت آزادی، پیروزی طیب است و آشنا بودن به شیوه صحیح زندگانی و قانعانه و ساده ‌زیستن از مصادیق حیات طیب است، همان‌گونه که در روایات معصومان علیهم السلام حیات طیب به قناعت تفسیر گردیده است: قال علی علیه السلام: کفی بالقناعة ملکاً و بحُسن الخُلق نعیماً و سئل علیه السلام عن قوله تعالی: (فَلَنُحیینَّهُ حَیوةً طَیبَة)(6) فقال: هی القناعة.(7)

خلاصه آن‌که جامعه جاهل چیزی را از دست می‌دهد که مایه آرامش اوست و چیزی را جمع کرده و به آن اعتماد دارد و بر آن پایه خرسند است که سبب ناآرامی او است. آن ترک ناروا و این جذب اضطراب‌آور است و چنین جامعه‌ای بین دو جدار فشار دهنده و دو بند مهار‌کننده گرفتار می‌شود. آن‌که این بندها را بشناساند و راه برونرفت از آن‌ها را بیاموزاند و شیوه علمی آن را اراده کند انسان کامل است: (وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ.)(8) حضرت ختمی امام تعجل الله تعالی فرجه الشریف همانند حضرت ختمی نبوت صلی الله علیه و آله و سلم عهده‌دار چنین هدایت است.

 

پی نوشتها:

1) سوره حدید، آیه17.

2) سوره انبیاء، آیه30.

3) سوره انفال، آیه24.

4) کمال الدین، ج2، ص81؛ مناقب آل ابی طالب، ج3، ص250 ـ 251؛ بحارالانوار، ج32، ص331.

5) کمال الدین، ج2، ص385.

6) سوره نحل، آیه97.

7) نهج‌البلاغه، حکمت229.

8) سوره اعراف، آیه157.

 

نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

آیا ما منتظریم؟

آیا ما منتظریم؟

انتظار، سرفصل امید به آینده‌ای روشن و مایه عشق و شور و امید و تلاش برای آماده‌سازی خود و جامعه برای آمدن و ظهور امام منتظر است. انتظار، هرگز یک روحیه بازدارنده، فلج‌کننده و یأس‌آور نیست، بلکه موجب دورکردن عنصر بدبینی به آینده، از نهاد انسان در جامعه بشری است. انتظار، معیار ارزش انسان‌ها است. آرزوها و آمال انسان‌ها معیار خوبی برای سنجش میزان رشد و تعالی آن‌ها است. آرزوهای متعالی، حکایت از کمال روح و رشد شخصیت انسان‌ها می‌کند؛ برعکس آرزوهای حقیر و بی‌ارزش، نشان از بی‌اهمیتی و رشدنیافتگی افراد دارد. آرزوها، انسان را به حرکت وا می‌دارد.

انتظار، اعتراض دائمی برضد بی‌عدالتی‌ها است؛ نجات از سکون و رکود است، ‌در صحنه‌بودن است. انتظار، نقش مهمی در سازندگی، پویایی و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد. اگر انسان منتظر، به وظایفی که برای او شمرده شده است عمل کند، به الگوی مطلوب انسان دیندار دست می‌یابد.

انتظار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اقتدای به او، ‌بیعت با او و سرسپاری به فرمان او است؛ سنگربانی عقیده، مرزبانی اندیشه و مبارزه در راه پاسداری از حریم دین و ولایت است. انتظار فرج، کار است، حرکت است، تلاشی هدفمند است و با بی‌هدفی، سکون و تن‌آسایی سازگاری ندارد. مگر می‌شود در انتظار سرسبزی روزگاران بود و در فصل برگ‌ریزان، از پا نشست؟

منتظر، تلاشگری نستوه است که برابر هر انحرافی می‌ایستد و با الهام از شیوه و آیین امام و مقتدای مورد انتظار خویش، در راه اصلاح خود و جامعه‌اش به جهاد و مقاومت می‌پردازد. از آن زمان که فرشتگان الهی به امر خدا، برابر حضرت آدم علیه السلام سر به سجده فرود آوردند، بحث از انتظار موعودی از سلاله آخرین پیامبر الهی به میان آمد. دیگر این، وظیفه تمام فرستادگان آسمانی شد که منتظر باشند و دیگران را هم به انتظار دعوت کنند. آن زمان که لوط، برابر فاسدان قوم خود قرار گرفت و گفت: «کاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تکیه‌گاهی استوار پناه می‌جستم»(1) اندیشه انتظار قائم، در روح و جانش جاری بود. امام صادق علیه السلام فرمود: 

حضرت لوط  علیه السلام این سخن را نگفت، مگر برای تمنای دسترسی به قدرت قائم ما. و آن تکیه‌گاه استوار، چیزی نبود، جز استواری و توانایی یاران او ... (2).

انتظار، در زمان غیبت و عدم حضور ظاهری امام در جامعه، به نوعی، اعلام پذیرش ولایت و امامت آخرین وصی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است و همین انتظار موجب می‌شود ارتباط شیعیان با امامشان ـ اگرچه به صورت ارتباط قلبی و معنوی ـ حفظ شود.

 

 

 

اما به‌راستی منتظر واقعی کیست؟...

منتظر واقعی، کسی است که به امامش معرفت داشته باشد؛ یعنی اعتقاد به ولایت و معرفت به شخصیت او. اعتقاد به ولایت، تعهد و پیمانی است که جز با اطاعت کامل نمی‌شود. کسی منتظر واقعی است که علاوه بر خودسازی به دیگرسازی نیز بپردازد، تا از این طریق، زمینه‌های ظهور آن حضرت را فراهم سازد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش از این‌که ستاره پرفروغ امامت امامان علیهم السلام طلوع کند، برترین جهاد امتش را انتظار فرج دانسته است؛ زیرا انتظار فرج، انتظار جهاد و انقلابی عظیم بر ضد تمام ظلم‌ها و جنایت‌ها و اجرای عدالت به تمام معنا در سراسر جهان است. حضرت علی  علیه السلام در حدیثی فرموده است:

کسی که در انتظار اقامه نماز به سر برد، در طی زمان انتظارش، در حال نماز به شمار می‌رود.(3)

پس کسی که در انتظار اقامه دین حق و برپایی دستورهای الهی در سراسر جهان است، چه پایگاه و منزلتی دارد؟ در زندگی ظاهری دنیا، هر امام، در عصر خود به حمایت و یاری پیروان و شیعیان خود نیاز دارد. امام، اگر علی علیه السلام هم باشد، اگر حمایتگری نیابد و شاهد خیانت دوستان باشد، مجبور به خانه نشینی است، تا چه رسد به امامی که در غیبت به‌سر می‌برد و انقلاب بسیار عظیمی در پیش دارد که فقط با حمایت پیروان و شیعیانش تحقق خواهد پذیرفت.

 

اگر منتظر بازگشت یوسف زهراییم، آیا آماده استقبالیم؟...

عاشق و دلباخته گل نرگس، منتظر نشانه و علامت نیست؛ بلکه منتظر خود حضرت است و می‌داند این آمادگی، جز با اطاعت از فرامین آن امام بزرگوار، به‌دست نمی‌آید.

حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف  فرمود:

پس هر یک از شما باید به آنچه به وسیله آن به دوستی ما نزدیک می‌شود عمل کند و آنچه از جانب او، ما را به خشم و ناراحتی نزدیک نماید دوری کند؛ زیرا فرج ما آنی و ناگهانی فرا می‌رسد.

این حدیث، وظیفه ما را به خوبی مشخص می‌کند و ما را متوجه این امر می‌کند که در هر حال باید آماده ظهور حضرت باشیم. امام صادق علیه السلام فرموده است:

برای ظهور و قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف خود را مهیا سازید؛ گرچه این آمادگی در حد فراهم کردن یک تیر باشد.(4)

حضرت، برای برپایی عدالت، قیام مسلحانه می‌کند. در حقیقت، این حدیث می‌خواهد بگوید کسی که طالب ظهور آن حضرت است، باید در جهت زمینه‌سازی نهایت جهاد و کوشش را بنماید.

 

 

 

امام هادی علیه السلام فرمود:

قائم آل محمد، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که واجب است در زمان غیبتش منتظر او باشند و زمان ظهورش، مطیع باشند.

بنابراین امام معصوم در این حدیث، انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را واجب دانسته است.

با توجه به جایگاه بلندی که انتظار در مکتب شیعه دارد و تأکیدها و سفارش‌های فراوان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام بر موضوع انتظار فرج، شیعیان باید به این موضوع اهتمام بیشتر و توجهی درخور داشته باشند. باید مراقب بود اعتیاد به غیبت امام، گریبانگیر ما نشود.

هم‌اکنون هزار و اندی سال از غیبت آن امام معصوم می‌گذرد و هنوز اذن ظهور از ناحیه ذات اقدس اله صادر نشده است.

 

چرا تأخیر؟...

یقیناً تأخیر از ما است؛ زیرا طبق فرمایش مولایمان، این ما هستیم که یکدل نشده‌ایم و در راه او به‌طور شایسته، قدم بر نداشته‌ایم:

اگر شیعیان ما که خداوند آنان را در بندگی‌اش یاری کند، در عهد و وفای به ولایت ما یکدل و یک‌صدا بودند، میمنت دیدار و ظهور ما این‌قدر به تأخیر نمی‌افتاد.(5)

عدم وفای به عهد پیروانش، موجب محرومیت جهان بشریت از این فیض بزرگ خدایی شد. آیا جز این است که زندان غیبت، دستان یداللهی او را بسته است و از تزلزل و تحیر بشریت در غم و اندوه به سر می‌برد و با دلی غمگین، همگان را به دعا برای تعجیل در فرج خویش فرا می‌خواند.

همیشه دردهایمان را برای حضرت سوغات نبریم؛ بلکه به وظایفمان مقابل حضرت که یکی از آن‌ها دعای بسیار برای تعجیل در ظهور او است اهمیت دهیم. به راستی آیا برای ما عذری در کوتاهی از این دعای مهم باقی می‌ماند؟ چرا که بهترین و مؤثرترین عملی که بتوان با آن پدر مهربان ارتباط برقرار کرد و بسیار در تعجیل ظهورش مؤثر می‌باشد، دعا است.

مولای ما! شب سیاه غیبت تو بس طولانی شده است. بسیاری در این سیاهی شب به سوی دنیا می‌گریزند؛ اما سپیده دم که آن‌ها دورش می‌پندارند، به زودی آشکار خواهد شد.

همیشه دردهایمان را برای حضرت سوغات نبریم.

  

پی نوشتها:

(1) سوره هود، آیه 80.

(2) بحار الانوار، ج12، ص 158.

(3) بحارالانوار، ج7، ص255.

(4) همان، ج52، ص366.

(5) همان، ج53، ص177.


نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

دوران غیبت

دوران غیبت
پس از آنکه پیشویان هدایتگر ، طی گذشت دو قرن و نیم از عمر رسالت پس از پیامبر (ص) احکام و شرایع دین را تبیین کرده بودند ، و پس از آنکه برگزیدگان امت از طریق جانشینان معصوم پیامبران ، پرچم آنها را بر دوش گرفتند و ریشه های شناخت و معرفت الهی در جان هزاران هزار نفر استحکام پذیرفت ، و از پس آنکه جریان مکتبی وظیفه انقلاب بر ضد ستم و طغیان را عهده دار گردید و در برابر انحرافات اساسی در دین قد علم کرد ، خداوند برای ولی الله اعظم حضرت حجت بن الحسن (ع) غیبت صغری را مقدر فرمود . این غیبت از سال 260 هـ . ق تا سال 329 هـ . ق به طول انجامید . در طی این مدت عده ای به نام وکیل ، پل ارتباطی میان امام و شیعیان بودند . اینان عبارتند از : 
1- ابو عمرو عثمان بن سعید . وی وکیل امام حسن عسکری (ع) بود و پس از درگذشت آن بزرگوار نایب امام حجت گردید .
2- پس از وفات عثمان در سال 266 هـجری ، امام حجت فرزند وی ابو جعفر محمد بن عثمان را نایب خویش قرار داد . مدت نیابت محمد 38 سال بود . 
3- پس از محمد بن عثمان ، حسین بن روح به نیابت رسید . او که از سال 304 هـجری ، بدین سمت منصوب شد برای مدت 22 سال از جانب امام به عنوان مرجع شیعیان عمل می کرد . 
4- پس از آنکه حسین بن روح ، ندای پروردگاراش را اجابت گفت . امام (ع) ، علی بن سمری را به عنوان جانشین او تعیین کرد . علی بن محمد سه سال در این منصب باقی ماند و چون وفاتش نزدیک شد ، از آن حضرت درباره کسی که پس از وی باید جانشین شود پرسش کرد . اما آن حضرت به وی آگهی داد که پس از وفات او دوره غیبت صغری نیز به پایان می رسد . 
در طول سالهای غیبت صغری چهار فقیه بزرگ یاد شده ، به نیابت از امام نقش رهبری را ایفا می کردند و چه بسا این مدت برای تربیت امت برای گزینش رهبران خود در دوره غیبت کبری از میان فقها ، کسانی را که از نظر خصوصیتها به نواب اربعه بیشتر نزدیک باشند ، کافی بوده است .


چرا که ضروری بود امت از میان فقهای عادل و راسخ در دانش اهل بیت ، و زاهد در دنیا و کسانی که تبلور تعالیم مکتب هستند ، بتواند کسی را برگزیند . شاید حکمت این امر در این نهفته باشد که ارتباط الهی از وحی به وصایت (امامت) و از آن به نیابت خاصه و پس از آن به نیابت عامه ، درجه بندی می شود . 
روزگار پیامبر بزرگ اسلام (ص) ، روزگار وحی است که شاهد ماجراهای عظیمی است . پس از آنکه کار تبلیغ رسالت کامل شد ، ائمه (ع) مامور این وظیفه شدند که آیات متشابه قرآنی را تفسیر کنند . چرا که مردم خود می بایست مستقیما به آیات محکم رجوع می کردند . این نکته خود گامی پیش برنده در راه برخورد با وحی تلقی می شود . 
در روزگار امامت ، بسیاری از دانشمندان مسلمان در پی فراگرفتن فقه ، همت گماردند تا آنجا که برخی از آنان از سوی ائمه مامور دادن فتوا شده بودند . بعد از این دور ه، مرحله نیابت خاصه آغاز می شود . مردم در این مرحله وظیفه داشتند از طریق مراجعه به نواب اسلام (ع) و نه به صورت مستقیم ، آن چنانکه در روزگار امامت معمول بود ، با آن حضرت تماس بگیرند . 
اما اکنون که عصر نیابت عامه است ، مسلمانان باید به فقیهان عادلی که بنابر مقیاسهای عمومی ، به شایستگیهای آنها شناخت پیدا کرده اند ، مراجعه کنند . این شایستگیها از زبان ائمه (ع) برای مردم بازگو و تبیین شده است . 
اگر چه ارتباط حجت الله با اولیای خدا به اشکال گوناگونی ادامه دارد ، لیکن این امر در چهارچوب احکام ظاهری داخل نمی گردد . چون هیچ کس نمی تواند ادعا کند که نایب خاص امام است . حتی نمی تواند ادعا داشته باشد که با امام ارتباط مستقیم دارد و چنانکه کسی زبان به چنین ادعاهای بگشاید مسلمانان خود باید او را تکذیب کنند . 

اگر چنین درجه بندی وجود نمی داشت ، امت با فاجعه ای واقعی روبه رو می شد . 



نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا 

آیا امام مهدی زنده است؟

آیا امام مهدی زنده است؟

مذاهب اسلامی تقریبا بر قضیه وجود مصلحی که به امر خدا در آخر الزمان قیام می کند و از نسل رسول خدا (ص) و فرزند فاطمه (ع) است ، اتفاق نظر دارند . کتابهای آنان آکنده از احادیثی است که به تواتر برای اثبات این نکته وارد شده است . بعلاوه بسیاری از دانشمندان مسلمان کتابهایی درباره این موضوع بطور مشروح و مفصل نگاشته اند . البته ما منکر وجود عده دیگری از دانشمندان که با این عقیده مخالفند ، نیستیم . این عده درباره این احادیث می گویند : حدیثهایی که دارای غرایب است پذیرفتنی نیستند . ولی احادیث و روایاتی که در رابطه با امام مهدی (عج) عجیب و غیب تر از احادیثی که درباره امتهای گذشته و آنچه در زمان آنان رخ داده نیست . 
در اینجا باید نکته ای را متذکر شد و بدان پرداخت که مذاهب اسلام درباره آن به اختلاف پرداخته اند . 
آیا امام مهدی فعلا زنده است یا اینکه در آینده به دنیا خواهد آمد؟
پیش از آنکه وارد این بحث شویم باید این نکته را یادآوری کنیم که هیچ کدام از مذاهب اسلام وجود امام مهدی (عج) را انکار نکرده اند . اما تاویل روایاتی که در این باره وارد شده تنها یک علت داشته است و آن بعید شمردن زنده بودن آن حضرت از سال 255 هجری تاکنون است . 
درباره زنده بودن امام مهدی (عج) دلایل و شواهد فراوانی وجود دارد که ذیلا به پاره ای از آنها اشاره می شود : 
الف- احادیث پیامبر (ص) در مورد ائمه اثنی عشر ، به تواتر نزدیک است و دانشمندان مسلمان بر صحت آنها و نیز ثقه بودن راویان آنها اجماع کرده اند . در زیر به برخی از این احادیث اشاره می کنیم : 
1. از جابر بن سمره نقل است که گفت : شنیدم پیامبر اکرم می فرماید : «پس از من دوازده امیر باشند ...».
آنگاه کلمه ای گفت که من نشنیدم . پدرم گفت : آن حضرت فرمود: « ... همه آنها از قریش هستند». (صحیح بخاری، جزء چهارم، کتاب الاحکام، ص 175، چاپ مصر سال 1355 هـ) 
2. رسول خدا فرمود : «پس از من دوازده امیر باشند ...». 
سپس چیزی فرمود که من نفهمیدم . از کسی که پشت سرم بود سوال کردم . گفت : آن حضرت فرمود : « ... همه آنها از قریش هستند». 
ترمذی گوید : این حدیث حسن و صحیح است.(صحیح ترمذی، جزء دوم، باب ما جاء فی الخلفاء، ص 45، چاپ دهلی نو سال 1342 هـ)

3. (جابر) گوید : با پدرم نزد پیامبر (ص) رفتیم . شنیدم آن حضرت می فرمود : «این امر پایان نیابد مگر اینکه دوازده خلیفه در بین آنها (مردم) بیایند ...» جابر بن سمرد گوید : سپس سخنی فرمود که بر من معلوم نشد . از پدرم پرسیدم : چه فرمود ؟ گفت : او فرمود : « ... همه از قریش هستند».( صحیح مسلم ، کتاب الماره ، باب الناس تبع لقریش و الخلافه من قریش ، ج 2 ، ص 191) 
4. جابر بن سمرد گوید : شنیدم از رسول خدا که می فرمود :
«این دین تا (روی کار آمدن) دوازده خلیفه همچنان ارجمند باقی می ماند . مردم تکبیر گفتند و فریاد کشیدند ...». 
آنگاه سخنی آهسته بر زبان آورد . از پدرم پرسیدم : پدر ایشان چه فرمود ؟ گفت او فرمود: « ... همه آنها از قریش هستند». (صحیح ابی داوود ، ج 2 ، کتاب المهدی ، ص 207)
5. جابر گوید : از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود : «این امت را دوازده خلیفه باشد». (مسند احمد ، وی با این حدیث روایت دیگری را از جابر از 34 طریق نقل کرده است.)
اگر احادیثی را که در نزد فریقین صحیح است و بر این نکته تصریح کرده اند که خلفا از قریش هستند ، به آن روایاتی که مکارم و فضایل اهل بیت را بیان می کنند و خاطر نشان می سازند که آنها مثل ستارگان ، زمینیان را حفظ و هدایت می کنند بیفزاییم و تمام آنها را به احادیثی اضافه کنیم که بیان می کنند کار دین و خلافت به آنان منتهی خواهد شد و اگر حتی دو نفر در زمین باقی باشند آنها خواهند بود ، و نیز یافته ای که امام مهدی می بایست از آنها باشد و مهدی آنها ، آخرین ایشان است و اگر بدین احادیث روایتهایی را که از پیامبر اکرم نقل شده که فرمود است : «آخرین این دوازده نفر قائم امت و مهدی آن است» اضافه کنیم ، می توان گفت : امام فعلا وجود دارد چون دوازدهمین امام از ائمه (ع) است . یازدهمین امام حضرت حسن عسکری بوده به اجماع مورخان جز یک پسر از خود بر جای نگذاشته ، چنانکه اخبار آمده است ، و این پسر همان مهدی است . بنابر این او باید زنده باشد . 
پیش از این گفتیم باید حجتی دائم برای مردم باشد تا به مثابه یک حلقه مردم را با پروردگار مرتبط سازد . اگر این سخن ثابت شود ، حیات امام و وجود فعلی او به عنوان رهبری برای خلق نیز ثابت شود . غیبت آن حضرت مستلزم آن نیست که از او داناتر نباشد . چون او به طبیعت ارتباط غیبی خویش با خداوند توانا و دانا می تواند ، غیرمستقیم آنچه را که مصلحت می بیند محقق سازد . چنانچه خداوند قادر باشد تواناییهای شگرفی فرشتگان مقرب خود عطا کند و آنها را از شایستگیهای بزرگ بهره مند سازد ، بر این نیز توانا خواهد بود که به پیامبر جانشین او همچون امام مهدی (عج) همین تواناییها و شایستگیها را عنایت فرماید . 
اگر سنت جاری خداوند در میان بندگان این گونه باشد که برای هر کار سببی قرار دهد و کارها را با اسباب آنها به جریان اندازد چه مانعی است از پذیرش تئوری سبب قرار دادن یک از بندگان صالح و مطیع خدا ولو به صورت غیبتی برای برخی از امور ؟ چنان که ما درباره امام حجت (ع) همین عقیده را داریم . 
از اینجا می توان دریافت که ایمان به امام غایب ، بخشی اساسی از ایمان به غیبت به عنوان یک کل است و کسی نمی تواند ایمان خود را بخش بخش کند . یعنی تسلیم غیبت شود . اما تایید امام حجت به غیبت را انکار کند ، یا به پشتیبانی و تایید فرشتگان از رسول خدا ایمان بیاورد امام به ممکن بودن تایید و پشتیبانی امام غایب از میان صالحان کفر بورزد .

مهدی (عج)، حجت شاهد

امام زمان (ع) با اجازه خداوند شاهد بر مردم است . شناخت مومنان از این حقیقت موجب می شود که آنها در نیکی ها از یکدیگر سقبت گیرند و به سرور خویش اقتدا کنند و حیات خویش را نسخه ای از حیات سرور و ولی امر خود قرار دهند . 
از آنجا که امام حجت (ع) پیشوای زنده است و رهبری حقیقی از آن اوست ، بنابراین کسی جانشین اوست که بدو نزدیکتر باشد و بهتر به هدایت او اقتدا کند . از این رو آن حضرت به منزله میزان در انتخاب رهبری است و حتی می تواند خط الهی را که صالحان بدان گرایش دارند از خطوط پراکنده ای که راست و استوار نیستند ، جدا سازد . 

 
نوشته شده :پایگاه جامع عاشورا