شیوههای ارتباط با امام زمان(عج)
باید به این نکته توجّه داشت که شناخت و ایمان نسبت به امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و استواری در آن، بر هر چیز دیگر، مقدم است چرا که در عصر امامان پیشین، کسانی بودند که در کنار ائمه عصمت و طهارت زندگی میکردند ولی چون نسبت به آن برگزیدگانالهی، معرفت و ایمان نداشتهاند، بهرهای از آنها نبرده و چه بسا با آنها هم مخالفت کردهاند.
حضرت برقرار نماییم؟ در اینجا به برخی از مهمترین راههای آن اشاره مینماییم:
حال ما چه کنیم که بتوانیم امام زمان خویش را بشناسیم و انس وارتباط حقیقی با آن
1.تقوا 2. عشق و محبت به آن سرور.
تقوا به معنای ترس از پروردگار و نگهداری نفس میباشد یعنی اطاعت کامل از خداوند و فرمانبرداری از دستورات او که خلاصهاش انجام واجبات و ترک محرمات میشود، البتّه تقوا مراتبی دارد و اگر این نردبان را آدمی تا آخرین پلهاش طی کند به سعادت بزرگی دست خواهد یافت که در نهایت به جایی میرسد که خداوند متعال میفرماید: ای بنده من اطاعتم کن تو را مثل خودم قرار میدهم. من زنده هستم و نمیمیرم، تو را هم زنده قرار میدهم و نمیمیری و من بینیاز هستم و محتاج نمیشوم، تو را هم بینیاز قرار میدهم که محتاج نمیشوی. من هر چه را اراده کنم تحقق پیدا میکند، تو را هم به صورتی قرار میدهم که هر چه را بخواهی تحقق پیدا میکند.[1]
برای رسیدن به این مرحله، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات تا حد امکان باید مستحبات را هم انجام دهد و از شبهات و مکروهات هم دوری کند.
تقوا سبب نورانیت و قرب به حضرتولیعصر-عجل الله تعالی فرجه الشریف- و اتصال روحی با آن حضرت میشود. در توقیع شریف امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف- به شیخ مفید،امام میفرماید: «...پس هر فردی از شما عمل کند به آن چیزی که به وسیله آن به محبت ما نزدیک میشود و دوری کند از آن چیزهایی که به وسیله آن به اکراه و خشم ما نزدیک میشود. پس به درستی که امر ظهور ما یک دفعه و ناگهانی است، در وقتی که توبه برای فرد، نفعی ندارد و نجات نمیدهد او را از عقاب ما، پشیمانی بر رفتارهای ناپسند. خداوند شما را با الهامات غیبی خود ارشاد و توفیقات خویش را در سایه رحمتش نصیب شما فرماید».
پس آنچنان که از کلمات گهربار آن وجود مقدس دانسته میشود، تنها چیزی که نمیگذارد به آن حضرت نزدیک شویم ، اعمال سوء و گناهان ماست که آن مولا را ناراحت میسازد در حقیقت علّت اصلی این حجاب بین ما و آن حضرت در خود ماست. معصیت خدا سبب میشود که دل و قلب انسان از محبت خاندان وحی خالی گردد و بُعد روحی و جسمی از آقا امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- پیش آید و اعمال شایسته ما، این اتصال روحی با امام را از بین برده و سبب دور شدن ما از آن وجود مقدس میگردد.
در تشرف علی بن ابراهیم بن مهزیار، امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- همین نکته را باز تذکر نمودهاند که پسر مهزیار نقل میکند که پس از توسلات عدیدهای در یک سفر در جستجوی آن وجود مقدس به مکه مشرف میشود، شبی در مسجدالحرام مقابل درب کعبه شخص وارستهای را میبیند که پس از سلام و معرفی خود، به اینکه از سوی حضرت مأمور بردن پسر مهزیار به جهت پابوسی حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- است، از پسر مهزیار میپرسد: چه چیزی را طلب میکنی ای ابالحسن؟
گفتم: امامی که محجوب و مخفی از عالم است.
گفت: او از شما پوشیده و مخفی نیست و لکن اعمال بد شما او را از شما پوشانده و مخفی ساخته است.
وقتی آن شخص پس از مقدماتی، عتی بن مهزیار را خدمت حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالی فرجه الشریف- میبرد حضرت در قسمتی از سخنانشان خطابه به او میفرماید: ای ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟
پسر مهزیار در جواب میگوید: ای آقای من تا الان کسی را نیافته بودم که مرا راهنمایی کند.
حضرت فرمودند: کسی را نیافتی که راهنمائیت کند؟!
آنگاه با انگشتان مبارکشان بر روی زمین فشار دادند و سپس فرمودند: و لکن شما اموالتان را زیاد نمودید، ضعفاء مؤمنین را دچار حیرت ساختید و بین خود قطع رحم نمودید پس الان برای شما چه عذری مانده است؟[2]
پس مهمترین عامل،که موجب ایجاد انس با مولایمان امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و از بین رفتن موانع بهرهمندی از فیض حضور آن حضرت میگرددتقوا،پرهیزکاری و ترک محرمات و انجام واجبات الهی است.
امر دوّم برای نزدیک شدن به محضر مبارک امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- عشق به آن حضرت و ایجاد محبت در خود نسبت به آن مقام مقدس میباشد. در حدیث گرانبهایی که در مورد رابطه قلبی بین امام معصوم و شیعه، مضامین زیبایی در آن نقل گردیده است، راوی سؤال میکند: «آیا شما برای من دعا مینمایید؟ امام رضا-علیه السلام- میفرماید: آیا تو غیر از این را گمان میکنی؟ راوی جواب میگوید: خیر و سپس حضرت میفرماید:
اگر خواستی که دریابی که مقام محبت من با تو و اهتمام داشتن من در امر تو چقدر است، پس به قلب خود نظر کن و ببین که در قلبت و در کارهایت چقدر به من محبت داری و به فکر من هستی؟»[3]
این یک قاعده کلی است که هر قدر شما به شخصی نزدیک باشید و او را دوست داشته باشید او هم شما را به همان مقدار دوست خواهد داشت لذا امام در حدیث میفرمایند که به خود نظر کن و آنگاه درجه محبت خویش را نسبت به ما بسنج. پس بدان به همان مقداری که تو به یاد ما هستی ما هم به یاد تو هستیم.
گاهی میشود محّب و عاشق، از یک دوستی عادی گام فراتر میگذارد به گونهای که محبوب و معشوق را بیش از خود دوست دارد و او را با همه دنیا عوض نمیکند و حاضر است جان را فدایش کند و اوامرش را بی چون و چرا، اجرا کند در این صورت مقام محبت و مودت به آخرین درجه خود میرسد که شاید قابل وصف نباشد، وقتی چنین حالت و رابطهای بین عاشق و معشوق پدید آمد، هیچ چیز نمیتواند مانع اتصال گردد و هیچ سدی نمیتواند در برابر عاشق بایستد. از آن طرف هم وقتی محبوب این حالت محب را مشاهده میکند در لطف و مهرورزیدن نسبت به محب کوتاهی نمیکند او را در سرای خویش میهمان مینماید و پذیرایی و میهماننوازی از او را به حد اعلی میرساند از او میخواهد که در کنارش برای همیشه بماند تا این حالت محبت و دوستی از بین نرود.
اگر این حالت علاقه با نهایت درجهاش در قلب و روح انسان پدید آمد که امام و آقا و مولای خود را بیش از خویش بخواهد و حاضر باشد که جان در راه او دهد و موانع دنیایی نتواند در مقابلش بایستد، البتّه از طرف آن حضرت عنایاتی که نمیتوان مثل و مانند آن عنایات و محبتها را در دنیا یافت، به او خواهد شد.
اگر دل از علائق کنده باشی به منزل بار خود افکنده باشی
البتّه وسائل و راههای دیگری هم وجود دارد که میتواند موجب قرب و نزدیک شدن به آن حضرت گردد که به مهمترین آنها اشاره میگردد:
1. معرفت و شناخت در حد امکان، از آن چهارده نور تابناک خصوصاً حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- .
2. به یاد آن حضرت بودن در همه اوقات.
3. انتشار دادن نام و یاد آن حضرت در بین مردم.
4. عظیم شمردن نام آن وجود مقدس.
5. گریه و ناله در دوری از آن امام و حزن و اندوه در غربت او.
6. دعا برای تعجیل فرج در هر صبح و شام در اوقات اذان که در توقیع شریف فرمودند: و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم «برای تعجیل ظهور زیاد دعا نمایید که همانا آن(دعا کردن) موجب گشایش در امور و رهایی شما است.»[4]
7. هدیه نمودن ثواب عبادات به آن حضرت .
8. قرائت قرآن و عمل به آن و هدیه ختم قرآن به آن وجود مقدس و مبارک.
9. توجه به خواندن زیارت عاشورا و زیارت جامعه کبیره و نماز شب که همانا استمرار بر آنها،آثاری بس شگفتانگیز دارد.
10. زیارت نمودن آن حضرت به ادعیهای که در خصوص آن بزرگوار وارد گردیده است.
11. انفاق مال در راه و صدقه دادن برای سلامتی و تعجیل در ظهور آن حضرت.
12. عزاداری و گریه در مصیبت جد بزرگوارش امام حسین ـ علیه السّلام ـ و عمهاش زینب-علیها السلام-.
13. دوست داشتن خوبان و شیعیان مخلص و محبان واقعی آن حضرت و احترام گذاشتن به آنها.
14. یاری رساندن به شیعیان آن حضرت و رفع مشکلات دوستان آن بزرگوار.
البتّه از این نکته نباید غافل شد که ارتباط وانس با حضرت ولی عصرامام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- اعم از ملاقات میباشد و میتواند جلوههای دیگری از جمله خواب، ارتباط قلبی و... داشته باشد .
خدایا توفیق درک انس و محبت مولایمان امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و توفیق زیارت آن حضرت را به ما آن عنایت فرما و ما را از سربازان و یاوران مخلص آن حضرت مقرر گردان «آمین یا رب العالمین»
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مستدرک وسائلالشیعه ج 11، ص 258.
[2] . دلائل الامامه، ص 296 محمد بن جریر طبری.
[3] . اصول کافی، ج 2، ص 652.
[4] . بحارالانوار، 52 ص، غیبه الطوسی ص 290.
تهیه و تنظیم از منتظر ظهور
این یک اندیشه است
ما یاد گرفتیم مقاوم باشیم
سرسبز و بهاری و مداوم باشیم
ما یاد گرفتیم نه تنها جمعه
هر روز به انتظار قائم باشیم
آیا زمانی فرا خواهد رسید که باور کنیم در همین نزدیکیها چشمهای نگرانی زندگیامان را هر روز مرور میکند؟
چشمانی مضطرب، که منتظر است تا با خوب شدن ما دلخوشانه پا در رکاب ظهور نهد.
بیاییم صادقانه یک بار هم شده بینیرنگ دست بر آستان نیازش بریم و شرمگینانه بگوییم اگر چشم به راه خوب شدن مایی تا بیایی چنین نخواهد شد؛ تا چنینیم.
پس خود از خدا بخواه چنان شود.
تو خود خوب میدانی که امواج پرتلاطم و سهمگین فتنههای آخرالزمانی میرود تا آخرین باقیماندههای این بنیان را ببرد.ا
ای عزیز! بر ما ببخش که چه بسیار دروغگویان لافزن شدهایم.
آیا باورکردنیست با وجود دهها و صدها و هزاران مؤسسه و مرکز و بنیاد و محفل و شیفته، همچنان گرد غریبی بر روی شما باشد؟!
که تو به اندازه یک باشگاه ورزشی نیز نزد ما مهم نیستی.
چه کسی باور میکند؟
چه گناهی دارند جوانان علاقهمند به تو که نمیتوانند بلندای عظمت تو را در فراز منارههای مسجدی به نام تو جستجو کنند؟
چه تقصیری دارند نوجوانان عزیزی که آنها را به این پندار واداشتهاند که نور معرفت تو را در ژرفای چاه عریضه جستجو کنند؟
ای مسافر غریب! نمیخواهم دردی بر دردهای تو باشم که این دلگویههای دل دردمندست. و نه زخمی بر دل دوستان راستین تو، که حساب آنها، نیک میدانم از این خطابها جداست.
زهی خوشخیالی است که موج گوشآزار حضور بیحاصل برخی وقتگذرانها را به ظهور صغرا تفسیر کنیم که نیمه شبها تابستان برخی مکانهای منسوب به تو، گواهی بر ناصواب بودن این برداشت است.
خود خوب میدانیم آنچه بر ما میرود، نه یاد تنهاییهای غریبانه تو، که رفع نیازهای پست دنیایی ماست.
و این هجوم، نه برای آزادی تو از زندان غیبت، که برای رفاه بیشتر خود است.
به راستی کدامیک از ما مدعیانیم که آمدن تو را آنگونه که واقعیت خواهد یافت، برتابیم؟
تا چه حد خود را برای آن آمدن، مهیا ساختهایم؟...
و ماآیا هرگز به این فکر کردهایم گریههای نیمه شب آن مسافر غریب برای چیست؟
بیگمان بخشی از آن مویهها برای بی وفایی ماست.
او میگرید؛ اما نه برای عریضههای چاهها؛ که برای گرفتارآمدگان در چاههای خود خواهی.
او میگرید؛ اما نه برای فرو غلطیدن جوانان در ورطههای گمراهی که برای سکوت دانشمندان.
مینالد . اما نه برای خود که برای ما...
همیشه می خواهیم او را بشناسیم چون دوستش داریم. او امام ماست و ما دل در گرو مهرش داریم. امّا به راستی چگونه می توان او را شناخت؟!
جوابمان می دهد استاد...
مثل همیشه!
وقتی ما می توانیم حضرت مهدی(عج) را بشناسیم که معنای خلافت الهی را شناخته باشیم. چون برجسته ترین لقب حضرت که انسان کامل است، این است که او خلیفه خداست. خلیفه و جانشین کسی همواره در زمان غیبت او ظهور دارد. اگر کسی در جائی نباشد و غایب باشد، کسی که جای او بنشیند و کار او را انجام دهد، می شود خلیفه او. ولی اگر موجودی باشد که غیبت نداشته باشد و همه جا حضور داشته باشد، در این صورت یا چنین موجودی اصلاً خلیفه(جانشین) ندارد، یا خلیفه و جانشین او مظهر تامّ اوست که همه جا به اذن او حضور و ظهور دارد. چون خود خداوند از انسان کامل به عنوان خلیفه یاد کرده است، معلوم می شود انسان کامل مقامی دارد که می تواند مظهر همه اسمای حسنای خدا باشد. این مظهر هو الأول و الآخر(1)؛ «اوست اول و آخر»، این مظهر هو الظاهر و الباطن(2)؛ «اوست ظاهر و باطن»، این مظهر هو معکم أین ما کنتم(3)؛« و خداوند با شماست هر کجا باشید.»، شایسته آن است که خلیفه خدا باشد. حقیقت چنین موجودی را جز آفریدگار او و جز سایر انسان های کامل کسی نمی شناسد! آنچه که مربوط به وجود مبارک ولی عصر (أرواحنا فداه) است، همان مقام والای خلافت و جانشینی خداست که همه جا حضور و ظهور دارد. چون همه جا حضور و ظهور دارد، در همه مراحل از لطف و فیض خاص خدا برخوردار است. چنین موجودی گاهی به صورت امام و گاهی به صورت پیغمبر معرفی می شود. چنین انسانی برتر از فرشته است؛ زیرا پیام هر فرشته این است: ما منّا الا و له مقام معلوم(4)؛ «و هیچ یک از ما [فرشتگان] نیست مگر [اینکه] براى او [مقام و] مرتبهاى معین است.»
لذا فرشته توان آن را ندارد که خلیفه خدایی باشد که بکل شیء محیط(5)؛ «او به هر چیزى احاطه دارد است» و علی کل شیء شهید(6)؛ «خدا همواره بر هر چیزى گواه است.» امّا این انسان کامل در همه جا مظهر خداست، خدا هم به تمام شئون او درود می فرستد؛ گاهی به این صورت بیان می کند که سلام علی نوح فی العالمین(7)؛ «درود بر نوح در میان جهانیان». یعنی در تمام مراتب هستی سلام و درود بر روان پاک نوح باد! گاهی این سلام عالمی و جهانی را باز می کند و تفصیل می دهد، نظیر آنچه درباره یحیی و عیسی (علیهم السلام) آمده است که: سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیاً(8)؛ «و درود بر او روزى که زاده شد و روزى که مىمیرد و روزى که زنده برانگیخته مىشود.» یا والسلام علی یوم ولدت و یوم أموت و یوم ابعث حیاً. یعنی این موجود در عالم طبیعت، مورد سلامت و تسلیم حق است. این موجود در دنیا و برزخ و قیامت مورد تسلیم حق است، این موجود در گذشته و حال و آینده مورد سلام و تسلیم الهی است. گاهی همین معنا که درباره نوح ذکر شد یا همین معنا که درباره یحیی و عیسی (علیهم الصلاه و علیهم السلام) ذکر شد، در زیارت آل یاسین که از برجسته ترین زیارات وجود مبارک ولی عصر است، دیده می شود. به پیشگاه آن حضرت چنین عرض می کنیم که سلام بر تو آن وقتی که رکوع می روی، سلام بر تو آن وقتی که سجده می کنی، سلام بر تو آن وقتی که نماز می خوانی، سلام بر تو آن وقت که قرآن قرائت می کنی! و السلام علیک حین تقوم، السلام علیک حین تقرء و تبین، و السلام علیک حین ترکع و تسجد، والسلام علیک فی آناء لیلک و اطراف نهارک.(9)
یعنی بر تمام مراتب تو سلام! بر تمام حالات تو سلام! بر تمام تعلیم و تزکیه تو سلام! بر تمام قیام و قعود تو سلام! چون تو خلیفه خدائی، چون تو شایسته سلامی. ولی العصر فی العالمین هستی و شایسته همان سلام یحیی و عیسی. چنین انسان کاملی می شود خلیفه خدا.
پی نوشت ها:
1- سوره مبارکه الحدید /3.
2- سوره مبارکه الحدید/3.
3-سوره مبارکه الحدید/4.
4- سوره مبارکه الصافات/164
5- سوره مبارکه فصلت/54
6- سوره مبارکه النساء/33
7- سوره مبارکه الصافات/79
8-سوره مبارکه مریم/15
9-زیارت آل یاسین
برای پاسخ به این پرسش بایستی امام را بشناسیم تا بدانیم چه وظایفی در قبال او بر عهده ماست! ما در مقالات پیشین بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی به نقل از سایت کیهان (با تصرّف و تلخیص) را آوردیم و به این بحث پرداختیم و در شناخت یار غایب از نظر توضیحاتی را ارائه نمودیم. د رواقع این وظیفه بعد از آن معرفت فراهم می شود. ما از چیزی پاس می داریم که او را بشناسیم. منتظر شیء یا شخصی هستیم که او را بشناسیم.
اگر او را درست شناختیم، منتظر او خواهیم بود و اگر او را نشناختیم، منتظر نیستیم. اما از طرف دیگر، اگر کسی منتظر نبود، حیات معقول ندارد و باید گفت زنده نیست. انسان در عصر غیبت یا منتظر است، یا گرفتار جاهلیت. ما در عصر غیبت شق سوم و قسم سوم نداریم. یا مردم منتظران راستین ظهور ولی عصر (ارواحنا فداه)اند، یا اگر منتظر نشدند، در جاهلیت به سر می برند. استدلال این مسئله این است:
این سخن به تعبیرات گوناگون از همه معصومین (علیهم الصلاه و علیهم السلام) رسیده است که زمین بی حجت نخواهد بود و اگر این حجت نباشد زمین متلاشی می شود: «لولا الحجّة لساخت الارض؛ اگر حجّت الهی نبود زمین متلاشی می شد.» (18). این حجت فقهی نیست. این حجت اصولی هم نیست. این ظاهر یک آیه یا یک ظاهر حدیث نیست. این اجماع یا شهرت نیست. منظور از این حجت خلیفه خدا، انسان کامل، مظهر اسم اعظم است که هم تشریع از اوست به اذن خدا و هم تکوین از اوست به اذن خدا. اگر چنین رابطه ای رخت بربندد، فیض به مردم نمی رسد، ساخت الارض باهلها؛ «زمین با اهلش متلاشی می شود.»
در سوره انبیاء خداوند متعال اهمیت توحید را بیان می کند که می فرماید: اگر توحید نباشد و شرک در عالم حکومت کند، زمین و آسمان را فساد و تباهی در بر می گیرد.« لوکان فیهما الهه الاالله لفسدتا؛ اگر در آسمان و زمین غیر از خدا حکم براند، هر دو فاسد می شوند.»(19). این نصوص مظهریت همان آیه سوره انبیاء را تبیین می کند. یعنی اگر گیرنده فیض از طرف خدا نباشد و رساننده فیض از طرف خدا نباشد و این رابطه قطع شود، فیض به انسان ها نمی رسد. وقتی فیض به انسان و اهل زمین نرسید، این زمین رخت برمی بندد. اینکه گفتند: احیاناً شب نیمه شعبان شب قدر است، برای آن است که وقتی چنین عنصر کاملی، انسان کاملی ظهور می کند، آن رابطه خاص و فیض رسانی خداوند متعال تجلّی مخصوص دارد. گرچه سراسر جهان هستی تجلّی خداست؛ اما شب قدر جای نزول قرآن است، مقدرات تقدیر می شود.
شبی که امام به دنیا می آید، مثل شبی که قرآن نازل می شود، حرمت قدر دارد. و اگر حرمت قدر دارد، فرشتگان در شب قدر نازل می شوند. مهماندار همه فرشتگان که در شب قدر نازل می شوند وجود مبارک ولی عصر (أرواحنا فداه) است، اگر ما او را درست بشناسیم و منتظر او باشیم، حتما فیض فرشتگان فرو آمده به ما هم می رسد. تنها خواسته ما در چنین شبی این نباشد که بیماران را شفا بدهند یا مشکلات مالی را حل کنند. مخصوصا طلاب علوم عالم ربانی شدن، مؤلف خوب شدن، محقق خوب شدن، فقیه خوب شدن، مفسر خوب شدن، حکیم خوب شدن، متکلم خوب شدن را در این شب ها ازخداوند متعال به برکت مولود میلاد بخواهید. استقرار نظام، دوام نظام، گسترش نظام، تحکیم نظام در سراسر گیتی را از خداوند متعال مسئلت کنید. همت های بلند مایه استجابت دعاها خواهد بود.به هر تقدیر ما وقتی منتظر آن حضرتیم که حضرت را بشناسیم. وقتی حضرت را می شناسیم که بدانیم در هر عصری انسان کامل موجود هست. تنهامهدی موعود نیست که دیگران هم معتقدند! فرق ما با دیگران این است که ما به مهدی موجود موعود معتقدیم و گرنه کدام مسلمان غیرشیعه است که به مهدی موعود معتقد نباشد! در پایان زمان و آخر الزمان انسان وارسته ای ظهور می کند، نام مبارکش کذا لقب پربرکتش مهدی، به اسم قیام ظهور می کند، این را غالب مسلمین معتقدند. اما خصیصه ما امامیه و اثنی عشریه این است که معتقدیم به مهدی موجود موعود (علیه و علی آبائه آلاف التحیه والثناء). پس چنین انسانی موجود است:
اولاً که هیچ عصری از چنین انسانی خالی نیست، وگرنه لساخت الأرض بأهلها.
و ثانیاً در بسیاری از روایات آمده است که زمین از حضور حجتی از ما خالی نیست که مبادا کسی حجت را به معنای جامع و شامل معنا کند. فرمودند: از خاندان ماست، از ماست، پس یعنی:
همه ما بارها این حدیث شریف را شنیده ایم که می فرماید:
امّا تا به حال چند بار به آن فکر کرده ایم؟!! نکند ما هم از جمله کسانی باشیم که به مرگ جاهلیّت از این جهان رخت بربندیم؟؟!! اصلاً تا حالا فکر کردیم که چرا اگر کسی امام زمانش را نشناسد مرگش موت جاهلی می شود؟؟! چه ارتباطی میان این دو وجود دارد؟!! علّت این امر را آیت الله جوادی آملی برایمان می گوید:
چون مرگ عصاره حیات است، اگر مرگ جاهلیت بود، یقیناً حیات، حیات جاهلی است. ممکن نیست حیات معقول و پر برکت باشد و مرگ جاهلی! «کما تعیشون تموتون!؛ همان طور که زندگی می کنید می میرید.» اگر مرگ جاهلیت شد، نشان می دهد که حیات، حیات جاهلی است.خوب، اگر کسی امامش را نشناسد، منتظر او نیست و اگر منتظر او نبود، حیات او حیات جاهلی است. در جاهلیت به سر می برد. ما جاهلیم یا منتظر؟!! ممکن است کسی به حسب ظاهر در خدمت قرآن باشد، در مسجد پیغمبر باشد، در جایگاه پیغمبر نماز بخواند، ولی حیات او حیات جاهلیت باشد! فاطمه کبری، فاطمه زهرا، سیده نساء عالمیان (علیها آلاف التحیه والثناء) در هنگام تلاش برای باز پس گرفتن حق خلافت و ولایت در مسجد مدینه چنین فرمود: أفحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من الله حکماً لقوم یوقنون؛ آیا به حکم جاهلیّت رضایت می دهید و چه کسی برای مردمی که یقین دارند از حکم الهی برتر است؟»
چون اگر کسی امام زمانش را نشناسد، یقیناً منتظر او هم نخواهد بود. وقتی نشناخت و منتظر نبود، حیات او می شود حیات جاهلیت و چون حیاتش حیات جاهلی است، مرگ او هم مرگ جاهلیّت است. ولی وقتی امامش را شناخت که او همه کارهای ما را به اذن خدا می داند، چنین انسانی منتظر اوست. پس از همه نظر خود را آماده می کند چه از نظر معنوی و پاکیزگی روحی و چه از نظر جسمی و ابزار آلات نظامی و دفاعی.
حالا این کلام گوهر بار رهبر عزیزمان نیز معنادارتر می شود که وظیفه جوانان را تحصیل، تهذیب، ورزش دانستند!
پیشروان ظهور
عدم بیان تاریخ ظهور از سوى خداى متعال دلایلى دارد که ما به چند مورد آن اشاره مىکنیم .
الف) انتظار فرج
از زمانى که امام زمان(علیهالسلام) غیبت کرده است نور امید به ظهور او دل مؤمنین را روشن نگاه داشته است. هم اکنون این انتظار وجود دارد و روز به روز بر شدّت و قوّت آن افزوده مىشود و هر مؤمنى آرزو دارد عصر ظهور را درک کند. اما اگر زمانى براى پایان غیبت تعیین مىگردید چنین انتظار و امیدى به ظهور منجى عالم نبود و ناامیدى و افسردگى قلوب مؤمنین را فرا مىگرفت زیرا همه آنها جز عدّهاى که در آستانه عصر ظهور قرار مىگرفتند ناامید مىشدند و دیگر نه دعایى براى ظهور منجى عالم مىشد و نه شوقى به آمدن او دلها را فرا مىگرفت .
ب) تسهیل دوران غیبت بر امام(علیهالسلام)
عدم اعلام زمان ظهور، هر لحظه وجود مقدس امام زمان(علیهالسلام) را آماده و با نشاط نگاه مىدارد؛ زیرا این احتمال را مىدهد که هر لحظه زمان غیبت به پایان رسد، اما اگر مدت معینى براى ظهور او اعلام مىشد، گذشت این مدت بسیار سخت و جانکاه بود به ویژه با عزلت و غربتى که با دوران غیبت آن حضرت همراه است .ج) خودسازى و آمادگى مؤمنین
با ابهام زمان ظهور یک حرکت اصلاحى و زمینهسازى اخلاقى در میان منتظران او شکل خواهد گرفت زیرا هر لحظه ممکن است خورشید دلها از پشت ابرهاى غیبت طلوع کند و آنها باید آماده پذیرایى از او باشند. در حالى که اگر وقت ظهور معلوم مىشد این همه حرکتهاى ارزشى و نشاط بخش و سازنده به وجود نمىآمد، زیرا تمام مؤمنین به جز آنان که در آستانه عصر ظهور قرار مىگیرند مىدانستند دوران درخشان ظهور را درک نخواهند کرد.
د) بداء
بداء آن تغییر و تحولى است که در یکى از مقدّرات الهى صورت مىگیرد. همانگونه که در قرآن آمده است. قرار شد موسى(علیه السلام) سى شب به کوه طور برود امّا ده روز به آن اضافه گردید و به چهل روز رسید. در این مدت ده روز که موسى(علیه السلام) دیرتر بازگشت، سامرى از فرصت استفاده کرد و آن گوساله را ساخت و به عنوان خداى بنى اسرائیل معرفى کرد و بسیارى از مردم را کافر گردانید.محمد حنفیه درباره فلسفه عدم تعیین وقت مىفرماید: وقتى بازگشت موسى از وقت معیّن به تاخیر افتاد، مردم گفتند: موسى ما را فریب داد و گوساله را پرستیدند.
اگر زمان ظهور، مورد بداء قرار گیرد - که البته چنین احتمالى وجود دارد - و بر اثر دعاى مؤمنین، زمان غیبت کوتاه شود و یا شرایط ظهور به شکلى زودتر فراهم گردد و یا به عکس به خاطر عدم وجود شرایط به تاخیر افتد و امام زودتر یا دیرتر از وقت معیّن ظهور کند اختلاف و انحراف، مردم را فرا خواهد گرفت و به وعدههاى الهى بدگمان خواهند شد و مهدىهاى ساختگى زیاد شده و مردم به جاى یارى رساندن به منجى عالم به جدال و منازعه مىپردازند.
موارد فوق برخی از دلایل عدم اعلام زمان ظهور یوسف زهرا، عزیز دل شیعیان است .
برگرفته از کتاب پرچم هدایت، محمد رضا اکبرى .
درد و دل با مولا
صد حیف از این بساط که برچیده می شود
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود
صد حیف از این بساط که برچیده می شود
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آن کسی است که بخشیده می شود
روزها یک به یک سپری شد و برگ های دفتر ماه خدا یکی یکی ورق خورد و به پایان رسید. ماهی که لحظه هایش پر از لبخند پروردگار بود و تک تک ثانیه هایش سرشار از رحمت او.
رمضان فرصت دوباره دوستی ها به ما داده شد تا قلبهایمان را دوباره با آسمان گره بزنیم و خدایی شوییم؛ تا بدانیم مهربانی پله ای است که ما را به خدا می رساند.
دفتر سی برگ رمضان را به ما دادند تا در برگ برگ آن بنویسیم که ثانیه هایمان را به عشق خدا گره زدیم یا شیطان به بندمان کشید و حالا فرشتگان آمده اند تا مشقهایمان را خط بزنند و نمره دهند
و خوشبخت آن کسی است نمره محبت خدا را بیست و بهشت را جایزه بگیرد که عید فطر فرصت اثبات دوباره پیوند ما با خداست.
"رمـــضـان" رفـت و دریـغا کـه بـه امـضـا نـرسـد
طــاعـت نــاقــص مـــا ، روزی نـاقـــابـل مـــــا
"رمـــضـان" عـقــده گشـا بــود ،گــنـهـکـاران را
وای اگـر او رود و حــل نـشـود مــشـکـل مــــا
وای بـر مـا اگـر از ایـن هــمـه نـعـمـت نــبــود
جـز یـکـی جـرعـه آب و لـب نــان حــاصــل مــــا
استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان
و چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم .…
اللهم عجل لولیک الفرج
میشود این رمضان موعد فردا باشد
آخرین ماه صیام غم مولا باشد
میشود در شب قدرش به جهان مژده دهند
که همین سال ظهور گل زهرا باشد
نامه ای به حضرت مولای غریبم
السلام علیک یا مولای من
خودم هم نمیدانم با چه رویی برایت نامه مینویسم، ولی خب چه کنم، هر کجا که رفتم، هر مجلس معصیتی که رفتم، باز هم دلم هوای شما را کرد.
مادر کودکش را تنبیه میکند. کودک از خانه بیرون میرود، وقتی همه ی گشت و گذار های خود را انجام داد، حوصله اش سر میرود و به خانه باز میگردد. وقتی به خانه باز میگردد دریای عاطفه مادر فوران میکند، کودک خود را در آغوش گرفته و چشمان هردوشان خیس میشود.
من بی ادبی کردم. شما شتر دیدی ندیدی کردید، ولی من باز هم گستاخ تر شدم. اگر یکبار، فقط یکبار بر دهانم میزدید، اینقدر گستاخ نمیشدم. اگر یکبار آبرویم را برده بودید اینقدر بی حیا نمیشدم.
لیک مولایم، من کنون کمثل کودکی که از همه جا خسته شده، خسته شدم. آن کودک به خانه برگشت و با یک آغوش باز مواجه شد. میدانم که شما هم آغوشتان را برای من باز کرده اید و منتظر بنده گنه کارتان بودید.
وقتی به گذشته ی خود نگاه میکنم، خجالت میکشم که بگویم: متی ترانا و نریک . . .
من کجا و شما کجا و سخن از عشق کجا . . .!
من نمیخوام شما را ببینم ،اما میخواهم شما مرا نگاه کنید. نه یک نگاه عادی، بلکه از همان نگاه هایی که جد غریب شما به حر (ع) کرد و او را از شرمندگی در آورد ، از همان نگاه هایی که وهب مسیحی مسلک را جزو شهدای کربلا کرد، از همان نگاه هایی که از فراز نیزه به راهب نصرانی کرد و زندگی اش را بهم ریخت.
من خیلی سعی میکنم خوب باشم، ولی خودتان میدانید یک دشمن قسم خورده دارم. شیطان در همه لباس ها خود را به من نزدیک میکند. این روزها هم بیشتر در لباس مذهب و دین سراغم می آید. در گذشته عنوان بعضی ارتباط ها"دوست دختر دوست پسر" بود، الان هم عنوان "خواهر و برادر" !
شیطان یکبار با لباس پیغمبر سراغم می آید، یکبار هم با حجاب اسلامی و روبند و دست کش!
من ز نفس خود بسی دارم گله
عاقبت ماندم عقب از قافله
من هم خوب شدن را دوست دارم، ولی سالهاست اسیر نفس اماره ی خود هستم ، و این را میدانم که تا شما یک نگاه ، از آن نگاه های اعجاز آمیز جد غریبتان به من نکنید، من همینی که مشاهده میکنید هستم. تا شما نخواهید هیچ هدایتی برای من صورت نمیگیرد.
شما را به حق مادرتان قسم میدهم، یک نگاه ، فقط یک نگاه به این بنده ی روسیاه بکنید. زیرا روسیاهی من، برای شما هم بد است. چه بخواهید چه نخواهید مرا به پای شما نوشته اند. پس چه خوب است با نگاه شما و سربلندی من زمین افتاده، مادرتان خوشحال شود و دشمنانتان مأیوس شوند.
آمدم آمدم ای بنده نواز
با تو امشب بکنم راز و نیاز
با خـــوردن اگـــــر حال تو جا می آید
خــــــوش باش که ایــام صفا می آید
سرشارِ دعــا بـاش در این شب عیـد
وقتی کــــه صـــدای ربنـــا می آیـــد
رمضان سال 90 هم گذشت و آخرین سفره های ضیافت نور برچیده شد و آخرین سوره ها، دعاها، نیایشها و غزلها در اشتیاق معبود خوانده شد ... اشک بیقرارمان دیگر بار باریدن گرفت و از آن حضور بیکران برای یک مهمانی منور رمضانی دیگر وعده خواست، وعده ای سبز برای احساس ترنم زیبای بهار رمضان سالی دیگر و رخصت حضور در میهمانی و ضیافت پرمعنویتی دیگر ...
اللّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْریاءِ وَالْعَظَمةِ
وَ أهْلَ الجُودِ وَالجَبَرُوتِ
وَ أهْلَ العَفْو وَالرَّحْمَةِ
وَ أهْلَ التَقّوىٰ وَالمَغْفِرَة
أسْئَلُکَ بَحَقِّ هذا الْیوَمِ الّذی جَعَلْتَهُ لِلمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمّدٍ صَلّی اللهُ عَلیْه وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاَ وَ کرَامَتاً وَ مَزیداً، أن تُصَلّی عَلىٰ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُدْخِلنی فی کُلِّ خَیْرٍ أدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ أنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آل مُحَمَّدٍ، صَلَوٰاتُکَ عَلَیُهِ وَ عَلَیْهِمْ، اللّهُمَّ إنی أسْئَلَکَ خَیرَ مٰا سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّٰالِحُونَ وَاعُوذُ بِکَ مِمّا اسْتَعاذَ عِبادُکَ الْمُخْلِصوُنَ.
بارالها، به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو می خواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را در آن وارد کردى و از هر سوء و بدى خارج سازى که محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، از تو می طلبم آنچه بندگان شایستهات از تو خواستند و به تو پناه می برم از آنچه بندگان خالصت به تو پناه بردند.
رمضان، دعوتی است به بازیابی فطرت انسانی، ندایی است برای توجه به خدای فراموش شده، ضیافتی است بر گرد سفره مهربانی و لطف خدا و پایان این مهمانیِ الهی، عید فطر است؛ عید توفیق بر طاعت و بندگی، عید معنویت و سعادت، عید ذکر و یاد محرومان و گرسنگان؛ و فطر روز چیدن میوه های شاداب استجابت دعا و همان سپاس نعمتی که در رمضان نازل شده است.
عید سعید فطر آغاز یک دوره جدید از زندگی ماست، فرصتی است دوباره، برای جبران کاستی های گذشته و ارتقا بخشیدن به حیات انسانی خودمون در جهت سعادت و بهروزی. در این روز خوب خدا از همه شما عزیزان التماس دعا داریم و امیدواریم این تحول ارزشمند سرآغازی برای موفقیت های روزافزون شما دوستان باشد و انشاالله که به تمامی آرزوهای قشنگتون برسید.
هـزاران آفـریـن بر جانـت ای ماه
روان عـاشقـان قربـــانت ای ماه
مبــارک بــاد مـــاه عشـق بازان
که بنشینند در ایــوانـت ای ماه
مبـــارک بـــاد عیــــد روزه داران
نکویـان جهـان مهمـانت ای ماه
هلال نقره ای ماه، آسمان رمضان را روشنایی بخشیده است و منِ خاکی در این ثانیه های آخر به یک ماه مهمانی می اندیشم، به یک ماه خاطره ی آسمانی، به یک ماه «ربَّنا لا تزغ قلوبَنا»ی(1) دستانم، به یک ماه طعم دعای سحر و به یک ماه تشنگی!. خدایِ آسمانیِ دل خاکی ام، تو را قسم می دهم به این لبان تشنه، ما را با نگاه مهدی ات سیراب گردان و این شب عید، آخرین شب عید بی مهدی باشد. خدایا آسمان نیازم سرشار از توست، منِ روزه دارِ عاشقی را بیش از این تشنگی مده! و قدم های مهدیت را هدیه ی روز عید نصیب ما گردان. «اللهُم اجعَل صیامی»(2) در این شهر رمضان «بِالشُکر و القبول عَلی مَا تَرضاهُ...» امشب منِ سراپا خاکی، همانند شبهای قدر به نیایش تو نشسته ام و تاریکی شب را در زیر نور مهتاب با ذکر شمار عاشقی ام انتظار می کشم... انتظار! انتظار رسیدن روزی که فطریه ی عاشقی ام را بپردازم، قلب کوچکم را می گویم ... ای مهدی قلبم برای تو، منتظرمان نگذار! امشب من با مهتاب به درد دل نشسته ام و حضور مهدی را تمنا می کنم تا آسمان دلم را با آمدنش مهتابی سازد. من در سیل سرشکم غسل عید به جا آورده ام، غسل شادمانی، غسل شوق... صدا می آید... الله اکبر، خدا بزرگ است؛ لا اله الا اللهُ، الله اکبر(3)، و ستایش مخصوص توست ای تنها بهانه ی نیایش. آسمان که هر صبحدم تسبیح تو می گوید اینک در این صبح بارانی از شوق و شور در این عید عرفانی در مقابل روزه داران کم آورده است، این همه عاشق زیر سقف آسمان دست به سوی پروردگار به نیت پنج مهمان کساء پیامبر «اللهُم اهلَ الکِبریاءِ و العظمةِ و اهلَ الجودِ و الجبروت»(4) را، با تو نجوا می کنند، ای تو اهلِ عفو و رحمت و ای اهل تقوا و مغفرت... دانه دانه ی اشک آسمان با سرشک شوق آدمیان درآمیخته و همه فریاد می زنند «اسئَلُک بِحقّ هذا الیَوم» که قرارش دادی «للمسلمینَ عیدا» رحمت فرست بر محمد و خاندان او، بر مهدی موعود، بر منتَظَر دل ما، سلام ما را برسان یا الله! «و اعوذُ بِکَ مِمَاستَعاذَ منهُ عِبادُک الصالحون» پناه می برم به تو از دردِ جانکاه انتظار...! چه نشاط انگیز است همگام با نسیم صبحِ بارانی پس از یک ماه روزه داری و نماز عاشقی، یک صدا با دیگر عاشقان، هم نوا با آن یار سفر کرده! ندای «اللهُم رَبَّ النورِِ العظیم»(5) سر دهی و در آخر با ضربه های قلبت «العجل، العجل، العجل» را عیدانه از خداوند درخواست کنی. پس از یک ماه روزه داری و لب تشنگی اکنون با باران رحمت پروردگار روزه ات را افطار کن! روزه ات قبول یاس خاکی --------------------------------------- 1- سوره آل عمران، آیه 2- مفاتیح الجنان، اعمال آخر ماه رمضان 3- مفاتیح الجنان، اعمال عید فطر 4- ذکر قنوت نماز عید فطر 5- دعای عهدفطریه ی عاشقی
خدایا، مطربان را انگبین ده براى ضرب دست آهنین ده چو دست و پاى وقف عشق کردند تو همشان دست و پاى راستین ده چو پر کردند گوش ما ز پیغام تو شان صد چشم بخت شاه بین ده کبوتروار نالانند در عشق تو شان از لطف خود برج حصین(1) ده ز مدح و آفرینت هوش ها را چو خوش کردند، همشان آفرین ده جگرها را ز نغمه آب دادند ز کوثرشان تو هم ماء معین ده خمش کردم، کریما، حاجتت نیست که گویندت: «چنان بخش و چنین ده» "غزلى از مولانا"پاداش عابدان